در نقد آیه های شبه لاسالی بیانیه سیاسی کومله(نسخه کامل)

نسخه کامل در فرمات PDF

https://azadi-b.com/J/file/naqd_NB.pdf

————————

در نقد آیه های شبه لاسالی بیانیه سیاسی کومله(قسمت سوم و پایانی)

قسمت سوم و پایانی اختصاص یافته به دو تیتر «جایگاه چپ ایران» و «جایگاه حزب کمونیست ایران» از بیانیه سیاسی مصوبه کنفرانس جناح راست کومله و حکا که چگونه از مبانی کمونیزم گسست نموده است.

اما لازم میدانم قبل از هر چیز به خاستگاه تاریخی بحث دسته بندی “چپ” و “راست” و “میانه” مختصر اشاره ای کنم تا بهتر متوجه جایگاه اجتماعی و پراتیکی این مفاهیم و واژگان باشیم . مقوله “چپ”، “راست” و “میانه”  نیز جزو آندسته از واژگان، مفاهیم و مقولات هستند که به تنهایی چیز زیادی را بیان نمی کنند. به همین خاطر ضروریست  معنایی تاریخی و پراتیک اجتماعی این واژگان و مفاهیم که خود محصول عروج سرمایه داری هستند، روشن نمایم. برای اولین بار در تاریخ، در انقلاب کبیر فرانسه سه واژه “راست”، “میانه” و چپ” معمول گشت. نمایندگان کنسرواتیو طرفدار سیستم پادشاهی در سمت راست رئیس مجلس ملی، و نمایندگان لیبرال در وسط و نمایندگان جمهوریخواه و انقلابی(نظیر سوسیالیستهای تخیلی، رابرت اوئن، شارل فوریه و سن سیمون) در سمت چپ می نشستند. این دسته بندی در گذر زمان و در مکانهای مختلف خصوصا با رشد پرولتاریا دچار تغییر و دگرگونی زیاد شد، بویژه با تشدید تضادهای طبقاتی و به این اعتبار منافع متباین، حتی بورژوازی از آن بنفع خود میخواست بهره برداری کند. اما از این نظر که این دسته بندی گرایشات درون جامعه، خود دست ساز بورژوازی بودند در انقلاب کبیر فرانسه و دهه ها بعد سوسیالیستهای تخیلی و حتی آنارشیستها و کمونیزم بوژوازی و خرده بورژوازیی این عصر را نیز در بر میگرفت و آنها در این دسته بندی در جناح چپ جامعه قرار میگرفتند. یعنی دسته واژه چپ آنقدر گل و گشاد بود که از جمهوری خواه تا سوسیالیست تخیلی و آنارشیست ….آندوره را در خود جا میداد. اما با پیدایش کمونیزم علمی از سوی مارکس و انگلس و مرزبندی آن به سوسیالیزم تخیلی و کمونیزم خرده بورژوازی و بورژوازی بود که کمونیزم بر شانه های تئوری ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیک مارکس استوار ایستاد و جایگاهی علمی خود را نشان داد که از این منظر و تنها از مسیر کمونیزم علمی و پراکسیس انقلابی است که میشود دنیای واژگونه را تغییر داد و بر قاعده نشاند! کمونیزم بمثابه علم رهایی بشریت از قید نظام بردگی مزدی! رهایی از مناسبات بورژوازی! کمونیزمی که ستون فقرات آن طبقه کارگر و کمونیستها هستند. کمونیزم علمی که هیچ نیازی به جرح و تعدیل افقش ندارد. کمونیزمی که بدور از اراده گرایی صرف، به نیروی تحول بخش دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا برای گذار به انقلاب سوسیالیستی متکی است. کمونیزمی که نیاز ندارد خود را در دسته بندیهای ساخته و پرداخته بورژوازی تعریف کند. نیازی ندارد سقف کمونیزم را تا سطح افق از پیش تعریف شده بورژوازی تخفیف دهد و پایین آورد. کمونیستهای علمی، ایندسته بندیهای “چپ” و “راست” و “میانه” را تنها روی معنای تاریخی و پراتیک اجتماعی آنها بحث و جدل میکنند تا آنجا که کمونیزم را به بیراهه نبرند. نه کمتر نه بیشتر. نه اینکه در گذر زمان چه تعابیری اینجا یا آنجا از این واژگان و دسته بندیهای آن کرده اند. چون لااقل از دوران مارکس به اینسو هم خود این مفاهیم بنوعی وارد ادبیات سیاسی حتی احزاب کمونیستی در سراسر جهان شد. و مارکس هم که میدانست بعید نیست این دسته بندی بمرور حتی جنبش کمونیستی و جنبش کارگری را متاثر نکند، دقیقا به این خاطر مارکس بعید نمیدید بویژه جنبش کارگری که محل تلافی گرایشات مختلف هم هست، و بدلیل کمبود آگاهی و شناخت از منافع طبقاتی و سیاسی خود این بحث چپ برایش میدان جاذبه بیشتری ایجاد کند، و از افق رهایی از طریق تحقق انقلاب کارگری و برپائی سوسیالیزم دور گردد. و از این منظر وظایف و تکالیف کمونیستها و پیشروان کارگری چه در عرصه درون جنبش کمونیستی و جنبش کارگری را دشوارتر نماید و میدانست این بزرگترین حربه در دست دشمنان طبقاتی خواهد بود تا صفوف این دو جنبش را با آن دچار تشت و تزلزل کنند. و از این منظر خصوصا به کمونیستها توصیه میکرد که ما کمونیستها نباید خود را در برابر سایر احزاب کارگری قرار بدهیم که بخشا کمونیست نیستند اما مبارزه برای رهایی از قید بردگی مزدی را امر روتین خود میدانند و لو در تبلیغ تلاش می کنند بیشتر افق چپ اجتماعی را بجای کمونیزم میان پرولتاریا ترویج کنند، مگر آنجا که با بورژوازی علیه منافع طبقه پرولتاریا و کمونیستها وارد عمل گردند. و اتفاقا بورژوازی با تسلط ایدئولوژیک و ترمنولوژی مبارزه برای “آزادی” و”رهایی انسان” در چهارچوب مناسبات بورژوازی که در بهترین حالت دمکراسی بورژوایی است، خواست افق “چپ اجتماعی” را بجای کمونیزم در جامعه بنشاند. و از اینطریق افق طبقه پرولتاریا و فرودستان را در قلمرو معینی که به سیادت بورژوازی لطمه نزند تعریف کند. کمونیستها و پرولتاریای جهانی و محرومان بجای چشم انداز تحزب کمونیستی، افق چپ اجتماعی و چپ تحزب یافته را ترسیم کنند!. خصوصا از اینترناسیونال دوم به اینسو که کمونیزم بورژوازی و سوسیال رفرمیستها در صفوف جنبش کارگری و کمونیستی توانستند به تناسب قوای جدیدی برسند تمام زور خود را زدند تا کمونیزم علمی را تا سطح افق احزاب سوسیال رفرمیست، کمونیزم بورژوایی و خرده بورژوایی پائین آورند. ایندسته بندی چپ و راست بنوعی در سوسیال دمکراسی روسیه و صف منشویکها خصوصا و حتی بخشا بلشویکها هم مورد مناقشه جدی واقع شد که لنین قاطعانه جلو آن ایستاد و کتاب «بیماری کودکی چپ در کمونیزم» را در نقد این انحراف در کمونیزم به رشته تحریر در آورد.

دوره جنگ سرد هم بورژوازی جهانی با تمام قوای زرادخانه ای خود، کمونیزم را از هر نظر مورد هجوم و حتی حذف قرار داد! متاسفانه بخشی از رهبران در صفوف جنبش کمونیستی و حتی کارگری زیر این هجمه عظیم دوام نیاوردند، مغلوب گشتند و به راست چرخیدند و در بهترین حالت به صف سوسیال دمکراسی در جناح چپ بورژوازی اسباب کشی کردند. کم نبودند احزاب کمونیستی در سراسر جهان که طی ایندوره نه تنها برنامه و استراتژی خود را شدیدا جرح و تعدیل کردند بلکه اسم حزب کمونیستی را برداشتند و اسم حزب چپ بر خود نهادند. تاریخ گواه اینست بخشی از کمونیزم ایران دانش و دستاوردهای کمونیزم علمی بجا مانده از کمون پاریس و انقلاب اکتبر روسیه و متون مارکس، انگلس و لنین پشتوانه نظری و عملکردشان گشت در مبارزه جهت برپائی انقلاب پرولتری، نه در سالهای قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و نه بعد از آن مغلوب این هجوم وسیع بورژوازی جهانی نشدند بلکه کمونیزم مارکس را از زیر خروارها تعابیر خرده بورژوازیی و بورژوایی از کمونیزم طی دهه های گذشته بیرون کشیدند. قاطع ترین و پیگیرترینشان در سطح ایران و به جرات می توان گفت حتی در سطح منطقه همان کمونیستهایی بودند که موسس حزب کمونیست ایران نیز بودند. به این معنا:

” اگر مانیفست کمونیست اعلام داشته بود که “انقلاب کمونیستی قطعی‌ترین شکل گسستن رشته‌های پیوند با مناسبات مالکیتی است که میراث گذشته است، شگفت‌آور نیست اگر این انقلاب در جریان تکاملی خود با ایده‌هایی که میراث گذشته است به قطعی‌ترین شکل قطع رابطه کند”، امروز، در عصر رواج منحط‌ ترین ایده‌های ریزیونیستی باید اعلام نمود که “انقلاب کمونیستی در گرو ایجاد آن چنان حزبی است که خود بدواً بر بستر گسست قطعی با ایده‌های ریزیونیستی که میراث شکست‌های گذشتۀ جنبش کمونیستی‌اند، متولد شود و تکامل یابد”.. در بیان واقع حزب کمونیست ایران که رزمنده ترین و پیگیرترین عناصر کمونیستی و بخشا کارگری را زیر پرچم کمونیزم پراتیک گرد آورد، از این جنس بود.”

اینکه دورانی بنیانهای کمونیزم علمی و پراکسیس انقلابی جهت نمایه  استراتژی، برنامه، افق، سبک کار و سنت این حزب بود اما بمرور کمرنگ و کمرنگتر شد و حتی بخشا به کنار گذاشته شد و ابراهیم علیزاده نقش برجسته ای در این نقشه پردازی داشت، بحث مجزا میخواهد که ابراهیم علیزاده در این عرصه نیز آیه ها و حدیثهای مفصل دارد. برای نمونه برداشتن “فرمول «دیکتاتوری انقلابی پرولتاریا» که تنها بیان تاریخا مشخص تر و علما دقیقتر وظایف پرولتاریا در مورد درهم شکستن ماشین دولتی بورژوازی بود”. و یا تدریجا سقف کمونیزم علمی را پائین آوردن و برنامه حکا را دور زدن و جرح و تعدیل در آن تا سطح برنامه لیبرالها و سوسیال رفرمیستها. دور افتادن از ادبیات کمونیستی و روی آوری به “گفتمان چپ اجتماعی” و “چپ علی العمومی تحزب یافته”!. برخورد مماشات جویانه با مذهب و ناسیونالیزم بجای نقد عمیق!…

حال خاستگاه تاریخی چپ و راست را مختصر شناختیم باید ببینیم دو ترم “چپ اجتماعی” و “چپ تحزب یافته” که هیچکدام کشف و خلق تازه ای نیستند در چپ ایران چه کاربرد سیاسی و عملی برای تدوین کنندگان بیانیه سیاسی و در راسشان ابراهیم علیزاده دارد!

اما نخست میرویم سراغ بیانیه سیاسی تا ببینییم از کدامین منظر به «جایگاه چپ ایران» می پردازد:

«چپ ایران را می توان بە دو بخش تقسیم کرد. چپ اجتماعی و چپ تحزب یافتە. منظور از چپ اجتماعی آن گرایشات، تمایلات و رفتارهایی است کە اهداف و ماهیت پیشرو و مترقی دارند و در درون جامعە از سوی کارگران و سایر اقشار فرودست و انسانهای آزادیخواە در زندگی روزمرە و در عرصە‌های مختلف فعالیت اجتماعی پیگیری می شوند. این بخش از چپ جایگاە ویژەای در جامعە ایران و روند تغییر و تحولات این جامعە دارد و عملا تنها گرایش و نیروی اجتماعی است کە می تواند جامعە را بە سوی دگرگونی مثبت سوق دهد. عملکرد و آرمانهای این چپ در دل جدالهای درون جامعە و در بطن مبارزە روزمرە شکل می گیرد، ارتقاء پیدا می کند، تغییر می کند، متحمل عقبنشینی می شود تا از نو خود را  بیابد و قدرت بگیرد. این چپ اجتماعی را میتوان در اعتراضات کارگری، زنان، دانشجویان و معلمان پیشرو، مدافعان حقوق کودکان و مدافعان محیط زیست روئیت کرد. دغدغەهای این بخش از چپ مسائل حاد زندگی، موانع پیش روی مبارزات و کسب دستاوردها و فتح سنگرها در بستر یک مبارزە و زندگی اجتماعی زندە است. این بخش از چپ اهداف کوتاە مدت و دراز مدت خود و نیز آرمان و اهداف نهایی را در متن همین مبارزە و زندگی روزمرە، بە تدریج و  بە شکل نقادانەای استخراج می کند و نبض خود را بە نبض جامعە پیوند دادە است. بە همین دلیل این چپ، ضمن دوراندیشی، جهت داری و آرمانگرایی، خود را درگیر آنچە امروز معضل جامعە است کردە و از مسائل حاد اجتماعی غافل نیست و ارزیابی از خود را در پژواک اجتماعی عملکردهای خود جستجو میکند. با وجود اینکە این چپ اجتماعی با موانع عدیدەای در پروسە مبارزە مواجە است، اما تاثیر گذاری آن بر روند مبارزە غیر قابل انکار است و میتوان ادعا کرد کە تنها امید جامعە امروز ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیاد نهادن جامعەای آزاد و مرفە، همین چپ اجتماعی است. با این حال چپ اجتماعی از دو کمبود اساسی رنج میبرد. اول، سازمان و تشکل مستقل و دوم تحزبیابی سیاسی.». (خط تاکیدها از من است)

حتما بخاطر دارید در قسمت اول در دو تیتر «سرمایه داری به عنوان مرحله ای تاریخ» و «تقسیم جهانی کار» که بحث حول مبانی نظری میگشت با فاکت نشان دادم که وجه تشابه تدوین کنندگان بیانیه سیاسی با آیه های لاسالی در چه بود.  گفتم این سند هم نظیر لاسال ده ها عبارت توخالی نظیر “توزیع عادلانه”، “حاصل کار” ….«بی کم و کاست» را بجای مفاهیم مشخص در مانیفست کمونیست بکار می برد. و گفتم چون لاسال نیز بخشا آنها را از دیگران به وام گرفته بود نظیر “قوانین مزد آهنین”  حتی خودش معنایش را نمیدانست. نمونه ایش مزد بود که لاسال ظاهر آنرا بجای سرشت واقعی آن اشتباه گرفته بود. اینبار سند سیاسی در بحث جایگاه چپ ایران بجای عبارتهای تهی اقتصادی، عبارات سیاسی و اجتماعی را با “درایت و نبوغی!” که از لاسال به وام گرفته اند کنار هم چیده اند که ظاهری بسیار فریبنده دارد خصوصا برای خوانندگانی که با بارمعنایی و تاریخی این جملات بخوبی آشنا نباشند.

حال نمونه شبه لاسالی دیگر از بیانیه سیاسی:«منظور از چپ اجتماعی آن گرایشات، تمایلات و رفتارهایی است کە اهداف و ماهیت پیشرو و مترقی دارند و در درون جامعە از سوی کارگران و سایر اقشار فرودست و انسانهای آزادیخواە در زندگی روزمرە و در عرصە‌های مختلف فعالیت اجتماعی پیگیری می شوند.». تدوین کنندگان بیانیه سیاسی پدیده نوظهوری را “کشف” کرده اند که خودشان علنا میگویند گرایشات و تمایلات و رفتارهایی……که اینچنین است و آنچنان است! فرض میگیریم این “چپ اجتماعی” که بیانیه سیاسی در معرفی آن قلمفرسایی می کند:«منظور از چپ اجتماعی ان گرایشات، تمایلات و رفتارهایی است ….که در درون جامعە از سوی کارگران و سایر اقشار فرودست و انسانهای آزادیخواە در زندگی روزمرە و در عرصە‌های مختلف فعالیت اجتماعی پیگیری می شوند.» همه صحیح باشد جهت اقتدا کردنشان به آن. اما این گرایشات و تمایلات و رفتارهایی که اهداف و ماهیت پیشرو و مترقی دارند، نخست هنوز پدیده ای موهوم است که بجز تدوین کنندگان بیانیه سیاسی کمتر خواننده ای میداند کیانند؟! کماینکه بیانیه سیاسی روشن نکرده از کجا باید فهمید اهداف و ماهیت پیشرو و مترقی دارند؟! ثانیا اینهم معلوم نیست وقتی کارگران نمیدانند این گرایشات و تمایلات و رفتارها که بعید نیست خاستگاه طبقاتی و منافع متضاد داشته باشند این چپ اجتماعی گل و گشاد چگونه این گرایشات را با هم آشتی داده! البته بیانیه سیاسی بعدا که از ترم دیگر تحت عنوان “چپ تحزب یافته” سخن میگوید روشن میشود مبانی نظری خود را میخواهد از زبان چپ اجتماعی بیان کند. و از این منظر است که با اطمینان حتی به نیابت از جامعه می گوید: «که از درون جامعه از سوی کارگران ….. در زندگی روزمرە و در عرصە‌های مختلف فعالیت اجتماعی پیگیری می شوند !؟».

اصلا اتفاقی نیست در سراسر این بیانیه سیاسی کنفرانس خارج کشور جناح راست کومله و حکا، بجز مواردی که اسم حزب کمونیست ایران آورده شده است، دیگر شما هیچ جا به کلمه کمونیزم و محتوای کمونیستی برخورد نخواهید کرد! کما اینکه وقتی از منظر پدر معنویشان آدام اسمیت تقسیم کار برجسته ترین جایگاه را در انکشاف کاپیتالیسم دارد در بیانیه سیاسی بحث از تضاد طبقاتی بندرت موجود است بجز چند مورد نادر که آنهم به عنوان راه گریز در بیانیه به آن آویزان شده اند! بیانیه سیاسی که به حکم اینکه انقلاب کارگری خط قرمز آنست، اگر جاهایی از انقلاب مجبور است اسم ببرد تنها و تنها “انقلاب همگانی” را مد نظر دارد.

چپ اجتماعی از منظر کمونیستها نیز محل تلاقی انواع گرایشات و تمایلات است، و دقیقا از این منظر وقتی بخواهد به آن بپردازد خلاف آنچه بیانیه سیاسی با رفت و برگشت ذهنی میان گرایش خود این چپ اجتماعی به استنتاجات سیاسی و عملی می رسد، به شیوه زمینی و واقعی گرایشات و تمایلات درون این چپ اجتماعی مورد نظر بیانیه سیاسی را که بخشا با منافع کارگران و اقشار فرودست نامتباین است و به همین اعتبار پراتیک و عملکرد معین را داراست، خم میشود و نشان میدهد. و ضمنا از منظر کمونیستی تلاش میکند آنبخش از چپ اجتماعی که زیر یوغ دیکتاتوری و اختناق و برغم همه محرومیتهای زندگی تلاش کرده اند و میکنند سقف دانش طبقاتی و سیاسی خود را ارتقاء دهند و پیروزی خود در مبارزه را در گرو پیروزمند شدن جنبش کمونیستی و کارگری ببیند، جلب کند، بلکه حتی تلاش میکند با تغییر تناسب قوا بنفع طبقه کارگر سایر بخشهای این چپ اجتماعی در جامعه را نیز به زیر پرچم خود جلب و نهایتا برای حرکت نهائی بسوی سوسیالیزم از طریق انقلاب کارگری همراه کند. تصویری که ابراهیم علیزاده سر بسته از چپ اجتماعی میدهد درست بر عکس اینست. در این قسمت از نوشته اساسا تلاش شده که نشان دهد ابراهیم علیزاده وقتی میگوید «چپ تحزب یافته» هدف اصلیش کمونیستهاست اعم از متحزب و حتی نامتحزب که مورد هجوم و نفرین تدوین کنندگان بیانیه سیاسی قرار میگیرند. ترم چپ اجتماعی که تدوین کنندگان سند آنرا معرفی کردند، حربه نوین در دست آنان شده تا بواسطه آن افق کمونیستی را تا سطح افق “جنبش همه باهم” و به این اعتبار” انقلاب همه با هم” که چپ اجتماعی در صدر آنست، پائین بکشند…..

بدنبال آن دوباره در معرفی این “چپ اجتماعی” می نویسند:« این بخش از چپ جایگاە ویژەای در جامعە ایران و روند تغییر و تحولات این جامعە دارد و عملا تنها گرایش و نیروی اجتماعی است کە می تواند جامعە را بە سوی دگرگونی مثبت سوق دهد». وقتی گرایشات و تمایلات و رفتارهای این چپ بنا به تعریفی که سند سیاسی از آن کرده، طبقات را به واسطه قدرت ماورا طبقاتی به هم آشتی میدهد این چپ از نظر آنها:”جایگاه ویژه ای در جامعه ایران و روند تغییر و تحولات این جامعه دارد…. ” آنچه روشن است بیانیه سیاسی به افق گرایشات و تمایلات و رفتارها آویزان میشود که در تقسیم بندی کشاف سند سیاسی به “چپ اجتماعی” از آن یاد شد. و بیانیه سیاسی در معرفی نهایی خود در مورد این چپ اجتماعی اذعان میدارد:« با وجود اینکە این چپ اجتماعی با موانع عدیدەای در پروسە مبارزە مواجە است، اما تاثیر گذاری آن بر روند مبارزە غیر قابل انکار است و میتوان ادعا کرد کە تنها امید جامعە امروز ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیاد نهادن جامعەای آزاد و مرفە، همین چپ اجتماعی است.» افقی که با انقلاب کارگری و برپائی  سوسیالیزم  تماما بیگانه است و از افق برنامه احزاب لیبرال و سوسیال رفرمیستها فراتر نمی رود! تقسیم بندی از جامعه که اگر فرض بر آن باشد کاذب نباشد حتی در سند بی هویت است و اتفاقا به شیوه ای  دارند مبانی نظری و فکری خود را از زبان این چپ اجتماعی بیان میکنند.

باز میخوانید:« این چپ اجتماعی را میتوان در اعتراضات کارگری، زنان، دانشجویان و معلمان پیشرو، مدافعان حقوق کودکان و مدافعان محیط زیست روئیت کرد.» چقدر این چپ اجتماعی پدیده نوظهوریست که همه جا هست و حضور دارد و مهمتر از همه ملغمه ای از گرایشات، تمایلات و رفتارهایی است کە باید از سند سیاسی بپذیریم اهداف و ماهیت پیشرو و مترقی دارند! و به این اعتبار هم از بیانیه سیاسی بپذیریم این چپ اجتماعی را میتوان در اعتراضات کارگری، زنان…..رویت کرد!

سند سیاسی در تعریف و توصیف نهایی خود از این “چپ اجتماعی” می نویسد:« با وجود اینکە این چپ اجتماعی با موانع عدیدەای در پروسە مبارزە مواجە است، اما تاثیر گذاری آن بر روند مبارزە غیر قابل انکار است و میتوان ادعا کرد کە تنها امید جامعە امروز ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیاد نهادن جامعەای آزاد و مرفە، همین چپ اجتماعی است. با این حال چپ اجتماعی از دو کمبود اساسی رنج میبرد. اول، سازمان و تشکل مستقل و دوم تحزبیابی سیاسی.». حقیقت اینست این سند بسیار آگاهانه در معرفی «چپ اجتماعی» مورد نظر خود یک پاراگراف با عبارات مطنطن مینویسد و این بخش جامعه را که از نظر تدوین کنندگان سند گرایشات و تمایلات و رفتارها در آن جمع هستند، بطور سربسته تحویل خواننده میدهد. اما در عوض در معرفی “چپ تحزب یافته” که مراد سند کمونیستهای متحزب و حتی غیر متحزب هم هست سیاه روی سفید شروع به کشف و شهود در مورد آنان میکند. بیانیه سیاسی بطور اعجاب آوری تبدیل میشود به تحقیق میدانی جامعه شناسانه و روانشناختی روی کمونیستها! و چون تیم محقق امکان اینرا نداشته که نظیر انستیتوهای بورژوازی به صفوف احزاب وارد شود و صدها سوژه را تست بگیرد و به “نتایج علمی” دست یابد مجبور شده است فرافکنی کند و کار ارزیابی و تحقیقات شبه علمی آن ذهنگرایی پوچ از آب در آید! یعنی تمام ویژگیهایی که از «چپ تحزب یافته» بخوانید کمونیستهای متحزب بر میشمارد بازتاب گوشه ای و تنها گوشه ای از جایگاه مناسبات این گرایش است علیه جناح چپ و نفرت پراکنی که علیه کمونیستهای بیرون از خود تولید و باز تولید میکند و ابراهیم علیزاده در راس آن ایستاده است!

بخوانیم از بیانیه سیاسی در مورد “چپ تحزب یافته”:

« منظور از چپ متحزب آن بخش از چپ است کە در احزاب سیاسی متشکل شدە است. این بخش از چپ در فرایند تاریخ خود با مشکلات و معضلات عدیدەای در حیطە توانمندی عملی، کسب مقبولت اجتماعی، نواندیشی سیاسی و سازگاری با تغییرات جهان پیرامون مواجه بوده است. مشکلاتی که بە نوبە خود نقش بسزایی در عقب نشینیها و پسرفتهای اجتماعی، از جملە سازمان نیافتگی چپ اجتماعی، گسستهای فرهنگی، از دست دادن فرصتها و تحمیل عقبنشینی در مسیر مبارزات کارگران و سایر اقشار تحت ستم جامعە داشتە است. علیرغم جانفشانی‌ها و فداکاریهای ارزشمند، ناتوانی و کاستیهای چپ متحزب موجب محروم شدن چپ اجتماعی از رهبری سیاسی کارآمد شدە کە بە نوبە خود سبب گسست در وقوع تغییرات رادیکال در کل جامعە شدە است. نیاز مبرم چپ اجتماعی بە رهبری سیاسی و تحزب یافتگی از یک طرف و ضعف چپ تحزب یافتە در پاسخ بە این نیاز، آن شکافی است کە جنبش چپ را پراکنده کردە است و از ظرفیتهای آن کاستە است. این دو بخش چپ در واقع مکمل همدیگرند و بدون همگرایی و پیوند عمیق هیچکدام بە تنهایی قادر نخواهند بود در مورد نیازمندیهای گذار جامعە از وضعیت کنونی حق مطلب را ادا کنند. گذشتە از عوامل سرکوب و خفقان بە عنوان مولفە مهم پیشامد چنین شرایطی، رویکردهای نابخردانە چپ تحزب یافتە بیشترین سهم را در آفریدن این شکاف داشتە است.»

تدوین کنندگان سند و خصوصا ابراهیم علیزاده تا قبل از اینکه این مصوبه بیرون بیاید و دست به “ابتکار عمل” بزنند که چپ ایران را به دو بخش تقسیم کنند جزو بخش چپ متحزب بوده اند. میخواهد بگوید ببینید ما برغم اینکه خود نیز جزو بخش دوم این تقسیم بندی هستیم، چقدر بیرحمانه حتی به نقد خود نیز کمر بسته ایم. اما اساسا قضیه این نیست. بحث اینست بیانیه سیاسی ترم چپ اجتماعی را در برابر ترم “چپ متحزب” تا عرش اعلا می برد تا با آن نه چپ تحزب یافته بلکه کمونیستهای متحزب و غیر متحزب را نیز با آن نفرین کند و از آنها شیطان بسازد!

ضمنا بسیار منصفانه اذعان میدارد این چپ اجتماعی با همه توانایی و ظرفیتهایی که دارد از دو کمبود اساسی رنج میبرد. اول، سازمان و تشکل مستقل و دوم تحزبیابی سیاسی”. و به این اعتبار علیزاده با نفرین کردن چپ تحزب یافته بخوانید تحزب کمونیستی اعلام میدارد حزب نوین ایشان در آینده نزدیک که انحلال حزب کمونیستی ایران را قطعی نمود به سهم خود آماده است “چپ اجتماعی” را با تحزب سیاسی آشتی دهد تا از «اول سازمان و تشکل مستقل و دوم تحزب یابی سیاسی که دو کمبود عمده آنست، رنج نبرد!

ترم “چپ اجتماعی” مورد نظر ابراهیم علیزاده ورژن جدید ترم “چپ سنتی”، “چپ خلقی”،”چپ پوپولیستی” است که کمونیزم بورژاوزی و خرده بورژوایی ایران آنرا دهه ها بود نمایندگی میکرد و در همان سالهای نخست انقلاب ۵۷ از سوی کمونیستهای متکی به کمونیزم مارکس و کمونیزم پراتیک مبانی نظری، پراتیکی و سبک کار و سنت آن مورد نقد قرار گرفت. اتفاقا حزب کمونیست ایران یکی از وجوهی که فلسفه وجود آنرا ضروری نمود این بود باید جنبش کمونیستی و کارگری ایران را به مسیر اصلی که کمونیزم علمی و پراکسیس انقلابی است، برگرداند. جنبش کمونیستی و کارگری را از زیر آوار خروارهای تعابیر ریزیونیستی و اپورتونیستی از کمونیزم بیرون بکشد و چشم انداز کمونیزم علمی را بروی جامعه بگشاید! رسالت عظیم تاریخی که در حد توان و ظرفیت آنزمان برغم فضای مختنق سیاسی و انواع محدودیتها، از سوی پیگیرترین و عزم جزم کرده ترین عناصر کمونیستی و بخشا کارگری  از جنس کموناردها و بلویشکی ها انجام شد و این ترم “چپ سنتی” …  زیر خروارها بحث و نوشتار تئوریک در باب نقد مبانی نظری و فکری ریزیونیسهای اردوگاه سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی و مرزبندی با آن و مبحث سوسیالیزم در یک کشور چرا قابل تحقق است…..(که عمدتا در بسوی سوسیالیزم نشریه تئوریک ارگان کمیته مرکزی حزب کمونیست ایران و حتی جزوه و کتابها چاپ گردیدند) و دوشادوش کار هرکولی پراکسیس های انقلابی کمونیست پیگیر نظیر صدیق کمانگرها، منصور حکمت، جعفر شفیعی، ایوب نبویها و غلام کشاورز و جمال چراغ ویسیها… و هزاران کادر و چهرهای شناخته شده کمونیست و کارگری توانمند، مغلوب و بنوعی مدفون نمود و پایگاه طبقاتی و سیاسی آنها بشدت ریزش کرد. عروج کمونیزم مارکس در ایران که به جرات می توان گفت نه تنها افق جنبش کمونیستی و کارگری ایران را بلکه جنبش کمونیستی و کارگری عراق و افغانستان را نیز بنوعی متاثر نمود. کمونیستهایی از جنس کموناردها که در میان کادر و رهبری حزب کمونیست ایران دغدغه های بزرگ برای تغییر جهان داشتند و تنها به محل کار و زیست در کشور خود محدود نبود! حتی مبانی فکری اقتصادان و نظریه پردازان اروپایی و آمریکائی نظیر پل سوئزی و بتلهایم را که هر دو از نقد جامعه آنزمان شوروی به انکار خصلت سوسیالیستی انقلاب اکتبر رسیده بودند و به شیوه ذهنی و مکانیکی پیرامون این پدیده شگرف تاریخی به استنتاج دیگری دست یافته بودند را به شیوه ی موجز به نقد کشیدند. منصور حکمت در میان کمونیستها در ایندوره جایگاهی برجسته و غیرقابل انکار دارد!  اینکه بعدا تحولات منطقه ای و جهانی بگونه ای تغییر کرد که این تناسب قوا به زیان جنبش کمونیستی و کارگری در یک مقطع تغییر کند و حتا بخشا این عناصر کمونیستی در مبانی فکری و نظری خویش و حزبشان تجدید نظر کنند موضوع دیگریست که خود بحث مجزا و مفصل تر می طلبد.

اما ابراهیم علیزاده سالها مترصد نشسته بود تا در “تقسیم کار جهانی” تناسب قوا بنفع گرایشی که ایشان نمایندگی میکند عوض شود. و به ارزیابی امروزی از رویکرد عمومی جهان برسد و با دیدگاه چپ اجتماعی مبانی نظری خود را بیان کند. تدوین کنندگانه سند طی سر تیترهای سرمایه داری به مثابه مرحله ای از تاریخ، تقسیم کار جهانی. و خصوصا در تیتر افعانستان به عنوان نمونه به شیوه اعجاب انگیز تمام مبانی فکری “چپ سنتی” و “سوسیالیزم بورژوازی و خرده بورژوازی”  که با شناخت رمانتیستی اقتصاد سرمایه داری از تئوری پردازان بورژوازی برایشان مانده بود، یکجا همه  را به روز کردند و به نمایش گذاشتند! و طی این مباحث استدلال کردند امکان و زمینه های رشد برای کمونیستها و کارگران جهت برپائی انقلاب کارگری و تحقق سوسیالیزم دورنمایی ناروشنی دارد. و از این منظر  کمونیستهای متحزب صفوف خود را به گرایش “چپ سنتی” متهم میکند. در صوریتکه مادر همین گرایش امروزی علیزاده و پیراونش، در سال های اواخر دهه پنجاه و بویژه دهه شصت زیر خراوارها نقد تئوریک نوزادهایش را به حال خود راه کرد. چون وظیفه تاریخیش تمام شده بود در آندوره! این گرایش متاثر از روند جهانی، اتفاقا آنزمان نیز چون در رمانتیسم اقتصادی بسر می برد عاجز از درک و تبیین انکشاف کاپیتالیستی بود. در رویاهای خرده بورژوایی و بورژوایی اقتصادی خود غرق بود بگونه ای که پایگاه طبقاتی دهه های پیشین خویش را نیز از دست داد. لذا بە انزوا و حاشیە افتاد و بتاریخ پیوست. دقیقا گرایشی که ابراهیم علیزاده و پیراونش نمایندگی می کنند نوزاد به جا مانده از آندوره است که اکنون بزرگ شده و از سر خام اندیشی در متن اوضاع جهانی بیشتر به شیوه ای ذهنی، ارزیابی دلبخواهانه وارونه از کمونیستها بدهد و حتی به نیابت از کل “چپ اجتماعی” کیفرخواست علیه کمونیستها صادر کند.  از این منظر در مقدمه بیانیه سیاسی آورده است: «مراد این سند آن است کە در بطن شرایط عینی و واقعی کنونی دیدگاهی را برای خوانش و درک وضع کنونی بە دست دهد و با چنین دیدگاهی بطور مشخص بە موقعیت جامعە ایران، موقعیت جنبش چپ ایران و جایگاە حزب کمونیست ایران و تشکیلات خارج آن بپردازد  و بر این اساس مهمترین وظایف را تعیین کند». اگر نمیشود این ترمی را که زیر خروارها مباحث و نقد تئوریک مدفون شده و به تاریخ پیوسته دوباره برگرداند نقشه پردازی میکند نخست کمونیستهای صفوف خود را حذف کند چون در آینده نزدیک رسما با گرایشات و تمایلات و رفتارهایی که تحت عنوان ترم “چپ اجتماعی” مطرح نمود، شیفت  خواهد کرد. به همین اعتبار است “چپ اجتماعی” مطلوب خود که از سازمان زحمتکشانیها تا حزب دمکراتها …و موش کورهایی که چندین دهه است پشت خاکریز ضدیت به کمونیزم به انتظار چنین روزی نشته بودند، همه را در برابر کمونیستها علم می کند و تا عرش اعلا می برد.

ببینید سند سیاسی جناح راست کومله و حکا برای چپ اجتماعی که تبلور گرایشات و تمایلات و رفتارهای مورد نظر آنهاست چگونه چپ تحزب یافته یعنی کمونیستها را مورد هجوم قرار میدهد:

«فقدان دغدغەهای مرتبط به رویدادهای عینی اجتماعی»، «بی اعتنایی نسبت به ایجاد  تغییرات معین در شرایط معین»، « رویگردانی از نواندیشی و ارتقاءگرایی و بجای آن رویکرد به تعبد، تعهد و تقلید»،«هویتهای کاذب جمعی و بستن فضای شکوفایی فردی»، «بی اعتنا بودن بە علم و بجای آن متوصل شدن به تخیل و افسانه. » و نهایتا «مرجعیت‌پروری و عدم موضع نقادی نسبت به آن».

«بر خلاف چپ اجتماعی کە افکار و آرمانهایش را زندگی اجتماعی و پدیدەهای مربوط بە این زندگی شکل میدهد، چپ متحزب آرمان و اندیشە خود را در دنیای ذهنی می پروراند، از منظر همین ذهن بە آیندەای آرمانی خیرە می شود و علیرغم هر تفاوتی کە تراوشات ذهنی وی با وضعیت عینی جامعە داشتە باشد، در این دنیای ذهنی درجا میزند. بە بیان دیگر، عقاید سطحی و صرفا آرمانی جای فهم عمیق از زندگی و مناسبات عینی اجتماعی را میگیرد. بە همین دلیل اعلام وفاداری روزمرە بە آرمانها و بازگو کردن این آرمانها بطور شعاری و حماسی خود بە هدف اصلی و سنجشی برای قضاوت تبدیل میشود. این قطع ارتباط میان زندگی اجتماعی و آنچە در ذهن چپ تحزب یافتە می گذرد بە شدت موقعیت احزاب سیاسی را تضعیف و آنرا از نیروی اجتماعی خود محروم کردە است. بی اعتنا بودن بە تاثیر گزاری بر جامعە و عدم تاثیرپذیری از محیط پیرامون خود، عملا چپ متحزب را درونگرا و خود محور کردە است، بە شکلی کە از جهان پیرامون خود هراس دارد. از هر فرد و جمع و شرایط اجتماعی کە با آنچە در ذهن وی میگذرد مطابقت نداشتە باشد، دوری میورزد و چنین خود منزوی کردنی را نمادی از “رادیکالیسم” محض میپندارد…»

ابراهیم علیزاده سالهاست دیگر اینرا پنهان نکرده که در صف بندی جهانی خود را با کدام افق و جنبش اجتماعی تداعی میکند. تدوین کنندگان در بیانیه سیاسی با توجیه اینکه آنها نظیر کمونیستها نسبت به ایجاد  تغییرات معین در شرایط معین بی اعتنا نبوده اند” در دنیای واقع نیز نشان داده اند در عمل متحد راستها و ناسیونالیستها هستند. تدوین کنندگان بیانیه قدرمسلم حق دارند کمونیستهای را مورد نقد جدی قرار دهند و علل و عوامل پیشروی و پس رویهای تاریخی آنها را بررسی کنند و اتفاقا این به بالندگی همان چپ اجتماعی مورد نظر بیانه سیاسی علیزاده هم یاری می رساند. کمونیستهای متحزب و غیر متحزب نیز هیچکدام منکر این نبوده اند که هنوز نتوانسته اند بدلایل عدیده ارتباط ارگانیک با جنبش کمونیستی و کارگری در درون جامعه را چنان برقرار کنند تا توانایی جابجایی نیرو در مقیاس توده ای را داشته باشند و همه ظرفیتهای جنبش کمونیستی و کارگری را جهت برداشتن موانع بر سر راه انقلاب کارگری و کمونیستی را بکار اندازند. و اتفاقا یکی از دلایل شرایط پیش رو که کمونیستها پراکنده هستند به این عامل بر میگردد. اما علیزاده به جای وارد کردن نقد از این زوایه کل فلسفه وجود کمونیستهای متحزب را با فرافکنی و با تحقیقات میدانی که حتی فاقد معیارهای انستیتوهای روانشناختی و جامعه شناسی بورژوازی است، زیر سوال می برد! ابراهیم علیزاده برای نقد کمونیستهای متحزب بجای اینکه از زمینه ها و امکانهای موجود در جامعه حرکت کند و انوقت روی عدم توانایی و کارایی ما کمونیستها به قضاوت بنشیند از ذهن کنکاشگرانه خود حرکت میکند و از تحزب کمونیستی شیطان می سازد که ناتوانند….

این یک نمونه تیپیک خود تدوین کنندگان سند سیاسی است بخوانید: «چنین است کە چپ تحزب یافتە مشروعیت خود را نە از تاثیرگذاری بر شرایط و رویدادهای معین در متن مبارزات و زندگی اجتماعی، نە در رابطەاش با چپ اجتماعی و سهیم شدن در زندگی و مبارزات آن، بلکە در ذهن خود سراغ می گیرد.» اما دقیقا این علیزاده است که بشدت از ذهن خود سراغ پدیده های پیرامونش از جمله تحزب کمونیستی می رود. بجای اینکه از شناسایی فرصتها، تشخیص موانع و واقعیات و محدودیهای موجود در آن برای مبارزه حرکت کند و بعد به نقد کمونیستهای متحزب برسد وارونه گویی می کند! از این منظر دوباره باید گفت: “اگر صحت دارد که تئوریها، تصاویر پدیده های جهان مرئی در مغز انسان هستند، در رابطه با مبانی نظری تدوین کنندگان بیانیه سیاسی، باید افزود که این تصاویر تماما معکوس اند”!

ابراهیم علیزاده و تیمش برای گسست نظری از کمونیزم سالهاست روی این پروژه خشت روی خشت میگذارند و بسیار تدریجی و با تامل در سطوح معینی برای آن بستر سازی کرده اند. نخست به شیوه بیشتر شفاهی در برنامه های تلویزیونی و مدیای اجتماعی زمینه های شکلگیری و تاریخچه نه تنها حزب کمونیست ایران و کومله بلکه حتی جنبش کمونیستی و کارگری در کل منطقه را مصادره کرده است. پخش مصاحبه پنج حلقه ای ابراهیم علیزاده تحت عنوان « حزب کمونیست ایران، ناکامی ها، دستاوردها و چالشها» آگوست سال ۲۰۱۵ در ویژه برنامه تلویزیون حزب کمونیست ایران، تاریخ کومله از نگاه ابراهیم علیزاده در هشت حلقه با “رادیو کردانه” که آنهم در آگوست سال ۲۰۱۵ در تلویزیون کومله پخش گردید، و بدنبال این سلسله برنامه ها بحث «رفرم و انقلاب» را نیز بعنوان بحث دورن حزبی در دو حلقه پیش برد و ضمنا جلسه سخنرانی در دانشگاه سلیمانیه و چندین مبحث کشاف دیگر درون تشکیلاتی که در مدیا پخش گردیدند همه در راستای خدمت به هدفی بود که گرایش کنونی ابراهیم علیزاده را قوام ببخشد. سلسله مباحثی که یک به یک بیانگر این هستند که چگونه سراپای تاریخ جنبش کمونیستی اعم از تاریخ حکا و کومله را دلبخواهانه روایت میکند تا گرایش سوسیال رفرمیستی خود را بر جای آن بشناند و به خورد جامعه بدهد! هر کدام از مصاحبه ها میتواند خود بطور مجزا مورد نقد قرار گیرد که ابراهیم علیزاده تاریخ را به این منظور دست کاری کرده تا راه را برای گرایشی که امروز نمایندگی میکند و بواسطه آن کمونیستهای صفوف خود را می کوبد و حذف میکند، هموار نماید.

باز بخوانید از بیانیه سیاسی:

« … از هر فرد و جمع و شرایط اجتماعی کە با آنچە در ذهن وی میگذرد مطابقت نداشتە باشد، دوری میورزد و چنین خود منزوی کردنی را نمادی از “رادیکالیسم” محض میپندارد. از اینرو، این خودمنزوی کردن بە بخشی از اصول و پرنسیپ، هویت و آرمان تبدیل می شود و نادیدە گرفتن این اصول و پرنسیب بە عنوان “خیانت” تلقی میگردد. بە همین دلیل از بیرون، بخصوص از منظر چپ اجتماعی،  چپ تحزب یافتە جذاب و گیرا بە نظر نمیرسد. عدم روی‌ آوری اعضای چپ اجتماعی بە چپ تحزب یافتە، آنهم در اوج گسترش تمایلات بە گرایش چپ در جامعە و نیاز و تمایل بە کار متشکل حزبی، نشانە چنین شرایط نامطلوبی است. میبینیم کە ترکیب بخش عمدە چپ تحزب یافتە ایران را فعالین دهەهای چهل و پنجاه شمسی تشکیل می دهند کە موقعیت سنی آنها بالای ٦٠ و ٧٠ سال است و اغلب بر اساس تصورات و دانش آن دورە حزبشان را ادارە می کنند و با همین دید هم بە جامعە امروز مینگرند.»

“اگر نیروی جاذبه ای نبود سیبها نیز بر درخت مدام العمر میماندند! اگر قرار باشد سیبی از درخت بیافتد رهبری مادام العمری ابراهیم علیزاده است باید پایانی داشته باشد! تدوین کنندگان بیانیه سیاسی در یک رفت و برگشت ذهنی میان گرایش خود و چپ اجتماعی به این “استنتاج منطقی رسیده اند: «بی اعتنا بودن بە تاثیر گزاری بر جامعە و عدم تاثیرپذیری از محیط پیرامون خود، عملا چپ متحزب را درونگرا و خود محور کردە است، بە شکلی کە از جهان پیرامون خود هراس دارد. … از اینرو، این خودمنزوی کردن بە بخشی از اصول و پرنسیپ، هویت و آرمان تبدیل می شود و نادیدە گرفتن این اصول و پرنسیب بە عنوان “خیانت” تلقی میگردد. بە همین دلیل از بیرون، بخصوص از منظر چپ اجتماعی،  چپ تحزب یافتە جذاب و گیرا بە نظر نمیرسد.»

ببینیم چگونه این همه هجوم به چپ متحزب نزد علیزاده معنا پیدا میکند. وقتی میگوید مطالعه نمیکنند و بروز نیستند و بشدت دچار جمود فکری شده اند و با دنیا پیرامون خویش بی ارتباط هستند به روشنی منظورشان اینست مثل ایشان از کمونیسم رویگردان نیستند. و منظورشان اینست کمونیستهای متحزب و غیرمتحزب، پدیدهای جهان پیرامون را با متون علم کمونیزم توضیح میدهند. بیانیه سیاسی توضیح علمی مناسبات کاپیتالیستی و تلاش برای امحای آن از مسیر انقلاب پرولتری را متهم به«مرجعیت‌پروری و عدم موضع انتقادی»! قلمداد میکند. از این نظر در سند مینویسد چپ متحزب :«مراجعی را برای خود در نظر گرفته اند و بە آنها جایگاهی مقدس و افسانەای میبخشند.. و به روز نیستند!»

البته ما کمونیستها بخوبی متوجه منظور تدوین کنندگان بیانه سیاسی هستیم که منظورشان از مرجع و به روز بودن و ارتباط با دنیای پیرامون چیست! ما را شماتت میکنند که کمونیستها هراس دارند  که چنان به روز باشند که مرجعشان ایدئولوگ ها و نظریه پردازان بورژوازی گردد و از روی دست آنها نت برداری کنند علیه کمونیزم. حقیقتا ما اعتراف می کنیم از این وحشت داریم به چنین سرنوشتی مواجهه شویم. بیشتر این ارزیابیها در مورد کمونستهای متحزب و غیر متحزب بشدت ذهنی هستند و علیزاده میداند فاقد ارزش علمی است و با هیچکدام از معیارهای تحقیق و تفحص حتی آکادمیسینهای بورژوایی خوانایی ندارد. اگر ذهنی گرائی ایشان را حتی نادیده بگیریم در بیان واقع هیچ کسی نمی تواند منکر این باشد که ابراهیم علیزاده و تیمش”مطالعات تئوریکشان”، “شکوفائی فردی”، ” بروز بودنشان” و “ارتباط وسیعشان” با دنیای پیرامونشان” آنها را بطور اعجاب آوری به قلب صفوف نه حتی “چپ اجتماعی” (با ویژگیهایی که در بیانیه سیاسی از آن وصف شد) بلکه راستها و ناسیونالیتهای محلی پرتاب کرده است. تنها در این میدان ذهنگرائی برای علیزاده محلی از اعراب ندارد و بمعنای واقعی کلمه عملگراست. سالهاست در تلاش است گرایشات، تمایلات و رفتارهای مختلف را با هم آشتی دهد! در این میدان از ترم «چپ اجتماعی» که افق آنرا با ویژگیهایش ترسیم نمود ظرفیت سازش و مماشات بیشتر دارد برای اینکه زیر پای جنبش کمونیستی را خالی کند. اتفاقی نیست این شاگرد کائوتسکی، چندین دهه است  که راستها به ایشان اقتدا میکنند.

ابراهیم علیزاده جزو حوزه های اولیه سازمان سیاسی مخفی بود که قبل از قیام فعالیت زیر زمینی داشت. و حتی بعد از قیام نیز تا کومله علنی شد در این حوزه ها مشغول کار و فعالیت درون جامعه بودند. از این حوزه ها، یکی حوزه  “شمال و مرکز” کردستان بود که چند شخصیتشان هنوز در قید حیاتند. آقایان مهتدی، ایلخانیزاده، علیزاده و ر.حسین مراد بیگی. دو نفر اول چندین دهه است صف خود را مشخص کرده اند و بارها در مدیا اذعان داشته اند که کمونیزم پروسه ای شکست خورده است، حتی عملا نقشه حذف و ترور کمونیستها را در دستور کار داشته اند. خلاصه کلام در جناح چپ بورژوازی مشغول خوش خدمتی هستند! ابراهیم علیزاده نیز سالهاست که نظیر بخش زیادی از کمونیستهای متحزب دچار “جمود فکری” نشده، دامنه ارتباطش را بجز با کمونیستهای صفوف حزب خود، کمونیستهای متحزب و کمونیستهای نامتحزب، کارکران انقلابی و کمونیست، دانشجویان کمونیست و زنان کمونیست با همه گرایشات و تمایلات اجتماعی تا سطح بسیار مطلوب ارتقا داده است. اما تا جایی که من اطلاع دارم فعالیتها و دغدغه های یکی از اعضای این حوزه تا به امروز هم جزو آن تقسیم بندی علیزاده نیست و افق چپ اجتماعی مورد نظر ابراهیم علیزاده را جایگزین افق کمونیزم علمی نکرده ر. حسین مرادبیگی است.  ضمنا اصلاع خبر دارم ایشان از یکسو در حین این که یک دهه بیشتر است با مریضی لعنتی سرطان می جنگد ازدیگر سو از منظری کمونیستی در یک جزوه مبانی نظری  یکی از ایدئولوگها و اقتصادانان کلاسیک بورژوازی به اسم توماس پیکتی را که سال ۲۰۱۳ کتابی قطور چند صد صفحه ای تحت عنوان پر طمطراق  “سرمایه در قرن بیست و یکم” چاپ کرده است، و در میان همان “چپ اجتماعی” و خاصتا روشنفکران بورژوازی غوغا به پا کرد، و جالبتر از آن شیفتگان چپ اجتماعی جهت ضدیت با کمونیزم اتفاقا از روی دست این قماش اقتصادان، ایدئولوگ و نظریه پردازان نت برداری میکنند، نقد و افشا کرد! جالب اینجاست تدوین کنندگان سند مراجعه به مبانی و متون کمونیزم “مرجعیت پروری”، “رویگردانی از نواندیشی و رویکرد به تعبد، تعهد و تقلید” قلمداد میکنند. اما بازگشت به تئوریهای بنیانگذار اقتصاد کلاسیک بورژوازی آدام اسمیت را که نزدیک به یک قرن از کمونیزم علمی قدمت بیشتر دارد(و از سوی مارکس به شیوه ریشه ای نقد گردید) و یا به وام گرفتن نظریه های اقتصادی پیراون ایشان نظیر دورکیم ….تا سوسیال رفرمیستهای نظیر سمیر امین نو اندیشی به حساب می آورند و مایه فضل فروشی آنها است!

اما باز از بیانیه سیاسی بخوانید:«… موقعیت و بینش حامیان این دیدگاە در درون حزب همان بینش و موقعیت رایج در چپ سنتی تحزب یافتە است، یعنی فقدان دغدغەهای مرتبط با رویدادهای عینی اجتماعی و بجای آن خیرە شدن بە مدینەای فاضلە در آیندەای نامعلوم، بی اعتنا بودن نسبت به ایجاد  تغییرات معین در شرایط معین، معطوف شدن به درون گرایی و هراس از جهان پیرامون، رویگرداندن از نواندیشی و ارتقاءگرایی و بجای آن رویکرد به تعبد، تعهد و تقلید، هویتهای کاذب جمعی و بستن فضای شکوفایی فردی، بی اعتنا بودن بە علم و خرد خود و بجای آن متوصل شدن به تخیل و افسانه و منزه پنداشتن “مرجعیت” و عدم موضعی انتقادی نسبت به آن…»

ببینیم آنچه به رشد و بالندگی علیزاده کمک کرده که میان چپ متحزب و حتی چپ اجتماعی مقام بخود بدهد و اینگونه بی پروا کمونیستها را به توپ ببندد چیست!. ایشان با توجه به اینکه نظیر کمونیستها به “جمود فکری” گرفتار نشده و با دنیا پیرامونش در ارتباط است …بر کمونستهای متحزب می تازد و لقب چپ سنتی خود را بر آنها می نهد. حال ببینیم این رشد و بالندگی و این ارتباط قوی ایشان طی چند دهه گذشته از حلقه ناسیونالیستهای کرد و بخشا سراسری فراتر رفته! طی لااقل یکدهه گذشته ابراهیم علیزاده و پیراونش کارنامه ای درخشان از ارتباط با دنیای پیرامون خویش دارند. ایشان با مشارکت در “کنگره ملی کرد” قصد داشت بر صندلی خالی اوجالان بنشیند و بزعم خود ناسیونالیستهای کرد را که در بی افقی سیاسی دست و پا می زدند انسجام ببخشد و زیریک پرچم متحد کند. اما رهبری احزاب اخویش برای ایشان چنین جایگاهی قائل نبودند. بدنبال آن در “کنفرانس میری” در اربیل یکی از سخنرانان در صف مقدم ناسیونالیستها شد که یدی طولانی در به بیراهه بردن مبارزات انقلابی در مقاطع مختلف تاریخی داشته اند. شتابزده سخنگوی مرکزی همکاری احزاب ناسیونالیست کرد گشت تا اینکه کمونیستهای صفوف حزبش گفتند شما از خط قرمز حزب عبور کردید، مجبور شد این پست را به تعویق اندازد. بسرعت میان نه تنها ناسیونالیستهای کردستان عراق رشد نمود بارها افق سوسالیزم خلقی و پوپولیستی “مام جلال” رهبر اتحادیه میهنی یکی از فراعنه های کردستان عراق از اوایل دهه نود را گرد گیری کرد و کشتار و جنایتهای سه دهه شان را زیر فرش کرد. رفتن پای چندین بیانیه سیاسی مشترک با ۳۳ سازمان عشیره ای فوق ارتجاعی مذهبیون و ناسیونالیستهای کردستان سوریه. و بعد از اینکه از سوی کمونیستهای صفوف حزب و کومله و بیرون از تشکیلات مورد نقد و افشا گردید، رهبری راست کومله اطلاعیه صادر کرد و انکارش نکرد که این دیپلماسی سری سالهاست بر متن اوضاعی و شرایط جدیدی که بر کردستان سوریه حاکم است در جریان است. اما هفدهمین بیانیه که آخرینشان بوده، و امضای آنها را نیز برخود دارد بدون اطلاع آنها گویا آورده شده است! در واقع اطلاعیه کومله تائید کرد سالهاست در چهارچوب معین با این جریانات که از سلفیستهای سوپر ارتجاعی نظیر مفتی زاده تا ناسیونالیستهای عقبمانده در آن جمع بودند چندین بیانیه را امضاء کرده اما از مورد اخیر بیخبر است! این دیپلوماسی سری جناح راست، حتی گرایش چپ از آن بی اطلاع بود و وقتی اعتراض کمونیستها از درون و بیرون به این سیاست بغایت راست و دیپلوماسی سری اوج گرفت، دبیرخانه وقت کومله طی اطلاعیه خویش به شیوه ای بسیار هستریک به کمونیستها حمله ور گشت. و عملا اتحادی که از مدتها پیش با کمونیستها شروع کرده بود را به بن بست کشاند. میتوان ده ها و صدها فاکتور آورد که واقعا ارتباط ایشان با دنیای پیرامون از جنس گرایشی بوده که سالهاست آنرا نمایندگی میکند.

اکنون باید ببینیم تیتر «جایگاه حزب کمونیست ایران» در بیانیه سیاسی چگونه بررسی میشود.

بیانیه سیاسی جناح راست کومله و حکا تمام آسمان و ریسمان کردنش از مقدمه تا تیترهای «سرمایه داری به عنوان مرحله ای از تاریخ»، «تقسیم کار جهانی»، «افغانستان به عنوان نمونه»، «کهنه در حال زوال و “نو” هنوز ناتوان از زایش» و بلاخره «جایگاه چپ ایران» و مباحث کشاف آن  پیرامون دو ترم «چپ اجتماعی» و «چپ تحزب یافته»  مراد اصلی آن کیفرخواست صادر کردن علیه  کمونیستها بود. از همین منظر علنی تر از همیشه نشان دهد  نه تنها در میان به اصطلاح «چپ ایران» بلکه در صف بندی جهان کجا ایستاده و کدامین افق و جنبش را نمایندگی میکند.  در مجموع این مبانی نظری روشن است در عالم واقع نیز باید مابه ازی مادی داشته باشد برای تدوین کنندگان سند سیاسی. این سند سیاسی دارد پلاتفرم «چپ اجتماعی را که همه گرایشات و تمایلات و رفتارها با اهداف و ماهیت پیشرو و مترقی را که گویا از درون جامعە از سوی کارگران و سایر اقشار فرودست و انسانهای آزادیخواە در زندگی روزمرە و در عرصە‌های مختلف فعالیت اجتماعی پیگیری می شوند.» و خود سند هم درک روشنی از ماهیت واقعی آن ندارد تبلیغ و ترویج میکند. تدوین کنندگان سند صریح و بدون هیچ گونه شائبه ای میگویند « با وجود اینکە این چپ اجتماعی با موانع عدیدەای در پروسە مبارزە مواجە است، اما تاثیر گذاری آن بر روند مبارزە غیر قابل انکار است و میتوان ادعا کرد کە تنها امید جامعە امروز ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیاد نهادن جامعەای آزاد و مرفە، همین چپ اجتماعی است. » به همین خاطر کل افق آنها را نیز همین چپ اجتماعی پوشانده است. گرایش و جنبشی که علیزاده در ایندوره نمایندگی میکند با “چپ اجتماعی” و با ویژگیها و خواصی که از آن بر شمرد منافعش تامین میشود. به همین منظور بر متن اوضاع جهانی و منطقه ای میخواهد با آن تداعی گردد نه با کمونیزم! از این نظر چنان این “چپ همگانی” را برجسته میکند تا پرچم و افق کمونیزم علمی را که فلسفه وجودی حزب کمونیست ایران را نیز تشکیل میدهد، پائین بیاورد، و نقشه پردازی برای انحلال آنرا در آینده نزدیک متحقق نماید!

بخوانید از بیانیه سیاسی چه تصویری از فلسفه وجودی و جایگاه حزب کمونیست ایران از پیدایش تا به امروز میدهد:

«اگر چە حزب کمونیست ایران از لحاظ مبانی فکری، برنامە و استراتژی دارای رویکردی رادیکال و پیشرو در برخورد بە وضع موجود است و  تاریخی از فداکاری و کوشش صمیمانە در راستای تحقق این برنامە و استراتژی را پشت سر خود دارد، حزب کمونیست ایران، بە عنوان عضوی از خانوادە چپ تحزب یافتە ایران، به رغم توسعە و رشد چپ اجتماعی و بلوغ جنبشهای اجتماعی رادیکال در درون جامعە، در حاشیە قرار گرفتە است و عملا منشا اثر در جامعە ایران نیست. بە بیان دیگر، تناسبی میان رشد رادیکال جامعە و جنبشهای پیشرو اجتماعی و موقعیت کنونی حزب کمونیست ایران وجود ندارد.»

اکنون به اختصار از سند کنگره موسس حزب بخوانید بخوانید تا تفاوت گرایشات و دیدگاههایی که در درون جنبش کمونیستی و کارگری سقف کمونیزم علمی را بسته به اوضاع و احوال جهانی تا سطح برنامه سوسیال دمکراتها جرح و تعدیل می کنند بهتر متوجه گردید :

“در تحلیل نهایی، این قدرت سرکوبگر بورژوازی نیست که جنبش جهانی پرولتاریای انقلابی را با ناکامی روبرو ساخته است، چراکه هیچ نیرویی در برابر قدرت متحد و متشکل صدها میلیون زن و مرد کارگر آگاه به منافع طبقاتی که تولید کنندگان کل ثروت و قدرت جامعه بورژوایی‌اند، یارای مقاومت نخواهد داشت. اگر امروز، در انتهای قرن بیستم، “انقلاب پرولتری قرن نوزدهم”، هنوز به ثمر نرسیده است، نه به خاطر تمکین پرولتاریا به قوۀ قهر بورژوازی، بلکه در اساس به دلیل رواج و سلطۀ وسیع افکار، آراء و سیاست‌های بورژوایی در صفوف خود پرولتاریاست؛ افکار و سیاست‌هایی که جنبش پرولتری را از درون مهار می‌زنند، در آن بذر سازش طبقاتی، تسلیم‌طلبی و نفاق می‌پاشند و از تبدیل آن به یک جنبش عظیم و قدرتمند جهانی ممانعت می‌کنند.”

ابراهیم علیزاده در راس تیم خود خصوصا طی یکدهه اخیر تمام توان نظری و فکری را خود را بکار بسته تا زمینه های شکلگیری حزب کمونیست ایران و تاریخ عروج پر افتخار آنرا که خصوصا برای یکدهه بر تارک جنبش کمونیستی و بخشا کارگری ایران درخشید، به شیوه شفاهی در سلسله برنامه های ویژه تماما تحریف کند. ویژه برنامه تلویزوین حزب کمونیست ایران سال ۲۰۱۵ پنج حلقه از برنامه خود را تحت عنوان« حزب کمونیست ایران، ناکامی ها، دستاوردها و چالشها» اختصاص داد که در آن نه تنها تاریخ حکا را بلکه تاریخ جنبش کمونیستی و کارگری از انقلاب ۱۹۰۵ و انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ تا زمینه های شکلگیری کومله و حکا را نیز تحریف نمود و در مدیای تشکیلات هم پخش گردید. تدوین کنندگان این سند اگر به گذشته خود پشت نکرده بودند یقینا نمی توانستند با خیال راحت اینگونه در مورد این تاریخ برغم همه افت و خیزهایی که حزب کمونیست ایران پشت سر گذاشته به قضاوت بنشینند. حال هم به همین سیاق این سند میگوید:” اگر چە حزب کمونیست ایران از لحاظ مبانی فکری، برنامە و استراتژی دارای رویکردی رادیکال و پیشرو در برخورد بە وضع موجود است و  تاریخی از فداکاری و کوشش صمیمانە در راستای تحقق این برنامە و استراتژی را پشت سر خود دارد، اما این حزب به دلایل متعددی، عمدتا فضای خفقان و سرکوب رژیم اسلامی و عدم برخورد مسئولانە و خردگرایانە بە مشکلات مبارزاتی از طرف بخشی از رهبری حزب در دورەهای مختلف کە هر بار سبب بحرانهای درونی و انشعابات شدە است، امکان پیشرفت و توسعە را نیافتە است.”

تدوین کنندگان این سند نیز به روش خودشان دارند همان پروژه مهتدی را امتحان میکنند که سال ۲۰۰۰ به منظور “احیای” کومله سال ۵۷ از حکا و کومله انشعاب کردند. احیای کومله سال ۵۷ یعنی دوباره بازگشت به خط یک کومله که ایران را کشوری “نیمه مستعمره و نیمه فئودالی” و غیر سرمایه داری می دانست و در کنگره دوم کومله از سوی خط دو در رهبری کومله عمیقا نقد و کنار گذاشته شد!

البته ابراهیم علیزاده که با چند دهه تاخیر از احزاب اخویش سازمان زحمتکشانیها اقدامات لازمه را شروع کرده تا علنا به صف سوسیال دمکراسی شیفت کند با روش متمایزتر از آنها دارد مسیر را هموار میکند. یک تفاوت بارز ابراهیم علیزاده با اخویهایش در اینست که ایشان برای رویگردانی از کمونیزم تلاش میکند با نفوذ کلامی که از طریق پایگاه طبقاتی حزب و کومله در قطب جنبش کمونیستی و کارگری در کردستان طی چندین دهه از فعالیت و مبارزه کمونیستی پیشین خود  بدست آورده، حتی الامکان از بدنه خصوصا جنبش کارگری کردستان برای پیش برد پروژه اش بتواند نهایت بهره بگیرد! ابراهیم علیزاده با این روش دو هدف اساسی را تعقیب میکند، نخست اینکه با زبان کمونیزم حرف میزند تا کم و بیش از بدنه جنبش کمونیستی و کارگری در کردستان نیرو حول گرایشی که نمایندگی میکند، بسیج نماید. و عملا آنها را از قطب جنبش کمونیستی و کارگری دور کند و به بیراهه بکشاند.  ثانیا به هر میزان در پیشبرد این امر توفیق حاصل کند و تناسب قوار را نهایتا بنفع متحدینش اعم از سوسیال دمکراسی راستها و ناسیونالستها تغییر دهد موجب خواهد شد در آینده جایگاه برتری میان آنها برای خود دست و پا کند.

ارزیابی تدوین کنندگان بیانیه سیاسی عامدانه تمام تاریخ حزب از شکلگیری تا به امروز را اینگونه با مختصرگویی قضاوت میکند:«اگر چە حزب کمونیست ایران از لحاظ مبانی فکری، برنامە و استراتژی دارای رویکردی رادیکال و پیشرو در برخورد بە وضع موجود است و  تاریخی از فداکاری و کوشش صمیمانە در راستای تحقق این برنامە و استراتژی را پشت سر خود دارد، حزب کمونیست ایران، بە عنوان عضوی از خانوادە چپ تحزب یافتە ایران، به رغم توسعە و رشد چپ اجتماعی و بلوغ جنبشهای اجتماعی رادیکال در درون جامعە، در حاشیە قرار گرفتە است و عملا منشا اثر در جامعە ایران نیست.»

این در حالیست که جایگاه نه تنها حزب کمونیست ایران هیچ حزب کمونیستی را نمیشود به این شیوه قضاوت کرد که تدوین کنندگان سند دارند احکام نبش قبر آنرا صادر میکنند. در بررسی جایگاه حکا نیز باید نخست زمینه های اصلی عروج این حزب را بدرست شناساند و مورد ارزیابی قرار داد تا دلایل صعود یا رکود دوران بعدتر را هم بدرست شناخت . ثانیا نباید ارزیابی از حزب را از موقعیت عینی مبارزاتی طبقه کارگر و اقشار فرودست و کمونیستهای جامعه جدا کرد بلکه باید در هر دوره صعود و رکود آنرآ بر متن شرایط آندوره مورد بررسی قرار داد و بدرست شناساند. ثالثا همه فاکتورهای عینی و ذهنی دخیل که موجب گشت ضد انقلاب با اعمال فضای میلیتاریستی و با چنگ انداختن بر همه حیات اقتصادی جامعه از یکسو و از دیگر سو ایجاد و تشدید هر روزه موانع ذهنی بر سر راه جنبش کمونیستی و کارگری در طول ایندوران گاهی مبارزات جنبش کمونیستی و کارگری و سایر اقشار پیشرو را در موقعیت بیشتر دفاعی و کمتر تعرضی و رو به اعتلای انقلابی قرار دهد مشخص کرد. رابعا یک ارزیابی واقعبینانه از موقعیت منطقه ای و بین المللی جنبش کمونیستی و کارگری بدست داد …. آنوقت میتوان دلایل پیشروی و پسرویها را بدرست تشخیص داد و ضمنا توانمندیهای و نارسایی ها و چالشهای درونی و بیرونی نه تنها حزب کمونیست ایران بلکه سایر احزاب و سازمانهای کمونیستی دیگر را نیز مورد ارزیابی واقعبینانه قرار داد نه با متد مکانیکی و بی پایه ذهنیگرایانه که بیانیه سیاسی پیش گرفته است!

در این مصاف اتفاقا تدوین کنندگان سند تنها نیستند! بخشی از چپهای ایران هر چند ظاهرا نظیر گرایش علیزاده به موضع دشمنی با انقلاب و کمونیستها نیافتاه اند،  اما آنها هم وقتی وارد سیاست، تاکتیکها و جزئیات وظایف و تکالیف گذار به انقلاب میشوند نشان میدهند، در بیان واقع خواهان انقلاب از منظر کمونیستی نیستند و از همین حالا چوب لای چرخ آن میگذارند. و دقیقا نشان میدهند انقلابشان مشروط است. مثلا بایستی همگانی و متکی به جنبش علی العمومی باشد، با این تعریف خود تازه دارند در مورد چشم انداز آتی انقلاب، تبیین شان رو روشنتر میگویند و به همین اعتبار درک خود از سوسیالیزم را بسیار الکن بیان میکنند.

این در حالیست که احزاب کمونیستی هم که منفعتی مستقل از منافع طبقه کارگر را ندارند، اگر وظایف و تکالیف خود در برابر انقلاب از منظر کمونیستی را بدقیقی پیش ببرند، یقینا نه تنها بر روی پروسه گذار به انقلاب بلکه بر روی دوران گذار به سوسیالیم هم تاثیرات بسزائی خواهد داشت. احزاب کمونیستی در حین اینکه وظایف سنگینی در پروسه شکلگیری و فراهم نمودن ملزومات شرایط رو به اعتلای انقلابی دارند، اما نباید با ارزیابیهای ناواقعبینانه نظیر ابراهیم علیزاده از حزب کمونیستی انتظار خارج از ظرفیت و اراده حزب برای ایفاء نقش در رفتن بسوی اعتلای انقلابی را داشت. و وقتی امر رو به اعتلای انقلابی را نمیشود بدون یک تناسب قوای طبقاتی و سیاسی ایجاد کرد اینبار به این فاز ابراهیم علیزاده افتاد که: «اگر چە حزب کمونیست ایران از لحاظ مبانی فکری، برنامە و استراتژی دارای رویکردی رادیکال و پیشرو در برخورد بە وضع موجود است و  تاریخی از فداکاری و کوشش صمیمانە در راستای تحقق این برنامە و استراتژی را پشت سر خود دارد، حزب کمونیست ایران، بە عنوان عضوی از خانوادە چپ تحزب یافتە ایران، به رغم توسعە و رشد چپ اجتماعی و بلوغ جنبشهای اجتماعی رادیکال در درون جامعە، در حاشیە قرار گرفتە است و عملا منشا اثر در جامعە ایران نیست. بە بیان دیگر، تناسبی میان رشد رادیکال جامعە و جنبشهای پیشرو اجتماعی و موقعیت کنونی حزب کمونیست ایران وجود ندارد.»

معنای عملی این ارزیابی هردمبیلی تدوین کنندگان بیانیه سیاسی جناح راست از جایگاه حزب کمونیست ایران چیزی جز این نیست که ایشان هم مثل مهتدی و یارانش میگوید حزب کمونیست ایران تابلویی بیش نیست! اساسا کشف ذهنی سرهمبندی شده“عدم تناسب میان رشد رادیکال جامعه و جنبشهای پیشرو…با حزب کمونیست ایران” تنها هجوم به حزب کمونیست ایران نیست بلکه نشانه گرفتن کل کمونیزم است اما فعلا حزب کمونیست ایران در این مرحله مقدماتی بهترین بهانه است تا در گامهای بعدی این خط و گرایش نیز به زرادخانه جنگ سردی علیه کمونیزم بیپوندد. و گرنه ابراهیم علیزاده میتوانست به روال دهه شصت و هفتاد میلادی صعود و رکود حزب را در مقاطع تاریخی مورد “نقد بیرحمانه!” نه “سکوتهای معنادار” که با آن بیشتر شناخته شده است،  قرار دهد و توقعات از جایگاه حزب را بالا ببرد! انتقاداتی که موقعیت حزب را بدرست بشناسد و کمک کند راه را برای کسب موقعیتهای بهتر بدست آورد. بیانیه سیاسی در برخورد نقادانه به موقعیت و جایگاه حزب کمونیست ایران از ادله “عدم تناسب قوا با رشد رادیکال …میان حزب و جامعه” حرکت میکند. اگر حتی درجه ای از حقانیت در آن باشد بدلیل اینکه کل حقایق دیگر را تحریف و کم اهمیت جلو میدهد فاقد ارزش است. چرا که از منظر گرایشی که نمایندگی میکند، میخواهد به شیوه مکانیکی و ذهنی کشمکش طبقاتی و سیاسی درون جامعه را کانالیزه کند. این گرایش از همان منظری که کشمکش ها و تقابل جامعه را مورد ارزیابی قرار میدهد به پدیده تحزب کمونیستی و انقلاب هم می پردازد. با همه وظایف خطیری که احزاب کمونیستی در پروسه رو به اعتلای انقلابی و پا گذاشتن به انقلاب می توانند به دوش بکشند اما دینامیزم انقلاب را حزب بوجود نمیاورد. ابراهیم علیزاده که از کمونیزم رویگردان شده و انقلاب را بر نمیتابد از یکسو از ناتوان بودن حزب کمونیست ایران در پیشبرد رسالت تاریخی آن می نالد و مدعیست “که نتوانسته متناسب بار روند رشد جامعه رادیکال… عمل کند” از دیگر سو از تاثیر “چپ اجتماهی” مورد نظر به وجد آمده که افقش را فرا گرفته. این در حالیست که انقلاب قانونمندیهای مختص بخود دارند که به صرف اراده احزاب کمونیستی قابل تحقق نیست. احزاب کمونیستی وسیله تامین قدرت سیاسی هستند و بدون شک بسته به میزان نفوذ، اعتبار و جلب توده ها به برنامه خود، میتوانند به عنوان بخشی مهم از سوخت و ساز انقلاب در پروسه گذار به انقلاب و پیروزی آن نقش مهم ایفاء نمایند اما نه به شیوه ذهنی و میکانیکی که بیانیه سیاسی می طلبد!

بخوانید از بیانیه سیاسی که برای توضیح جایگاهی حزب کمونیست ایران چگونه کشف و شهود میکند:

«شاید بە دلیل همین موقعیت اجتماعی کومەلە باشد کە در درون حزب کمونیست ایران هموارە سە دیدگاە متفاوت بە موقعیت این حزب و جایگاە کومەلە در آن پرداختەاند. دیدگاه اول تلاش کردە با غلو گویی، تظاهرگری، برخورد آرمانی، ایدئولوژیک، تهییجی و حماسی موقعیت عینی حزب کمونیست را نادیدە بگیرد و از اینرو در برابر اقدامات جدی برای تغییر این موقعیت خود را بی مسئولیت کند. حامیان این دیدگاە با ایدەآلیزه کردن موقعیت حزب عملا خود را نیز در قبال موقعیت عینی کومەلە و مسئولیت اجتماعیی کە این جریان بر دوش دارد بی وظیفە کردەاند و بە درست این موقعیت را در تضاد آشکار با غلوگویی‌ و تظاهرگری خود در مورد حزب دانستەاند. تضادی کە مدافعان این دیدگاە را بیشتر و بیشتر بە رویکرد ذهنی‌گرایی در مورد نقش حزب سوق دادە است بە شکلی کە آنها عملگرایی کومەلە را بە عنوان مانعی سر راە کسب مشروعیت برای دیدگاە ذهنی‌گرایانە خود پنداشتەاند. حامیان این دیدگاە میان رویکرد ایدەآلیستی و رمانتیک خود از حزب و نقش عینی و اجتماعی کومەلە دچار تناقض شدەاند و در عکسالعمل بە این تناقض بنیان مشکلات را در عملگرایی و اجتماعی بودن کومەلە “کشف” کردەاند. بدلیل همین تناقض، حامیان این دیدگاە بە تدریج خود را با فعالیتهای کومەلە بیگانە احساس کردەاند و با دست آویز “ناسیونالیسم” در مقابل وظایف و پراتیک اجتماعی آن از خود رفع تکلیف کردە و بجای آن بطور افراطی بە ایدەپردازی و غلوگویی در مورد موقعیت حزب پرداختەاند. البتە بدون اینکە خود عملا برای ارتقاء فعالیت حزب اقدامی انجام دهند!

دیدگاە دوم، برعکس از کومەلە تصویر ایدەآلیستی و رمانتیک ساختە است و تمام مصائب مبارزاتی را در وجود حزب کمونیست ایران خلاصە کردە است. در واقع حامیان این دیدگاە خود را در حمل وظایفی کە چپ بودن بر دوش آنها گذاشتە است ناتوان و بیانگیزە دانستە و این ناتوانی و بی انگیزگی را تحت پوشش نقد غیر منصفانە از حزب و ایدەآلیزه کردن موقعیت کومەلە پیش بردەاند. حامیان این نگرش غالبا چنین رویکردی را برای توجیە تغییر ریل فکری خود اتخاذ کردەاند.

دیدگاه سوم تلاش کردە است ارزیابی سیاسی و واقعبینانەای از موقعیت عینی حزب به دست دهد وموانع واقعی سر راە ارتقاء این موقعیت را دریابد. زادگاە این دیدگاە در واقع سنتها و تجربیات مبارزاتی کومەلە میباشد کە با مبازرات درون جامعە و چپ اجتماعی عجین شدە است و بە همین دلیل واقع بینانە و سیاسی تر، و نە صرفا آرمانگرایانە، بە موقعیت حزب و کومەلە نگریستە و آنها را بە عنوان ابزارهای مبارزاتی، و نە مقدسات، پنداشتەاند.»

ابراهیم علیزاده “رشد رادیکال جامعه و جنبشهای پیشرو اجتماعی…” را دوباره به شیوه ذهنی از حزب کمونیست ایران که کم و بیش اعضاء و طرفداران حکا نیز در میان آنان فعالند و اتفاقا عناصر کمونیست این جامعه و جنبشهای پیشرو هم هستند، از هم جدا میکند و و اذعان میدارد تناسبی میان رشد آنها و موقعیت حزب کمونیست ایران وجود ندارد! و از این منظر اینبار به شیوه تماما ذهنی بسراغ حزب و کومله  می آید و شروع به کشف و شهود میکند و سه دیدگاه را در حزب مطرح میکند تا جایگاه حزب را با آن توضیح دهد. دیدگاه نخست جناح چپ حکا و کومله اند که در دفاع از افق، برنامه، استراتژی و جنبش و سنتی که کمونیزم علمی را نمایندگی کرده، در برابر جناح راست ایستاده اند و سند از آنها شیطان سازی میکند.  دو دیدگاه اخیر در واقع یک افق دارند و ابراهیم علیزاده خود راسا این دو دیدگاه را در کنار هم هدایت میکند، بر علیه کمونیستهای صفوف خویش. از این نظر دو دیدگاه اخیر هدفشان مشترک است جهت  حذف کمونیستهای صفوف خود و شیطانسازی از تحزب کمونیستی، تنها روششان برای انحلال حزب متفاوت است! دیدگاه دوم میگوید همین کنگره پیش رو انحلال حزب را قطعی نمائیم و حزب کمونیست ایران را به کمونیستها “صاحبان اصلی آن” واگذار کنیم چون موجودیت خارجی ندارد! دیدگاه سوم هم خواهان انحلال حزب است، اما دارد تلاش میکند این پروژه را تدریجا با از محتوا تهی کردن کمونیزم بگونه ای پیش ببرد که از بدنه جنبش کمونیستی و کارگری برای پیشبرد پروژه اش نیرو بکند.

متاسفانه گرایشات و سنتهایی از گذشته دور در جنبش کمونیستی و کارگری وجود دارند و خواهان “جنبش همه با هم” و “انقلاب همگانی” می باشند و در همان کاتاگوری چپ اجتماعی که ابراهیم علیزاده ویژگهای آنرا بر می شمرد و در برابر کمونیستها قرار میدهد، می گنجند. طرفداران پر و پا قرص ترم “چپ اجتماعی” هر چند مدعی باشند که دارند در میدان نبرد واقعی برای تغییر تناسب قوا بسیج عمومی میکنند، یا میخواهند قدرتمندانه به جنگ سرنوشت با بورژوازی بروند!… جز خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و جامعه حاصلی ندارد. گرایشاتی که افق گذار به انقلاب را تغییر داده اند اگر نگویم دارند در صف چپ بورژوازی علیه کمونیستها و انقلاب پرولتری عمل میکنند، آگاهانه یا نا آگاهانه دارند وظایف و تکالیف دیگری را برای غلبه استراتژی غیر سوسیالیستی و کمونیستی در گذار به انقلاب به انجام می رسانند….نمونه چنین رویکردی جناح ابراهیم علیزاده در تشکیلات حزب کمونیست ایران و کومله است، در حرف جریانی سراسری با افق اینترناسیول جهانی و کمونیستی اما در عمل متحد راستهاست.

 کما اینکه شاهد آن هستیم سند سیاسی کنفرانس خارج کشور جناح راست هم تصریح کرده: «با وجود اینکە این چپ اجتماعی با موانع عدیدەای در پروسە مبارزە مواجە است، اما تاثیر گذاری آن بر روند مبارزە غیر قابل انکار است و میتوان ادعا کرد کە تنها امید جامعە امروز ایران برای سرنگونی رژیم اسلامی و بنیاد نهادن جامعەای آزاد و مرفە، همین چپ اجتماعی است.».

نوشته را با چند پارگراف از مصوبه کنگره حزب کمونیست ایران به پایان می برم که در آن مختصرا به بستر تاریخی که تشکیل حزب را ضروری کرد پرداخته  تا روشن شود گرایشی که کمر به انحلال حزب کمونیست ایران بسته  در بیان واقع هدفش پائین کشیدن پرچم کمونیزم علمی است.

بخوانید از سند مصوبه کنگره موسس حکا:

«حزب کمونیست ایران اینک، پس از دهها سال تفرقه و تشتت در جنبش طبقۀ کارگر ایران، برای تحقق دورنمایی که مارکس، انگلس و لنین پیشاروی پرولتاری جهان قرار داده‌اند، تشکیل شده است. حزب کمونیست ایران برای همان هدفی مبارزه می‌کند که کمونیست‌های انقلابی جهان از مانیفست کمونیست تا امروز برای دستیابی به آن قاطعانه جنگیده‌اند. حزب کمونیست ایران، گردانی از ارتش جهانی طبقۀ کارگر است که پیروزی انقلاب اجتماعی پرولتاریا و ایجاد جامعۀ نوین سوسیالیستی را هدف و آرمان خود قرار داده است.

اما حزب ما بناگزیر چه در جریان پیدایش خود و چه از لحاظ شرایط موجود مبارزه‌اش، مهر اوضاع ویژۀ جهان امروز را بر خود دارد. واقعیت این است که جنبش کمونیستی جهانی در مبارزۀ بی‌وقفۀ خویش سیری یکسره صعودی و بی‌ افت و خیز نداشته است. کمونیست‌ها پیروزی‌های متعدد و دستاوردهای پرارزشی داشته‌اند، اما شکست‌های سنگین نیز متحمل شده‌اند. تاریخ جنبش کمونیستی جهانی، به ویژه پس از انقلاب اکتبر، گویای این واقعیت است که بورژوازی گام به گام تکاپوی ارتجاعی خویش را بر علیه پرولتاری کمونیست در ابعادی جهانی سازمان داده است.

امروز در سراسر جهان سرمایه‌داری، کلیۀ دول، احزاب، نیروها و نهادهای اجتماعی و سیاسی مدافع نظم کهنه، در حزب واحد اعلام نشده‌ای بر علیه کمونیسم متحد شده‌اند. دهها سال است که در جهان سرمایه‌داری، از کشورهای امپریالیست آمریکا و اروپای غربی، تا مستعمرات تازه استقلال یافتۀ آفریقا، از آمریکای لاتین تا آسیای جنوب شرقی، از جوامع پارلمانی اروپای غربی تا سیاه‌ترین دیکتاتورهای بورژوایی در ایران و آرژانتین و آفریقای جنوبی و فیلیپین، بورژوازی ابزار دولتی سرکوب طبقاتی را اساساً علیه کمونیسم و کمونیست‌ها تکمیل می‌کند و آماده می‌سازد. تبلیغات بورژوازی بر علیه طبقۀ کارگر اساساً تبلیغاتی ضدکمونیستی است، سرکوب کمونیسم و احزاب کمونیست اولین مادۀ هر قانون ضدکارگری و ضددمکراتیک را تشکیل می‌دهد، زندان‌ها اساساً برای به اسارت کشیدن کارگران و انقلابیون کمونیست ساخته و مجهز می‌شوند، شکنجه‌گاهها و جوخه‌های اعدام قبل از هر چیز برای به خون کشیدن کمونیست‌ها برپا شده‌اند، ارتش‌ها، شبکه‌های جاسوسی مخفی و علنی، دستجات تروریستی دست راستی، احزاب باند ‌سیاهی، دستگاه رسمی مذهب و صدها و هزاران نهاد و مؤسسۀ اجتماعی مدافع مالکیت خصوصی بورژوایی همه و همه به مقابله با کمونیست‌ها و درهم‌ کوبیدن خیزش کمونیستی بخش‌های مختلف طبقۀ کارگر جهانی متمرکز شده‌اند. امروز، در شرایطی که طبقۀ کارگر از ارگان سازماندهی مبارزۀ کمونیستی خود در مقیاس جهانی یعنی بین‌‌الملل کمونیستی محروم است، ضدیت با کمونیسم به پلاتفرم بین‌المللی وحدت بورژوازی بدل شده است و ماشین جنگی بورژوازی جهانی بر علیه کمونیسم، متکی بر پشتوانۀ اقتصادی سرمایه‌داری عصر امپریالیسم، سازمان یافته و به حرکت درآمده است.”

پایان

منابع:

۱.مانیفیست کمونیست(مارکس و انگلس)

  1. در نقد برنامه گوتا(مارکس)
  2. امپریالیزم بمثابه آخرین مرحله سرمایه داری(لنین)
  3. در نقد رمانتیسم اقتصادی(لنین)
  4. انقلاب پرولتری و کائوتسکی مرتد(لنین)
  5. انقلاب روسیه(لنین)
  6. بیماری کودکی “چپ روی” در کمونیزم(لنین)
  7. انقلاب روسیه(رزا لوکزامبورگ)
  8. رفرم اجتماعی یا انقلاب؟(روزا لوکزامبورگ)
  9. تاریخ روسیه شوروی(ادوارد اچ کار)
  10. سرمایه مالی(رودلف هیلفردینگ)

۱۲ دیکتاتوری پرولتاریا(کائوتسکی)

  1. ثروت ملل(آدام اسمیت)
  2. سرمایه داری در عصر جهانی شدن(سمیر امین)
  3. اروپامداری(سمیر امین)
  4. مجموعه مقالات اقتصادی از سمیر امین در نشریه «نقد اقتصاد سیاسی»
  5. نوشته هایی از ایمیل دورکیم پیرامون تقسیم کار
  6. پیش نویس برنامه حکا و اسناد مصوبه کنگره موسس حزب کمونیست ایران و چندین کنگره دیگر
  7. فایلهای سلسله مصاحبه ابراهیم علیزاده پیرامون « حزب کمونیست ایران، ناکامی ها، دستاوردها و چالشها » و کومله از نگاه ابراهیم علیزاده با رادیو کردانه و چند فایل درون تشکیلاتی و برون تشکیلاتی پیرامون “انقلاب و رفرم” و “تاریخ چپ ایران در صد سال گذشته”!
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate