حمایت از “انقلاب ۵۷” یا  بررسی جدی علل شکست قیام۵۷؟

مقدمه:

هر سال در فصل بهمن  دعواهای نوشتاری و تبلیغاتی بین گرایشات حامی پهلوی و اسلامیها و چپهای عقب مانده سر اینکه اون ماجرای ۵۷ چه بود  تکرار می شود .

طبیعی است تاریخ معاصر در نبرد جنبش های متضاد سیاسی و اجتماعی در موضوع انچه در سال ۵۷ اتفاق افتاد ادامه داشته باشد.ماجرای سال ۵۷ بخشی مهم از تاریخ ایران است.

گرایشات راست حامی پهلوی اون تاریخ را اغاز بدبختی می دانند و تقصیر را به گردن خمینیزم و چپهای حامی او می اندازند و چپهای عقب مانده از “انقلاب ۵۷” دفاع می کنند و حمله متقابل می کنند تا ثابت کنند که انقلاب شکست خورد اما خود انقلاب خیلی ویتامین داشت.این سطح اون چپ عقب مانده ای است که اعتماد جامعه را با مشاهده جنایتهای اسلامیها از دست داده.

بواقغ چپ عقب مانده از ماجرای ۵۷ یک اسطوره ساخته و مقدس سازی اون ماجرا همه انچیزی است که چپ عقب مانده می تواند بگوید.

از دید من چپی که بخواهد جلو برود و رهبری کند باید دید نقادانه به اون ماجرا داشته باشد و هم ماهیت اون تحول را درست بررسی کند و هم دنبال علل شکست جنبش اعتراضی مردم باشد.

اهمیت این ماجرا نه فقط تلیل تاریخی است بلکه اون تحلیل بطور عملی دستور کار امروز ماست و نقشه راه نشان می دهد.

چپی که اون ماجرا را انقلاب می نامد طبیعتا دنبال همان متدها می رود و طبیعتا و مجدداد کمک می کند که قیامهای بعدی هم شکست بخورد.

اما من در اینجا چند نکته در مورد اون ماجرا که قیامش می نامم ارائه می دهم:

(۱)قیام یا انقلاب؟ زمینه سازی مادی اعتراضات و جهت دهی “انقلاب قلابی ” توسط امپریالیزم امریکا و غزب:

 پشت پرده های ماجرای قیام ۵۷ طی زمان بیشتر روشن شده(۱و۲) و کمک می کند که ما بتوانیم دستهای امپریالیزم را در جهت دهی قیام و شکستش قدم بقدم بررسی کنیم.

عروج اعتراضات مردم در یال ۵۷ با پیش زمینه ای که چندین دهه طول کشید و خصواصا در رشد نابرابری و فقر خصوصا در نیمه دوم دهه ۵۰ با سرکوبهای ساواک و محدود کردن ازادیها دو بخش اجتماعی یکی بخش بیرون شده از زندگی یعنی میلیونها دهقان بی زمین و سرگردان و حاشیه نشین شهرها و دیگری طبقه متوسطی که بین بالائیها و پائینیها دچار سرگردانی بودند زمینه های اعتراض را ساخت و بخاطر دیکتاتوری تنها دستاویز اعتراضی همان اخوندیزمی بود که پهلوی خودش  انرا رها کرده بود برای فریب مردم.

خمینیزم و اسلام سیاسی از درزهای فرهنگی پهلوی ساخته در نبود جامعه مدنی و مدرن و ازاد رشد کرد و به “الترناتیو” اصلی تبدیل شد.

در اواخر سال ۵۶ و اوایل ۵۷  ترکهای حکومت پهلوی تشدید شد و پهلوی دچار بحران همه جانبه اغاز به وزیر عوض کردن و دستگیری وزرای سابق و قربانی کردن انها کرد و بحرانهایش را به گردن چند وزیر انداخت و. مستشاران امریکائی و انگلیسی اطرافش بتدریج متوجه شدند که پهلوی کارش تمامست.

اینست که در کنفرانسی بین المللی تصمیم گرفتند پهلوی را  بگذارند کنار و الترناتیوشان همان خمینی بود.

تقریبا ۶ ماه قبل از فرار پهلوی به او و اطرافیانش ابلاغ شد که باید بروند و چمدانهایشان را ببندند.

و اوردن خمینی به پاریس دقیقا توسط اطلاعات امریکا و انگلیس رهبری شد و حتی یک جاسوس امریکائی زن در بیت خمینی مستقر شد تا رابط خمینی با حکومتهای امریکا و انگلیس باشد.

ارتباطات خمینی با امریکائیها و انگلیسها بسیار نزدیک بود و تا زمان مرگش این ارتباطات ادامه داشت.

خمینی قبل از ورودش به ایران به امریکا و انگلیس قول داد که نظامش کمونیستی نیست و هدفش در تناقض با سیاستهای امریکائیها نیست.لذا روند سازماندهی انتقال او به ایران با رهبری ژنرال هایزر اغاز شد و نقش هایزر در این موارد مستند شده.

(۲)طراحی انقلاب قلابی” اسلامی و خنثی کردن ارتش:

چپهای عقب مانده توده ایست مدعی هستند که انقلاب بعد چند ماه یا یکسال “شکست خورد” در حالیکه قیام ۵۷ قبل از ورود خمینی به ایران توسط اطلاعات امریکا و انگلیس سازماندهی می شد.

پیاده های سناریوی “انقلاب قلابی” اخوندهای حامی خمینی در ایران بودند که مردم را گله وار حول “همه با هم ” سازمان دادند و ملی گرایان چبهه ملی و توده ایها هم پیاده نظامهای دیگر .همه با هم به رهبری خمینی طرحی بود که قبل از ورود خمینی سازمان داده شد.

در سوی دیگر ارتش شاه مسئله بود که اگر چند ماه قبل از قیام و قبل ورود خمینی وارد مقاومت می شد می توانست با یک کودتا جامعه را پس بزند و حتی نیاز به فرار شاه نبود.

اسناد بعدی و روایات رهبران نظامی مثل تیمسار بدره ای نشان می دهد که خواست سرکوب قیام ماهها قبل از فرار شاه ارائه شده بود اما محمد رضا شاه دستور نداشت که دستور بدهد و چیز گیجه ای داشت که تا دم فرودگاه ادامه داشت.

چیز گیجه پهلوی ناشی از خواست او به سرکوب و دستور ارباب به فرار بود!او به دستور ارباب سرفرود اورد!

در مورد ارتش شاه دو لایه برخورد توسط اطلاعات امریکا انجام شد.رده اول گرد اوردن فرماندهان ارتش و نوشتن اعلامیه بیطرفی بود که ادمهائی مثل فردوست جلودار شدند و قره باغی .این اعلامیه بدستور رسمی پهلوی مبنی بر “عدم خونریزی” اما بدستور پشت پرده هایزر و امریکائیها نوشته شد.

لایه دوم زدن و ترور بخشی از فرماندهی ارتش بود که می خواست به رغم دستور امریکائیها و شاه به کودتا دست بزند.نمونه اینها تیمسار بدره ای بود که طرح کودتای خارک را ارائه داد و مشغول سازماندهی در اخرین روزهای بهمن ماه کرد.

بدره ای بنا به گزارشاتی توسط اطلاعات امریکا کشته شد(۱و۲) و نیروهای حامی او هم خنثی شدند.

موارد بالا نشان می دهد که تصمیم حکومت امریکا بر آوردن خمینی از قبل از ورود او به ایران فاز سیاسی خود را طی کرد و بعد ورود به خمینی امریکا نقش خنثی سازی ارتش و زدن باقیمانده خطرناک ارتش را به عهده داشته و تحویل بدنه ارتش به خمینی و حامیانش که خودشان دچار چیز گیجه بودند .

بواقع بقدرت رساندن خمینی امری مرحله به مرحله بود و این “انقلاب مخملی” با دقت تمام در فضای چیز گیجه عمومی انجام شد.

همکاریهای امریکا و انگلیس با خمینی در این مرحله تمام نشد و در تمامی دوران حکومت رژیم اسلامی ادامه داشته چه دوران چنگ و چه الان. حتی در دوران حمله امریکا به افغانستان و عراق جناب قاسم سلیمانی همکاریهای درخشانی با امریکائیها داشت!

(۳)همکاری محمد رضا پهلوی با امریکائیها برای انتقال قدرت به خمینی:

طبق گزارشات اراذل شاه پرست، محمد رضا شاه مدتها قبل از فرارش دچار چیز گیجه ای بود .از یکسو می خواست قیام را سرکوب کند از سوئی تحت فشار امریکائیها و انگلیسیها بود که “خونریزی نشود”

گزارشات تیمسارهای شاه نشان می دهد هفته های قبل فرار شاه دربار پهلوی مرتب زیر فشار امریکائیها و انگلیسها بود که به شاه دستور می دادند که فرار کند.

ژنرالهای پهلوی در این دوره متعحب بودند که چرا شاه هر روز حرفهایش عوض می شود و به پیشنهاد انها مبنی بر سرکوب قیام بها نمی دهد.

حامیان کنونی پهلوی این “حمایت پهلوی از ارامش و نجنگیدن ارتش” را به طبع انسانی محمد رضا پیوند می دهند در حالیکه پهلوی تا بیخ دماغش نوکر صفت بود و دستور امریکائیها برایش حجت بود.

اینست که دستور نمایندگان امریکا و انگلیس را به پیشانی گرفت چرا که در دوران ۲۸ مرداد دیده بود که احتمالا او را برمی گردانند!

محمد رضا پهلوی تا اخرین لحظه قبل فرارش فکر می کرد که ارباب تصمیم دارد بعد دوره ای کودتا کند و او را برگرداند.با این توهم بود که بدستور ارباب گوش داد.

(۴)جابجائی قدرت در حکومت ایران طرح اطلاعات امریکا و انگلیس بود اما طبقه کارگر و جنبش چپ چکاره بود؟

طبق موارد ارائه شده بالا تردیدی نیست که جابجائی قدرت در ایران یک مهندسی کامل و شاهکار بود که یک قیام مردم را به کانال خمینی بکشاند و مردمی که بانگ ازادی می دادند و پایان فقر رسیدند به “زنده باد جمهوری اسلای” که هیکدام ننمی فهمیدند یعنی چه!

توهمی بنام “انقلاب همه با هم” توسط خمینیزم و توده ایزم و چبهه ملی ها در جامعه منتشر شد که هدفش فریب مردم و گله وار همسو کردن مردم با خمینی بود.

جنبش چپ در اون دوره بخش اصلیش نسل اولی و دومی بود که عموما فریب خمینیزم را خورد و بدنبال تشکیل جبهه متحد خلق با خمینی بود.

بخش کوچک اون جنبش که در کردستان بیشتر متمرکز بود و بخش کوجکترش گرایشات نسل پیکاری بودند که جوانه های نسل سوم چپ بودند هنوز خیلی از واقعیات عقب بودند اما داشت حواسشان جمع می شد.

چپهای مخالف خمینی که نظام او را بخشی از سرمایه داری می دیدند و مرتجع ناتوان از مقابله با حکومت خمینی بسرعت سرکوب شدند هرچند که بقایاشان در کردستان زمینه جنبش های جدی تر در فاز بعدی شدند اما خمینی توانست حاکم شود و رسما به سلاخی انقلابیون واقعی بپردازد.

طبقه کارگر ایران متاسفنه در توهم “انقلاب ۵۷” بدنبال خمینیزم یا توده ایزم دوید و بخش کوک این طبقه که فریب نخورده بود نتوانست سازماندهی سراسری کند و زیر اوار پوپولیزم اسلامی توده ای خورد شد.

بله! حامیان نظم سرمایه داری اعتراضات ۵۷ را که به قیامی تبدیل شده بود قبل از تحول به انقلاب قبل از ورود خمینی به ایران ، موفق شدند که فدرت را دست بدست کنند تا طبقه کارگر و کمونیزم در ایران نتواند این اعتراضات را به کسب قدرت سیاسی تبدیل کند.

(۵)درس تحلیل قیام ۵۷ برای امروز چیست؟

همانطور که گفتم تحلیل قیام ۵۷  دقیقا ریشه تحلیل امروز ما می شود تا فریب “انقلاب مخملی” نخوریم و چپی باشیم ضد سرمایه داری چپی که فریب تغییر چهره ها و لباسها نمی خورد چپی که سرنگونی بخشی از نظام را معادل انقلاب نمی گیرد چپی که هدفش را روی پیروزی قدرت سیاسی طبقه کارگر متمرکز می کند.

چپی که دنبال “انقلاب همه با هم” نمی رود و دنبال “انقلاب سزی زن و زندگی و ازادی” نمی رود و متوجه است که اینها کلاه گشادیست شبیه انچه در سال ۵۷ به سر مردم رفت!

بازنگری قیام ۵۷ و نبرد روایتها بخشی طبیعی از نبرد طبقاتی است.راست و چپ در این نبرد روایتهای متضاد خود را دارند و در طیف چپ نباید گذاشت توده ایزم همچنان اون تاریخ را  کج و معوج تحلیل کند و فریب دهد.

زنده باد مبارزه برای ازادی برابری حکومت کارگری!

منابع بیشتر:

(۱)حقایقی از سرنوشت تیمسار بدره ای اخرین فرمانده نیروی زمینی محمد رضا شاه

https://www.youtube.com/watch?v=0tjzJa1R2i8

(2)عباس قره باغی ژانرالی که یک ساعته سقوط رژیم شاهنشاهی را رقم زد

https://www.youtube.com/watch?v=5nwBjyGbgtU

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate