جامعه ایران در محاصره سیل و رژیم سرمایه داران انگل!

سیل طی روزهای گذشته چندین استان کشور اعم از کرمانشاه، لرستان، خوزستان، هرمزگان، کرمان و خراسان جنونی و سیستان بلوچستان…را وسیعا فرا گرفته است. هنوز آمار دقیقی از میزان تلفات انسانی و مالی در شهر و روستاها در دست نیست، اما آمارهایی از محل تائید کرده اند که تنها در چنداستان جنوبی کشور تا کنون حداقل ده ها نفر کشته و مفقود شده اند و ده ها هزار خانوار نیز آواره و بی خانمان گشته اند و هنوز در محاصره سیل قرار دارند. تنها در استان کرمان ۳۰۰ روستا در محاصره سیل قرار گرفته است.

ما در جامعه ایران مضاف بر اینکه با شرایط اسفناک اقتصادی و اختناق سیاسی و وخامت اجتماعی اعمال شده از سوی مشتی آخوند کپک زده و دولت سرمایه داران بر اکثریت عظیم جامعه مواجه هستیم، پدیده خشکسالی و یا سیل و زلزله نیز که اساسا به دلیل تخریب زیر ساختهای کشور اعم از شهرسازی، عدم رعایت استانداردهای علمی در پروژهای عمومی و زیست محیطی، غیر استاندارد بودن آبراه ها، سدها و و تخریب تالابها ….همه و همه دست به دست هم داده که این رژیم کل استاندارهای زندگی اجتماعی و حتی محیط زیستی را نابود کند. سیستمی بشدت عقبمانده که در طول حیات ننگین خود نه تنها مناسبات افسارگسیخته بر اکثریت عظیم تولیدکنندگان که خالق کل نعمات زندگی هستند و خود از حداقل امکانات و استانداردهای زندگی بی بهره اند اعمال نموده، بلکه حتی به محیط زندگی انسانها و هیچ جنبدنده ای نیز رحم نکرده است!سودجویانی که برای منافع خویش کل حیات انسانی و حتی حیات وحش را نیز به ورطه نابودی کشانده اند. سیل و زلزله را “بلایای طبیعی!” و “قهر الهی!” میخوانند در حالیکه قرنهاست دیگر حتی برای اقشار کم آگاه هم این متاع صنعت مذهب، تا حدود زیادی از رونق افتاده و کمتر خریداری دارد! ولو که سرمایه داری هنوز اینجا و آنجا بتواند به این شکل و یا آن شکل توسط صنعت مذهب، مردم را تحمیق و بفریبد. بخش عظیمی از مخاطراتی که در اعصار تاریخی به اسم “قهر الهی!” حیات انسان و محیط زیست را با مخاطره مواجهه میکرد، دیگر امروزه کمتر کسی هست نداند، بدلیل دستاوردهای علم بشر قابل کنترل هستند، مگر آنجا که پای سود و منفعت سرمایه داران انگل به میان آمده باشد و توانسته باشند در حوزه دانش هم سرک بکشند و آنرا اجیر خود کنند. 

البته بگذارید منظورم را دقیقتر بیان کنم، مناسبات واژگونه سرمایه داری را یقینا نمیشود صرفا به پدیده های فاجعه آمیزی که خشک سالی، سیل یا زلزله ببار می آورند توضیح داد، اما میشود به روشنی توضیح داد وقتی در عصر ارتباطات، امکانات و فن آوری در دل مناسبات واژگونه سرمایه داری حاکم بر جهان و بطریق اولی در رژیمهای نظیر جمهوری اسلامی سیل یا زلزله در این ابعاد فاجعه می آفریند، قانون جنگلی که این رژیم بر این جامعه اعمال کرده را کنار زد و نه تنها توضیح داد بلکه مسیر و راه خلاصی از کل مصائبی که نظام سرمایه داری ایران عاملش است نشان داد. اعم از فجایعی که عوامفریبانه آنها را “بلایای طبیعی!” قلمداد میکند و سایر پدیده ها که زندگی برای شهروندان این جامعه را با استثمار افسار گسیخته و اختناق سیاسی به جهنمی تبدیل نموده. 

اینکه هر چند سال یکبار بعد از این شوک وارده به جامعه حس و درد عمیق انسانی اوج گرفته و روحیه همبستگی را برای کمک با سیل زدگان در سراسر ایران راه انداخته ارزشمند و قابل ستایش است اما به هیچ وجه کافی نیست. یقینا این در همان نگاه اول بیانگر روحیه متعالی و عنصری از خود آگاهی اجتماعیست. اینکه هر کسی نفعی در بقای این نظام نداشته باشد، بخوبی دریافته مسبب و بانی اصلی این فجایع کسی جز رژیم جمهوری اسلامی نیست. این سوال ساده و جواب سر راست نزد هر شهروند ایرانی یقینا وجود دارد. اینکه در دنیا امروز در سایر نقاط جهان ما شاهد آمدن سیل و زلزله بمراتب شدیدتر بوده ایم اما چرا اینگونه فاجعه ای رخ نداده است؟! 

امروزه همین شهروندان ایرانی سیل زده هم بخوبی متوجه هستند در مناسبات حاکم بر جهان چگونه از سوی دول و هیئتهای حاکمه سالانه کرور کرور سودهای حاصله از نیروی کار طبقه کارگر را تحت استثمار افسار گسیخته در جای جای جهان حیف و میل یا صرف آتش افروزی و پروژهای ضد بشری میکنند! بعبارتی دیگر غافل از این نیستند که در کشورهای پیشرفته سرمایه داری که هنوز مناسبات طبقاتی است و ثروت و سرمایه اکثریت عظیم جامعه در دستان اقلیتی قبضه شده اما در دل همان مناسبات نابرابر به یمن دستاوردهای دیرینه مبارزاتی طبقه کارگر، کمونیستها، آزادیخواهان و پیشروان این جوامع، توانسته اند تامین استانداردهای زندگی شهروندی را بطور نسبی به دولتها اعمال کنند. مبارزاتی که هم اکنون نیز در قلب همین اروپا، آمریکا و در جای جای جهان هم علیه این مناسبات استثمارگرانه، نابرابر و ظالمانه جاری است.

میخواهم بگویم اکثریت عظیم جامعه ایران نیز در این عصر ارتباطات با همین دقت که اوضاع جهانی را زیر نظر دارند، تازه دقیق تر از آنهم هم یک به یک کارنامه سیاه چپاول، غارت، جرم و جنایت رژیمی را که چهل است بر آنها با بیرحمانه ترین شیوه اعمال نموده در حافظه تاریخی دارند و می شناسند. این رویدادها هم یقینا موجت بروز خشم و انزجار هر چه وسیعتر مردم خواهد شد! کماینکه در بعضی از مناطق سیل زده خشم و نفرت مردم بحدی رسید که رژیم هراسان از این بود که اگر فرضا تصیمیمی مبنی بر ارسال نیروی امدادرسانی داشته باشد جرات کند آفتابی شود! 

تا همین حالا هم رژیم عملا اعتراضات برخاسته به این فاجعه سیل که موجب بی خانمانی آنها شده را مثل سالهای گذشته در کرمانشاه و شیراز با قشون نظامی و سرکوب  پاسخ داده است. نباید گذاشت رژیم این رویدادهای اسفناک پیش آمده در کشور را به بهانه های پوچ “بلایای طبیعی!” توجیه کند و برای بقای ننگین خود زمان بخرد!

دیگر زیر لوای این احادیث و اباطیل که تا کنون بارها رهبران جانی این مملکت در مدیا اجتماعی و در خطبه هایشان با دریده رویی ایراد کرده اند، بی اندازه نخ نماست چه رسد به اینکه هر گونه اعتراض به وخامت اوضاع جهنمی که مرگ تدریجی بیشی نیست برای سیل زدگان و میلیونها بی خانمان را زبونانه تر از همیشه با زور و سرکوب پاسخ دهند. 

اکنون نیز سیلاب که عملا چرخه زندگی صدها هزار نفر از شهروندان این استانها را متوقف نموده و به هزاران مرتبه از زمانیکه در چنگال فقر، تورم روز افزون و بیکاری شب را به روز می رساندند وخیم تر شده، اما رژیم خودش را به خواب زده! رژیم بهتر از هر ناظر بیرونی از ابعاد فاجعه باخبر است که بخشی عمده از شهر و روستاهای این استانها بکلی تخریب و زیر خراوارها گل و لایی مدفون شده اند! 

میخواهم بگویم قبلا اگر برغم وضعیت فلاکتبار اقتصادی و مصائب ناشی از آن، لااقل سرپناهی داشتند تا در آن کمی آرام بگیرند، و نفسی تازه کنند و ایاب و ذهابی در جریان بود که لااقل بوی زندگی میداد تا برای فردای بهتر مبارزه ای در دل این اوضاع شکل بگیرد! یا مکانی بود برای ارزان فروش کردن نیروی کارشان و همگام با عزمی راسخ جهت تداوم مبارزات و اعتصابات، کما اینکه در هفته تپه و پتروشیمی ها و نفت و مبارزات سازمانیافته دوره اخیر معلمان شاهد آن بودیم، اما اکنون در چنین وضعیتی دستخوش تغییر میشود. سیل شیرازه زندگی بخشی از جامعه را بکلی چنان از هم گسیخته که اگر به شیوه ای برنامه ریزی شده جنبشی، حرکتی اعتراضی سازمانیافته و دارای رهبری قوی در آن شکل نگیرد، وضعیت روز به روز در این مناطق خصوصا سیل زده، رو به وخامت بیشتری میگذارد، در نبود امکانات زیستی اعم از مسکن، بهداشت و درمان و دیگر میحتاج ابتدائی زندگی مبارزه کردن برایشان سخت و سخت تر خواهد شد. 

به همین سادگی یعنی آن سرپناه و محل کار مشقتبار چهل ساله که در آن نصف حاصل نیروی کارشان به جیب دولت و کارفرما می رفت و بقیه درآمده مانده را نیز نصف بیشترش همان اول ماه اداره آب، برق، مسکن، بهداشت، درمان، مدرسه، بانک، فروشگاه و بقال محله و ده ها کوفت و زهرمار دیگر دولتی و خصوصی آنرا می برد و تا آخر ماه اگر بدهکار بانکها نمی ماندند، می بایست کلاهشان را هوا بیاندازند، حتی دیگر از آنهم خبری نیست! یعنی هر بار به بهانه سیل، زلزله و خشکسالی جامعه را دارند به مسیری میاندازند که آرزوی روزهای ولو تلخ و فلاکتبار دوران قبل از خشکسالی، سیل زدگی و زلزله را بکنند که قابل تحملتر بود! اینکه سران رژیم در کاخهای خود لمیده اند و مردم سیل زده را با مشتی مهمل و اوراد عهد عتیق نظیر “بلایای طبیعی را کاری نمیشود کرد!” به حال خود رها کرده اند تنها راه خنثی کرده آن گسترش و تعمیق دادن کمیته و تشکلهای تجربه شده سالهای قبل در مقیاس اجتماعی است که باید رژیم را با آن حت فشار قرار دهند. یعنی دولتی که مسبب و بانی اصلی فجایع پیش آمده و توقف چرخه زندگی میلونیها انسان است باید تاوان پس بدهد! دولتی که اگر نصف درآمد چند ماه تنها پالایشگاه آبادان را صرف مسکن، عمران و زیر ساختهای استاندارد در این مناطق میکرد به راحتی می توانست میزان تلفات جانی و خسارات مالی را طی این چند دهه از حاکمیت ننگین خود را به حداقل ممکن برساند. دولتی که اگر حتی یک سوم بودجه نظامی سالانه را خرج سدسازی استاندارد، سیلاب بندها و آبراهه ها و حفظ محیط زیست میکرد زندگی میلیونها انسان اینگونه به تباهی کشانده نمیشد. دولتی که اگر نصف هزینه سالانه که صرف کمک به تروریسم و حمایت از کشورهای مرتجع منطقه ای میکند تا بقای ننگینش را طولانی کند، صرف بالا بردن استاندارهای زندگی شهروندان این مملکت میکرد اکنون شاهد چنین فجایعی نبودیم. 

بدیهیست اگر تا کنون هم سیل زدگان زنده مانده اند تنها و تنها به دلیل موج عظیم کمکهایی بوده که باز از سوی همین تیمها و گروه های مستقل مردمی از روز اول سیل تا کنون براه افتاده برغم همه مانعهایی که رژیم بر سر راه کاروان کمک های جمع آوری شده، ایجاد نموده. همبستگی و اتحادی که همه مرزهای ساختگی هویتی مذهبی، ملی، نژادی که خواستند چون دیوار چین میان توده های مردم فاصله بیاندازد را فرو ریخت و درنوردید.

اما برای اینکه این اعتراض به مرحله ای برسد تناسب قوای جدیدی میان مردم و رژیم درست شود نیازمند ابتکارات و کار سازمانیافته همه جانبه تر میان مردم است. یعنی دقیقا نقشی که خصوصا طبقه کارگر، کمونیستها و پیشروان آزادیخواه در محل و در اینگونه اثناها باید مبتکر آن باشند. به صرف خشم و نفرت در متن حتی اعتراض عمومی نمی توان توازن را بنفع مردم تغییر داد. بلکه بستگی به میزان فعالیت برنامه ریزی شده دارد که چقدر در این اثناها نیروی داوطلبانه و هماهنگ دستشان در دست هم گذاشته میشود و سازمانیافته پا پیش میگذارند. و به همدیگر قوت قلب میدهند. یعنی رسیدن به این نقطه که منجی خلاصی از چنین شرایط فلاکتباری تنها و تنها با اتکاء به نیروی مبارزاتی متحدالشکلی است که از میان خودشان برخاسته باشد. این نیرو هم با ایجاد کمیته ها یا شوراهای محله، شهر، منطقه و مراکز شهرها و استانها خصوصا در مناطقی که کمتر از سیل آسیب دیده اند قابل تحقق تر است. همینکه طی اینمدت نیز دوباره گروها و شبکه های کمک رسانی مستقل مردمی در نقاط مختلف کشور بنوعی براه افتاه تجربه ای عالیست و عنصرهای آغازین این حرکت است و جا دارد آنرا به سراسر ایران سرایت و گسترش داد. شکی در آن نیست این اقدامات در شرایطی که جامعه از یک سو با رژیم طاعون و از دیگر سو با پاندمی کرونا هم میجنگد، مبارزه چه دشواریها که ندارد، اما در دل این اوضاع و احول پر مخاطره که حیات اکثریت جامعه را تهدید میکند، راهی دومی نیست جز اینکه باید متکی به تشکلها و سازماندهی هر چه سراسرتری و قدرتمندتر مبارزه گشت، جهت رویارویی با رژیم در همه مصافها. 

سرنگونی انقلابی این رژیم تنها راه خلاصی 

زنده باد مبارزه متحدانه جهت از بیخ برکندن این رژیم

۲۰.۰۱.۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate