بایستی کنار خیزش مردم بپاخاسته کردستان عراق علیه احزاب بورژوا ناسیونالیست حاکم ایستاد!

مردم کردستان عراق سالهای سیاه و شدیدا خونباری را طی دوران رژیم دیکتاتوری صدام تجربه کردند. چندین دهه فقر، بیکاری و محرومیت شدید توام با رویدادهای بسیار تراژیک ستمکشی و نسل کشی وحشیانه اعمال شده این رژیم بر شهروندان این مملکت علی العموم و مردم کردستان عراق بطور اخص را شاید تنها بتوان با مستندات تاریخی بازگو و به تصویر کشید که اکثریت عظیم آن در چه جهنمی بسر برده و چگونه زندگی نسلها در آن به تباهی کشیده شده است. مردمی که برغم همه مشقات هر گز امیدشان به مبارزه را از دست ندادند. تا اینکه بر متن شرایط منطقه ای بخشی از این جامعه، مبارزات مستمرشان طی خیزش توده ای سال ۱۹۹۱ توانست بساط رژیم دیکتاتوری صدام را با عزم پرخروش از میان بردارد. و با این افق و امید حاکمیت خویش را مستقر نمود که به آمال و آرزوی های دیرینه ش دست خواهد یافت. اما این رویداد غیر منتظره هم نبود، بجای تحقق آمال و آرزوی اکثریت مردم زجر کشیده، جنبشی در آن دست بالا پیدا کند که ماهیتا از رژیم پیشین بمراتب اگر بدتر نباشد، تفاوتی چندانی با آن نداشته باشد. خیزش ۱۹۹۱ هر چند حاصل کشمکش و جدال طبقاتی و سیاسی نسلها علیه رژیم پیشین بود، اما دقیقا بدلیل خودجوش بودن، نتوانست بموقع، در مسیر منطقی و درست، ارتقاء و هدایت و رهبری گردد و خود را از دایره پروژه جنگ خلیج که به منظور آرایش سیاسی در منطقه برافروخته بود و کل منطقه را در ابعادی وسیع دستخوش جنگ افروزی دهشتبار قرار داد، بیرون کشد و برهاند. احزاب بورژوا ناسیونالیست کرد بخشی از این گماردگان پروژه غرب جهت آرایش جدید سیاسی ایندوره در عراق بودند. به همین اعتبار خیزش خودجوش توده ای ۹۱ همه وجوه و مخاطرات جدی سر راه را بموقع نشناخت. بعبارتی این خیزش اساسا احزاب ناسیونالیست و سایر اقمارشان را از عمق جامعه به سطح آورد، و بنوعی به ضد خود تبدیل گشت، این از یکسو. از دیگر سو تلاش کمتر متشکل و سازمانیافته جنبش سوسیالیستی و کمونیستی، نتوانست از این فرصت تاریخی نهایت استفاده را بکند و آنرا در مسیر درست و منطقی هدایت و رهبری کند. یعنی این فرصت متن آن شرایط اط آن ربوده شد تا به ابتکار عملی دست بزند که سد راه قبضه کردن قدرت از سوی احزاب ناسیونالیستی گردد. هر چند احزاب و گرایشات کمونیستی به شیوه نامنسجم فعالیت خویش در میان کارگران و توده های مردم را خواستند گسترش و تعمیق بدهند اما احزاب ناسیونالیستی در همدستی با نیروهای مرتجع اسلامی و با حمایتهای قطبهای جهانی و شرکای مرتجع منطقه سال به سال بیشتر و بیشتر با چنگ انداختن بر سرمایه های مادی و حاصل نیروی کار، عملا سد راه فعالیتهای موثر کمونیستها و ایجاد شوراها در محیط کار و زیست شدند. بنوعی که نیمه اول و دوم دهه نود به دهه کشتار کمونیستها و آزادیخواهان از سوی احزاب خود گمارده ناسیونالیست- مذهبی شهرت یافت. بر متن شرایط پیش آمده متاسفانه فرصتها یکی پس از دیگری جهت ایجاد شوراها در محل کار و زیست از دست رفتند و حتی فعالیت کمونیستها بگونه ای از سوی این احزاب حاکم چنان زیر ضرب فضای امنیتی و پلیسی قرار گرفت، بخشا در مناطقی فعالیتهای بنوعی نیمه مخفی و زیرزمینی شد.

جامعه کردستان عراق هنوز زخمهای عمیق بر پیکرش التیام نیافته بود و در تب و تاب فقر و فاقه و کشتار و نسل کشی دهه های پیشین رژیم بعث میسوخت و میخواست نفسی تازه کند که ناسیونالیستها و مذهبیون حول این احزاب قومی، مذهبی و طایفه ای حلق زدند و جامعه را به میدان تاخت و تاز فرقه های خود تبدیل کردند. بدنبال آن ما شاهد بودیم چگونه این احزاب در پی رقابت بر سر منافع و مصالح خود جامعه را درگیر جنگ داخلی خانمانسوز از هر سویی کردند. جنگی که بیش از پیش دست آنانرا برای کشتار باز گذاشت. جنگی که بجز سیر قهقرایی، حاصلی برای مردم بدنبال نداشت. جنگی که هر روزه فضا را برای فعالیت جنبشهای رادیکال و کمونیستها و هر صدای آزادیخواهی تنگ و تنگتر کرد. این وضعیت عمومی پیچیده در سالهای نخست حاکمیت این احزاب بنوعی مانع آن گشت تا در مقیاس توده ای مردم کردستان عراق با روشنبینی، به شناخت از ماهیت واقعی احزاب قومی-مذهبی برسند، آنگونه که اکنون پی برده اند که آنها مافیاهای هستند تنها و تنها چشم به سود اندوزی خویش اندوختند و بس. زمان برد و هزینه های بسیاز سنگین دادند تا مردم کردستان متوجه میزان توحش این احزاب حاکم ناسیونالیستی و اخویهایشان گشتند. همین تناسب قوای ایجاد شده در یکی، دو دهه حاکمیت این احزاب به نفع احزاب بورژوا ناسیونالیست عاملی شد که سنگ ادعای پوچ “رفع ستم ملی” را بر سینه می زدند، شمشیر دولبه ای گشت که زندگی دوزخی را برای اکثریت جامعه به ارمغان آورد. متاسفانه فضای حاکم موجب شد جنبشی که برخلاف جنبش ناسیونالیستی تنها و تنها به نیروی لایزال بخش عظیم جامعه متکی بود و ستون فقرات آن کارگران و توده ها فرودست جامعه بودند، روز به روز بیشتر به حاشیه رانده شود. به حاشیه رانده شدن این جنبش در بیان واقع بطور عملی هم دور افتادن جامعه از اختیاراتش بر سرنوشت سیاسی خود بود.

سرنگونی رژیم بعث در سال ۲۰۰۳ و اشغال عراق از سوی غرب و گماردن حکومت دست نشانده شان، بیش از پیش پرده از چهره فریبکارانه احزاب ناسیونالیستی حاکم بر کردستان عراق برداشت که آنها برای رسیدن به سود اندوزی به هر پروژه و رذالتی تن میدهند. و حاضرند برای حفظ بقای ننگین خود نه تنها به قطبهای جهانی بلکه به دول مرتجع منطقه ای که یدی طولانی در به بیراهه بردن مبارزات پیشرو جامعه داشت، وارد بند و بست و مماشات گردند. دامن زدن به جنگهای نیابتی از سوی غرب و ایجاد دوزخی که میلیونها کشته و زخمی و آواره بجایی گذاشت و شیرازه زندگی در این کشور را از هم گسیخت یکی از نمونه های بارز آنست. کردستان عراق بعد از خیزش ۱۹۹۱ و بدنبال آن سرنگونی رژیم بعث و اشغال عراق از سوی غرب و در راسشان آمریکا، برخلاف آنچه ناسیونالیسم کرد از آن به “جزیره آرامش” نام میبرد، جهنمی برای اکثریت جامعه بوجود آورد که فقر، بیکاری و گرانی روز افزون از یکسو و از دیگر سو سرکوب و کشتار زنان، کمونیستها و آزادیخواهان در آن به امر روتین این احزاب حاکم با احزاب اخویشان” جنبش تغییر” و “جنبش اسلامی” و ” اتحاد اسلامی” تبدیل شد و تا مرحله انفجار اجتماعی کنونی سوق داد. شرایط اسفبار کردستان عراق محصول سه دهه چپاول و غارت سرمایه های شهروندان این جامعه است. فشارهای ناشی از وضعیت اعمال شده از سوی احزاب ناسیونالیستی حاکم، به مرحله ای رسیده که حتی آنبخش از جامعه که دورانی کم و بیش امیدی واهی به جنبش ناسیونالیستی بسته بود، دیگر به عینه دیده اند و متوجه شده اند، از این جنبش چیزی جز فقر، بیکاری، اشاعه تبعیض و نابرابری و در یک کلام به قهقرا بردن جامعه و کشتار و آوارگی عایدشان نخواهد شد.

طی خصوصا یکدهه گذشته ما بارها و بارها شاهد اعتراضات و اعتصابات کارگران و معلمان و سایر اقشار فرو دست و زحمتکش این جامعه علیه این احزاب حاکم بورژوازی بوده ایم اما هر بار اعترضات آنها با گلوله و شکنجه و زندان پاسخ گرفته. از اعتراض آنها برای احقاق حقوقشان گرفته که بدلیل فقر، بیکاری و گرانی روز افزون دهها پدیده و مصیبت را گریبانگیرشان نموده ، تا اعتراضاشان به نبود ابتدائی ترین استانداردهای زندگی اعم از آب، برق و گاز؛ اعتراضشان به سرکوب فعالین آزادیخواه و برابری طلب؛ اعترضاشان به پدیده زن کشی و تعرضهای افسار گسیخته قانونی شده علیه آنان از سوی این احزاب و سایر اقمارشان؛ پدیده روز افزون مهاجرت و غرق شدن در اقیانوسها جهت رسیدن به دنیای که امنیت و آسایششان تامین گردد و همه و همه این عوامل دست به دست هم داده که مردم کردستان عراق علیه این فراعنه های سراپا فاسد ملی مذهبی کرد به خیابانها سرازیر شوند.

طی روزها گذشته اعتراضات وسیع مردم بپاخاسته علیه این احزاب ناسیونالیست مذهب زده در بخش زیادی از شهرهای کردستان عراق با بیرحمانه ترین شیوه پاسخ گرفت. ده ها معترض طی چند روز گذشته مورد آماج مستقیم گلوله قرار گرفتند و جانشان را از دست دادند. ده ها و صدها نفر زخمی و بازداشت شده اند.

مردم متففر از حاکمیت بورژواز ناسیونالیست کرد در دل چنین شرایطی، جهت تغییر و اختیار بر سرنوشت سیاسی خود راهی ندارند، جز اینکه باید به جنبشی که میبایست متکی شوند اما نشده اند، تماما متکی گردند. این جنبش هم اکنون حی و حاضر در میانشان موجودست که دارای پتانسیل بالقوی بسیار قوی هم میباشد ، باید آنرا یکبار و برای همیشه از حاشیه به متن آورند. یعنی جنبش سوسیالیستی، جنبشی که متکی به قدرت برپائی شوراها در محیط کار و زندگی در شهر و روستاست، تنها و تنها راه خلاصی این جامعه از این بن بست کنونی است.

جا دارد همینجا ضمن محکوم کردن این تعرض افسار گسیخته احزاب حاکم و افشای آنها، عمیقا به خانواده جانباختگان تسلیت گفت و در اندوهشان سهیم گشت و برای مجروحین آرزوی بهبودی کرد و خواهان آزادی هر چه سریعتر بی قید و شرط دستگیرشدگان شد.

۰۹.۱۲.۲۰۲۰

زنده باد خیزش مردم بپاخاسته علیه احزاب قومپرست و مذهبی!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate