سرنگونی انقلابی رژیم ایران متضمن عروج جنبش ماست! 

چهار دهه بیشتر است طبقه کارگر و زحمتکش و طبقات بشدت محروم که اکثریت عظیم جامعه را تشکیل میدهند و پنج مرتبه، و شش مرتبه زیر خط فقر بسر می برند، اما بازاریان و خرده بورژوازی شهری که بازارشان در دل این نظم وارونه گرم بوده، منافعشان اقتضا کرده، خفه خون گرفته بودند، از تولید و باز تولید رشد انگلی این مناسبات تغذیه میکردند. این در حالی بود که این دلالان بازار ارز، شاهد این بودند که لحظه، لحظه زندگی سایر اقشار در این مناسبات در حال تباهی است و میلیونها انسان از تامین ابتدائی ترین مایحتاج زندگی محرومند، حتی نان خالی در سفره ندارند، اما آنها کماکان در تعقیب پول پارو کردن بودند. به عبارتی دیگر این خصلت طبقاتی آنها را چنان از ارزشهای انسانی تهی کرده بود که بجز سودجوئی خویش، به همه مصائب وارده بر جامعه تماما بی اعتنا باشند. کمااینکه این نان به نرخ روز خور آن و دلالان طی این چند دهه شاهد بوده اند، میلیونها نفر برای تامین کرایه خانه، رسید پول آب و برق جدا از اینکه به شیوه متوحشانه به بردگی کشانده شده، بلکه وقتی مزدشان را گرو گرفته اند، و اعتراض کرده اند با سرکوب، شکنجه و زندان و مرگ از سوی حافظان این نظام مواجه بوده اند، اگر آنها بطور مستقیم کنار رژیم نبوده باشند، به رشد این مناسبات دامن زده اند. در یک کلام وقتی اکثریت عظیمی از جامعه برای احقاق حقوقشان در جنگ بوده اند، تا زنده بمانند، این قشر انگل از سر حفظ منافعش بر همه مظالم موجود چشم فرو بسته اند.

اکنون سراشیبی سقوط نظام به مرحله ای رسیده حتی طبقه متوسط و خرده بوروازیی شهری نیز احساس خطر کرده اند. اما احساس خطر آنها از اینست که دولت اقتدارش را از دست داده و نمیتواند کمافی سابق ملزومات پول پارو کردن آنها را تامین کند، نه اینکه از شرایط فلاکتباری که اکثریت جامعه را چنگال خود فشرده ناراضی باشند. ما بارها شاهد بودیم جدا از فشار و تهدید و ارعاب و فلاکت اقتصادی همیشگی رژیم که به طبقه کارگر و دیگر اقشار محروم اعمال نموده، مبارزات و اعتراضاتشان بنوعی از سوی دو قشر معین اعم از خورده بورژوازی شهری بازاریان و بورژوازی مورد شماتت قرار گرفته، و تازه بخشا بر سر راه مبارزه و اعتراضاتشان سنگ اندازی هم کرده اند. اما طی سالهای اخیر با سقوط ارزش ریال و صعود دلار دیگر کارد به استخوان آنها نیز رسیده. کما اینکه طی روزهای گذشته بخشی از بازاریان تهران در اعتراض به افزایش کم سابقه قیمت دلار که رکورد ۳۳ هزار تومان را شکست، با سر دادن شعار «ببندید ببندید» سایر بازاریان را به تعطیل بازار فراخواندند و چهار راه جمهوری را به محل مانور خود و رورویایی با نیروهای نظامی تبدیل کردند. و همچنین شماری از بازاریان اراک، کازرون، میناب و اصفهان نیز در اعتراض به طرح مصوبه دولت مبنی بر مالیات تعیین شده در سال جدید، مغازه هایشان را بسته اند و در خیابانها اعتراض سر دادند و این شیوه مالیات ممیزی را “غیرقانونی!” قلمداد کردند. 

اینکه اوضاع و شرایط در این مملکت به مرحله انفجار اجتماعی رسیده که دیگر راه برون رفتی برای حافظان سرمایه هم وجود ندارد و نیروهای بینابینی هم شامه تیز طبقاتی اشان بهشان خبر میدهد مرحله سقوط نظام دور نیست، ارزشمندست. اما این اقشار و نیرو هیچگاه خواهان دگرگونی بنیادی و انقلاب نبوده و نیستند و تازه هر چه در طبق اخلاص دارند برای حفظ نظم موجود میگذارند، مگر موقعی که ببینند منافعشان دیگر در چهارچوب نظم موجود قابل پاسداری نیست و بخواهند و نخواهند موقعیت و شرایط پیش رو این مناسبات را از میان بر میدارد.

نارضایتی این اقشار معین هر از گاهی اینجا و آنجا سر بلند میکند بیشتر در پی موقعیت از دست رفته شان است. کمااینکه چند سال قبل نیز از تهران شروع گردید و تا جزیره قشم، آبادان،شیراز، کرمانشاه و بخشی از تبریز را هم در برگرفت. اما کمتر کسی هست نداند که نارضایتی آنها تماما منفک از اعتراضات سراسری بود که آنزمان بر متن جامعه در جریان بود. اعتراض آنها به کسادی بازار و خصوصا سقوط بی سابقه ارزش ریال بود که اینبار حتی شغل و زندگی آنها را نیز مورد تهدید جدی قرار داده بود. و گرنه با اعمال بردگی مزدی بر اکثریت جامعه، و به فنا بردن شیرازه زندگی میلیونها انسان، و شبح مرگی که بر آنها بال گسترانده، بشدت با آن بیگانه بوده اند. 

خرده بورژوازیی شهری که سابقا کسب و درآمد در مراکز شهری را در اختیار داشته اند و مدام کلاهشان را محکم گرفته اند تا باد نبرد.

خرده بورژوازی شهری اگر دو نسل قبلشان بازار را در کنار مساجد اداره میکردند و چشم امیدشان بطور عجیبی به دولت بود، دیگر نسل جدید آنان بیشتر سرش به کسب و کار و دلمشغولی های خودشان در داخل و خارج کشور بیشتر گرم بوده و کمتر دغده شان مذهب است(چونکه آنرا دکانی می بیند که دیگر از رونق افتاده)، مگر احساس کنند دوباره سودی از قبل دولت و مذهب متوجه شان خواهد شد!َ

به همین روشنی این اقشار بینابینی بندرت به وضع موجود معترض بوده اند، مگر ببیند تناسب قوا چنان عوض شده که دیگر شانسی برای حفظ بقایشان نیست. طبقه بورژوازیی نیز که ماهیتشان روشن است و تاریخا از سر و کول همدیگر بالا می روند تا رقبای دیروزی خود را ورشکست کنند. اکنون دیگر در این بازار در حال فروپاشی، کسب و کارشان جهت استثمار بیشتر از رمق افتاده و آنها هم بعضا کارد به استخوانشان رسیده و از کلیت این رژیم به عنوان نماینده سیاسی خود در قدرت بنوعی به تنگ آمده اند. چرا چونکه منافعشان بشدت در خطر است. به عبارتی دیگر این قشر معین از این سر به وضع موجود معترض است که دولت نمیتواند اوضاع را کمافی سایق تحت کنترل درآورد و وضعیت را به روال پیشین برگرداند که آنان بتوانند سود بیشتری به قیمت اعمال فقر و فلاکت بیشتر به این جامعه، به جیب بزنند. قشر اول معترض هستند چون مغازه اشان نمی چرخد و توانایی تبدیل آن به فروشگاه زنجیری از آنها سلب شده یا لااقل مغازه اشان را دو نبش کنند و به دلمشغولی هایشان سرگرم باشند. به معنایی دیگر گرانی و سقوط ارزش پول ایران در برابر ارزهای جهانی بد جوری زیر پوستشان رفته. قشر دوم در این سقوط ارزش ریال و بازار کساد سرمایه اشان با خطر جدی مواجه شده و سرمایه اشان نه تنها سودی به جیبشان سرازیر نخواهد کرد تا عطش سیری ناپذیرشان را کمافی سابق بر آورده کند بلکه هر آنچه از دست رنج و استثمار دیگر اقشار انباشته اند در این وضعیت دارد دود هوا میشود! 

بازاریان قطب نمای حرکتشان قطر کیف پولشان است. بازاریان بندرت محرومیت، فقر و فاقه ای که چهار دهه است زندگی دیگر اقشار محروم را به جهنمی تبدیل نموده تجربه کرده اند و در یک کلام با فقر و گرسنگی و تبعات ناشی از آن بیگانه بوده اند. اکنون تازه دارند شوک بیدار باش را تجربه میکنند. و تازه دارند متوجه میشوند طبقه کارگر و محرومان این جامعه طی این چهار دهه چه راه پر سنگلاخی را با هزاران مصیبت و درد در برابر رژیم تا دندان مسلح متحمل و پشت سر گذاشته اند!

تازه دارند متوجه میشوند سکوت چند دهه اشان بنوعی لطماتی به صف مبارزات اقشار پیشرو این جامعه وارد نموده اند که دودش حتی به چشم خودشان نیز فرو رفته است و دولت رئیسی تیغ”طرح جراحی اقتصادی را بر گردن انها نیز خواهد گذاشت وقتی بحث بقای رژیم در میانست. 

تازه دارند متوجه میشوند چهار دهه مبارزه، اعتراض و اعتصاب کارگران و توده ها محروم این جامعه علیه تبعیض، نابرابری، بیکاری، گرانی، رکود و تورم سرسام آور و انواع و اقسام بی حقوقی با زندان و شکنجه و گلوله جواب گرفتن یعنی چه.

تازه دارند متوجه می شوند جنبش مبارزاتی و اعتراض جهت ابراز وجود علیه وضع موجود برغم همه قربانیانی که داده نه تنها به ذره عقب ننشسته بلکه تا آمده بیشتر و بیشتر آبدیده شده و کماکان دارد با سنگربندی مستحکمتر به پیش میرود. 

تازه دارند متوجه میشوند خیزشها و اعترضات و اعتصابات مداوم تا به امروز، تنها نوک قله رفیع اعتراضات توده های جان به لب رسیده بوده. این مبارزات اگر در خیابان مقطعی فروکش کند در جاهای دیگر خصوصا در محیط کار و زندگی و در تند پیچ دیگری پر خروشتر به مصاف خواهد آمد. کمااینکه تا به امروز هم این مبارزات و اعتراضات خواب را از چشمان سران رژیم ربوده.

آینده ای به دور از جنگ و خونریزی، آینده ای که متضمن زندگی شایسته جامعه ای باشد که چهار دهه بیشتر است زندگی از آن رخت بربسته، آینده ای که جامعه در آن بتواند فارغ از تبعیض و نابرابری ملیتی، جنسیتی، نژادی، مذهبی، زندگی و معیشت را سازمان دهد، و به رویاهای دیرینه اش جامه عمل بپوشاند، تنها و تنها در گرو اینست سرنوشت سیاسی آنها به دست خود مردم رقم زده بشود. آینده ای که به کمتر از برپائی سوسیالیزم رضایت ندهد. جامعه ای متکی به قدرت شوراهای منتخب خود باشد در محل کار و زندگی و آنرا به دینامیزم دم و بازدم این جامعه تبدیل کند و متضمن رهایی کامل از همه قید و بندهای مناسبات متوحش سرمایه داری باشد و مناسبات نوینی را پی افکند. به همین اعتبار تحقق این چشم انداز میتواند مخاطرات نیروهایی که دگر باره خواهان تغییر از بالای سر مردم اند(آنانکه در کریدورهای هیتهای حاکمه دول غربی در حال پرسه زدن هستند اعم از سلطنتی ها و سایر شرکایشان تا در تحول آتی که در راهست آنان را زیر نور افکن قرار دهند و به جامعه حقنه کنند!) خنثی و رها سازد.  

   ۱۵.۰۶.۲۰۲۲                          

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate