بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن!

بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن!

بخش ۶ از نقد بهائیت در پاسخ به خانم کتایون تقی زاده

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۱۴ نوامبر ۲۰۱۵

مقدمه:

در بخشهای گذشته(۱) سری مقالات نقد بهائیت ، توضیح دادم که بهائیت را مثل هر مذهب یا اندیشه اجتماعی از ابعاد مختلف می شود بررسی کرد. اول: سنجش با معیارهای منطق و عقل و علم گرائی. دوم: سنجش عملکرد اجتماعی و طبقاتی و سوم: سنجش از طریق جایگاه سیاسی و استراتژیک اون تفکر در جنبش های اجتماعی .

بهائیت همانطور که گفتم بخشی از گفتمان مذهبی است.گفتمانهای مذهبی مربوط به دوران پیش مدرن هستند.در طبیعت خود، این گفتمانها ضد منطق ضد عقل گرائی و علم گرائی هستند.در طبیعت خود این گفتمانها خدامحور هستند.

به جهت اجتماعی بهائیت پرچم بخشی از طبقه متوسط ایران است که دنبال توسعه مناسبات سرمایه داری بوده و زیر بیرق حکومت انگلیس و حکومتهای امپریالیستی فضا پیدا کرده تا ورژن مسیحی شده اسلام را بسازد . این ورژن مسیحی شده با اعلام بیطرفی سیاسی بواقع فراخوان سکوت بوده تا مردم را از مداخله گری در سیاست و مبارزه با حاکمان بیرون بکشد.

به جهت سیاسی بهائیت به رغم ادعاهایش مبنی بر “صلح طلبی” کنار قدرت سیاسی دنیای سرمایه داری ایستاده . مرکزش در اسرائیل است و رهبرانش و فعالینش کوچکترین اعتراضی به جنایات این حکومت نژاد پرست و اربابان این حکومت نکرده اند.”ٌصلح خواهی” بهائیت ، زبان سکوت است در مقابل ظلم و ستم حاکمان سرمایه داری.

در طول مقالات تاکنونی، تمرکز من بیشتر روی محور اول یعنی سنجش بهائیت از موضع عقل گرائی ، علم گرائی و درک مدرن  بود.مواردی را نشان دادم .منجمله حکم ضد همچنسگرائی در بهائیت ، ادعای پیامبری حسینعلی، داستان “نسیم خداوندی” ، ادعای عالم به همه علوم بودن او بعد از وزیدن نسیم .همینطور به بررسی پاسخ یکی از بهائیان بنام آقای فردوسی پرداختم تا نشان دهم بهائیان با زبان خودشان چقدر متناقض حرف می زنند.

در این مقاله به بررسی پاسخ یک بهائی دیگر بنام خانم کتایون تقی زاده می پردازم که تلاش داشتند به نقدهای من به ماجرای پیامبری حسینعلی و اون “نسیم خداوندی” پاسخ دهند. متد پاسخگوئی ایشان نمونه ای است از تقلای بهائیان برای توجیه داستان حسینعلی و پیامبریش که جهت اطلاع جامعه و خصوصا نسل جدید دارای اهمیت است:

(۱)خانم کتایون تقی زاده در مورد توجیه “نسیم خداوندی” چه می گوید؟

ایشان در پاسخی روی سایت من چنین می فرماید:

 

“نسیم معانی عرفانی دارد و افراد بی سواد ازعرفان، مانند شما قادر به درک آن نیستید با وجود توضیح آقای فردوسی باز هم نتوانستید آن را درک کنید. در جایی خدای خدایان خود را نفرموده اند و اینکه پیامبران خود را خدا بنامند حق دارند علاوه بر معنی عرفانی که چون شما درکش را ندارید نمی گویم ولی از نظر ظاهری هم شما اداره ای را در نظر بگیرید وقتی رییس این اداره به مرخصی برود جانشینش در غیاب او مقام ریاست آن اداره را دارد و ما معتقدیم حضرت بهاءالله و سایر پیامبران در عالم خلق (انسانها) و در عالم امر(پیامبران) جانشین خدا هستند و ما راهی برای شناسایی خدا نداریم مگر بوسیله آنها. در مورد (آفریدگار جهان) باید خجالت بکشید که من بعید می دانم فردی مانند شما اصلاً خجالت سرش شود. در مورد رب مایری و رب مالایری همان توضیحی که در مورد خدا نامیدن خودشان دادم کفایت می کند. با توضیحاتی که دادم اگر ذره ای انصاف داشته باشید می بینید که ضد علم نیستند”

همانطور که خواننده مشاهده می کند، خانم تقی زاده مدعی است که این “نسیم خداوندی” عرفانی است، لذا افراد بیسواد  درکش نمی کنند. ایشان می فرماید که پیامبران خود را خدا نمی نامند (که البته من خوشحالم که نمی نامند!) بلکه جانشین خدا می نامند  درست مثل اینکه رئیسی به مرخصی برود و جانشینش در غیاب او اداره را اداره کند! و نتیجه می گیرند که من که زیر سوال بردم داستان حسینعلی بهائالله را، “حجالت سرم نمی شود” و اگر ذره ای انصاف داشتم (که ندارم!) می فهمم که این داستان حسینعلی و “نسیم خداوندی” ضد علم نیست!

نکته عوجی در این روایت خانم تقی زاده هست! ایشان مدعی است که پیامبر خدا یعنی جسینعلی زمانی که خدا به مرخصی می رفته فرمان عالم را در دست داشته! البته ایشان خیال ما را راحت می کند و می گوید که “ما راهی برای شناسائی خدا(طبعا پیامبر خدا) نداریم! ما حالیمان نیست.بیسوادیم! خجالت نمی کشیم!

(۲)آویزان شدن به ریسمان عرفان برای گریز از منطق گرائی و علم گرائی:

همانطور که خواننده متوجه شدند ، خانم کتایون تقی زاده، با چسباندن “نسیم خداوندی” به کلمه عرفان، یک استدلال قوی ساختند و دیگر بعد از “هرفانی خواندن” ترکیب نسیم خداوندی  بقیه راه را دوان دوان می روند و هر کس دیگر شک داشت، “بیسواد است” ، “درکش نمی کند” و “خجالت سرش نمی شود”!

راستی عرفان جیست؟ بنا به ویکی پدیا(۲) :

“عرفان «Mysticism» (تعبیری از «میستیسیزم» یا «گنوسیسم») در تعریفی جامع و جهان‌شمول به مفهوم شناختی «رازگونه و نهانی» خمیرمایه افکار بلند و آداب تاثیرگذاریست برای یافتن و پیوستن به حقیقت از طریق «شهود»، «تجربه درونی» و «حال» که نشانه‌های آن در مکاتب مختلف جهان اعم از عقاید برهمن‌ها، بودائی‌ها، رواقیان، نسطوریان، مهریان (میترائیسم)، عقاید مسلمانان زاهد، عقاید افلاطونیان جدید، فرامین زرتشت، در فرقه کابالا از آیین یهود و اعتقادات سرخپوستان آمریکا به چشم می‌خورد. مصداق حقیقت در عرفان الهی وجود خداست. عرفان شناختی حقیقتگرایانه و تلاشی عملگرایانه فراتر از واقعگرایی حسی – عقلی و آرمانگرایی تصوری است از اینرو این مرام با رازگونگی و غیب‌باوری[۱] آمیخته از «عشق» و «ذوق» و «اشراق» همراه است.

عرفان نوعی روش برای حصول به حقیقت است که بر این فرض بنا شده است که عقل و حواس پنجگانه به دلیل خطاهای ادراکی قابل اتکا نیستند و به تنهایی قادر به درک حقیقت نمی‌باشند و از این رو به نوعی تلاش برای ادراک بی واسطه حقایق نیاز است که بدان عرفان می‌گویند.

همچنین گفته می‌شود عرفان شناخت قلبی است که از طریق کشف و شهود، نه بحث و استدلال حاصل می‌شود و آن را علم وجدانی هم می‌خوانند. کسی را که واجد مقام عرفان است عارف گویند. عرفان [و تصوف] در بسیاری از اقوام و ملل و مذاهب مختلف جهان و حتی مکاتب فلسفی شایع و رایج است.”

همانطور که خواننده متوجه می شود، عرفان ، سیستم “رازگونه” برای میان بر زدن به حقیقت است. ادعای عارفان اینست که به حقیقت “میانبر” می زنند! راه رسیدن به حقیقت در دوران مدرنیته چیست؟ عقل، علم و منطق و سنجش علمی. عارفان بما می گویند یک راه “میانبر” بلد هستند که این مسیر را نمی رود .بلکه “شهود” می کنند! عارف مدعی است که حواس ۵ گانه و عقل و منطق و علم ، پای چوبین” است و راه به حقیقت ندارد.اینها یک فعالینی بلندند اسمش “شهود” است! هر کس هم از اینها بپرسد با اون “شهود” تا بحال چند تا کره را نسخیر کردید ؟ پاسخ می دهند که “بیسواد است، درکش نمی رسد و “خجالت سرش نمی شود”!

همانطور که در تعریف عرفان آمده، تقریبا هر مذهبی یک عرفانی هم برای خودش دست و پا کرده چرا؟ چون متدهای سنجش عقل و علمی نمی تواند مهملات مذهبی را تایید کند لذا اینها لازم دارند به “معجزه عرقان” توسل کنند!

(۳) حضرت حسینعلی دهسال تمام وحی را دریافت کردند اما اعلان نفرمودند!.

در مورد داستان وحی در زندان قاجار، خانم کتایون تقی زاده من را تصحیح کردند و فرمودند:

“گفته اید ایشان در زندان مدعی وحی شدند، نخیر دوست من ایشان در زندان وحی الهی را دریافت کردند ولی آن را اعلان نفرمودند تا ده سال بعد در باغ رضوان در بیرون شهر بغداد آن را اعلان کردند و در طول مدت این ده سال تعداد کمی از افراد به سائقه روحانی به مقام عظیم ایشان پی بردند”.

تا زمان پیامبر شدن حسینعلی ما فکر می کردیم که پیامبران به محض رسیدن وحی مامور هستند پیامبری اعلام کرده و مردم را که “گله های گوسفند” هستند به راه خدایشان هدایت کنند! اما ظاهرا حسینعلی بنابه گفته خانم تقی زاده یک ترکیب بامزه تریست! حسینعلی وحی را دریافت کرده و تو دلش دهسال تمام نگه داشته! یعنی دهسال تمام مردم بیچاره یک پیامبر داشتند و نمی دانستند! در طی این دوره دهساله هم “کمی افراد به سائقع روحانی مقام عظیم ایشان پی بردند”! و بیچاره بیقه عام که باید منتظر می شد تا در باغ رضوان بالاخره پیامبرشان  ادعایش را علنی کند!

اینجا یک مشکل منطقی ایجاد می شود! چه سودی دارد که این جانشین خدا ، بهش وحی شود اما پیامبری اعلام نکند؟ بفرض که مردم را قرار است خدا از طریق این حسینعلی ارشاد کند.دیگر چرا تاخیر؟ سر اینهمه مردم که طی این ده ساله کافر از دنیا رفتند و پیامبری “حضرتش” را تلمس نکردند چه می آید؟ خدا چگونه مسئول می شود که پیامبری را فرستاده اما اجازه پیامبری نداده؟! این چه نوع خدائی است که پیامبر تو دلی پرورش داده؟ پیامبر بالاخره باید کاری بکند!

خلاصه کنم:

در این مقاله کوتاه دو فراز از دفاعیات یک بهائی از داستان بامزه حسینعلی و اون “نسیم خداوندی” و بقول خانم کتایون تقی زاده “دهسال” فاصله بین نسیم وحی و ادعای پیامبری را شگافتم. جمله به جمله حرفهای خانم تقی زاده تایید ادعای من است که بهائیت مثل سایر مذاهب ضد عقل ضد علم است و بوئی هم از درک مدرن ندارد.بهائیت اسلامی است که به جهت سیاسی مسیحی اش کردند تا بهتر در فضای حکومتها مردم را “گوسفند وار” نگه دارند.بهائیت مثل اسلام و سایر مذاهب ضد منطق و عقل است.عرفان خودش را دارد.عرفانی که ساخته شده تا مذهبیون  از تسلیم به عقل و علم فرار کنند!

منابع بیشتر:

(۱)آرشیو نقدها به مذهب بهائیت از: سعید صالحی نیا:

 

“معجزه های بهائیت”، ّبهاء الله نوستروداموس ایرانی! تکرار بازی با توهم در اذهان مردم

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56445

 (بخش چهارم)“دفاعیات یک بهائی ” از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56422

وقتی میرزا حسینعلی، “بهاء الله” می شود(بخش سوم)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56359

استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (بخش دوم)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56335

نقد بهائیت بعنوان بخشی از نقد مذهب وظیفه آزادیخواهان چپ و انسانگرا (بخش اول)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=56270

(۲)عرفان:

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%B1%D9%81%D8%A7%D9%86