“تک قطبی شدن حکومت اسلامی” ، رویای “بازجو علوی”!

در حاشیه ارائه رئیسی و بچه گربه ها برای “انتخاب” رئیس جمهور!

مقدمه:

۲۰ روز دیگر شوی “انتخابات ریاست جمهوری” توسط حکومت اسلامی برگزار می شود. حکومت  اسلامی زور زده یک فروند جانی اعدامها را وسط گذاشته و تعدادی بچه گربه . خود این حکومت هم می داند و رسما اعلام کرده هدفش “تک قطبی کردن قدرت است” 

لمپنهای بسیجی مثل بازحو علوی(مشهور به دکتر سراج) هم که  سالها ست دارند امار دروغین می سازند که “ایران در صدر کشورهای پیشرفته قرار دارد” رسما اعلام کرده اند که تصمیم رهبری اینست که دیگر “دوقطبی کاذب” ساخته نشود! 

لذا این دیگر حرف چپها و ازادیخواهان نیست که این حکومت با این خیمه شب بازی یک تصمیم جدید گرفته! دیگر نمی خواهد “قطب بندی کاذب” بکند. چرا؟ لذا اینکه حکومت چنین تصمیم گرفته دیگر حرف مخالفانش نیست حرف مستقیم لمپنهایش هم هست. تا اینجا ما با بازجو علوی موافقیم! 

دقیقا تا امروز این حکومت تلاش داشت قطب بندیهای کاذب بسازد. مشهورترینش داستان خاتمی بود و موسوی و بعد بطور رقیق تری این رئیس جمهوری اخرش یعنی روجانی!

در این مقاله بیشتر سعی می کنم وضعیتی که این حکومت را به این تصمیم رسانده و نتایجی که این تصمیم بدنبال خواهد داشت نگاهی بیندازم:

(۱)چرا حکومت اسلامی به “دو قطبی های کاذب”  تا بحال نیاز داشته؟

همه حکومتهای دنیا چه مدعیان دموکراسی چه دیکتاتورها از ساختن دو قطبی های کاذب سود برده اند و می برند. در امریکا هم ما “حزب دموکرات و حزب جمهوریخواه” داریم که همواره شریک هم بوده اند و دو قطبی ساخته اند تا مردم نا اگاه را فریب دهند و از یکی به دیگری پناهنده شوند! 

اصل نظام پشت قطب بندی های کاذب می نشیند و از این مهره ها استفاده می کند. 

این حکومتها به دو علت این قطب بندیها را لازم دارند:

اول: نوعی دموکراسی درونی و تعادل در میان خود ایجاد کنند و مانع “گریز از مرکز” درون خود شوند.

دوم: مردم عاصی و مخالف را  در انتظار نگه دارند که مبادا ضد حکومتی شوند

حکومت اسلامی از بدو تولدش از سازماندهی دو قطبی های کاذب بهره برده و مردم را سرکار گذاشته.

این قطبی ها کمک به ادامه بقای رژیم بوده اند. تا رسیدیم به قیامهای وسیع سال ۸۸ به بعد که شعار سرنگونی حکومت به شعار مرکزی همه قیامهای مردمی تبدیل شد. 

فضا و جو جامعه طوری تغییر پیدا کرده که حکومت اسلامی سودی در ساختن دو قطبی کاذب نمی بیند. می داند که دیگر “اصلاح طلبی” کسی را فریب نمی دهد. چند ماه گذشته تعدادی چهره وابسته به موسوی را گذاشتند دیدند حنایشان رنگی ندارد بساطشان را جمع کردند. اون دوران از دید حاکمیت تمامست.

(۲)چه شرایطی تغییر کرده که ساختن دو قطبی های کاذب کارساز نیست برای این حکومت؟

از دید من تغییرات مهم کیفی عامل تغییر موضع حکومت اسلامی است.این تغییرات هم برای هر حکومتی در دوره معینی پیش می اید.

اگر یادتان باشد حکومت پهلوی هم در دوره ای کوتاه قبل از سرنگونیش “دو قطبی حزب مردم و ایران نوین” را به هم زد و “حزب رستاخیز” ساخت! پهلوی هم اعلام کرد “حزب فقط حزب رستاخیز”

همانطور که پایان دادن به دو قطبی کاذب دو حزبی در دوران پهلوی علامتی کیفی بود  “تک قطبی کردن” حکومت اسلامی از دید من تغییر کیفی است که نشان دهنده ورود حکومت به دوران پایانیش خواهد بود.

حکومتها وقتی “تک قطبی های کاذب” را کنار می گذارند دارند اعلام می کنند که دیگر ماسکی براشان نمانده و وارد دوره اخرین حیات خود شده اند.

همانطور که گفتم حکومت بوی  مرگش را شنیده ، بحران درونیش ، بحرانش با مردم  به مرحله نهائی رسیده و بواقع چاره ای براش نمانده تا تلاش کند تک قطبی شود.

ورود به دوران تک قطبی در کوتاه مدت می تواند کارساز باشد اما همانطور که در تاریخ شاهد بودیم تضادهای درونی حکومت و تضادهایش با مردم را تشدید خواهد کرد و به دامن زدن به تضاد اساسی مردم با کلیت حکومت تسریع خواهد بخشید.

“بازجو علوی” یا “پژوهشگر سراج” تاکیید دارد که این تک قطبی شدن حکومت به سیاست خارجی حکومت کمک خواهد کرد و حکومتهای دنیا هم با این حکومت تک قطبی بهتر وارد معامله خواهند شد!

البته این توهم اوست چرا که حکومتهائی که این حکومت اسلامی را به جلو اورند در سال ۵۷ بسیار خوب این حکومت را می شناسند.اینها استاد همین لمپنهای بسیجی هستند! 

حکومت امریکا هم بطور صریحی اعلام کرده که طرف مذاکره اش خامنه ای است قبلها هم توهمی نداشتند وقتی ظریف صریحا به اینها می گفت!

از دید من “بازجو علوی” تازه واقعیتها را نمی گوید! واقعیت اینست که حکومت اسلامی چاره ای بجز تک قطبی کردن خود ندارد نه برای مصرف خارجی بلکه برای طولانی تر کردن حیاتش در مقابل انقلاب مردم!

(۳) تک قطبی کردن حکومت ، رویائی بی سرانجام و عامل تسریع سرنگونی !

در تک قطبی شدن ، تضادی اشتی ناپذیر قرار دارد! از سوئی بمدت کوتاه به تضادهای درونی حکومت دهنه می زند و حکومتیان را در مقابل مردم “متحد” می کند اما از سوئی دره و شکاف بین مردم و حکومت را وسعت می بخشد. 

تک قطبی شدن حکومت هم از ناچاریست هم میخ های اخر به تابوت حکومتست. ورود حکومت به این مرحله هم کاملا امری چبریست و هم به سقوط حکومت تسریع می بخشد.

حکومت با تک قطبی شدن خود را بیشتر و بیشتر منزوی می کند.دقیقا به همین دلیلست که حکومت اسلامی تا همینجا تلاش کرده که از ورود به این مرحله جلوگیری کند. 

اما مرحله تک قطبی شدن مثل چاهی است که جلوگیری از سقوطش برای حکومت در این مرحله امکان ندارد !

مسیر تولد ، دوران جوانی و دوران پیری و فرسودگی مسیری بوده برای همه حکومتهای تاریخ. همه این حکومتها چاره ای حز عبور از این دالان نداشته اند و تک قطبی شدن علامت مهم فرسودگی و پیری و تلاشی حکومت است.

گرچه حکومتهای دیکتاتوری بر فرض تک قطبی بودن شکل می گیرند اما برای ماندن نیاز دارند که ماسکهای متعددی بزنند و این رویای تک قطبی شدن را در قلب نگه دارند.زمانی می رسد که دیگر نمی شود این ماسکها را نگه داشت . حکومتیان شعف کنان به سمت تک قطبی شدن علنی گام می نهند و گاها جشن هم می گیرند! همانطور که بازجو علوی ما جشن گرفته! 

(۴) مضجکه انتخابات ریاسمت جمهوری اسلامی و گامهای اخرش برای بقا:

مشاهدات من نه از روی خواستهای سیاسی من بلکه از بررسی تاریخ حکومتها به این نتیچه می رسد که به خلاف ادعای بازجو علوی، حکومتیان نباید جشن بگیرند وقتی تک قطبی شدند بلکه باید چمدانهاشان را ببندند! باید اماده فرار شوند.حسابهای بانگی شان را  در خارج کشور باز کنند.

باید جراحان را خبر کنند تا صورتهاشان را تغییر دهند اوراق شناسائی جعلی بسازند.خانه هائی امن در اروپا و امریکا و کانادا بخرند! 

مثل هیتلریها دنبال سوراخ موش بگردند! سرنوشت حکومتیان ایران سخت تر و خونبار تر از هیتلریهاست. 

اگر هیتلریها را کلیسهای کاتولیک و عوامل اطلاعاتی معینی در غرب فراری دادند و بسیاریشان جان سالم بدر بردند حکومت اسلامی راه فراری ندارد. سوریه مخروبه از جنایات اسد یا عراق مخروبه محل فرار خوبی برای اینها نیست!

آوردن رئیسی جلاد از دید من اخرین نماینشنامه ای است که این حکومت دارد طراحی می کند.افتادن تو چاهی که تک قطبی شدن خواهد ساخت ، روند رشد قیامهای مردم را به همراه خواهد آورد. 

با آمدن رئیسی به نهاد ریاست جمهوری ، کلیت حکومت بطور یکدست تری در مقابل مردم قرار خواهد گرفت و این آغاز پایان این حکومت کثیف و ضد انسانی است.

توپ مجدد توی زمین مردم سازماندهان کارگریست که سرنوشت جامعه را با قیام خود تعیین کنند.انقلاب طبقه کارگر پاسخ تک قطبی شدن این حکومت در حال سقوط است.

منبع: 

تشکیل دولت قوی نباید اسیر دوقطبی های کاذب می شد(ّبازجو علوی)

به گزارش مشرق دکتر رضا سراج در کانال تلگرامی خود نوشت: توازن در محیط بین‌الملل و منطقه‌ای دچار به هم ریختگی و تغییر شده است.

در محیط‌های بی‌ثباتِ ناشی از به هم ریختگی توازن قوا و تغییر نظم موجود، کشورهایی امنیت خواهند داشت و می‌توانند منافع ملی خود را تامین کنند که همزمان در داخل و در مناسبات بین‌المللی قوی باشند.

به عبارت دیگر، تامین منافع ملی و امنیت ملی، نسبت مستقیم با افزایش سطح اقتدار دارد. با این شرایط تشکیل دولت قوی، یک استراتژی ملی است و این راهبرد نباید اسیر دوقطبی سازی‌های کاذب انتخاباتی و جناحی می‌گردید. در چارچوب این استراتژی ملی، گام دوم انتخابات پُرشور، رای سدید و محکم است.

دکتر رضا سراج رئیس پروژهشگاه مطالعات راهبردی و آینده پژوهی پیش از ظهر امروز در جمع دانشجویان بسیجی دانشگاه های استان به بررسی مسائل منطقه پرداخت و گفت

مطالبی در مورد سراج:

رضا سراج (بازجو علوی) را بهتر بشناسیم – YouTube

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate