داعش خراسان و توسعه سازماندهی سناریوی سیاه در ایران و منطقه خاورمیانه

داعش خراسان و توسعه سازماندهی سناریوی سیاه در ایران و منطقه خاورمیانه

 مقدمه:

ابتدا تاکیید کنم که من از انهائی هستم که فکر نمی کنم داعش خراسان “خود رژیمه” و فرق بزرگی می گذارم بین “مردم اسرائیل و یهودیها و صهیونیزم و رژیم اپارتاید و فکر می کنم پدیده امپریالیزم به مثابه اخرین و شنیع ترین فاز سرمایه داری نه تنها کهنه نشده بلکه بطور جهانی شده ای عامل قطب بندیهای ارتجاعی جهان و منطقه خاورمیانه است.

و بعدش بگویم که فکر نمی کنم که مبارزات ازادیخواهان برابری طلبان و انها که عاقلند و ریشه ماجرا را بحران سرمایه داری می بینند ، باید دنباله گله ای افتاد که مدعی هستند که “همه با هم بشویم تا رژیم اسلامی را سرنگون کنیم یا سرنگون کنند و بعد مردم بروند دنبال نخود سیاه”! نه! من فکر نمی کنم که داستان “انقلاب زن  زندگی آزادی” بیش از یک طراحی سازمان یافته برای فروختن قورباغه باشد بجای قناری!و لذا از همان ابتدا دنبال توصیح و تفسیر قیامی بودم که جنبشهای متضادی درش هستند و راستی هست و چپی و طبقات وجود دارند و این طبقات از مفهوم انقلاب  درگهای متضادی دارند و وظیفه چپ را روشنسازی و سامزماندهی نوع معینی از پروژه انقلابی می دانم که هدفش پایان کلیت نظام بهره کشی باشد و دنبال بردن اخوند و اوردن فکلی نباشد.

خوب با این مقدمه در این مقاله بیشتر سر “سناریوی سیاهی که امپریالیزم و نظم سرمایه داری دارد در ایران و خاورمیانه پیاده می کند توضیحاتی می دهم و اضافه می کنم که داستان سناریوی سیاه و سفید منصور حکمت هم نمی تواند پیچیدگیهای امروزی جلوی ما را تفسیر کند چرا که او “بعد از سرنگونی رژیم اسلامی” به این سناریوها فکر می کرد در حالیکه ما الان زمانی که هنوز رژیم اسلامی روی پایش ایستاده شاهد سازماندهی سناریوی چند لایه ای سیاهی هستیم که اگر جامعه و طبقه کارگر نجنبد بیشتر از اینها گردنش را خواهد گرفت:

(۱)این سنایوی سیاه و اون سناریوی سیاه:

همانطور که گفتم واقعیت جلوی ما بسیار پیچیده تر از اون سناریوی سیاه و سفیدی بود که منصور حکمت زمانی می گفت و این را باید طبیعی دانست که واقعیتها همواره یک قدم از ذهن انسانها جلوتر می روند و نیاز به بازنگری دقیقا از همین روست.

داستان امروز اینست که در زمانی که رژیم اسلامی هنوز حاکم است بطور همزمان سناریوی توسعه جنگ چند لایه ای با این رژیم پیش برده می شود و این جنگ از بیرون با نبرد جامعه برای سرنگونی انقلابی از درون با جنگ راست سیاسی برای دزدیدن انقلاب بنام انقلاب بطور همزمان جلو برده می شود و بسیاری کم می اوردند که این تصویر چند لایه ای را بفهمند و لذا لیچار می بافند!

از ویژگیهای صحنه های امروز توسعه گرایشات تروریستی اسلام سیاسی ضد حکومتی ایرانست که به شکل جریانات وهابی در شرق و جنوب شرقی ایران (با مرکزیت پاکستان و افغانستان)، تا جریانات وابسته به اقاعده و داعش تا فرقه رجوی در مقابل “اسلام حاکمیتی شیعی رژیم اسلامی” قد کشیده اند و این گرایشات اسلامی ضد حکومتی همه افسارشان بدست حکومت اسرائیل و انگلیس و امریکاست.

روند بحرانسازی در ایران توسط امپریالیزم غرب بخشی از نبرد جهانی زئوپولینیک است که از یکسو زدن حکومت امریکا و غرب است و بیرون راندنش از منطقه خاورمیانه و از سوئی تلاش کمپ امریکا و انگلیس برای حداقل تاخیر و کند کردن این روند جابجائی قدرت جهانی.

رژیم اسرائیل بعنوان مهمترین پایگاه امپریالیزم غرب در منطقه خاورمیانه در حال پشم ریزی شدیدی است که سابقه ندارد و بنظز می رسد که خودش دارد گور خود را عمیقتر می کند. سیاستهای این رژیم برای پاکسازی و نسل کشی به یک شیب بدون بازگشت تبدیل شده و بقول ژنرالش “جنگ غزه را اگر شکست بخورند باید چمدانهایشان را ببندند  به کشورهاشان برگردند”!

لذا سناریوی سیاهی که الان در پیش روست در سطح منطقه ای به شکل یک جنگ سرنوشت ساز بین قطبهای ارتجاعی  تبدیل شده و تاثیرات این جنگ منطقه ای و جهانی درون جامعه ایران همانطور که بارها گفتم با فرمولهای گذشته قابل تحلیل و درک نیست.

این می شود که اون اقا محسن مثل “مردمش در ایران” تصویری ساده شده و کج ارائه می دهد که همه مشکلات از خودشونه” و جنگ حکومت اسلامی با مردم اسرائیله!”! اینجوری می شه که ایشون اونجوری تحلیل می فرمایند که اثرشون را نمی شه با مهملات انترناشنال فرق گذاشت!

لذا سناریوی بسیار پیچیده ای در مقابل انقلاب واقعی مردم ازادیخواه و برابری طلب ایستاده و قیبل از هر چیز باید این سناریو را شناخت و شناساند.

(۲)داستان داعش حراسان از سال ۲۰۱۷:

 اون داعشی که در منطقه عراق تولد یافت و بعد به خلافتی رسید در منطقه سوریه و عراق “داعش مرکزی بود” و در سال ۲۰۱۷ یک تشکیلاتی بهش اضافه شد بنام داعش خراسان که شامل منطقه ایران و افعانستان و پاکستان باشد و بعد رسیدیم به سازماندهی داعش در افریقا و الان چندین کشور افریقائی هم شبکه داعش دارند و متعاقب سقوط خلافت مرکزی داعش این شبکه با کمکهای یواشکی قطب غرب و اسرائیل در حال توسعه است و سرمایه بسیار بزرگ بین المللی این شبکه جنایتکار را در مقابل شبکه “محور مقاومت” و نه اسرائیل ! رشد می دهد.

فقر و بدبختی و بی ایندگی نسل جوان در منطقه خاورمیانه و افریقا در کنار توسعه فقر در اروپا و امریکا زمینه های اجتماعی این شبکه جنایتکار هستند که به خلاف ادعا، کاملا در سایه سیاستهای غرب و اسرائیل عمل کرده و می کند.

کشور تاجیکستان با ۹ میلیون جمعیت امروزه از مراکز مهم سرباز گیری داعش خراسانست و موارد ترورهای این داعش در افعانستان و ایران طی سالهای اخیر  و منجمله بمب گذاری در کرمان نشان می دهد که امپریالیزم غرب خواب پیچیده ای برای جامعه ایران دیده.

(۳)جنگ بین رژیم اسلامی و داعش خراسان:

همانطور که در مقالات اخیرم توضیح دادم رژیم اسلامی مدعی است که این بمب گذاری اخیر در کرمان توسط عناصر داعش خراسان انجام شده که در طریق مرزهای حنوب شرقی وارد ایران شدند و طراح اصلیشان هم به خارج ایران فرار کرده.

رژیم اسلامی سالهاست با طالبان بر سر سرکوب داعش خراسان در حال همکاریست و منجمله حمله اخیر طالبان به  مرکز داعش خراسان در ایالت بدخشان بی تردید با همکاری رژیم اسلامی ایران انجام شده که متعاقبش هم ترور یکی از رهبران وهابی پاکستان گزارش شد که به همین جریان داعش و طالبان اپاکستانی مرتبط است.

انچه تاکیید می کنم اینست که نه تنها جنایت کرمان “کار خودشون نبود” بلکه رژیم اسلامی در شرایط کنونی به هیچ وجه سود نمی کند که خودزنی کند تا مثلا بهانه سرکوب بیابد! این رژیم به اندازه کافی بهانه داشت! و انفجار کرمان فقط صعف اطلاعاتی رژیم را برملا کرد و رژیم ضربه خورد.

(۴)افزایش فضای سرکوب و اعدام و دستگیری و سانسور در فضای جنگی:

متاسفانه روند ماجرا نشان می دهد که با تمام تلاشی که رژیم و فطب امریکا برای آرام کردن منطقه انحام می دهند ، روند تشدید بحران و نزدیکی به آغاز جنگ منطقه ای رو به افزایش است و دلیلش اینست که مسئله اسرائیل به فاز نهائی خود وارد شده و عقبگردی برای حکومت اسرائیل قابل تصور نیست.

حکومت اسرائیل با پاهای لرزان خود به سمت فاز آخرش می دود و دائم بحران آفرینی می کند و رهبرانش تلاش دارند بخران را منطقه ای کنند و پای امریکا و غرب را به جهت نظامی بیشتر باز کنند چون خود رژیم صهیونیستی در حال شکست است.

در این فضا که ترورها و جنایتهای درون ایران و اسرائیل رو به افزایش است ، هردو حکومت دست به سرکوب مخالفان می زنند و جنایت می ،رینند منجمله درون کشور اسرائیل که زندان و سرکوب مخالفین تشدید می شود و حکومت اسرائیل قاتل خبرنگاران  شده است.

در ایران هم رژیم اسلامی به طبیعت خود بر فضای سرکوب می افزاید و اظهارات اخیر خامنه ای جنایتکاار نشان می دهد که اینها رسما از سرکوب بعنوان تنها راه بقا استفاده می کنند .

از دید من اصلا لازم نبود که رژیم در کرمان انفجار بیافریند و خود را بی آبرو کند تا سرکوبش را توسعه دهد. روند سرکوبها متعاقب قیام ۱۴۰۱ مدتهاست آغاز و تشدید شده و سال ۱۴۰۲  منطقا سال سرکوب فعالینی بود که در سال ۱۴۰۱ شناسائی شدند.

در جریان قیامهای قبلی هم یک فاصله زمانی برای تکمیل شناسائیها وجود داشت و اعدامها و جنایتها چند ماهی بعد قیامها تشدید می شوند.

ویژگی قیام ۱۴۰۱ اما اینست که رژیم نتوانسته موتورهای قیام ۱۴۰۱ را کاملا خاموش کند و هر از چند گاهی طغیان مردم کابوس رژیم شده است و درست زمانی که قشارهای امنیتی از بیرون مثل انفجار کرمان یا ترور سران نظامی رژیم  تشدید شده.

(۵)رژیم اسلامی در مسیر اعلام اتمی شدن بعنوان متد بازدارنده؟!

مدتهاست تاکیید دارم که روند بحران جهانی و منطقه ای راهی بجز اتمی شدن رژیم اسلامی نمی گذارد.

هرقدر فشار رژیم اسرائیل و امریکا به رژیم بیشتر شود امکان اعلام اتمی شدن رژیم اسلامی بیشتر است.

منظورم اینست که رژیم به احتمال زیاد همین الانهم دارای سلاح  اتمی هست و امکانات نظامی پرتاب موشکی انرا هم دارد اما اعلتم رسمی آنرا به تعویق انداخته و به احتمال زیاد برخوردهای محافظه کارانه حکومت امریکا به رژیم هم دقیقا از همین روست که این داستان را به عقب بیندازد و لذا سیاست حکومت امریکا تا کنون عدم ورود به درگیری مستقیم با رژیم اسلامی و مهار اسرائیل بوده و هردوطرف به استفاده از نیروهای نیابتی بسنده کرده اند.

حتی شاهدیم که همین سیاست مدارا را حکومت امریکا نسبت به نیروهای یمن و لبنان هم دارد که نشان از این دارد که اساسا حکومت امریکا خواهان منطقه ای شدن جنگ نیست .به علاوه که ترسی دارند از ضربه خوردن به منابع نفت و انرژی که اقتصاد جهان را به خطر می اندازد.

از زوایه رژیم اسلامی دیگر دلیلی نیست که این رژیم پتر اتمی خود را اعلام نکند و توان بادارندگی حکومت امریکا و غرب هم مرتب در حال سقوط است . رژیم اسرائیل نمی تواند  خودش سلاح اتمی داشته باشد و حتی مردم ایران را تهدید هسته ای کند و همچنان زور بزند که در ایران بمب اتمی وجود نداشته باشد.این منطق قدرتمندان دنیا نبوده و دوامی ندارد.

خلاصه کنم:

در این مقاله من بیشتر روی روند چند لایه ای بحرانی که جامعه ایران و مردم منطیقه و دنیا درش قرار دارند توضیحاتی دادم و تاکییدم اینست که انها که پرواسرائیل و پروغرب هستند نمی تواند با مردم فریب خورده خود را بپوشانند و منکر قطب ارتجاعی غرب و اسرائیل شوند همانطور که گرایشات چپی که خود را پشت محور مقاومت قرار داده اند و از جنایت اسلامی در ایران دفاع می کنند با این تئوری که “اول اقتدار ملی” ! 

خیر! حکومت جنایتکار رژیم اسلامی اقتدار اجتماعی نساخته بلکه یک نظام کثیف سرکوب ساخته که زیر سایه اش نظم سرمایه داری توسعه یابد. این اقتدار سرمایه دارها و دزدهاست و نه اقتدار اکثریت جامعه!

باید این چند لایگی این سناریوی سیاه پیش رو را درست جلوی جامعه قرار داد نه اینکه با عقب ماندگیهای بخشهائی از جامعه همصدا شد این پوپولیزم است که باید افشا شود.این “مردم گرائی” و حق به مردم دادن و پشت نظر عقب مانده ترین گرایشات مخفی شدن ربطی به عنصر پیشروی طبقه کارگر ندارد.

زنده باد مبارزه برای ازادی برابری حکومت کارگری

ننگ بر نظام سرمایه داری و حامیانش که بربریتی این چنین  چند لایه ای ساخته اند!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate