بازهم روایتی از سرگیجه های “چپ” هیبریدی و حامی دموکراسی اسرائیل

بازهم روایتی از سرگیجه های “چپ” هیبریدی و حامی دموکراسی اسرائیل

نگاهی به مواضع آذر ماجدی

مقدمه:

چپ نسل سومی که طیف کمونیستهای کارگری  بود در ادامه کمونیزم کردستانی (کومله)که ریشه در مائوئیزم  داشت و هنوز هم حمید تقوائی با سابقه مائوئیستی رسما در راس یکی از این احزاب به رهبریت مادام العمری ادامه می دهد، در زمان منصور حکمت توانست از چنبره دو نسل قبلی کمونیزم ایرانی(توده ایزم و فدائیزم) بیرون بزند و حامیان سوسیالیزم بالاخره صدائی دیدند که حرفهاشان را بزند.

تاثیر مثبت منصور حکمت دقیقا از این رو بود که به سوالهای مهم کمونیزم ایرانی در مقطعی که کمونیزم نسل اول و دوم دچار بحران بودند و اسلام سیاسی قیام ۵۷ را دزدیده بود دقیقا از این جهت بود که توضیح داد که چه شد که کمونیزم ایرانی و کمونیزم بلوک شرقی شکست خورد. 

مشکل از اینجا اغاز شد که با مرگ منصور حکمت فرد دیگری نبوده که بتواند حتی یک قدم اون کمونیزم نسل سومی را جلو ببرد و همه این احزاب خواهر هنوز دور امامزاده ای که از منصور حکمت ساخته اند ایستاده اند و حتی در تحلیل روزمره سیاسی هم عاجز هستند و نمی توانند از دیوارهای ذهنی که ساخته اند فراتز روند و به جهت مقدس کردن منصور حکمت شهامت عبور از او را ندارند.

عروج بحران فلسطین در کانتکس روند گذار قدرت جهانی و جنایات حکومت صهیونیستی و اپارتاید یکبار دیگر نخ نما شدن این کمونیزم نسل سومی را عیان کرده.ریشه ماجرا اینجاست که این کمونیزم نسل سومی دور تئوری “اسرائیل دموکراسی است” و راه حل دو کشوری  جا مانده لذا علنا(مثل مورد فرقه تقوائی) یا یواشکی یک جوری راست می زند و حداکثرش هیبریدی به “حمله مساوی” به حماس و اسرائیل(با تاکیید اینکه نتنیاهو بد است بقیه خوبن) همان راه حل دو کشوری را تکرار می کند.

با تاکیید اینکه گرایشات راست در ایران و خارج ایران چه مستقیم و چه غیر مستقیم از حکومت اسرائیل حمایت کرده اند و الان در جامعه ایران هم گرایش راست پرواسرائیل سنگینی دارد و حتی عامل سکوت گرایشات چپ جامعه در این موضوع شده ، طبیعتا من این هیبریدیهای پرواسرائیل را خطرناکتر می بینم از “چپ های محور مقاومتی” هر چند این دومی را هم در مقالاتم مستقلا نقد کرده ام.

در مقالاتم در حاشیه بحران اسرائیل به پشتک وارو زدنهای چپ پرواسرائیلی هیبریدی پرداخته ام(۲) و در این مقاله نمونه دیگری از این گرایش را در مقاله آذر ماجدی(۱) که اتفاقا همسر منصور حکمت بوده و بعد از ورود و خروج از احزاب خواهر کمونیست کارگری تا اطلاع ثانوی خود را مستقل کمونیست کارگری می داند(که این خودش جای سوال دارد) می پردازم و هدفم اینست که این لایه به بن بست رسیده از دنباله روهای منصور حکمت را بیشتر معرفی کنم:

(۱)آذر ماجدی در مقاله اخیرش چه می گوید؟

در مقاله اخیرش(۱) آذر ماجدی آغاز مجدد حنگ در غزه را به “نقش حماس” وصل می کند.در عین اینکه حرفهائی حاشیه در مورد بایدن اینا می گوید اما می رسد به اوج داستان که عبارتست از “کشته شدن ۳ نفر اسرائیلی که حماس مسئولیتش را بدست گرفته” و می پذیرد که “این بهانه اسرائیلیها بوده” !

خواننده خوب توجه کند! معمولا یک نویسنده جدی چرا باید نهایتا بین اغاز مجدد این جنگ خونین و حماس ارتباط ایجاد کند و نهایتا بگوید که این “بهانه است؟! خوب اگر کشتن ۳ نفر اسرائیلی بهانه است چرا در تیتر مقاله خانم ماجدی عامل ذکر نشده و بهانه ذکر شده؟ آیا این اشتباه ایشانست؟ من فکر می کنم ایشان اشتباه نمی کند اینجا اینجا همون متد هیبریدی است که دمش می زند بیرون!

آدم عاقل و سادق در حاشیه این جنگ می گوید که ما عامل داریم و بهانه ها.بهانه ها را رادیکالها بیرون می ریزند تا به عامل برسند.خانم ماجدی را نمی گویم!

دوم:”جنگ بین حماس و اسرائیل نیست”!

ایشان مثل برخی دیگر از همفکرانش تاکیید دارد که این جنگ بین اسرائیل و حماس نیست که البته می پرسیم بالاخره پرتغال دزد کو؟! اگر در غزه بیش از ۲۰۰ تانک و زرهی نابود شدند و چند هزار سرباز اسرائیلی نفله شدند اینها را که کشته؟ نکند اجنه؟ اگر می گویند که یک تعدادی بیش از ۵۰ هزار نظامی در غزه دارند با ارتش اسرائیل می جنگند و برای اونها کابوس ساخته اند ، ایا اینها اجنه هستند ؟

خوب اینها جنگ ندارند و دروغ! خانم ماجدی بفرماید که این دو طرف دارند با کی می جنگند که خودشان نمی دانند؟ نکند خانم ماجدی فکر می کند که هردوی اینها دارند با مردم غزه و اسرائیل می جنگند؟ خوب اون جنگنده های غزه و اسرائیل که دارند با این حماسیها و ارتش اسرائیل می جنگند ایا وجود دارند؟ یا همان اجنه هستند؟

سوم:”اگر بگویئم حماس و اسرائیل می جنگند بعدش حماس می شود قهرمان”!

راه حل خانم ماجدی برای اینکه حماس قهرمان نشود اینست که ما هی بگوئیم “این جنگ نیست”! همکینکه گفتیم مردم غزه و کرانه غربی ناگهان هورا می کشند و دیگر حماس را قهمرمان نمی دانند و مطمئن می شوند که این ارتش اسرائیل توسط اجنه کشته می شود! 

در اخبار هست که کرانه غربی هم بیشتر از همیشه تحت نفوذ سیاسی حماس است و جریانات ابکی حامی طذح دو کشوری دیگه کنار هستند.

ببینید این ادمها مدعی رهبری کمونیزم ایرانی دارند!

چهار: “جنگ نیست نسل کشی است”

خوب! بعد اینکه مردم غزه فهمیدند جنگ نیست می پذیرند که یک الترناتیوش اینست که “نسل کشی است” من در مقاله قبلی گفتم که ایا نسل کشی بخشی از همه جنگها نبوده؟:

کدام جنگ در دنیا با نوعی از نسل کشی همراه نبوده؟ نسل کشی ها بخشی از همه جنگهای تاریخند.اما نه! خانم ماجدی جنگی  راه خواهد انداخت که درش نسل کشی نباشد تا دل ما بسوزد!

پرتاب “نسل کشی” کمکی به رد وجود جنگ ندارد و جنگ را نمی شود انکار کرد چون ما حماس را اسلامی و ارتجاعی می دانیم.

همانطور که داعش به منطقه در جنگ بود و دلیل نبود نگوئیم جنگ هست!

پنج:رهبری حماس در قطر است و امریکائیها دوستش دارند !

سوال اینست که ایا خانم ماجدی ماندن رهبری حماس را در قطر علامت همکاری با امریکا می داند؟ خوب اگر این است که منصور حکمت و خود ایشان در انگلستان که رهبر سرمایه داری امریکاست زندگی کردند و ما نگفتیم که اینها انگلیسی هستند!

این سطح از استدلال از این قبیله مانده! برای زدن حماس و تئوری “اینا نوکر اونا هستن” به هر دری می زند!

برای مبارزه با اسلامیها و صهیونیستها ادم اول باید صادق باشد و مهملات نبافد! تا جامعه اون ادم یا حزب را جدی بگیرند!

(۲)چیزی که خانم ماجدی ازش فرار می کند؟

خانم ماجدی راه حل مسئله فلسطین را در دست کمونیستها می داند.حتما خودشان و همفکران اندکشان! اما نمی فرماید در دست اینها چیست؟ 

مثل شعبده بازی که چیزی در دست دارد و ما را حواله به دست می دهد!

چرا از ارائه راه حل فراریست؟ له چون این قبیله قبلا گفته اند که “راه حل دوکشوری” راه حل است و به ما نمی گویند با چه منطقی رژیم اپارتاید و نژاد پرست می تواند کنار یک کشور خیالی فلسطین وجود داشته باشد و چرا جهان باید این رژیم نژاد پرست را در منطقه بپذیرد؟

اگر کمونیستها و عاقلها بقدرت برسند امر می کنند که کشور نژاد پرستها در منطقه باشد؟ من که با انها مخالفت خواهم کرد! 

راه حل مسئله قلسطین پایان رژیم اپارتاید است و تشکیل کشوری سکولار با رای برابر .این کشور  بطور واقعی زمینه پایان اسلامیها در فلسطین خواهد بود.

خلاصه کنم:

کمونیزم کارگری  وقتی توان بازسازی و نو اندیشی نداشته باشد محبورست بدور  اندیشه های ۲۰ سال پیش بچرخد و فاقد خلاقیتهای لازم برای عبور از درک “دموکراسی اسرائیلی” است.لذا اینجور می شود که نمی تواند بیش از طرح بورژوائی “دو کشوری” جلو برود و نمی تواند توضیح دهد که چرا مردم این منطقه باید رژیم اپارتاید و نژاد پرست را تحمل کنند؟

کمونیزم نسل سوم کاملا در بن بست است و بحران فلسطین یک محک بسیار خوب! قیقاجهای اینها در این موضوع  بسیار شفاف پایان خط سیاسی اینهاست.

در فلسطین الان یک حکومت جنایتکار و نژاد پرست هست بنام اسرائیل.یک حنگی هست بین این حکومت و جریانی اسلامی که از نبود رادیکالیزم کمونیستی و چپ استفاده کرده و سلاح بدست گرفته و احتمال اینکه در کل قلسطین هم بقدرت برسد زیاد است.ادمی که صادق باشد از واقعیت اغاز می کند و مهمل نمی بافد تا واقعیت خود را بسازد.از این واقعیت طراحی رادیکالیزم کمونیستی اغاز می شود.

قیام ایران در سال ۵۷ شکست خورد در سال ۱۴۰۱ هم شکست خورده بجای توهم پراکنی باید دنبال علل رفت و نسل جدید را اماده نبردهای رادیکال کرد و سرو دست برای حرف زدن در انترناشنال نشکست!

منابع بیشتر:

(۱)پایان “استراحت”، آغاز کشتار!  نقش حماس(آذر ماجدی)!

www.azadi-b.com/?p=39716

(2)مواضع عجیب و غریب “چپ” حامی دموکراسی اسرائیل و هیبرید(ُسعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=39499

!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate