سنگربندی در مقابل تیم فوتبال ، کاظم نیکخواه و روایت سازی حزب تقوائی

مقدمه:

باز جام جهانی فونبال فرا رسید و بازار معرکه گیری بورژوازی جهانی و فریب افکار مردم دنیا اینبار در شرایطی که سرمایه داری بیش از تمام دوران بعد جنگ جهانی دارد حقوق مردم دنبا را می بلعد ، یک خرس رقصانی با تکان دادن پرچمها و هیجانهای مردمی که در مقابل تلویزیونهایشان میخ شده اند تا لحظه ای هم شده دردهای واقعی زندگی خود را فراموش کنند و “هویت” ملی را به پیشنایشان بچسبانند و دورانی کوتاه هم که شده الکی خوش باشند.

کار این صحنه سازیها دقیقا اینست و فدراسیون فوتبال جهانی بعنوان بخشی از بقالی بوروژوازی به حکومتهای “میزبان” کمک می کند که مقادیری بچاپند و کیسه هاشان را پر کنند.

اینبار  قرار شد به “اولین میزبان مسلمان دنیا” یغنی حکومت قطر بخشش کنند و با استفاده از برده هائی که نامشان کارگر بوده و مرگ و میری که در نتیجه “ساختن ورزشگاهها طبقه کارگر محروم به گردن گرفته ، این صحنه ها ادامه یابد.

اینجا را داشته باشید و ضرب کنید در داستان “فرستادن تیم فوتبال “ایران” در شرایطی که یک قیام تاریخی در ایران در جریانست و فوتبالیستهائی که با انواع فشارها فرستاده شدند تا با چرخاندن پرچم رژیم اسلامی مقداری به التهاب ناشی از نبرد  بین مردم و این رژیم مرحم بمالند و اگر بشود تعدادی را با “احساسات ملی و میهنی” مشغول کنند . 

خوب اگر در این میان یک فردی یا گروهی ادعای چپ داشته باشد و دنباله روی “جنبش” نباشد و عقلش برسد که جنبش دنباله رو لازم ندارد بلکه پیشرو و تجربه و الترناتیو لازم دارد ، چه خواهد گفت؟ 

در این مقاله من تلاش می کنم وضعیت زار حزب حمید تقوائی را که به حق پرچم نئوتوده ایزم درون چپ را در دست دارد و به تمامی مبانی حزبی که منصور حکمت ساخته پشت کرده و سریعا به سراشیب می رود را با استفاده از اخرین اختراع کاظم نیکخواه ، نشان دهم:

(۱)کاظم نیکخواه “جناح راست حزب راست حمید تقوائی”!

من سالهاست نوشته های کاظم نیکخواه را دنبال می کنم و نقدهائی به او نوشته ام.ایشان از دید من جناح راست حزب تقوائی است.اگر حزب تقوائی جناح راست احزاب کمونیست کارگریست این کاظم نیکخواه جناح راست حزب اوست!

کاظم نیکخواه در مقاله اخیرش(*) “جشن شکست تیم ملی” را در مقابل ناسیونالیزم ایرانی نامیده که منظفا معادل اینست که جشن گرفته ها را ما انترناسیونالیستهای کارگری بدانیم! 

در ذهنیت کاظم نیکخواه ، مردم در ایران هر عملی انجام می دهند برایشان باید یک فلسفه رادیکال ساخت و انرا “حمایت کرد” . داستان حزب توده در قیام ۵۷ همینجوری بود.کافی بود خمینی یک مهملی بگوید تا حزب توده برایش فلسفه “ضد امپریالیستی و عمیقا خلقی ” بسازد .کاظم نیکخواه در کنار حمید تقوائی اولا این قیام را انقلاب نامیده اند و شعارش را “زن زندگی آزادی” اعلام می کنند و الانهم ایشان مدعی است که جشن گرفتن برای باخت تیم فوتبال ایران یعنی انترناسیونالیزم که راستهای سلطنت طلب خیلی بدشان امده!

البته صدای راستها یعنی تلویزیون انترناشنال یا معصومه قمی که ما ندیدیم عزاداری کنند در این زمان لذا فکر می کنم کاظم نیکخواه در ذهنش یک واقعیت موازی ساخته!

واقعیت اینست که مدیای راست الان برای شکست تیم فوتیال هورا می کشد و تیم فوتبال را برای شرکت در این مسابقات لعن و نفرین می کند. 

راست سطلنت طلب دقیقا کنار کاظم نیکخواه ایستاده و اصلا هم ناراحت نیست! 

پس داستان چیست؟ اگر راستها “ناسیونالیزمشان تناقضی  ندارد با جشن گرفتن برای شکست تیم فوتبال ایران ، پس این حرفهای کاظم نیکخواه کبلوئی چند؟ واقعا عرض می کنم!

(۲)تکاپوی کاظم نیکخواه ساختن واقعیت موازی برای چیست؟

حزب حمید تقوائی در جنبش کارگری ایران حاضر نیست و کوچکترین تاثیری در رادیکالیزه کردن جامعه در ایران ندارد. خوب در این وضعیت چه باید بکنند تا “مظرح” بشوند؟

طبیعی است در این وضعیت این حزب دنبال مردم بدود تا عقب نیفتد.

هر حرکت مردم را “انقلابی” بنامد و مهملبافانی مثل معصومه قمی را “خودی” معرفی کند و حتی اعلام کند که شازده پهلوی “کنار کشیده” که احتمالا تقوائی جلو بکشد! 

داستان لجبازیهای مردم در ایران با رژیم اسلامی الان اینجور است که هر چی حکومت بکند یا بگوید مردم بر عکسش را داد می زنند.

حکومت تیم فوتبال بفرستد طبیعی است مردم منتظر باشند ببازد تا جشن بگیرند. سوال اینست که عقل باید کجا بکار رود و به مردم چه بگوید؟ ایا در هر حرکت مردم “خط ضد امپریالیستی و عمیقا خلقی” نهفته است؟

حالا اگر تیم فوتبال برد داستان چه می شود؟ 

ایا کاظم نیکخواه در عزاداری مردم شریک می شود و انرا می ستاید؟ ! نه واقعا!

(۳)پیروزی تیم فوتبال ایران بر علیه ویلز چی می شود؟

اگر همان منطق “جشن” را دنبال کنیم طبیعتا باید برای پیروزیهای تیم فوتبال ایران عزاداری اعلام کنیم!

خوب کاظم نیکخواه چه می گوید؟

من مدعی هستم او چیزی نمی گوید منتظر می شود مردم یک کاری بکنند یا نکنند تا او بپرد وسط و برایش فلسفه بسازد! دقیقا مثل کیانوری توده ایها که فردای سخنرانی خمینی می امد فلسفه ضد امپریالیستی می کشید بیرون از پیام “امام”!

ایا می شود یک بام و دو هوا ماند و فقط “برای شکست تیم ایران جشن گرفت”؟ عقل حکم می کند که یا این مسیر را برویم و بعدش عزاداری کنیم اگر پیروز شدند یا این مسیر از همان اول مهمل بوده!

من طرفدار این نظریه هستم که نه جشن گرفتن و نه عزاداری مردم در داستان فوتبال هیچکدام عقل سالم نیست. اساسا این فوتبال این صحنه ها همه اش کشک است.

من معتقدم چپ عاقل که روی پیروزی طبقه کارگر تلاش دارد دنبال این مهملات نمی رود حتی اگر میلیونها میلیون با صوت تلویزیون انترناشنال بریند تو خیابون!

(۴)جایگاه سیاسی و طبقاتی  قیام کنونی در ایران چیست؟

تضاد مهمی بین چپ رادیکال و انقلابی با امثال کاظم نیکخواه و توده ایستهای دیگر بودجود امده که اگر خوب فهمیده شود دلیل این دنباله رویهای مهمل روشنتر می شود:

از دید من طی زمان چپ باید به این سوال پاسخ بگوید که جایگاه سیاسی قیام کنونی کجا قرار دارد؟ 

نه اینکه بگوئیم این قیام سرنگونی طلب است خیر! منظور این نیست .سرنگونی طلبی به خودی خود جایگاه سیاسی و طبقاتی نمی شود.

چنبشهای مختلف چه راست و چه چپ در حال حاضر در قیام شرکت دارند.ضد انقلابها چهره “انقلابی” بخود گرفته اند.همه خواهان سرنگونی!

لذا ماهیت قیام الان نه از این زاویه بلکه از زاویه برنامه الترناتیو باید تحلیل شود.

طبیعی است که ادم عاقل بگوید که این قیام هنوز سر سیاسی ندارد و دقیقا از این رو که سر سیاسی ندارد برنامه مشخص الترناتیو ندارد و شعارهائی که در خیان داده می شود بسیاریش جنبه سلبی دارد .همانطور که گفتم شعار زن زندگی ازادی هم زیادی ابکی است و عظف به سوال اصلی یعنی طبقه  حاکم و الترناتیو وضع موجود نیست.

لذا این قیام از دو جهت هنوز انقلاب نیست اگر معیار ما چپی باشد که انقلاب را با چنبش برای پایان سرمایه داری و انقلاب را با پیروزی سیاسی طبقه کارگر گره بزند.

ممکنست که این قیام هرگز به اون سطج که ما می خواهیم نرسد و لذا از دید چپ انقلابی هرگز نام انقلاب بخود نگیرد حتی اگر حکومت اسلامی سرنگون شود.

همانطور که سرنگونی پهلوی لزوما معادل پیروزی قیام نبود و قیام هرگز به انقلاب تحول پیدا نکرد.

اما کاظم نیکخواه و حزبش مثل تلویزیون انترناشنال و شازده پهلوی زور می زنند که این قیام را انقلاب معرفی کنند. همانطور که حزب توده قیام ۵۷ را انقلاب می دید و معرفی می کرد.

(۵)جایگاه و وظیفه یک حزب چپ سوسیالیستی یا یک فعال کمونیست در این میانه چیست؟

زمانی که حزب کمونیست کارگری توسط منصور حکمت رهبری می شد این حزب تاکیید داشت که حزب نباید دنبال جامعه بدود.مثلا در دوران خاتمی که منصور حکمت اعلام کرد که به رغم حمایت اکثریت مردم ایران از خاتمی این حزب دنبال مردم نمی دود و رفتار انها را توجیه فلسفی نمی کند.

از دید من این متد بسیار مهم است برای اینکه یک حزب یا چنبش بتواند واقعا به رهبری طبقه کارگر برسد.همانطور که بارها گفتم طبقه کارگر دنبال دنباله رو نیست دنبال پیشروست.

چپی که منتظر بماند که مردم چه می کنند و برایشان هورا بکشد تاریخ ایران را به گند کشیده و لازم نیست توده ایزم دیگری بیاید.ما دست اینها را خوب خوانده ایم و فقط تاریخشان با حمایت از جنایت ادامه یافته.

کاظم نیکخواه و حزب تقوائی در استانه قیام ۱۴۰۱ چنان ذوق زده شده اند که تمامی درسهای منصور حکمت را رسما و علنا  به کنار گذاشته اند و فکر می کنند کسی حالیش نیست خوشبختانه خیلی ها فهمیده اند و صدایشان رساست.

بله مردم در ایران و رهبرانشان لزوما موضع درست نمی گیرند و لزوما هم یک جنبش در ایران وجود ندارد و لزوما مواضع و رفتارها را نباید فلسفی کرد و مجیز گفت.

(۶) قیام کنونی در ایران الان انترناسیونالیست است یا ناسیونالیست؟

من اساسا قبول ندارم که چشن گرفتن مردم برای باخت تیم فوتبال ذره ای به نبرد ناسیونالیزم و انترناسیونالیزم ربطی داشته باشد.

بر عکس هر خبری از ایران منتشر شده توسط تلویزیونهای دست راستی منجمله “جشن مردم در باختن تیم فوتبال” همه روی این اصل تاکیید داشته که “مردم عاشق ایران یکپارچه هستند” همه از “ایران و ایرانی ” می گویند و تا بحال شعاری همه گیر که از انترنااسیونالیزم طبقه کارگر بگوید ندیده و نشنیده ایم.

از این جلو تر بروم تا بحال حتی تجمعات کارگری نیز شعاری جدی نه از لزوم رهبری طبقه کارگر در این قیام و نه از حمایت از جنبشهای ضد امپریالیستی طبقه کارگر دنیا به شکل سراسری داده نشده.

البته ادم عاقل که به قیام بعنوان یک روند نگاه می کند که جنگ طبقاتی درش رشد می کند نه تنها نا امیبد نیست بلکه وظیفه خود می داند دائم گوش بگذارد و فریادهای چپ رادیکال را اکو کند و راه نشان دهد.

این قیام نیاز به چنین پیشروانی دارد که هم عقل سالم هم الترناتیو چپ را به مردم در ایران ارائه دهند.طبقه کارگر این هنوز در ابتدای راهست و هنوز درون جنبشهای خیابان عمل می کند .شعارهایش مجزا نشده و شکل الترناتیو نگرفته.این نگرانی اور است و ما را نباید به جائی پرتاب کند که در قیام ۵۷ دیدیم.

در قیام ۵۷ طبقه کارگر امد بیرون تا خمینی برسد بقدرت! دقیقا همان اوه اهنگری که فردوسی داستانش را ساخت! کارش گذاشتن تاج به سر فریدون بود که “هیبت فرهی و خداد داد داشت و خونش پادشاهی بود”!

(۷) بالاخره چپ وسط دعوای فوتبال کجا بایستد؟

چپ عاقل و سوسیالیست خواه کل خرس رقصانی فوتبال را نشانه می گیرد.چه حمایت چه مخالفت با تیم فوتبال هیچکدام راه نیست هیچکدام عقل سالم نیست.

انها که برای شکست تیم فوتبال چشن می گیرند معلوم نیست در زمان پیروزیش چه غلطی می کنند!

جشنی اینقدر مهمل علامت انترناسیونالیزم نیست .تلویزیون انترناشنال را نگاه کنید متوجه شوید که راستها کلی در جشن مردم شریکند و جناب کاظم نیکخواه دارد جوک می گوید توهم می سازد.

قیام ۱۴۰۱ انقلاب نیست و هنوز باید کارها شود و چپ باید موثر تر شود و شعارها رادیکالتر شوند و تحول رادیکال به شرط پیروزی طبقه کارگر در قدرت سیاسی تعالی یابد تا ما این قیام را انقلاب بدانیم.

این قیام حتی در صورت پیروزی بر رژیم اسلامی لزوما انقلاب نیست بلکه یک سرنگونی حکومتی است و اگر راست ببرد انقلاب بی انقلاب.

چپی که الان این جنبشهای شکل نگرفته را انقلاب می نامد دارد توده ایزم را تکرار می کند.اینست وظیفه کاظم نیکخواه و حزبش و ما هم هستیم و راه خود را روشنتر جلوی جامعه قرار می دهیم و راه نشان می دهیم و دنبال گیجه سریهای مردم نمی رویم در جشن ختنه سورانشان هم شرکت نمی کنیم!

در توده ها چیزی مقدس وجود ندارد.جامعه ای که زیر فشار دیکتاتوری شکل گرفته بی راهه زیاد دارد .راه نشان دادن هنر است.

(*) منبع:

جشن شکست تیم ملی و برافروختگی ناسیونالیسم ایرانی(کاظم نیکخواه)

www.azadi-b.com/?p=28462

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate