نرگس محمدی، “کمونیزم کارگری همگانی شده”  و  نظریه مبارزه جنبش های متضاد

نرگس محمدی، “کمونیزم کارگری همگانی شده”  و  نظریه مبارزه جنبش های متضاد

از: سعید صالحی نیا

۳۰ ژانویه ۲۰۲۴

مقدمه:

 

بارها گفته ام که فرقه های موجود کمونیزم کارگری از پایگاه منصور حکمت عقب نشینی کرده اند و راست ترین اینها فرقه تقوائی است. در حالیکه امروز و دیروز نیاز جامعه و طبقه کارگر به کمونیزمی به مراتب جلوتر از منصور حکمت بوده و هست متاسفانه دنباله روهای منصور حکمت در استانه امامزاده ای که ساختند چنان توقفی کردند که بنا به جبر تاریخی تنها به عقب نشینی از متحوی مثبت خط منصور حکمت می انجامید که دیده ایم انجامیده.

تنزل و عقب نشینی این فرقه ها به انزاوی انها و شکستگی درونی انها به ریزش بی سابقه انجامیده و حتی این ریزش به بخشهائی از رهبری این احزاب انجامیده منجمله مینا احدیها محمد اسنگرانها و سابقا علی جوادیها و همسر منصور حکمت یعنی اذر ماجدی و الان بخش مهمی از “رهبران” این کمونیزم کارگری که کنار منصور حکمت بودند الان در انفراد بسر می برند.

 

اما در این میان ما فرقه تقوائی را داریم که با سرعت در حال تبدیل شدن به بخشی از راست سیاسی است و به مرور زمان بیشتر و بیشتر حتی در بیان نظراتش نشان از این جدائیها دارد.

نظرات اخیر یاشار سهندی که سرکار نرگس محمدی را درون “گفتمان کمونیزم کارگری” تعریف کرد تنها بخشی از تغییر سیستماتیک نظریات این قلییه است.(*)

در این مقاله بیشتر روی تضاد بحث “مبارزه جنبشها” که از بحثهای مهم و پرقدرت منصور حکمت بوده با نظریه “نرگس محمدی درون گفتمان کمونیزم کارگری” متمرکز می شوم:

 

(۱)نظریه تضد و کشاکش جنبشها درون روند مبارزه با رژیم اسلامی توسط منصور حکمت:

منصور حکمت سالها روی این نظریه که ۳ جنبش اساسی در جامعه ایران فعالند و تعیین سرنوشت می کنند تکیه داشت که عبارتند از “جنبش اسلاام سیاسی ، چنبش کمونیزم کارگری و جنبش راست پروغرب”

خوب تاریخ معاصر ایران تایید می کند که این تقسیم بندی زیر ساخت مبارزات کنونیست و با تشدید مبارزه طبقاتی و روی اوری اکثریت مردم به سنگر سرنگونی رژیم اسلامی تناقض و رقابت این ۳ جنبش بیشتر می شود که امری طبیعی است.

اما از دید قبیله حمید تقوائی رشد مبارزات مردم ظاهرا این ۳ جنبش متضاد را همگرا می کند!

این نکته بسیار مهم است که نظریه فرقه تقوائی را با نظریه منصور حکمت در مورد جنبش ها حدا می کند.

نظریه “همراه شدن” جنبشها صاحب قبلی دارد که توده ایها بوده اند.توده ایها گفته اند که در “فاز انقلابی جنبشهای متضاد متحد می شوند”و انگار مبارزه طبقاتی غیب شده و نوعی وحدت و رفاقت بین ارباب و برده کارفرما و کارگر شکل می گیرد لذا نظریه “انقلاب همه با هم” بواقع روی این نظریه که کاهش تضادهای طبقاتی است در فاز انقلابی شکل گرفته که بنیادا در مقابل نظریه منصور حکمت است.

اما چرا نظریه انشقاق و افزایش تضاد جنبشها در فاز انقلابی نظریه ای درست است؟ جوابش در ازمایشگاهی است که تاریخ نام دارد.در جریان قیام ۵۷ ما دیدیم که چگونه اسلامیها و خمینیستها بشرعت از گرایشات چپ و ملی گرا جدا شدند و برای کسب قدرت سازمان داده شدند.تنها در تبلیغات و برای فریب افکار بود که خمینی دم از “همه با هم” می زد.

نگاهی به تاریخ همه انقلابها همین قانون را نشان می دهد که بیرون از نبردهای تبلیغاتی در فاز قیام و انقلاب چنبشهای اجتماعی برای رقابتی شدید وارد میدان می شوند و داستان “همه با همیم” فقط روکش تبلیغاتی است برای جمع کردن اکثریت جامعه که عموما فاقد اگاهی طبقاتی هستند و تازه وارد سیاست.

لذا من مرکز نظریه راست روانه حمید تقوائی را در این تناقضش با نظریه نبرد چنبشها توسط منصور حکمت می بینم.که طبیعتا ادامه این روند می شود “با موسوی گشتی نگیرید ” تا برسیم به با “شازده کشتی نگیرید و با رجوی کشتی نگیرید تا با اسرائیل کشتی نگیرید و با امریکا کشتی نگیرید”

این نظریه تقوائی در کنار توهم “همگانی شدن کمونیزم کارگری” که بواقع حل شدگی تقوائیزم است درون جنبش راست پروغرب امثال یاشار سهندی را به اینجا می کشاند که دیدیم!

 

(۲)نرگس محمدی شیرین عبادی ؛ در مقابل آپارتاید صهیونیستها لال شده اند چرا؟

این دو نفر که جایزه صلح نوبل دارند و قرار بوده حامی حقوق بشر باشند چرا در مقابل نسل کشی صهیونیستها لال شده اند؟ حتی وقتی دادگاه بین المللی لاهه این رژیم را رسما متهم به نسل کشی می داند؟

کجایند این قانون دانان حقوق بشری؟!

آیا این لال شدگی در مقابل نسل کشی بی سابقه در حیاط غربیها بخشی از “همگانی شدن کمونیزم کارگری” و ورود نرگس خانم به این “گفتمان است”؟!

 

(۳)نرگس محمدی و آپارتاید جنسی و مبارزه با آن؟!

حتی با معبارهای منصور حکمت آپارتاید جنسی بخشی از ماهیت نظام سرمایه داریست و ریشه این آپارتاید و اسلام سیاسی نقضی است که بورژوازی در ایران عهده دار است.

آپارتاید جنسی در اشکال پیچیده تر در غرب و امریکا و اروپا هم وجود دارد و نابرابری جنسی را می شود با امار در ابعاد مختلف نشان داد.

در هیچ حای نظام سرمایه داری زن با مرد حتی از جهت دستمزد مساوی نیست و در عرصه های مختلف مبارزه زنان برای کسب برابری به بن بست می رسد و فمینیزم ابزار راست بوده و برای فریب زن و مرد.

نفس اینکه فمینیزم راه حل نابرابری زن و مرد نیست و کمونیستها حتی از زمان لنین آنرا نقد کرده اند ثابت می کند که مبارزه برای پایان آپارتاید جنسی نمی تواند از مبارزه با سرمایه داری جدا باشد.

اما نرگس خانم محمدی که از خواستگاه رفرمیزم حامی روحانی وارد سیاست شده الان هم کعبه آمالش غرب است و نظام سرمایه داری.

نرگس محمدی ورژن بعدی همان شیرین عبادی است که خاتمی چی بود و حامی دموکراسی اسلامی و بی تردید اگر پایش به خارج گشور برسد در کمپ معصومه قمی و شیرین عبادی کنار شازده خواهد نشست!

خلاصه کنم:

در این مقاله تاکییدم اینست که روند تغییر نظریه ای حامیان تقوائی  تضاد ریشه ای اینها با نظریات اساسی منصور حکمت است که با چراغ خاموش و بدون اعلام رسمی سالهاست از سوی تقوائی جلوبرده شده و این نقطه که امثال یاشار سهندی ایستاده اند را نباید چیز عجیبی دانست.

من بعنوان نقاد کمونیزم کارگری منصور حکمت فکر می کنم که حامیان منصور حکمت(حکمتیون) بطور منطقی از او عقب نشسته اند و حتی ما الان شاهد ادامه منصور حکمت نیستیم که اگر بودیم هم باید جلوتر و فرارتر می رفتیم!

راه کمونیزم در ایران فرارفتن و جلوتر رفتن از کنصور حکمتست و شاید اگر او زنده بود همین می کرد.حامیان منصور حکمت اما با ساختن امامزاده از او بزرگترین ظلم را به او کردند و حالا شاهد تلاشی و سقوط انها هستیم و حل شدگی آنها در جنبش راست پروغرب در تیم تقوائی!

بله! خانم نرگس محمدی یا شیرین عبادی یا معصومه قمی بخشهائی از “کمونیزم کارگری همگانی” هستند که توهمی است خودساخته از سوی آنها که توان پذیرش شکستشان را ندارند و در کره ای دیگر زندگی می کنند!

 

 

منبع دیگر:

ایا گفتمان کمونیزم کارگری گفتمان همگانی شده؟(سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=41294

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate