مخالف بهائی ها “حجیته ای است” ! متد بهائیان در برخورد به مخالفشان!

مخالف بهائی ها “حجیته ای است” ! متد بهائیان در برخورد به مخالفشان!

بخش دوازدهم نقد بهائیت از دیدگاه چپ سوسیالیستی و مدرن

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۲۶ دسامبر ۲۰۱۵

مقدمه:

در مقاله شماره ۷(۲) از ارشیو نقد بهائیت توضیح دادم که نقد بهائیت یا هر مذهب و نظریه دیگر بخشیست از جنبش برای تحول فکری و رنسانس در جامعه ایران. بسیاری از گرایش های راست ، وقتی به نقد مذهب یا سایر ایدئولوژیها می رسد، فریاد بر می آورند که “توهین نکنید!” به “انسانها احترام بگذارید!”

خط قرمز کشیدن به حوزه نقد و محدود کردن نقد  و تفکر انسان ، به هر بهانه ، منجمله بهانه احترام به اعتقادات انسانها انعکاس فرهنگی عقب مانده است که متاسفانه حتی در کشورهای غربی هم بعنوان یک نگرش ضد مدرنیته و برای عقب راندن چرخ جنبش مدرنیته استفاده شده. راست سیاسی ایران همراه کمپ مذهبیون ، همین شعار “احترام به عقاید مردم بگذارید” را تکان می دهند و باید این پرچم توسط جنبش انسانگرا افشا شود و پائین کشیده شود.

در سوی دیگر، عکس العمل فرهنگ پیش مدرن است به امر مخالفت. این فرهنگ که در زیر پوست جامعه ایرانی بنا به دلایل مختلف جامعه شناسانه و روانشناسانه “درونی” شده و از نسلی به نسل بعدی منتقل می شود در بستر نظامهای دیکتاتوری که به قدمت تاریخ ایران ، سابقه دارد، عدم تحمل به مخالف را به نرم تبدیل کرده. در این فرهنگ ، مخالف نباید بماند.باید نابود شود.اگر بشود فیزیکی نابودش کرد اگر نشود شخصیتش را نابود کرد. اتهام زنی فحاشی کرد تا اگر مخالف نابود نمی شود ، ساکت شود. اگر ساکت نشد ، حربه بایکوت و تحریم بکار برده شود تا به اتکای ابزار انزوا ، به سزای اعملش برسد چرا که اکثریت انسانها از انزوا می هراسند!

در طول سالهائی که برای رشد فرهنگ سیاسی مشغول نقد به گرایشات مختلف سیاسی و فکری بوده ام ، از نزدیک همه این صحنه ها را تجربه کردم و تا انجا که می شد ، در مقالاتم نمونه های این رفتارها را نشان جامعه داده ام. چیزی که بیشتر جلب توجه می کند اینست که این زیر ساخت عقب مانده فرهنگ ایرانی در تمامی گرایشات از چپ تا راست از مذهبی تا “ضد مذهبی” تکرار می شود و به هیچ وچه متعلق به یک نوع یا نحله نیست!

این نیست که مثلا خمینی باشد که سلمان رشدی را تکفیر می کند یا سایر ایت الله ها شاهین نجفی را تکفیر می کنند، تکفیر کردن و تخریب شخصیت درون فرهنگ ایرانی همه گیر است!

در این مقاله من نمونه ای از برخورد یک بهائی حامی بهائیت را  ارائه می دهم .ایشان نامش را فیروز فردوسی گذاشته و من شاید چندین ماه است که در حال مناظره با ایشان در فیسبوک هستم(۱). اقای فردوسی می گوید جوان ۳۵ ساله ای است که ظاهرا گذشته “چپ” هم داشته و طی تجارب بعدی به بهائیت سوق یافته! مناظره مداوم با ایشان برای من کمکی بود تا بتوانم ارشیو نقدهایم به بهائیت را کاملتر کنم و تا همینجا از ایشان بسیار تشکر می کنم.

(۱)استفاده از شانتاژ در برخورد به مخالف: “حجتیه ای نامیدن” مخالف!

آقای فردوسی بعنوان یک مدافع بهائیت مدتهاست دارد مناظره می کند(۱).این البته رفتار بسیار خوبیست. مناظره باعث می شود جامعه بهتر نقاط قوت و ضعف تفکرها و جنبش های اجتماعی را بشناسد. بقیه دوستان اقای فردوسی یا ساکت شده اند یا به گفتن لیچار و لطیفه گاه بگاه دل خود را خوش کرده اند.

در دور اخیر مناظره وقتی من نمونه های شناخته شده “شخصیتهای بهائی” در کنار خاندان پهلوی را ارائه دادم ، اقای فردوسی ابتدا در مورد ثابت پاسال ، پذیرفت که ایشان بهائی بوده اما تاکیید کرد که این یک بهائی بد بوده و نباید معیار قرار گیرد! ممن در مقاله شماره ۱۱ به این سفسطه پاسخ دادم و در عین حال لیست بلندی از برخی چهره های شناخته شده بهائی در دربار محمد رضا پهلوی ارائه دادم.

در مرحله بعد اقای فردوسی بجای تمرکز روی این اسامی و بحث مشخص روی هر کدام از این افراد ، کامنتهای زیر را  ارائه داد:

“سعید صالحی نیا:

 اقای فردوسی لطفا با متانت و مورد بمورد اسامی را مطالعه بفرمائید و پاسخ دهید.ثابت پاسال را قبول کردید بهائی بود حالا برویم سراغ دیگران. چطور است از عبدلکریم ایادی اغاز کنید!

فیروز فردوسی:

“در یک پست دیگر نه در اینجا اقاى حجتیه اى! خودتانرا خسته نکنید جناب حجتیه .نمیتوانید مطالب پست را مدفون کنید اینها به پست من ربطى ندارد. حجتیه اى شاخ ودم ندارد ،شما کارتان استفراغ کارهای حجتیه است وبس شما محقق نیستید کپى پیست کارید.”

همانطور که خواننده ملاحظه می کند، اقای فردوسی بجای یک بحث منطقی، ابتدا مخالفش را حجتیه ای می نامد و بعد مدعی می شود که مخالفش “کارهای حجتیه را استفراغ کرده”!

حالا ببینیم ایرادهای این متد برخورد اقای فردوسی چیست؟

(۲)ایرادهای متد برخورد بهائیان به مخالف :

اول: استفاده از متد شانتاژ. متد شانتاژ اینست که مخالف را به یک گرایش شناخته شده و بد بچسبانیم تا اون مخالف یا ساکت شود یا خودش را تعدیل کند و در موضغ دفاعی قرار گیرد. متد شانتاژ از متدهای شناخته شده در سیاستهای ارتجاعی است.در گرایشات سیاسی ایرانی و فرهنگ ایرانی این متد بسیار شایع است.فرقه رجوی مثلا هر مخالفش را “مزدور رژیم” می نامد! چپهای تاریخ گذشته ، مخالفان خود را مشکوک و نوکر امپریالیزم و راست و لیبرال و ضد طبقه کارگر می نامند.سلطنت طلبها مخالفینشان را وطن فروش! اسلامیها مخالفانشان را کافر و فاسد و نوکر اسرائیل! خلاصه اگر خواننده خوب به تاریه “جنگهای فکری” ایرانیان نگاه کند بیشتر اینجور ادبیات را می یابد! بواقع جنگهای فکری ایرانیان بیشتر اینهاست تا واقعا یک نبرد فکری بر اساس منطق و علم!

دوم: ادعای اینکه مخالف بهائی حجتیه ای است! خصوصا در دوران پهلوی دوم انجمن حجتیه سازمان یافت تا با بهائیت جنگ فکری کند. این را فرض می گیریم. حجتیه یک سازمان مذهبی شیعی است که رسالتش را افشای بهائیت قرار داده و چه در زمان پهلوی و چه در زمان رژیم اسلامی انتشارات زیادی در نقد و افشای بهائیت دارد. اینهم یک فرض است.اما آیا هر نقدی به بهائیت از سوی حجتیه ایهاست؟! چرا بهائیان تلاش دارند مخالف خود را حجتیه ای بنامند؟

گذشته از متد شانتاژ که صحبتش را کردم، حجتیه ای خواندن مخالف پیامش اینست که بچز دیدگاه اسلامی شیعی هیچ ادم دیگری وجود ندارد که بهائیت را دین ارتجاعی عقب مانده بداند و ابزار دست طبقات حاکمه! بواقع زیر ادعای اینکه هر مخالف بهائی حجتیه ای است، ادعای بزرگتری هست! ادعای اینکه اساسا بقیه انسانهای جهان همراهان این دین هستند! حامی این دین هستند و پیامبرش برای همه عالم “حضرت بهاء الله” است! و همه دنیا پذیرفته که این حسینعلی صاحب معچزات است و نسیم خداوندی راستی به وجودش وزیده! از دید من این ادعا مضحک تر از ادعای اول است!

سوم: آیا فقط حجتیه ایها بهائیت را نقد کردند؟ آیا سایر اسناد در مورد بهائیت وجود ندارد؟

طبعا هر قدر تابوی نقد بهائیت و مذاهب شکسته شود و فضای ازادی در جامعه توسعه یابد امکان برای بررسی علمی و نقد علمی مذاهب بیشتر مساعد می شود. اسناد بسیاری در ساواک در مورد فعالیت بهائیان در دوران پهلوی پیدا شده ،همینطور حسین فردوست در کتاب ظهور و سقوط  سالطنت پهلوی موارد متعددی در مورد ادمهای سرشناس بهائی و نقششان در حکومت پهلوی نگاشته. در دوران خیر دکتر عباس مسلانی هم تلاشهای ارزشمندی در مورد شخصیتهای بهائی در حکومت پهلوی انتشار داده. ادمهائی مثل ثابت پاسال یا هژبر یزدانی یا عبدلکریم ایادی یا دهها بهائی سرشناس در ارتش و امور اقتصادی و اداری محمد رضا پهلوی کسانی نبودند که بشود انها را مخفی کرد! (۳و۴)

لذا انکار وجود بهائیان قدرتمند در حکومت پهلوی از طریق چسباندن هر منتقد بهائیت به حجتیه فقط سفسطه است و خاک پاشی به فعالیت انها که بدنبال نقد کلیت دین هستند و بهائیت را بعنوان بخشی از نظام فریب اجتماعی افشا می کنند.

تردیدی نیست که محققین در سالهای دیگر نه فقط در مورد بهائیت بیشتر خواهند کاووید بلکه در مورد سایر مقدسات ایرانیها هم باید بکاوند! مثلا همین “کوروش کبیر” که آریائی پرستان مثل پیامبرشان مقدس می پندارند!

تحقیق امری سیال و دائم است و تفکر کنجکاو انسان دائم در حال تعمیق و گسترش. ممکنست بهائیان خوششان نیاید که پرده تقدس پیامبرشان یا تاریخ واقعیشان کنار زده شود و لذا فراخوان دور شو و کور شو صادر می کنند!

(۳)فراخوان دور شو کور شو برای نکاویدن تقدس بهائیت!

بهائیان مثل هر فرقه دیگر بدور اعتقاداتشان هاله ای از تقدس کشیده اند . در ذهن آنها انچه ارائه شده حقیقت مطلق است. وظیفه بهائیت اینست که مرزهای قرمز را کسی عبور نکند! نگهبانان معبد حقیقت بهائی و حضرت بهاء الله هستند!

دوران شاهان قدیم رسم بود که عده ای “نوکران درگاه” جلو می دویدند تا محمل قبله عالم را کسی نبیند .خصوصا چهره قبله عالم را! مردم عادی نباید چهره قبله عالم را می دیدند چرا؟ چون اگر می دیدند ممکن بود فکر کنند که اون قبله عالم فرقی با خودشان ندارد! بقول معروف از عظمتش کاسته می شد!

آقای فردوسی و سایر بهائیان با زبان بی زبانی به مخالفانشان می گویند “دور شو کور شو”! “حضرت بهاء الله” و تاریخ بهائیت را ساخته اند تا نجاتشان باشد. برای بهائی این مقدسات همان اثر را دارد که برای شیعه، امام حسین و علی! برای هپروتی کمونیست، “مارکسیزم –لنینیزم” . همانطور که شیعه یا ایدئولوژی زده کمونیست یا ذوب شده ولایت، دنیا را درون “حقیقت جاویدان” خود می بیند، بهائیت هم سرگشته حقیقت جاویدانی است که فقط باید حفظ شود از الودگی!

از دید اینها تاریخ انسان عبارتست از تلاش همه انسانها برای رسیدن به حقیقت مقدس که در امام شیعه در پیامبر بهائی در کتابهای مارکس و لنین نهفته!  وای بحال انکه به این حقایق تردید کند!

لذا اگر تاریخ این فرقه ها را نگاه کنیم شعار” دور شو کور شو ” کاملا شعار متداول و تکرار شده ای است.به زبانهای مختلف تکرار می شود اما همانست!

مدرنیته اما بر اساس شکستن حوزه های مقدس استوار است.انسان در گفتمان مدرن هیچ مقدسی را بر نمی تابد.کنجکاوانه به هر اعتقادی بازنگری می کند. سوال می کند و ابزارهای پاسخگوئی به سوالها را می جوید.

بهائیت مثل سایر ادیان مثل سایر ایدئولوژیها در نور معرفت و دانش و علم و انسانگرائی مورد نقد قرار گرفته و در اینده بیشتر هم مورد نقد قرار خواهد گرفت. بقول معروف “این تازه اول عشق است”! لذا اجازه بدهید اعلام کنم که متدهای بهائیان برای پس زدن منتقدین خود برای شانتاژ مخالفان خود ، برای نگه داشتن هواداران خود در تاریکی و جهل ، در قرن ۲۱ نه تنها کارساز نیست بلکه وظیفه هر مبارز راه آزادی است که این متدها و این دنیای مقدسات را بشکند و عقلانیت و انسانگرائی را به کرسی بنشاند.

منابع بیشتر:

 

(۱)ادرس فیسبوک مناظره با اقای فیروز فردوسی از مبلغین بهائیت

https://www.facebook.com/photo.php?fbid=478768548991764&set=a.452563194945633.1073741829.100005758690973&type=3&theater

(۲)آرشیو نقد بهائیت از دیدگاه چپ سوسیالیستی و مدرن:

نقش بهائیت در تحکیم قدرت سیاسی رژیم محمد رضا شاه پهلوی (بخش یازدهم)

 http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=57010

بهائیت در عمل کجای مبارزه طبقاتی ایستاده است؟(بررسی زندگی حبیب الله ثابت (معروف به ثابت پاسال ) بخش دهم

بهائیت در عمل کجای مبارزه طبقاتی ایستاده است؟(بررسی زندگی حبیب الله ثابت (معروف به ثابت پاسال)

بهائیت و فراخوان گریز از شرکت در مبارزه سیاسی (بخش نهم)

بهائیت و فراخوان گریز از شرکت در مبارزه سیاسی !

بهائیت ، دین “ایجاد تعادل در نظام سرمایه داری (بخش هشتم)!”

بهائیت ، دین “ایجاد تعادل در نظام سرمایه داری!”

آیا “نقد بهائیت” به نفع رژیم اسلامیست؟  (بخش هفتم)

آیا “نقد بهائیت” به نفع رژیم اسلامیست؟

بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن (بخش۶)

بهائیت، آویزان شدن به عرفان ، ضدیت با منطق گرائی و عقل گرائی مدرن!

  (بخش ۵)“معجزه های بهائیت”، ّبهاء الله نوستروداموس ایرانی! تکرار بازی با توهم در اذهان مردم

“معجزه های بهائیت”، ّبهاء الله نوستروداموس ایرانی! تکرار بازی با توهم در اذهان مردم

 (بخش۴)“دفاعیات یک بهائی ” از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری

“دفاعیات یک بهائی ” از منطق پیامبر شدن حسینعلی نوری!

وقتی میرزا حسینعلی، “بهاء الله” می شود(بخش۳

وقتی میرزا حسینعلی ، “بهاء الله” و “پیامبر خدا” می شود! بخش سوم از نقد بهائیت

استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت (بخش ۲

استدلال مضحک بهائیان در مقابله با همجنسگرائی نمونه دیگر درک پیش مدرن بهائیت!

نقد بهائیت بعنوان بخشی از نقد مذهب وظیفه آزادیخواهان چپ و انسانگرا (بخش اول)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۵/۸۴۴-نقد-بهائیت-بعنوان-بخشی-از-نقد-مذهب-وظیفه-ازادیخواهان-چپ-و-انسانگرا

(۳) عبدالکریم ایادی نمونه دیگر بهائی “موفق” در رژیم پهلوی(ویکیپدیا)

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%84%DA%A9%D8%B1%DB%8C%D9%85_%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AF%DB%8C

(۴)هژبر یزدانی

https://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%DA%98%D8%A8%D8%B1_%DB%8C%D8%B2%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C