بایستی علیه دستگیری در شهرهای کردستان و اعدامها در سیستان و بلوچستان و سایر نقاط ایران قاطعانه ایستاد!

رژیم هر وقت وحشتزده میشود بر میزان بگیر و ببند و شکنجه و اعدامها دو چندان می افزاید. ایجاد فضای امینتی و سرکوب تا میلیتاریزه کردن بخشی جدائی ناپذیر از خصلت همیشگی این رژیم بوده. دستگیریهای وسیع فعالین در شهرهای کردستان و اعدام در سیستان و بلوچستان و سایر نقاط ایران تابعی از بحران و بن بستی است که رژیم در آن دست و پا می زند تا به زعم خویش جامعه را مرعوب کند، ذهی خیال باطل.

خیزشهای دی ماه ۹۶ و بدنبال آن اعتصابات مداوم کارگری و اعتراضات سایر اقشار فرودست و خصوصا در خیزش آبانماه ۹۸ که شهرهایی از کردستان هم به آن پیوست، همان واقعه هراسناک است که خواب را از سر سران ریز و درشت رژیم ربوده. خیزشها و اعتراضاتی که برای رژیم تداعی کننده مقاومت توده ای مردم و مبارزه مسلحانه احزاب سیاسی در روزهای اوایل انقلاب است. اگر آندوران کردستان، ترکمن صحرا و خوزستان و شوراهای کارگری و زنان و دانشجویان در تهران مقاومت در برابر تعرض اشغالگرانه رژیم جهت تثبیت پایه های نظامش را شکل دادند، در ایندوره و خصوصا طی این سالهای اخیر می بینیم مردم خواهان تغییر، در مقیاس سراسری تر و آگاهتر به منافع سیاسی خود، با چه شور و اشتیاقی وارد میدان نبرد شده اند. چون میدانند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارند. خیزش آبانماه که منجر به کشته شدن بالغ بر ۱۵۰۰ نفر و هزاران دستگیری و مجروح و مصدوم گشت تنها نمونه ای از این ابراز وجود در رزمگاه توده های به ستوه آمده علیه وضع موجود را نشان میدهد. اعتراض و رویارویی که بار دیگر جامعه را علیه مناسبات استثمارگرانه سرمایه داری، علیه زدودن همه مظاهر این مناسبات اعم از نابرابری، فقر، بیکاری، گرانی، تورم قطبی نمود و شخم زد. و چنان مبارزات در این جامعه را به جلو سوق داد، علنا رژیم زهره ترک شد، وقتی دید، دیگر مردم را کمافی سابق نمیتواند با زورگویی و چنگ و دندان نشان دادن ها و حتی در خیابانها به گلوله بستن، کشتار و مصدوم و دستگیر کردن هزاران نفری مرعوب نماید. رژیم سرمایه داری ایران تجربه تلخ سقوط رژیمهای دیکتاتور زده که در برابر سیل خروشان اعتراضات و مبارزات توده ای خصوصا زمانی که به بمرحله اعتلای انقلابی می رسد را کم ندارد. یعنی چگونه دولتهای تا دندان مسلح یارای ایستادگی حتی چند روزه در برابر پتانسیل عظیم انقلاب را ندارند! رژیم دقیقا از این مبارزات که وارد فاز نوینی شده به وحشت افتاده. وحشت از پرچم رهایی از قید و بند استثمار و بردگی، وحشت از پرچم آزادیخواهی و برابرطلبی که میرود تکلیف این نظام را یکبار و برای همیشه یکسره کند! رژیم ضمنا طی سالهای اخیر شاهد این نیز بوده چگونه کارگران و اقشار فرودست و ناراضی از وضع موجود، به رغم نبود امکان تشکل یابی، سرکوب های لجام گسیخته و دستگیری پیشروان و رهبران عملی جنبشهای رادیکال، برغم اعدامها و…. باز با ابتکار عمل و رزمندگی چقدر ستودنی و پر جوش و خروش دارند صفوف مبارزاتی خود را علیه این مناسبات هماهنگ تر، آماده تر و منسجمتر میکنند تا بتوانند در تند پیچ بعدی با آمادگی بیشتری وارد رویارویی سرنوست ساز با رژیم گردند. رژیم خصوصا طی این سالهای اخیر اینرا بارها به عینه دیده و تجربه نموده که روحیه مبارزه جویی و همبستگی در میان اقشار جامعه در عرصه های دیگر نیز جهت جدال و کشمکش با آن در حال گسترش و رو به رشد است. برای نمونه مضاف بر مبارزه متحدانه جهت زدودن مناسبات استثمارگرانه و مظاهر آن اعم از فقر،گرانی،بیکاری و تورم، اختناق که چندین دهه است در جریان است، در رویدادهای دردناکی که طی سالهای اخیر بموجب سیل و زلزله های مرگبار در استانهای مختلف ایران نیز که صدها شهر را در برگرفت و صدها هزار انسان بیخانمان و آواره شدند و هزاران نفر مصدوم یا جانشان را از دست دادند، مردم وقتی دیدند رژیمی ککش هم نمی گزد و در برابر ابتدائی ترین وظایف به روال همیشگی شانه بالا میاندازد، در اکثر استانهای ایران با ابتکار عمل خود موجی از همبستگی و اتحاد را براه انداختند، و تیم های مستقل از دولت جهت کمک رسانی را سازمان دادند. بماند که رژیم با تهدیدها و بگیر و ببندها و چنگ انداختن بر کمکهای مالی جمع شده و احتکار آن نیز، باز نتوانست سد راهها موج عظیم اقدامات انسانی آنها گردد. بدنبال آن در موقع شیوع پاندمی کرونا هم وقتی رژیم نه تنها حاضر نبود اقدامات پیشگیرانه را بعمل آورد بلکه ماهها منکر اشاعه این هیولا گشت و عملا موجب گرفتن جان انسانهای بیشتری شد و جان میلیونها نفر دیگر را هم در معرض خطر جدی قرار دادند تا زیر بار مسئولیت هزینها جهت اقدامات پیشگیرانه نرود. در چنین اثنایی نیز این رژیم شاهد این بود چه موج عظیمی از همکاری و همبستگی میان مردم براه افتاد. خلاصه این عوامل را اگر در کنار سایر فاکتورها یکجا بیاوریم همگی به روشنی حاکی از این است این رژیم حق دارد از شدت بیم و هراس، کابوس مرگ ببیند. و رژیم چون یکی از راههای بقایش را در سرکوب میبیند تا آخرین نفسهایی که برایش مانده، این دستگیری و اعدامها برایش تمامی نداشته باشد. اوج گیری دستگیرها در کردستان و تعقیب و گریزها در خوزستان و اعدامها در سیستان و بلوچستان و سایر نقاط ایران تابعی از این شرایط بحران زده و بن بستی است که رژیم در آن دست و پا می زند. اما از بیخ و بنیاد کندن این مناسبات ظالمانه، کشتار، سرکوب و بگیر و ببند را تنها و تنها با مبارزه متحدانه و هر چه سراسری تر و در راس آن طبقه کارگر و پیشروان سوسیالیست جامعه می توان به فرجام رساند. پس تا رسیدن به چنین تناسب قوای سیاسی و طبقاتی و مهیا شدن همه ملزومات سرنگونی انقلابی این رژیم، نباید دست روی دست گذاشت که یکی یکی و صدتا صدتا اینجا و آنجا فعالین را به جرم، حامی حق و حقوق پایمال شده کارگران، حامی آزادیخواهی و برابری طلبی، حامی حق و حقوق زنان، پشتیبان حق کودکان، پشتیبان حفظ محیط زیست و…در اوج توحش دستگیر و شکنجه یا اعدام کند. شکل دادن به اعتراض و اعتصاب عمومی سنت جا افتاده کارگران پیشرو، احزاب و نیروهای پیشرو و کمونیست در کردستان است. تلاش برای شکل دادن به اعتراض عمومی در کردستان در برابر پایمال کردن حق و حقوق انسانی آنان و یا جعلهای تاریخی نظیر سناریوهای سوخته “مستند دو لبه تیغ” و سریال “روزهای ابدی”، از زمینهای بسیار قوی برخوردارست تا یکبار دیگر بشکلی سازمانیافته و هماهنگ این تعرضهای آشکارا را بی پاسخ نگذارند و تجربه درخشان دیگری در تاریخ مبارزاتی خود ثبت کنند. زمینه آن هم موجود است سایر بخشهای ایران را نیز به حمایت از این اعتراض عمومی جلب کنند. طی اعتراض متحدالشکل خود به رژیم بفهمانند که تازه دو سال میگذرد از اینکه مردم ایران و شهرهای کردستان در بیش از ۱۰۰ شهر در مقیاس میلیونی نشان داده اند به هیچ وجه مرعوب دستگیری، شکنجه و اعدام آن نخواهند شد. رژیم باید شیر فهم گردد اگر باد بکارد دوباره طوفان درو خواهد نمود.

زنده باد مبارزه سازمانیافته، متحدانه و سراسری تا سرنگونی انقلابی رژیم ایران

ناصر بابامیری ۱۰.۰۲.۲۰۲۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate