“فاز اول حمله امریکا” علامت دیگری بن بست استراتژیک امپریالیزم غرب در خاورمیانه

مقدمه:

در مقاله قبلی توضیح دادم که این ماجرای “اعلام حمله بازدارنده” که ۵ روز بعد از نفله شدن چند نظامی امریکائی در خاک اردن با یک هیاهوی وسیع تبلیغاتی و هالیوودی انجام شد ، تایید کرد که یک استیصال استراتژیک و یک چیز گیجه و بی تکلیفی رهبری امریکا را دربرگرفته و نمی داند چکار کند و در تقابل تناقضهائی که حلویش می بیند بشدت گیر افتاده.

توضیح دادم که این “عملیات” شبیه “موشک پرانی رژیم اسلامی در پاسخ به ترور سلیمانی در عراق بود که چند روز بعد و با اطلاع نیروهای امریکا در عراق انجام شد که مظمئن شوند که در تبلیغات “تلافی “کردند و در عمل هم کسی کشته نشود.

زمانی که پهباد امریکائی در خلیج فارس زده شد می گویند ترامپ به حکومت اسلامی پیام داده و تشکر کرده که مراقب چان امریکائیها بوده و فتوا داده که “لطفا از امریکائی کشته نگیرید زدن پهباد حلالست”!

در ماجرای حمله به یمن هم ظاهرا  جملات امریکا با اطلاع قبلی یمنی ها انجام شد و بیش از تاثیر واقعی دنبال سناریوی تبلیغاتی بودند و همینست که روند مزمن زدن کشتی ها توسط نیروهای یمنی همچنان ادامه دارد و عملیات امریکائیها نتوانست پیامش را به رهبری رژیم اسلامی تحمیل کند.

خوب اخبار بعد از حمله امریکائیها اینست که چند فروند هواپیمای استراتژیک بی یک را از خاک امریکا(؟)پرواز دادند و مراکزی را در خاک سوریه و عراق زدند و گفته می شود تعدادی خصوصا از نیروهای اسلامی افعان متحد رژیم اسلامی کشته اند و مراکزی را در سوریه و عراق زده اند .

بازهم روشن شده که اتفاقا نیروهای رژیم اسلامی و ذخائر نظامی نیروهای “مقاومت” زیاد دست نخورده و عملیات امریکائیها بیش از نظامی بودن ، تبلیغاتی بوده و الان رسانه هائی مثل انترناشنال و بی بی سی و صدای امریکا نوک پیگان این حمله هستند و می خواهند  نشان دهندکه امریکا “ابر قدرت است و تازه شروع کرده و تاز اینجور حرفها!

تا اینجا تردیدی نیست که ماجرا بسیاری جاها لنگ است و این مدل رفتاری حکومت بایدن به خلاف ادعای راستهای “تند رو” ناشی از سیاست مماشات بایدن نیست بلکه چیزگیجه استراتژیک گلیت حکومت امریکا و غرب است در خاورمیانه و سطح دنیا.

در این مقاله مقداری بیشتر به ماجرا می پردازم:

(۱)چه تناقضی حکومت امریکا بهش دچار است؟

تناقض اصلی که حکومت امریکا دچارش هست و ربطی به جناح حاکمیتش ندارد اینست که ورود تمام قد به خاورمیانه نه در حد توان امریکاست و نه مثل دوران حمله به صدام  منابعش را دارد .به علاوه اگر در اون دوران بلوک شرقی شکست خورده بود و روسیه و چین مشغول لیسیدن زخمهای خود بودند حالا در اوکرائین روسیه امریکائیها را زده و هم در شرق اسیا چینیها در انتظار فرصت هستند که کار تایوان را یکسره کنند.

تناقض وضعیت امریکا ناتوانی از یکسو ، وجود نقاط ضعفش در منطقه چه پایگاههای نظامیش که الان نقاط ضعفش هستند و چه متحدینش و مراکز نفت خاورمیانه و منجمله ترابری کالا در سطح دنیا در منطقه اطراف یمن . در یکسوی دیگر نیاز امریکا و غربیها به بازدارندگی نیروهائی است که “جبهه مقاومت “نامیده می شوند.

زاویه دیگر اینست که حتی بقول خود حزب اللهی های رژیم اسلامی ، امریکائیها نمی خواهند خود رژیم اسلامی سرنگون شود و ورود تمام عیار نظامی خود را  به نفع سقوط رژیم اسلامی می دانند چرا که در ایران رژیم اسلامی تنهاست.

خوب امیدوارم خواننده متوجه شده باشد که چه چیز گیجه ای حکومت امریکا بهش دچار است و اینست که رفتارش اینجوری شده و بطور بی سابقه ای در تاریخ ، اول هشدار می دهد و وقت می دهد بعد بمباران می کند! و فاصله ماجرا را سعی می کند با دستگاه تبلیغاتی پر کند و توهمی از حمله به دنیا غالب کند که حتی حامیانش هم نخریده اند!

(۲)عکس العمل نیروهای “چبهه مقاومت بعد حمله امریکا چه بوده؟

 طبق گزارشات موجود حمله این چند هواپیما به درون سوریه و عراق چیزی را جابجا نکرده با ذکر اینکه بایدن اعلام کرده “بازم می زنیم اگه لازم باشه”

اما طی همین یک روز اعلام شد که مراکز امریکا در عراق و سوریه مورد حمله موشک قرار گرفته و از حکومت امریکا مضحکه ای ساخته شبیه مورد یمن بعد “حملات وسیه به یمن”!

نیروهای اسلامی “جبهه مقاومت” متوجه شده اند که این سگ پیر شده و بیشتر پارس می کند و لذا از هرفرصت برای لگد زدن بهش استفاده می کنند.

پایگاههای امریکا در عراق و سوریه اولین اهداف نظامی هستند و مثل سیبل شده اند و تعداد ۵۰ هزار نظامی امریکا در خاورمیانه  بواقع گروگان شده اند تا نیروی نظامی.

همینکه از نفله شدن ۳ سرباز بایدن درام درست کرد بهترین دلیل است که این نفله شدنها نقطه ضعف حکومت امریکا و غربیهاست  و اینها توان از دست دادن نیرو ندارند.

از دید من همانطور که بمبارانها در یمن تاثیری روی دینامیزم ندارد که هیچ بلکه اتفاقا نقاط ضعف استراتژیک امریکا و غربیها را بیشتر نشان می دهد.

(۳) ورود بیشتر نظامی امریکا به خاورمیانه فرورفتن در باتلاق و ارتباظش را نیاز به دهنه زدن به صهیونیستها

از همان ابتدای اغاز بحران خاورمیانه در ۷ اکتبر  سوال مرکزی این بود که با مسئله فلسطین باید چه کرد.روند جنایات صهیونیستها در غزه این مسئله را مرکزی کرد و رژیم صهیونیستی تلاش زیادی کرد که حکومت امریکا را درگیر کند و رهبران امریکا می دانستند ورود بیشتر در خاورمیانه امریکا را غرق می کند واما زیر بار نمی رفتند که دهنه صهیونیستها را بکشند.

روند تحولات دارد رهبران امریکا را بیشتر به واقعی بودن مرکزیت مسئله فلسطین قانع کند.

حالا و بعد “حمله قلابی” حکومت امریکا برخی صداها در امریکا در میان رهبرانش بلند شده که “مسئله فلسطین و تایید کشور فلسطین شاید حالا ماجرا باشد”!

بنظر می رسد بیشتر و بیشتر تنها راه فرار حکومت امریکا از باتلاق خاورمیانه  همان باشد که یمنی ها اعلام کردند که این بحران با پایان حمله اسرائیل به غزه گره خورده و حکومت نتنیاهو هم تا قربانی نشود و ارتش اسرائیل گورش را از غزه  نکند ، روند غرق شدن امریکا بیشتر می شود.

(۴)راه فرار حکومت امریکا ، تهاج نظامی نیست بلکه دهنه زدن به صهیونیستها و بیرون انداختن نتنیاهوست

اگر یک عقل سالم در حکومت امریکا باشد این را بعد این چند ماه باید فهمیده باشد که بستر دینامیزم قوا در دنیا به نغع عربده کشی های دهه ۹۰ میلادی نیست و حمله به حلو توسط امریکا در منطقه خاورمیانه امکان ندارد و تنها راه زدن نتنیاهو و پذیرش اتش بس و بازسازی غزه و پذیرش کشور فلسطینی است.

بواقع این تغییر استراتژیک لازم دارد و باید حکومت امریکا و غربیها در روابظان با صهیونیستها تجدید نظر کنند و قربانی بدهند.

این قربانی ابتدا نتنیاهوست اما از دید من کلیت صهیونیزم مثل حکومت اپارتاید افریقای جنوبی باید قربانی شود تا امریکا و غربیها شانسی در خاورمیانه داشته باشند وگرنه بساطشان برچیده خواهد شد.

فشار  در عراق و سوریه برای بیرون انداختن ارتش امریکا بالا گرفته و با پرواز دادن هواپیما از تگزاس  پیروی نظامی نصیب اینها نمی شود.

همین جنگ اوکرائین نشان داد که پیروی نظامی در زمین اتفاق می افتد و حکومت امریکا حتی در افغانستان به همین دلیل شکست خورد و معصل “جبهه مقاومت” برای امریکا بسیار بزرگتر از موضوع افغانستانست.

اینست که بارها گفته ام که حمله به اسرائیل در ۷ اکتبر یک تحول بزرگ در تاریخ معاصر دنیاست و هنوز تبعات این حمله در خاورمیانه در حال انجامست.

انچه در خاورمیانه می گذرد فقط اغازش ۷ اکتبر بود و هواپیماپرانی امریکائیها  عین ذلت نظامی انهاست و نمایش هالیوودی راه انداختن بن بست انها را نمی پوشاند و بیشتر نشان می دهد.

خلاصه کنم:

ماجرای حمله نمایش امریکائیها به ادعایشان “اغاز کار است” از دید من  علامت دیگر بن بست استراتژیک غربیها و امریکا و فرورفتن در لجنی که تنها راه فرارش تجدید نظر ساختاری در مقابل صهیونیزم است.

لکه ننگ صهیونیزم در خاورمیانه الان یقه امریکائیها را گرفته و انها را به گروگان تبدیل کرده و تنها راه فرارشان زدن این سرطان خودساخته است.

هرقدر درگیریهای امریکا در خاورمیانه بیشتر شود نیاز به پایان دادن به نتنیاهو و صهیونیستها بعنوان امر حیاتی برای بقای امریکا در خاورمیانه جلو کشیده خواهد شد.

همانطور که گفتم از انجا که صهیونیزم ریشه های اسلام سیاسی را هم تقویت کرده جنبش ازادیخواه در خاورمیانه در پایان دادن صهیونیزم  و پایان دادن اسلام سیاسی به یک سطح سود می برد.

ایستادن کنار یکی از این سرهای ارتجاعی صربه است به ازادیخواهی و برابری طلبی.

منبع بیشتر:

(سعید صالحی نیا) “امادگی برای حمله مقتضی  ” توسط ارتش امریکا به مواضع نظامی ایران 

www.azadi-b.com/?p=41438

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate