در حاشیه فراخوان به سانسور نقد اپوزسیون توسط ع شفیق به بهانه “دادگاه ” تروریستها 

مقدمه:

در ادامه داستان “دادگاه بلژیک” و تروریست گیری حکومتهای غربی و جو گیری تعدادی ، رسیدیم به مقاله ع.شفیق (۱)رسیدیم با موضوعات مختلفی که ایشان مظرح کرد که بخشیش خبر بود و بخشیش تحلیل و نتیجه گیری.

از انجا که مطالبی که ایشان مطرح کردند  موارد متعددی را می پوشاند من در این مقاله فقط روی یک “نتجیه گیری” ایشان متمرکز می شوم که برایم بسیار اشناست و ربطی هم به دادگاه بلژیک ندارد بلکه ایشان این نظر خود را  وسط داستان دادگاه بلژیک مطرح کرده تا تنور داغست بچسباند!

این “نظر ایشان” مدتهاست توسط فرقه مجاهد و گرایشات فرقه ای مدعی اپوزسیون بودن مطرح بوده و انها که با این فرقه ها مناظره داشتند یا حتی دیالوگی دوستانه این “نظریه” را بسیار دیده اند و شنیده اند.

ع.شفیق مثل فرقه رجوی مدعی است که مخالفان رژیم اسلامی نباید اپوزسیون را نقد کنند.حتی اگر ۸۰ در صد مخالف رژیم باشند و ۲۰ در صد نقد اپوزسیون کنند “این همانست که اطلاعات رژیم می خواهد”!

البته ایشان در صدی که می شود و ایشان اجازه می دهد ادمی اپوزسیون را نقد کند به ما نمی گوید! ایا مثلا ۱۹ در صد نقد کردن اپوزسیون درست است؟ ۱۵ در صد چطور؟ یا..۵ در صد؟ کدام عدد پذیرش ایشان را شامل است و ما در امانیم؟ یعنی در مرزی قرار می گیریم که دیگر اطلاعات رژیم اسلامی از ما بدش بیاید و “اپوزسیون” یا همیتن ع .شفیق ما ، ما را اطلاعاتی ننامند؟ 

خوب اینها سوالاتی است که نه فقط ایشان بلکه فرقه رجوی و سایر فرقه ها که مدعی اپوزسیون هستند باید پاسخ دهند.نمی شود مخالفان را پاسدار و اطلاعاتی نامید به جرم “نقد اپوزسیون” لذا یک حوزه “ازاد” و یک حوزه ممنوعه و سانسور باید باشد که کلیدش دست ع.شفیق و رجویست دیگر! 

من در این مقاله این متد نگاه را نقد می کنم و مدعی هستم این متد بوی گند دیکتاتوری می دهد از جنس حکومتهای پهلوی و خمینی است.علامت دیگریست که ما در اپوزسیون بودن “مخالفان رژیم” بدجوری شک کنیم! و ادعا کنیم که بسیاری از مخالفان رژیم پهلوی و خمینی اساسا اپوزسیون نیستند فقط مخالفند و دعواشان سر فدرت است.

(۱)فرمولبندی ع.شفیق برای توجیه سانسور از قول خودش:

خواننده لطف کند از زبان خود شفیق “منطقش” را برای سانسور بخواند(۱)

ایشان می فرماید:

از جمله این سیاستها، صدور این رهنمود به ایرانیان خارج کشور و بویژه فعالین سیاسی است که اگر آنها “۸۰ درصد” علیه جمهوری اسلامی سخن می گویند، “۲۰ درصد” هم علیه اپوزیسیون رژیم انتقاد کنند. این یک سیاست قابل قبول و تحمل برای جلادان حاکم بر ایران است

به زبان فارسی منظور ایشان اینست که اگر کسی ۸۰ در صد رژیم را مخالفت کرد و ۲۰ در صد “اپوزسیون ” رژیم اسلامی را تازه قابل قبول اطلاعات رژیم اسلامیست!

حالا منبع ایشان چیست؟ ایا ایشان مستند حرف می زند؟ یا فرمولبندی ایشان ریشه در جای دیگر دارد؟

من مدعی هستم ایشان واقعا فکر می کند مخالفت با رژیم اسلامی یعنی اپوزسیون این رژیم!

ایشان گرایشات متعدد ارتجاعی را که یا از رژیم رانده شدند (مثل فرقه رجوی) یا در حاشیه رژیم مانده اند یا گرایشات حامی پهلوی و راستهای فکلی اخوند را “اپوزسیون” می داند و واقعا فکر می کند اینها الترناتیو وضع وجودند.

اولین توهم ایشان اینست که فکر می کند یک دو قطبی هست یک طرفش رژیم اسلامی یکطرقش مخالفین این حکومت که لابد ایرادی ندارند و لذا انتقاد از انها یعنی “حکومت خوشش می اید”!

این توهم در قیام ۵۷ فاجعه افرید و الانهم همین خطر را برای اینده انقلاب مردم دارد.

لذا ع.شفیق فراخوان سانسور منتقد می دهد و منتقد مخالفین حکومت اسلامی را بواقع متهم می کند که خط اطلاعات رژیم می روند. و تازه “در صد بندی” هم می کند!

(۲) بفرض که مخالفان حکومت ایران بواقع الترناتیو و اپوزسیون این حکومت هستند ایراد بعدی چیست؟

فرض می گیریم یک بسته ای هست بنام مخالف حکومت ایران که درش اسلامی هست مثل فرقه رجوی تا سلطنت طلب تا دست راستیهای حامی برگشت انواع دیکتاتوری سرمایه داری تا چپهای حامی دیکتاتوری لنینی و استالینی و انورخوجه ای که بقول علیرضا بیانی منتظرند  گتیرهای چراغ برق را به ابزار اعدام تبدیل کنند “بنام طبقه کارگر.

فرض می کنیم ادمی اینها را “الترناتیو یا اپوزسیون حکومت کنونی بداند” فرض محال البته محال نیست!

سوال بعدی اینست که با چه منطقی اینها را نمی شود نقد کرد  یا اگر نقد کرد باید ۱۹ در صد به پائین باشد؟

ایا نقد کردن معادل تخریب نکات خوب است؟ اساسا ع.شفیق یا فرقه رجوی چه برداشتی از نقد دارند؟

در عالم مدرن در فرهنگ مدرنیته نقد ابزار اصلی بهبور است.

نقد ابزار سنجش است ابزار جداسازی زشتیها و عقب ماندگیها .نقد ابزار رفرم مداوم است.انقلاب به کنار! نقد ابزار رفرم وضع موجود است.

ع.شفیق احتمالا در ایران زندگی نمی کند .نگاهی بیندازد به کشوری که درش در تبعید است. غیر از اینست که از نقد استقبال می کنند و نقد ارزش دارد؟ 

ایا کسی از منقد می خواهد که “در صد رعایت کند؟”!

بله در غرب به ادمها پول می دهند و امکانات که نقد کنند اما در فرهنگ شرقی تو سرش می زنند و محکومش می کنند.اینست که غرب با همه بحرانهایش  حلو رفته و ایران هنوز دچار ملاهاست! دقیقا همینست!

چقدر خوبست اگر فردی یا افرادی بطور مداوم گروهها و احزاب اپوزسیون را نقد کنند و عقب ماندگیهاشان را عیان کنند؟! این گروهها و سازمانها باید بسیار متشکر باشند که نقد می شوند.

نقد شدن  و فهم مدرن نقد احزاب و ادمها را متحول می کند.

نقد نه فقط از بیرون بلکه از درون.از درون گروه و سازمان سیاسی.نقدی علنی و رو به جامعه. شرط هم ندارد.این یعنی فرهنگ مدرن.اون درک بسته ۸۰ در صدی و ۲۰ در صدی درکی مربوط به تاریخ قرون سطای سیاست است هر کس به هر توجیه دنبالش برود.

ع.شفیق اگر از فرهنگ “چپ” می اید دنبال دیکتانوری بنام پرولتاریاست! انجا که حتی مخالف جرات فراکسیون زدن نداشت در حکومت تک حزبی و متهم بود به نوکر امپریالیست بودن”!

(۳)”تئوری دشمن اصلی دشمن فرعی” برای توجیه سانسور مخالف:

این “تئوری” چندین نسل است عامل توجیه احمقانه ترین سیاستها در چپ ایرانی بوده.

حزب توده با همین تئوری افتاد تو دامن خمینی! 

نسل اول و دوم کمونیزم ایرانی با همین “تئوری” در ابتدای قیام ۵۷ فریاد زدند “دشمن اصلی امریکاست” حجاب مهم نیست ازادی مهم نیست اینها “اصلی” نیستند”!

ع.شفیق و فرقه رجوی و بسیاری همفکران اینها ، همین “تئوری” را برای توجیه سانسور مخالف به خدمت می گیرند:

ایشان می فرماید:

“برخی افراد و محافلی که زمانی در چارچوب اعتقادات خود در یک تشکیلات مبارز فعالیت کرده و بعداً به هر دلیلی از آن جدا شده اند، انجامیده است؛ به این معنی که این افراد و محافل در “مبارزه” و “فعالیت سیاسی” خود اغلب جای دشمن اصلی و فرعی را اشتباه گرفته و نوک تیز حملات قلمی را به جای جمهوری اسلامی به سوی تشکیلات های مبارز سابق خود نشانه گرفته اند

خوب اگر ادم عاقل یک ابزار را استفاده کند و مرتب بیفتد تو چاله بالاخره نباید فکر کند اون ابزار کارا نیست؟ چرا اینها فکر نمی کنند که اساسا جداسازی تضاد اصلی و فرعی یک مهمل است از ریشه؟

این تئوری یا بهتر بگویم “فلسفه” در عمل کارا نیست نه برای شناخت پدیده ها و نه برای تغییر انها.

در سیاست این تئوری نمی تواند تکلیف مسائل بغرنج جلوی ما را حل کند. چرا؟ چون واقعیت جلوی ما به تضاد اصلی و فرعی تقسیم نمی شود.چون انچه از دید ما اصلی است همواره در لحظه دیگر فرعی است و انچه ما اصلی می بینیم  ناشی از دیدگاه ماست.بقول دکارت ناطر هرگز از موضوع نظاره جدا نمی شود و لذا مشاهده همواره مقید به عامل مشاهده گر است.(این نظریه در تئوری شناخت  علمی هم تایید شده)

لذا بطور واقع واقعیتها چند لایه ای همزمان  در مقابل ما هستند و تضادهاشان دائما در حال تغییرند.

مخالفین رژیم اسلامی رنگ و ماهیت انچنان متفاوتی از حاکمان نشان نمی دهند و رفتارهاشان و اعتقاداتشان بسیار نزدیک همست.

غیر این هم هرگز نبوده.

مخالفان هر حکومتی در دنیا مثل اون حکومت زائییده شرایط مشابه اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و زمانی هستند.

لذا همانطور که جامعه ایران در وضعیت گذار فرهنگی قرار دارد “اپوزسیون” حکومتی اش همینند و حکومتش همین! دعواها بسیاری مواقع سر قدرت است و نه سر برنامه های ماهیتا متفاوت.

یک نمونه اش همین فرمولندی “تئوریک” ع.شفیق است برای توجیه سانسور مخالف!

طبیعی است همه سانسورچی ها “استدلالهای “خودشان را دارند!

(۴)فراخوان به اخراج مخالفانی که از ازادی بدون قید و شرط بیان استفاده می کنند!

ع.شفیق می فرماید:

“اینها (منتقدین احزاب و سازمانهای اپوزسیون) – به آویزه ای در بین نیروهای فرصت طلب و فریب خوردگان تبدیل می شود تا زیر عناوین دهان پُرکنی نظیر “آزادی بی قید و شرط بیان” (درواقع آزادی برای دشمنان مردم و قایل شدن قید و شرط برای افراد و نیروهای مبارز و انقلابی) جای دشمن و دوست را در فعالیتهای خود عوض کنند. شناخت هر چه دقیق تر و طرد نیروهایی که در این مسیر گام می زنند نیز وظیفه مهمی ست که باید مورد توجه رفقای مبارز مستقل و احزاب و نیروهای انقلابی که با مبارزات و تلاشهای شایستۀ خویش دل در گرو آزادی و رهایی کارگران و زحمتکشان، زنان، جوانان، خلقهای تحت ستم و تمامی انسانهای رنج کشیده و تشنه آزادی دارند، قرار گیرد”

به زبان ساده، “ازادی بدون قید و شرط بیان” “عنوان دهان پر کن” است از دید ع.شفیق که هیچ بلکه اونها که اینکار وحشتناک را می کنند، “جای دوست و دشمن را عوض می کنند و باید “طرد شوند” !

خواننده توجه نماید! ع.شفیق ظاهرا همه این “نتیجه گیریها را ” از دادگاه بلژیک کرده یغنی از دستگیری یک مسئول رژیم و دو تا بریده از فرقه رجوی و یک شاعر دربدر همه این اندیشه های ناب را استخراج کرده! یا که نه؟ اینها را دارد به دادگاه بلژیک می چسباند؟! کدامش؟

بنظر می رسد این “دادگاه بلژیک” برای ادمهائی مثل ع.شفیق خیلی استنتاجات داشته! مبارکشان اما اینها همه  توهمهای چندین دهه قشری از قفشریون در میان مخالفین رژیم اسلامیست که ظاهرا به بهانه دادگاه بلژیک دارد به خواننده حقنه می شود!

چگونه دادگاه بلژیک به ایشان یاد داد که ازادی بدون قید و شرط بیان دهان پر کن است؟ 

دوما: چگونه ازادی بدون قید و شرط بیان منتج به عوضی گرفتن دوست و دشمن می شود؟ خوب اگر اینست ظاهرا باید دیکتاتوری با قید و شرط بیان بیاید تا ادمها دوست و دشمن را عوضی نگیرند!!

این همان دیکتاتوری زیر پوستی حامیان دیکتاتوری بنام پرولتاریاست.همان ناتوانی در تحمل مخالف است که زیر نمایشنامه داداگه بلژیک برای حامیان دیکتاتوری و سانسور خیراتی داشته و نعمتی بوده!

حالا چرا باید انها که دشمن را با دوست عوضی می گیرند “طرد” کرد؟ کی تعیین می کند  اینها کیند و چرا “طرد؟” .

در فرهنگ دیکتاتوری و شرقی مخالف باید طرد شود.مخالف حق حیات هم ندارد.مخالف تو حزب حا نمی گیرد باید طرد شود.حقیقت ازبالا تعیین می شود و ازادی بیان در حزب معنی ندارد.حزب پادگانست.سربازخانه و اعضا سرباز .اونها مجری عوامر هستند و توان ارائه نظر ندارند و امکان هم ندارد اونها درست بگویند و بالائیها غلط! 

در فرهنگ دیکتاتوری ازادی بیان سم است.اشوب است .چیزی جهنمی و شطیانی است و “دهان پر کن” است!

بد نبود ع.شفیق بجای چسباندن نظراتش به دادگاه بلزیک می امد همین فرمولبندیهای قدیمی را مستقیم می نوشت.البته شاید می داند خریدار ندارد ولازمست در زرورق دادگاه بلژیک بنویسد شاید کسی حواسش نباشد ! 

خلاصه کنم:

همانطور که خواننده دید، قصد من نقد تمامی مقاله ع.شفیق نبود.ایشان مقاله ای طولانی نوشته و اگر قرار بود نقد کامل شود  شاید حوصله خواننده را هم سر می برد! در این مقاله کوتاه هدف من این بود نشان دهم ع.شفیق تعدادی نظریه قدیمی و شناخته خودش و همفکرانش را دارد به دادگاه بلژیک می چسباند یکیش همین نظریه و تئوری سانسور درون اپوزسیون و درون احزاب و سازمانهای سیاسی است.

فکر می کنم ایشان نتواند ثابت کند این “دادگاه” چگونه با تئوریهای ایشان ارتباط دارد.بعید می دانم ایشان حتی پاسخی بدهد مثل بهرام رحمانی با سکوت به “مبارزات” خود ادامه می دهد.اینهم نوعی دیگر از متد “مبارزه ایدئولوژیک” نسلهای قدیمی “چپ” است .سکوت و بایکوت و نادیده گرفتن شاید “خودش خشک شود بیفتد” لذا مسائل نسل قدیم چپ ایرانی تکرار شده و تکرار می شود.اینها ناتوانند از تغییر ناتوانند از مناظره فکری جدی.فکر هم نمی کنم شانسی در اینده انقلاب ایران داشته باشند.

انقلاب اینده ایران از این متدها و “تئوریها” مجبور است عبور کند.سانسور مخالف با هیچ تئوریسازی امکان ندارد.

منابع دیگر:

(۱)تجارب پرونده تروریستی رژیم، هشداری به نیروهای انقلابی(ع.شفق)

تجارب پرونده تروریستی رژیم، هشداری به نیروهای انقلابی! (azadi-b.com)

(2)مقالات اخیر این نویسنده در موضوع سوتی های بهرام رحمانی در “مبارزه ضد تروریستی اش”

نگاهی نزدیکتر به “مستندات” بهرام رحمانی بر علیه مهرداد عارفانی

نگاهی نزدیکتر به “مستندات” بهرام رحمانی بر علیه مهرداد عارفانی (azadi-b.com)

در حاشیه مبارزات ضد تروریستی بهرام رحمانی و متدهای  حمله به مخالفانش

در حاشیه مبارزت ضد تروریستی بهرام رحمانی و متدهای  حمله به مخالفانش! (azadi-b.com)

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate