بکارگیری “روانشناسی مثبت گرا”و مذاهب “غیر سیاسی “در توسعه برخورد انفعالی در فضای اعتراضی ایران

مقدمه:

حکومتها و طبقات حاکم، متدهای بسیاری برای بیرون نگاه داشتن اکثریت جامعه از حوزه قدرت داشته اند و دارند. فقط دستگاه سرکوب نیست ، بلکه بکارگیری مهندسی فکری برای توسعه تفکر تسلیم طلبانه نقش مهمی در تاریخ داشته و دارد. بطور واقعی قدرت سیاسی طبقات حاکمه از دو ابزار اصلی ترور و سرکوب و تحمیق اکثریت و خنثی کردن جامعه استفاده می کند.

یکی از عرصه های مبارزه برای آزادی و برابری ، شناختن و شناساندن این ابزارهای فکری، ایدئولوژیک و مذهبی است که خود انواعی دارد و در جامعه در هر قشری دنبال مشتریهای خود است.

طبقات حاکمه و دستگاه مغز شوئی آن که از مدیا استفاده می کند ، به دقت  هر قشر و رده سنی را برسی می کند و با توجه به مختصات اقشار مختلف ابزارهای تحمیق را سازمان می دهد.

اینست که صنعت سکس، صنعت مذهب، اعتیاد  و به طبق زمان و مکان انواع دیگر ابزارها بکار گرفته می شود. در هیچ جامعه ای نمی شود نابرابری را دید و استفاده سیستماتیک از این ابزارها را ندید. در هر جامعه بنا به سطح فرهنگی و شرایط تاریخی این ابزارها مختلفند و “رو به روز” می شوند. در دوران معاصر ، علم و نظامهای اطلاعاتی و امنیتی بخش مهمی از فعالیتهای خود را روی بکارگیری این متدها استوار کرده اند.

در تاریخ معاصر ایران ما علاوه بر مذاهب حاکم شاهد توسعه بهائیت بودیم که این نویسنده آرشیوی در نقدش ارائه داده(۳) که متعاقب آن انجمن حجتیه سازمان یافت برای “مبارزه با بهائیت” که بطور مشابهی هردو مدعی بودند  که “غیر سیاسی هستند” و بقدرت حاکم ارتباط ندارند. تاریخ البته نشان داد اینها دروغست و هروی این فرقه های ظاهرا متخاصم سر در دالان قدرت پهلوی و رژیم اسلامی در آوردند که هیچ ، بهائیت امروزه در مقر خود در اسرائیل شبکه جهانی شده که تحت حمایت کامل قدرتهای حاکم دنیاست! راستی چرا؟ مگر قرار نبود اینها “غیر سیاسی باشند”؟ 

نگته اینجاست که در جهان متخاصم ما اساسا ادعای غیر سیاسی کردن دروغی شاخدار است. و دلیلش هم تاریخ امثال انجمن حجتیه یا بهائیت!

نمونه دیگر مذهب مدعی “غیر سیاسی بودن” فرقه ای است بنام “شاهدان یهوه” که در نیویورک شکل گرفت و الانهم مرکزش در نیویورک است. اینها هم ادعای غیر سیاسی بودن دارند و این نویسنده قصد دارد در آینده مقداری از مهملات این فرقه را برای جامعه فارسی زبان بکاود از آنجا که “شاخه فارسی زبان” این فرقه بر بستر نارضایتی به حق مردم از اسلام تلاش دارد مسیحیت را به روایت “شاهدین یهوه” به مردم ساده حقنه کند و انها را از مبارزه اجتماعی باز دارد و مثل حجتیه و بهائیت به مردم بقولاند که “ظلم را بسپارید به خداوند و وعده آخر زمانش”!

اما جعبه ابزار طبقه حاکمه فقط شامل مذاهب نیست .همانطور که گفتم برای هر قشر احتماعی اینها  ابزارهای جدیدی می سازند .یکی از این ابزارهای “عیر مذهبی” برداشتی خودساخته از بخشی از علم روانشناسی است که “روانشناسی مثبت گرا” شناخته می شود. در این مقاله بیشتر به این سفطه سازی ارزان نگاهی می اندازم:

(۱)داستان “مثبت فکر کردن و کمدی هخائی:

بسیاری یادشان هست که نزدیک به ۱۵ سال پیش در مدیای ماهواره ای آدمی پیدا شد بنام هخا که به مردم وعده می داد با هواپیما به فرودگاه مهرآباد می رود و ایران را آزاد می کند که هیچ، خود پاسدارها لباس سفید بر تن با گل به استقبال او می آیند! 

یکی از آموزشهای هخائی همین “مثبت فکر کردن”بود! او از انبانی استفاده می کرد که این روزها هم توسط مدیای ایرانی لوس انجلسی رو به ایران تبلیغ می شود و هئادارانی در طبقه متوسط در ایران دارد که به فعالین آزادیخواه در مدیای آلترناتیو فراخوان سانسور می دهد و می گویند “خبر بد پخش نکنید و مثبت فکر کنید”! اینها مدعی هستند که طبق علم روانشناسی حرف می زنند ! خود را پشت ماسک علم می پوشانند.

(۲) روانشناسی مثبت گرا آنطور که مستند  شده:

منابع اصلی در موضوع روانشناسی مثبت گرا موجود است.این شاخه روانشناسی توسط فردی بنام مارتین سلیگمن در امریکا شکل گرفت که متعلق به مکتب شناخت درمانی است . به آنها که  از روانشاسی او برای فراخوان سانسور در مدیای ایرانی سوء استفاده می کنند ،امید فرحی نیست.اینها عامدا پشت ماسک روانشاسی مثبت گرا مخفی هستند. اما کافیست علاقه مندان به این مکتب به منابع اصلی رجوع کنند( ۱و۲)

سلیگمن نقش مهمی در ارائه نظریه شناختی افسردگی دارد ضمن اینکه خودش هم ادعائی نکرده که نظریات او توضیح دهنده ابعاد مختلف افسردگی و سایر بیماریهای روانی است.

مثبت فکر کردن در دیدگاه سلیگمن، لزوما به معنی انکار بدیها نیست ، بلکه توسعه دیدی واقع بینانه و متوازن از بدیها و شناخت توانائیها و وجوه مثبت خود و دیگرانست تا تغییر زندگی به سمت شادی و سغادت امکانپذیر باشد.

روانشناسی مثبت گرا بر خلاف درک عوام، دنبال خود فریبی نیست بلکه بر عکس تاکیید دارد که گاها پذیرش واقعیت به رغم تلخ بودنش اهرم بهتری برای تغییر واقعیت است .

لذا بطور واقعی و گاها نگاه منفی و بدبینانه  هم می تواند انگیزه اولیه بازنگری در واقعیت باشد.این واقعیتی است که در مطالعات رفتارشناسی مستقل مورد تیید قرار گرفته که آدمهای عموما خوش بین سالمتر زندگی می کنند و طول عمر بیشتری دارند اما به هیچ وجه در جائی سلیگمن منکرپذیرش بدیها و شناخت واقعیت نشده است. 

افراد بدبین و خوش‌بین هردو از دریچه‌های متفاوتی به جهان هستی می‌نگرند. هر زمان که اتفاق ناگواری رخ می‌دهد، افراد بدبین آن اتفاق را به بدترین حالت ممکن می‌بینند و هم چنین آن را به کل زندگی خود تعمیم می‌دهند. در نتیجه این اشخاص در معرض افسردگی قرار می‌گیرند و به صورت منفعل با چالش‌های زندگی برخورد می‌کنند.

در نقطه مقابل این افراد، دسته خوش‌بین‌ها قرار می‌گیرند. خوش‌بینی به معنای بی‌توجهی به واقعیت‌‌ها نیست بلکه این اشخاص در زمان رویارویی با چالش ایجاد شده از قوه فکری و خلاقیت خود استفاده می‌کنند و نیز آن را به کل زندگیشان تعمیم نمی‌دهند. تصور ‌آنها این است که هر چالشی زودگذر و موقت است. بنابراین لازم نیست برای آنها بیش از حد انرژی صرف کنند

(۲) برداشتی مخرب و عمدی در بکار گیری روانشناسی مثبت گرا در ترویج فرهنگ خود سانسوری و خودفریبی:

یک متد فریب جامعه اینست که “خوش بینی” و لزوم برخورد مثبت به واقعیات را ابزار کنیم برای انمکار ظلم و بدبختی جامعه و چشم بستن بروی واقعیات . این دقیقا کاریست که بسیاری چه در زندگی خصوصی و چه در زندگی اجتماعی ترویج می کنند!

بواقع خودخواهی های خود و بی تفاوتی خود را نسبت به ظلمی که به جامعه روا می شود با ادعای اینکه “توسعه بدبینی” و بد دیدن باعث ناراحتی ادمها می شود ، به دستگاه سانسور حکومت اسلامی می پیوند و خودسانسوری را توصیه می کنند!

موسساتی هم در ایران هستند که طبقه سیر شده متوسط را دور خود جمع می کننند و مثل بسیاری موارد دیگر شکل الکن و از ریخت افتاده نظریات علمی را بعنوان “علم” به جامعه می فروشند. این فقط یک مورد نیست! در جامعه ایران بسیاری مفاهیم وقتی وارد ایران شده تغییر شکل داده.مثلا نظرات مارکس را توده ایها به حمایت از مصدق السلطنه و اسلامیها تقلیل دادند !

صرف نظر از انگیزه های انها که “مثبت گرائی را با نفی و انکار زشتی های اجتماعی و ظلم طبقه حاکمه تعبییر می کند این “برداشت” از بخشی از علم روانشناسی هرگز چنین توصیه هائی نکرده و حتی هرگز جایگاه و اهمیت واقع گرائی را انکار نکرده است.

(۳)حایگاه روانشناسی مثبت گرا درون کانتکس روانشناسی و روانپزشکی قرن ۲۱:

نگاه به نظریات مختلف روانشناسی که عموما در اواخر قرن ۱۹ و ۲۰ ارائه شده اند و بصورت “مکاتب روانشناسی” گاها در مقابل هم سازمان یافتند ، در آغاز قرن ۲۱ ، طبیعتا متفاوت است.

ما در دورانی زندگی می کنیم که برخوردهای علمی چند جانبه شده اند و منجمله در زمینه رفتارشناسی و روانشناسی دانش عملکردی مغز ، با سنجشهای آماری ، روانشناسی تکاملی ، رفتار شناسی اجتماعی، بازنگری سیستماتیکی بر “گرایشهای قدیم روانشناسی فردی و اجتماعی ” را ایجاب کرده.

آنچه مسلم است بخشی از علل بیماریهای رفتاری و روانی به امر یادگیری تعلق دارد که عرصه آدمهای مثل سلیگمن است و بسیاری از علل بیماریها به رفتار شناسی ژنتیک ، عملکرد مغز و شاخه های دیگر روانشناسی قابل تفسیر است.

در اینجا نکاتی را ذکر می کنم:

(۱)طبیعتا مثل هر خصلت رفتاری ادمها طیفی هستند بین خوش بین ها و بد بینها. در قطب خوش بین ها ، سختیهای زندگی زود گذر هستند و شادیها سرانجام همه سختیها . بر عکس در قطب بدبینها ، سختیها ماندگار، شکستها نتیجه نهائی وقایع و فرد محصور و مقهور این سختیها و شاهدی علیل بیشتر نیست.

اکثریت جمعیت انسانی مثل سایر خصوصیات در مرکز منحتی بل قرار دارد که تلفیقی از خوش بینی و بدبینی را شامل می شود.بواقع تکامل رفتاری انسانها به گرایشی اکثریت داده که با تلفیق خوش بینی و بد بینی قدرت بقای بیشتری دارد.انها که کاملا خوش بین یا بدبین هستند در اقلیت مطلق قرار دارند.

(۲)انسانها در طی زندگی خود و تجاربی که کسب می کنند می توانند ترکیبهای متفاوتی از خوش بینی و بدبینی را “کسب” کنند.تحارب سخت و زندگی سخت بیشتر انسانها را بدبین به خود و اینده می کند که امری کاملا قابل مشاهده است.

به علاوه همانطور که گفتم، پایگاه تفکر و احاس و رفتار انسان یعنی مغز ، و ترکیب ژنتیک و اپی ژنتیک مغز هم در ساختن بستر و پایه خوش بینی و بدبینی موثر است.به این معنی بر بستر تجارب زندگی و گاها به خلاف تجارب زندگی ادمها خوش بین یا بدبین می مانند.

(۳) نظام آموزشی انسان ها و طبیعتا در رواندرمانی باید روی بالابردن قدرت شناخت انسان از واقعیت برای تغییر انسانی آن استوار باشد. اینکه در چه زمان و چه شرایطی خوش بینی و بدبینی را باید بکار برد امری ثانویه است. در دورانی که اکثریت جامعه در زندگی دچار مشکل است روانشناس نمی تواند تبلیغ “انکار بدبختیهای دیگران” کند چرا که خوشبختی انسانها بنا به آمار در جامعه خوشبخت امکان دارد.

مطالعات رفتارشناسی طی سالهای اخیر نشان داده که انسانها در جامعه خوشبخت احساس خوشبختی پردوام می کنند و در جامعه ای مملو از بدبختی و ظلم بندرت آدمهای یافت می شوند که احساس خوشبختی کنند.

.خلاصه کنم:

آزادیخواهان ، انساندوستان در ایران حواسشان باشد که پارازیتهای گوناگونی که توسط طبقه حاکمه و نظام اطلاعاتی به شکل مذاهب، مدهای فکری و “روانشناسی های من در آوردی” و گاها بنام علم در جامعه منتشر می شود سمومی هستند برای فلح کردن نسلی که برای قیام بر علیه نظام  موجود خود را آماده می کند.

این نسل را اگر نتوانند معتاد کنند و از زندگی ساقط کنند اگر نتوانند با زندان و اعدام و شکنجه سرجای خود بشناسنند حتما ابزارهای دیگری بکار می برند! همه این ابزارها را باید شناخت و شناساند!

منابع بیشتر:

(۱)منابعی در موضوع “مثبت فکر کردن و” روانشناسی مثبت گرا”

Understanding the Psychology of Positive Thinking (verywellmind.com)

(2)مارتین سلیگمن “پدر روانشناسی مثبت گرا”

Martin Seligman Biography and Psychological Theories (verywellmind.com)

Martin Seligman – Wikipedia

آشنایی با مارتین سلیگمن ، روانشناسی مثبت گرا و درماندگی آموخته شده – روانشناسی منطق (mantegh.me)

 (۳)آرشیو نقد بهائیت از دیدگاه چپ سوسیالیستی و مدرن(سعید صالحی نیا)

مخالف بهائی ها “حجیته ای است” ! متد بهائیان در برخورد به مخالفشان! (بخش دوازدهم)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=57025

نقش بهائیت در تحکیم قدرت سیاسی رژیم محمد رضا شاه پهلوی (بخش یازدهم)

 https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=57010

بهائیت در عمل کجای مبارزه طبقاتی ایستاده است؟(بررسی زندگی حبیب الله ثابت (معروف به ثابت پاسال ) بخش دهم

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56850

بهائیت و فراخوان گریز از شرکت در مبارزه سیاسی (بخش نهم)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56791

بهائیت ، دین “ایجاد تعادل در نظام سرمایه داری (بخش هشتم)!”

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56670

آیا “نقد بهائیت” به نفع رژیم اسلامیست؟  (بخش هفتم)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56625

بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن (بخش۶)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56535

  (بخش ۵)“معجزه های بهائیت”، ّبهاء الله نوستروداموس ایرانی! تکرار بازی با توهم در اذهان مردم

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56445

 (بخش۴)“دفاعیات یک بهائی ” از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56422

وقتی میرزا حسینعلی، “بهاء الله” می شود(بخش۳

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56359

استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (بخش ۲

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56335

خصلت فرقه ای بهائیان و ریشه هایش

www.azadi-b.com/?p=57093

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate