نگاهی نزدیکتر به “مستندات” بهرام رحمانی بر علیه مهرداد عارفانی
بخش دوم بحث در مبارزات ضد تروریستی بهرام رحمانی
مقدمه:
در بخش اول این مقاله(۲) نگاهی داشتم به فرمولبندی کلی بهرام رحمانی در موضوعی بنام “پاسخ به یک مخالفش بنام زیبا کرباسی که به خود جرات داده و با ترس از اخراج از یکی کانونی بدون اینکه حای بهرام رحمانی او را بشناسد، اتهام مهرداد عارفانی را زیر سوال برده.
توضیح دادم که راه پاسخگوئی به خانم کرباسی منطقا این نباید باشد که کسی اسمان به زمین ریسمان کند و خود خانم کرباسی را به زیر ضرب ببرد. منطق اینست که با ارامش مستندات و منطق را بکار بگیری و با متانت انقلابی نشان دهی از همین الان با انها که در ایران حاکم بودند و هستند فرقهائی داری.
مهمترین فرق باید این باشد که ادم تحمل مخالف را داشته باشد. با مخالف با متانت برخورد کند و بپدیرد که ممکنست و ممکنست فقط اون مخالف راست بگوید یا حتی اگر راست نگفت لزوما نوکر رژیم و مشکوک و کافر نیست. بلکه فقط مخالف است. به شعور جامعه احترام گذاشت اجازه داد خوانندگان قضاوت نهائی کنند.
از این نکات می گذرم در این مقاله نگاهی نزدیکتر می اندازم به “مستندات” بهرام رحمانی که ظاهر حول شده و خواسته از کمپین فرقه مجاهد عقب نماند مثل اقای مصداقی معروف ! در این کمپین تروریست گیری او هم سهمی داشته باشد. که همانطور که گفتم حق ایشانست و ما بخیل نیستیم!
(۱)”مستندات “بهرام رحمانی علیه مهرداد عارفانی:
همانطور که در مقاله قبلی توضیح دادم “مستندات” بهرام رحمانی بر علیه مهرداد عارفانی علارتست انچه توسط پلیس و اراده اطلاعات المان و سایر ادارات معلومه اطلاعاتی کشورهائی اتخاذ شده که همه دستشان تو خمره رژیم اسلامی است .در سازماندهی رژیم اسلامی در سرکوب رژیم اسلامی شریک بوده اند و منجمله فراری دادن تروریستهای رژیم در لحظات حساسه!
این “مستندات” چند خطی بود که بهرام رحمانی در مقاله اش با انواع داستانها قاطیش کرد که بشود یک مقاله “بزرگ” و طولانی تا اون مقاله بخورد تو فرق خانم کرباسی تا دیگر از شکرها نخورد!
من اینجا انچه بهرام رحمانی از قول اطلاعات المان و غیره ارائه داده ابتدا ذکر می کنم:
الف-مستند اول:
“بر اساس بررسی حساب پی‌پل مهرداد عرفانی، او یک جلیقه ضدگلوله نظامی، یک ضبط صوت جاسوسی و یک میکروفون یقه‌ای خریداری کرده بود و هم‌چنین پلیس در خانه او تجهیزات جاسوسی از جمله عینک‌هایی با دوربین مخفی و عکس‌هایی از دفتر سازمان مجاهدین خلق پیدا کرد. به گفته پلیس، او از اسدی ۲۲۶ هزار یورو دریافت کرده بود”
”.
ب: مستند دوم:
“همان روز برگزاری گردهمایی، حوالی ساعت ۱۹، مهرداد عرفانی سومین مظنون که یک شاعر متولد ۱۹۶۳ و ساکن شهر اوکل بلژیک بود، در پارکینگ سالن نمایشگاه‌های ویلپنت، محل برگزاری گردهمایی شورای ملی مقاومت ایران بازداشت شد. او بی‌خبر از بازداشت امیر و نسیمه، منتظر آنان بود تا مراحل نهایی طرح بمبگذاری را اجرا کنند”
از این نکته می گذرم که چیزی بنام “شورای ملی مقاومت” یک دروغ مکرر فرقه مجاهد است و چنین شورائی بطور واقعی وجود ندارد. و تبلیغ این اسم خودش بودار است! این جوگیری بهرام رحمانی را متوجه هستم اما موضوع اصلی این مقاله نیست.
(۲)مستند عجیب سوم بهرام رحمانی!
بهرام رحمانی در مقاله اش یک مستند سومی دارد که داستان را بامزه تر می کند ایشان از قول اطلاعات المان می نویسد:
“از جمله یکی از این افراد مبلغ دو هزار و ۵۰۰ یورو دریافت کرده و دیگری پنج هزار یورو و شخص دیگری دریافت یک لپ‌تاپ را تایید کرده است. نیروهای جنایی پلیس آلمان احتمال می‌دهند این پرداخت‌ها می‌تواند مزد افرادی باشد که برای جاسوسی استخدام شده‌اند”.
خوب! ما تا اینجا فکر می کردیم که پلیس المان مطمئن است که مهرداد عارفانی مبلغ ۲۲۶ هزار یورو از اسدی دریافت کرده و بهرام رحمانی که نه بلکه پلیس اطلاعات المان این را قسم می خورد! اما..!
در این مستند سوم “پلیس جنائی” المان سرو کله اش پیدا می شود!(که با اطلاعات المان فرق دارد!) و “احتمال” می دهند که این “افراد” محموعا مبلغ ۷۵۰۰ یورو دریافت کرده اند!
خوب! بد نیست این “نیروهای جنائی” پلیس المان با اون “اطلاعات پلیس المان” مشورتی می کردند و “احتمال” نمی دادند!
(۳)داستان نقشه “به حمام خون” کشیدن جمع ۲۰ هزار نفره “شورای ملی مقاومت” و جیمزباند ما!
بر طبق “مستندات” بهرام رحمانی یک بمب ۵۰۰ گرمی قرار بوده توسط دو “مجاهد سابق و یک شاعر ” منفجر شود که رئیسشان یک فروند کادر سیاسی رژیم تروریستی اسلامی است.
ما این سناریو را قبول می کنیم ببینیم ایراداتش چیست!مقداری منطق بکار ببریم
اولا:
اولا:
ایا بمب گذاری این چنین در اروپا انهم زیر ماتحت جولیانی شارلاتان نوکر ترامپ در تاریخ ترورهای رژیم اسلامی سابقه داشته؟ ایا این نوع بمب گذاری بقول معروف متد عملکرد تروریستی رژیم است؟هر کس با عملیات تروریستی خارج کشوری رژیم اسلامی اشنائی داشته باشد خصوصا در اروپا می داند این متد رژیم اسلامی تا بحال نبوده. البته ممکنست یکهو اینها به سرشان بزند؟ من فکر نمی کنم!
دوما:
فرض که به سرشان بزند ، ایا سودی سیاسی از این بمب گذاری می برند یا با “حمام خون” به مابقی روابط خود با اروپا و خصوصا المان تا مدتی خداقل باید پشت پا بزنند؟ بالاخره حمام خون راه بیفتد عواقبی دارد و نگاهها بلافاصله برمی گردد به رژیم و خلاصه یک افتضاخ سیاسی می شود که رژیمی که زیر فشار همه جانبه است هرگز دنبال این ماجراجوئی نیست مگر این دفاعه خیلی خر شده باشد!
سوما:
به فرض خر شدند و بار اولشان شد حالا برسیم به نفطه بامزه تر داستان! یعنی انتخاب مهره ها و نقشه عمل و طراحی ! اینحا من بیشتر می خواهم توجه خواننده را جلب کنم:
فرض کنیم اینها خر شدند و واقعا خواستند “حمام خون” راه بیندازند و برییند به روابطشان با اروپا! یا بقول فرخی “جناح احمقت تر ” خواست اینکار را بکند! حالا منطق چه می گوید؟ چه کادرها و چه نوع عملیات را بکار خواهند بست؟ ما تا حدودی متدهای عملیاتی رژیم در ترورهایش در اروپا را می دانیم حتی زمانی که تجربه امروزش را نداشت و اربابهاش در روسیه و المان بهش یاد نداده بودند!
ما یادمان می اید که این نوع عملیات را با اوسکولها انجام نمی دهند.مثلا با دو تا اوسکول بریده از مجاهد یا یک شاعر دربدر! معمولا کادرهاشان را از ایران می فرستند .لازم نیست چنین نوع کادرهائی را استفاده کنند تا اینها براحتی بند را اب دهند! بعدش بیایند و سک کادر سیاسی خود را درگیر کنند و به اونها بمب بدهد! این داستان بیشتر شبیه فکاهی است اگر کسی واقعا اطلاعات رژیم اسلامی را شناخته باشد و دنبال داستانهای تبلیغاتی نیفتاده باشد و کمی منطق هم بکار ببرد!
من در اینجا بطور جداگانه داستان ساختن جیمزباند از مهرداد عارفانی را بررسی می کنم:
(۴) وقتی مهرداد عارفانی “جیمزباند” می شود!
خوب باز قبول کردیم رژیم اسلامی هم از جهت سیاسی هم از حهت مدیریت ترور وافعا خر شده واقعا خواسته خودکشی کند! فرض محال محال نیست! اما ببینیم مهرداد عارفانی چگونه تبدیل به جیمز باند می شود:
بر طبق مستندات بهرام رحمانی، مهرداد عارفانی ۲۲۶ هزار یورو از کادر رژیم اسلامی انهم از پی پال گرفته(که همه بتوانند براحتی پیداش کنند!) و بعد در خانه اش مقادیر زیادی وسایل جاسوسی بوده که اطلاعات پلیس المانی یا “پلیس جنائی” و توابع توانسته “کشف” کند!
خوب! این بابا هالوست؟ یا مامور ترور؟
ما در جوانیمان وقتی می خواستیم اعلامیه پخش کنیم، خانه مان را تمیز می کردیم این اواخر وصیتنامه هم می نوشتیم!
اما این ابر تروریست که می خواهد بزرگترین ترور رژیم در اروپا را انجام دهد اینقدر خر بوده که وسایل جاسوسیس را در خانه گذاشته تا پلیس بگیرد؟ خوب خر بودن درجات دارد شما اگر باشید به چنین تروریستی چقدر مقام خر می دادید؟ واقعا و انصافا!
من واقعا تعجب می کنم چرا در خانه مهرداد عارفانی دو تا موشک و یک زیر دربائی پیدا نکردند؟ واقعا می گویم! انوقت حتما بهرام رحمانی انرا هم ضمیمه پرونده می کرد!
فکر می کنم بطور اخص داستان مهرداد عارفانی یک کمدی است که می شود یک فیلم هالیوودی ازش ساخت!
شاعری که بهرام رحمانی هم او را نمی شناسد! ادمی اوسکول که پول از رژیم می گیرد از طریق پی پال! بعدش انواع وسایل جاسوسی می خرد می گذارد خانه اش! “قایم می کند”یکیش هم عکس دفتر فرقه مجاهد است! عکس دفتر!
بعدش می رود تو پارکینگ منتظر می شود تا دو اوسکول دیگه بیایند که؟…اهان “خون بپاشند”! اینست داستانی که پلیس المان و بهرام رحمانی می خواهند ما باور کنیم و اگر نکردیم که واولیاست!
مهرداد عارفانی را چیمز باند کردند اونهم جیمز باندی اوسکول برای انها که خیلی ساده لوح هستند یا دنبال دیدن فیلمهای کمدی هستند!
(۵) روانشناسی داشتن “عکس دفتر فرقه مجاهد” در خانه مهراد عارفانی:
بازهم از خواننده می خواهم صبور باشد.این داستان تمام نیست! خوب دقت بفرمائید!
مهرداد عارفانی این جیمزباند رژیم اسلامی چون دلش برای فرقه مجاهد تنگ می شده یک عکس هم از دفترشان گرفته تا تو خونه اش مرتب بگذارد رو سینه اش! اخه این عکس بسیار اهمیت عملیاتی داشته!
این عکس می تونسته شدت خون پاشی را زیاد کند.دقت بمب گذاری را! شاید این عکس سمبلیک بوده.از نوع نگه داشتن تنبان زنهائی که مورد تجاوز حنسی قرار می گیرند و بعد کشته می شوند!
شاید مهرداد عارفانی می خواسته بعد این بمب گذاری اون عکس را هی بو کند! نعشه شود!
روانشناسی این نوع جیمزباندها را ما نمی دانیم و باید از بهرام رحمانی بپرسیم شاید ایشان یک مقاله چند کیلومتری بنویسد و به ما پاسخ دهد شاید هم ما را به لیست اونها که نمی شناسد اضافه کند! کسی نمی داند!
انچه از دید من بعنوان یک رفتار شناس مهم است اینست که نگه داشتن اون عکس های دفتر مجاهد توسط مهرداد عارفانی نیاز به کار کارشناسی دارد از جهت روانشناسی و رفتار شناسی.این موضوع مستقل است و باید بررسی وسیعی شود!
خلاصه کنم:
همانطور که توضیح دادم داستان مهرداد عارفانی و حتی کل داستان بمب گذاری “گرد همائی فرقه مجاهد ” و “حمام خون” با بمب ۵۰۰ گرمی ، داستان بکارگیری کادرهای اوسکول ، داستان انگیزه های سیاسی پشت این طرح داستان طرح عملیاتی عحیب و غیر حرفه ای و مهمتر از همه داستان ساختن جیمزباندی از فردی که اینقدر احمق باشد همه جا رد پا بگذارد و عکس دفتر فرقه را هم بگذارد تو خونه اش با مقادیری ابزار جاسوسی هیچکدام با هم حور در نمی اید!
اینکه رژیم اسلامی تروریست است واقعیست.اینکه اطلاعات المان و اروپا تازه کشف کرده دروغ.عناصر این داستان “ترور” و حمام خون” به عقل سالم نمی گنحد.بهرام رحمانی هم که البته منطقی ارائه نداده فقط راویست! اما اینقدر جوگیر شده که انگار خودش وسط داستان بوده خودش این شبکه را پیدا کرده و اونها هم قسم خورده اند که اینقدر خر بودند و اینجوری کمدی اجرا کردند.
متاسفانه اکثریت مطلق گروهها و احزاب سیاسی زبان بسته اند در مقابل این نمایش انگار می ترسند فکر می کنند اگر زبان بگشایند و سوال کنند همه می شوند نوکر رژیم اسلامی! یا جوگیر فرقه مجاهد و پبیس المان هستند یا ترس دارند بگویند که این داستان به عقل جور در نمی اید!
من اما مستند به سابقه ام در رک گفتن و نترسیدن از اتهام زنی این سوالات را می گذارم جلوی بهرام رحمانی و هر کس که مدعی واقعی بودن این کمدی است!
امید من اینست که ما بلد بشویم عقلمان را بکار ببریم و دنبال بازیهای سیاسی نرویم .هر گردی گردو نیست.رژیم اسلامی اینقدر احمق نیست که اگر بود ما همه در تبعید نمی ماندیم!
از من گفتن!
منابع دیگر:
(۱)وقتی خانم شاعر انجمن قلم ایران در تبعید از تروریست جمهوری اسلامی دفاع می‌کند(ّبهرام رحمانی)
وقتی خانم شاعر انجمن قلم ایران در تبعید از تروریست جمهوری اسلامی دفاع می‌کند! (azadi-b.com)
ارشیو برخی نقدها به بهرام رحمانی (از:سعید صالحی نیا)
در حاشیه مبارزات ضد تروریستی بهرام رحمانی و متدهای حمله به مخالفانش!(۲)
در حاشیه مبارزت ضد تروریستی بهرام رحمانی و متدهای حمله به مخالفانش! (azadi-b.com)
(3)نقد حمایت بهرام رحمانی از حاج خانم محرز در مخالفت با واکسن روسی:
(4)نقد بهرام رحمانی در “توصیه هایش به کومله و حزب کمونیست ایران
(5)نقد بهرام رحمانی در حمایتش از شجریان
(6)نقد بهرام رحمانی در حمایتش از بهائیت در مقابل شیعه گری
