خدامراد فولادی و “خیزش همه با همی” ، سنگر راست ما پرچم مارکس!

مقدمه:

بیش از دو ماه از اغاز قیام ۱۴۰۱ می گذرد ، افراد و گروهها و سازمانهای خارج کشور به دلیل ازادی بیان و امکانات بیشتری که دارند طبیعتا بیشتر توانسته اند بطور اثباتی در نقد و تحلیل و ارائه الترناتیو وضعیت موجود بنویسند و بگویند.

از دید من “خارج” و “داخل” از جهت گرایشات الترناتیو فرق زیادی ندارد .فرق اینست که “خارج” امکانات  تبلیغی بیشتر دارد و “داخل” زیر فشار دیکتاتوری ، طبیعتا بیان و عملکرد متفاوتی دارد.

فضای دیکتاتوری اگر بشکند خواهیم دید که این بحثها و مناظره ها و برخوردهای سیاسی و نظری در خارج  در ایران هم اتفاق خواهد افتاد.

در میان مدعیان مارکس تعدادی هم هستند که با استفاده از مارکس از سنگر راست دفاع می کنند.اینها بواقع سوسیال دموکرات هستند البته از نوع جهان سومیش با فرهنگ ایرونی عجین.

برخی از اینها متعلق به سنت توده ای هستند و برخی بعد شکست بلوک شرق به گرایشاتی مثل “حزب چپ” و امثال فرخ نگهدارها نزدیکند.

خدامراد فولادی از نمونه های منفردی است که با پرچم مارکس همواره تلاش کرده یک خط سوسیال دموکرات با فرهنگ ایرونی را جلو ببرد و در ذهنش همه مخالفشانش “لنینیست” هستند!

در ذهن اقای فولادی یا ادمها همفکر او هستند یا لنیسنیست و فرقه گرا!

من نقدهای متعددی در طی سالها به ایشان داشته ام و در ایشان توان پیشبرد یک مناظره فکری ندیدم(۲). از دید من ایشان ادم جدی نیست و بلد هم نیست با منطق و ارامش با مخالفش بحث کند. لذا در این مقاله مثل سایر مقالاتم از ایشان فقط بعنوان بهانه ای برای بحثم استفاده می کنم و ازشان تشکر دارم که این بهانه را فراهم آورد:

(۱)“انقلاب همه با همی” شعار کی ها هست؟

غیر از خدامراد فولادی این روزها کی ها هستند می گویند “این انقلاب همه با همی است و تفرقه نیندازید”؟ 

کافیست تلویزیون اینترناشنال را باز کنید و ببینید! از شازده پهلوی تا خانم ثابت تا معصومه قمی تا همین فرقه تقوائی همه اینها مدعی هستند در ایران یک “انقلاب همه با همی است” و “تفرقه بد است و هر کسی از الترناتیو صحبت کند اخ است و منافق!

این بخش فقط فاکت است.واقعیت است.من معتقد هستم باید در یک بحث جدی از واقعیتها اغاز کرد.

واقعیت اینست که انچه خدامراد فولادی می گوید و مدعی است از طریق مارکس بهش رسیده بطور وسیعی توسط راستهای دیگر تکرار شده و می شود.

لازم نیست ادمی پشت مارکس مخفی شود حرف او را کد بکشد! کافی است دنبال شازده پهلوی بدوید و همین افاضات را تکرار خواهی کرد.

لذا مرکز “پولمیک” خدامراد همانست که سایر راستها می گویند.

(۲)”محور انقلاب آزادی فردی و اجتماعی است”! لذا خدامراد درست می گوید بقیه لنینیست هستن!

اینکه “محور این قیام چیست” می شود نظر داد .می شود ادعا کرد که ازادی مطالبه اصلی است اما راستی این آزادی که محور است شامل برابری انسانها هم می شود یا برابری ربطی به ازادی ندارد؟ خوب این سوال اساسی در مقابل انها که ازادی را از برابری جدا می کنند تا کلاه هم سر ازادیخواه بگذارند هم برابری طلب!

حتی به فرض اینکه یک نظر سنجی شده در ایران و اکثریت گفته اند ازادی می خواهند و نان شب لازم ندارند و بیکار نیستند(۷۰ در صد جمعیت جوان ایران که ۷۰ در صد است الان بی اینده است و بیکار و مستاصل) باز این سوال مطرح است که همین “ازادی فردی و اجتماعی” قرار است چگونه تامین شود؟ 

ایا نظام سرمایه داری در ایران امکان دادن ازادی فردی و اجتماعی دارد؟ 

شازده پهلوی و خدامراد می گویند “بله! ازادی فردی و اجتماعی را سرمایه داری می تواند تامین کند”

من سوال می کنم که اگر می توانست چه مرضی داشت که از زمان قاجار تا الان این سرمایه داری نه تنها مخالف ازادی فردی و اجتماعی بوده بلکه رسما عامل دیکتاتوری است که خدامراد هم ازش بدش می اید؟

خدا مرداد یا شازده پهلوی یا توده ایها که لنینیست هم هستند چه پاسخی دارند؟

اینها حتما می گویند “اون سرمایه داری بد بوده بد اخلاق بوده وابسته بوده”! عجب!

خوب خدامراد حامی سرمایه داری خوش اخلاق می گوید که یک سرمایه داری خوب هست که ایران ندیده که نامش سوسیال دموکراسی است”!

می پرسیم چرا این سوسیال دموکراسی تا بحال تو ایران نبوده؟ شاید بخاطر اینکه خدامراد نشده رئیس جمهور؟! خوب این متد مارکس بوده؟ 

نه! فکر نمی کنم داستان به این سادگیها باشد!

لذا “محور” پیشکش خدامراد و شازده پهلوی ، لطفا بیاید استدلال بیاورد که چرا باید مردم در ایران منتظر یک سرمایه داری خوب باشند با وساطت مارکسیستی بنام خدامراد تا اون ازادی فردی و اجتماعی را بدهد و ما بشویم سوئیس و سوئد! خیال شازده هم راحت شود.شاید خدامراد مثل شاهیپور بختیار که سوسیال دموکرات بود بتواند یک ملعمه پادشاهی -سوسیال دموکرات بسازد! شاید اینجوری قرار است!

(۳)ایا واقعا خدامراد دنبال “جنبش همه با همی است”؟!

از دید من اونها که دنبال جنبش همه با همی هستند مثل خدامارد دقیقا الترناتیو خودشان را می خواهند قالب کنند.دروغ می گویند “همه با همه”!

همانطور در در قیام ۵۷ این شعار “همه با همه” توسط خمینی و توده ایها داده شد تا اون “انقلاب من” مجکم شود الانهم خدامراد و شازده دنبال الترناتیو خودشانند و ماسک “همه با همه” زده اند.

اینجا بطور واقعی دعوای الترناتیو هاست.

دو راه حل نهائی برای وضع موجود هست یکی سرمایه داری دیگری سوسیالیزم.ربطی هم به لنین و مارکس ندارد داستان.

تاریخ از فلاسفه و متفکرین اغاز نشده و عینیتی دارد.تاریخ مبارزه با سرمایه داری نه با مارکس اغاز شد و نه با لنین. این واقعیت عینی است.کسی که مارکس و لنین نخوانده باشد هم به همین نتیجه می رسد اگر عقل داشته باشد و زندگی او را اگاه کرده باشد.

اینکه کی قدرت سیاسی را بدست بگیرد تعیین کننده بقیه ماجراست.

اونها که “همه با همی” بازی می کنند خودشان را فریب می دهند و بس!

خدامراد فولادی مثل شازده پهلوی دقیقا دنبال اهداف خودش هست ما کمونیستها همینطور.منتهی ما صادقیم و صریح می گوئیم ایشان و شازده پشت همه مخفی شده اند ! فرق ما اینست!

(۴)دروغ “مخالف من لنینیست اسنت و فرقه گرا”!

در مقالات قبلیم در پاسخ به خدامراد روشن کردم ایشان رسما دروغ می گوید!

دروغ یعنی چی؟ یعنی کذبی که عمدا تکرار می شود برای فریب دیگران!

حامیان شعار “همه با هم” دروغگویان هستند همانطور که در سال ۵۷ بودند. خدامراد مردادی رسما دروغ می گوید که “لنینیستها” مخالف “انقلاب همه با همی” هستند.

حزب توده را می گذاریم جلوی خدامراد! فرقه تقوائی را همینطور! این دو تا رسما دنبال “انقلاب همه با همی” هستند و لنینیست هم هستند!

از دید من هیچ ایدئولوژی بواقع نمی تواند نهایتا موضع سیاسی ادم یا جریانی را بسازد.گرایشات سیاسی نهایتا با خواستگاه طبقاتی خود  در صفها می ایستند.

بسیاری احزاب لنینیست کنار توده ایها الان دنبال “انقلاب همه با همی” در ایران هستند.بروید حزب توده و نشستهایش را با احزاب لنینیست دنیا بگردید!

همانطور که در مقالاتم نوشتم لنینیزم در تاریخ ایران هم خطی با گرایشات ارتجاعی اسلامی را توصیه کرده از همانزمان که لنین کمونیستهای ایرانی را به حمایت از بورژوازی ضد امپریالیست تشویق می کرد!

حکومت لنینی در سال ۱۹۱۹ قوانین شرع اسلام را در جمهوریهای “مسلمان نشین” برسمیت شناخت! اینست واقعیت لنینیزم!

صف بندی درون کمونیستها در مقابل شعار “همه با همی” همانقدر شدید است که با راستهای دیگر!

معنیش چیست؟ نه مارکس خواندن و نه لنین خواندن چاره نیست!

خدامراد فولادی هزار بار مارکس بخواند به خودش فوت کند باز هم از شاهپیور بختیار جلوتر نخواهد رفت! 

مهم پاسخ گوئی به ایشان نیست .مهم اینست که کمونیزم ایران بتواند این لجن و فریب “همه با همی” را در قیام امروز نشان جامعه دهد و منزوی کند.

شعار “همه با همی” فریبکاریست.مسئله اساسی این قیام عبارتست از اینکه چه راه حلی توسط چه طبقه ای به رهبری می رسد.لذا خواستها مثل ازادی و برابری و داشتن اینده همه به مسئله الترناتیو و قدرت الترناتیو وابسته است.خواستها بدون تعیین الترناتیو چپ و سوسیالیست خواه دروغند و ابزار بقدرت رسیدن راست با لباس دیگر.

لنینینیزم راه حل قیام امروز ایران نیست.خواندن مارکس و “ثروت فلسفی” جناب خدامراد او را یک قدم جلو تر از شازده پهلوی و معصومه قمی نمی برد.ایشان تلاش نکند پولمیک بکند! بجائی نمی رسد چون واقعیت با ایشان نیست!

منابع بیشتر:

(۱) پلمیک ِ نقادانه با آقایان عباس منصوران ،بیژن نیابتی و یاشار سهندی

www.azadi-b.com/?p=28518

(2)آرشیو نقدها به خدامراد فولادی-“مارکسیست-ضد لنینیست”!(سعید صالحی نیا)

وقتی خدامراد فولادی “راست می گوید!”(بخش چهارم از نقدها به “مارکسیزم-ضد لنینیزم” خدامراد فولادی)

www.azadi-b.com/?p=15130

بخش سوم مناظره با خدامراد فولادی در موضوع” مارکسیزم” ضد لنینیزم او

 www.azadi-b.com/?p=14890

در اهمیت نقدهای خدامراد فولادی به لنینیزم و چند نکته , بحث شماره ۴۳ از سری نقدهای لنینیزم(۱۷ اکتبر ۲۰۱۳)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=44413

چند پاسخ دیگر به خدامراد فولادی و نقدش به لنینیستها از موضع راست

www.azadi-b.com/arshiw/?p=62394

(22 اسفند ۱۳۹۵)

(۳)در حاشیه آرشیو نقدها به لنینیزم از موضع کمونیزم مدرن و آزادیخواه(سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=13634

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate