کشتار هولناک کابل!

روز ۸ می سه انفجار جلو مدرسه دخترانه و گذر عمومی در منطقه ای از کابل بوقوع پیوست که قلب دهها دختر مدرسه ای را از تپش انداخت! خبرها حاکی از اینست تا کنون ده ها نفر کشته و بیش از صد نفر مصدوم گشته اند. دولت سوداگر آقای غنی متظاهرانه جهت فریب افکار عمومی و جلوگیری از اعتراض عمومی آنروز را عزای عمومی اعلام کرد. این در حالیست کمتر روزی است شاهد کشتار و قتل و عام در گوشه و کنار افغانستان از دست وحوش اسلام سیاسی و معامله گران صحنه سیاسی نباشیم. کمتر روزی است در این بخش یا آنبخش جامعه شاهد انفجار یا کشتار از سوی ارتجاع نباشیم. وحوش اسلامی و ملی مذهبیون دو وصله ناجور به این کشور،  از دو سو  بشدت شیرازه زندگی و مدنیت را در این جامعه از هم گسیخته اند. هر جا اثری از زندگی هست این متحجرین ضد امنیت و آسایش با همدستی ایادی منطقه ایشان در آن سرک کشیده و هر لحظه امکان آن هست این شهر یا آن شهر ، این منطقه یا آن منطقه، بیخ گوش شهروندان  بمبی که کاشته اند منفجر و دهها و صدها نفر را طعمه جنگ افروزی این کلاشان کنند.  در واقع شهروندان نه در خانه، نه محیط کار، نه مدرسه و نه دانشگاه امنیت ندارند! کودک و نوجوان و پیر امنیت و آرامش از  آنان سلب گردیده. میدان جنگی به پنهای جامعه ایجاد کرده اند تا بر اثر تکرار و تکرار  وقوع رویدادهای هولناک برای آنان عادی جلوه کند و از مبارزه دست بکشند. یعنی این وضعیت را همچون سرنوشتی ازلی و ابدی از آنان بپذیرد! این کشتار یکسوی آن وجود اسلام سیاسی متعفن است که میخواهد جامعه را به دوران عهد عتیق برگرداند و فریز کند. سوی دیگر این فجایع هولناک دخالتگری قطبهای جهانی و در راسشان غرب و آمریکاست که در تدوام چنین وضعیتی ذینفعند و از طریق رژیم خود گمارده شان هر بار به بهانه ای در شعله های جنگ و خونریزی  میدمند. اگر طالبان و اعوان و انصارش جهت بقای خود تمام ظرفیتهای ارتجاعی را یکجا دارند، که دارند، تا هر روز به جامعه خون بپاشند از سوی دیگر رژیمهای سرمایه داری که منافع خود در منطقه را تعقیب میکنند نه تنها نمیخواهند این جنایات علیه بشریت پایان یابد بلکه خود بخشی تفکیک ناپذیر از سوخت و ساز این کشتار و جنگ خانمان برانداز هستند. اساسا آمریکا استراتژی گسترش نفوذ قلمرو خود در منطقه را بواسطه این سری کشورها تعقیب میکند. اینکه شهروندان افغانستان دوران قبل از اشغال این کشور از سوی آمریکا و غرب بدلیل وجود تحجر اسلامیها زندگی جهنمی داشتتند، در آن شکی نیست اما با حمله اشغالگرانه آمریکا و غرب وضعیت جامعه بسیار پیچیده و بغرنجتر از قبل گشته. مردم آزادیخواه و ترقیخواه این جامعه قبلا در دو میدان نبرد معین برای ارتقای مبارزات و استانداردهای زندگی در جنگ بودند، یکی با رژیمی ملی مذهبی که از طریق چنگ انداختن بر شریان اقتصادی میخواست مناسبات ظالمانه و استثمارگرانه را به اکثریت عظیم جامعه اعمال کند و دیگری که از پس مانده های ارتجاع ارتزاق میکرد و به همین اعتبار از طریق جهالت و به زور شمشیر و ترور  خواسته به صدر اسلام برسد. اما دیگر نزدیک به دو دهه است، قطب تروریستی غرب نیز تحت عنوان “ارمغان متاع دمکراسی!” برای جامعه، در واقع جبهه سوم نبرد را کنار این دو و به زیان جامعه گشوده. بسته به منافعش گاهی زیر پر و بال این یکی و گاهی اون یکی را میگیرد. جامعه افغانستان به هیج منجی خارج از نیروی مبارزاتی خود نباید متکی گردند. تنها و تنها راه پایان دادن به این وضعیت اسفبار در گرو صف مبارزه وسیع آزادیخواهی و برابری طلبی علیه وضع موجود و به شیوه انقلابی پائین کشیدن حاکمیت زورگویانه و گشودن افق سوسیالیستی به روی این جامعه است. افقی که در این جامعه برغم همه مصائب، بالقوه گرایش ضعیفی نیست اما باید هر چه بیشتر تقویت و بالفعل شود. جا دارد همینجا به خانواده یکایک جانباختگان تسلیت گفت و مراتب همدردی را اعلام نمود و برای مصدومین آرزوی بهبودی کرد.                                           ۱۱.۰۵.۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate