“دفاعیه” اقبال نظرگاهی از حزب تقوائی تایید دیگری بر سقوط این حزب به راست و پوپولیزم

مقدمه:

“دفاعیه” اقبال نظرگاهی از سیاست فرقه تقوائی را خواندم(۱) .نه از منظر نقد ایشان بلکه از منظر وسیعتری که بررسی بحران کمونیزم کارگری و عموما کمونیزم ایرانی است و سالهاست این نقدها را ارائه داده ام(منجمله نگاه کنید به منابه زیر:۳و۴) لازم می بینم نگاهی به این “دفاعیه” بکنم.

هدف من در نقد اقبال نظرگاهی نشان دادن استیصالی است که فرقه تقوائی بهش دچار است که دچار چنین وکیلی شده! بالاخره وکلا علی رفم اینکه چه اعتقادی داشته باشند مجبورند به دفاع از موکل بپردازند و کمتر وکیلی را دیده ام که صادقانه در دادگاه ظاهر شود و بگوید که در دفاع از عدالت ایستاده و نه در دفاع از موکلش! اما اقبال نظرگاهی در این سطح نیست.او وظیفه خود دانسته که با پوشش “بررسی سیاست  خارجی کمونیستها ” به دفاع از فرقه تقوائی بپردازد! بواقع نه فقط در عرصه دفاع از تقوائی خراب کرده بلکه بحش کشافش در مورد “سیاست خارجی کمونیستی” نقطه عطفی است در تاریخ کمونیزم کارگری!

من بارها اعلام کرده ام که چه خوب شد منصور حکمت مرد و ندید این روزگار را و ندید این چنین موکلینش را!

و اما:

داستان از انجا اغاز شد که علی جوادی به نامه نگاریهای نهادهای وابسته به حزبش به حکومت امریکا اعتراض کرد و این متدها را غیر کمونیستی نامید. ایراد او اینست که زور می زند فرقه تقوائی نامش را تغییر دهد! از اونظرف فرقه تقوائی هم لج کرده و هی نامش را تغییر نمی دهد!

تا اینجا داستان را دنبال کنید تا برسیم به “دفاعیه” اقبال نظر گاهی ببینیم چه مصیبتی را بنام کمونیزم کارگری می فروشد!

(۱)”ادله “اقبال نظر گاهی:

معلوم نیست چرا اقبال نظر گاهی کلمه رفیق را در گیومه بکار می برد! خوب دلیلش اینست که نمی خواهد فحش مستقیم بدهد.ایشان در فحاشی و اتهام زنی آدم شناخته شده ای است لذا تصمیم گرفته که با بکار بردن گیومه تمامی تنفر خود را بریزد بیرون! 

بعدش می فرماید که اصل مقاله ایشان در مورد “سیاست خاجی حزب کمونیست است در قرن ۲۱”! خوب ما بسیار کنجکاو شدیم که این “سیاست” قرار است چه باشد؟! واقعا! 

آولا: “الان قرن ۲۱ است” و نباید به تاریخ گذشته متصل بمانیم!

حرف اصلی ایشان اینست! یعنی قرن ۲۱ آمده و قرن ۲۰ نیست! خوب؟! چظور است ما به تاریخ متصل نمانیم و جنایت خمینی در سال ۶۷ را هم متصل نکنیم به الان؟! تا کجا ما اجازه داریم از اقبال اقا که منفصل شویم؟! لطفا جدی بگیرید! اون مرز را که جائی باید از تاریخ منفصل شد کی تعیین می کند؟ آهان! حمید تقوائی و موکلش!

چظور است بگوئیم مارکس در قرن ۱۸ گفته سرمایه داری ضد انسانی است؟! این حافظه لعنتی کی ما را رها می کند؟!

دوما:”مردم از سیاستهای صد امریکائی خوششان نمی اید”!

خوبست ابتدا اقبال به ما هشدار می دهد که نمی خواهد پوپولیست باشد! لذا هی نگوئیم این جمعیت پوپولیست تشریف دارند افتاده اند دنبال توهم خود از مردم!

ما یادمان هست توده ایها با اتصال به “نظر مردم”بدنبال خمینی افتادند اما…! ما نباید به تاریخ متصل بمانیم وگرنه اقا اقبال ناراحت می شود!

گذشته، گذشته چرا سخت می گیرید! “به تاریخ شکست خوردگان وصل نشوید ها!

سوما: “ژاپن با امریکا خوب شد، خمینی با روسیه..ویتنام که ناسیونالیستی است و نه کمونستی”!

این از فرازهای اقا اقبال است ها! مثل کشتی گیرهای حرفه ای با یک حرکت زد به خال طرف را خاک کرد!

اقا اقبال اما یادش رفته دارد از “تاریخ ” استفاده می کند اما تاریخ را در فضای حاکمان می بیند و می خواهد از انها کم نیاورد! هر کی بهش ایراد بگیرد “مانده در تاریخ است” فقط اوست که به تاریخ مراجعه می کند بقیه حق ندارند! مهم اما اینست که تاریخ تفسیر بردار است چون طبقات وجود دارند و هر طبقه تاریخ را در نگاه خود و منافع خود می بیند.مشکل اقا اقبال همینجاست که برخی کمونیستها هنوز مارکس یادشان هست و هنوز زندگی و تجربه خود را از یاد نبرده اند و دچار دمانس نشده اند! 

چهارما: “مخالف سیاست تقوائی “انتقام گیر است”و راهکار نمی دهد!

پرتاب انالیزهاهای مهمل روانشناسانه و ساختن انگیزه های پنهان سابقه زیادی دارد.

واقعیت اینست که علی جوادی نقدی سیاسی به سیاستهای تقوائی دارد .نقدهای او مختص او نیستو بسیاری انها که حتی توی حزب تقوائی بودند هم همین نقدها را داشتند.

آیا می شود این مخالفتها را با “انالیز “روانشناسانه سمبل فرمود؟!

اینجا دو نگاه متضاد در مورد برخورد حزب کمونیست به حکومت سرمایه داری امریکا در مثابل هم هستند و ارتباط “انتقام شخصی “با این بحصها فقط از راه شقیقه ممکنست!

پنجما: “اینطور باشد مرگ بر امریکا ابدی می شود” بعدش می شویم خمینی!

اقا اقبال در “قرن ۲۱” مدعی است که واقعا خمینیزم ضد حکومت امریکا بوده! خوب ارتباطات پشت پرده خمینی و بعد زندگی افسانه ای جوجه اسلامیها در امریکا و غرب چه می شود؟

اتفاقا کمونیستها همین شارلاتانیزم خمینیزم را که بطور واقعی و در عمل مهمترین ابزار امپریالیزم امریکا در منطقه بوده همواره افشا کرده اند.

شعار “مرگ بر امریکا” شعار عاقلانه نیست از اینجهت که نظام سرمایه داری را نشانه نمی گیرد و فقط یک حکومت را نشانه می گیرد در حدا اکثرش.

اما ایا این به این معنی است که بطور واقعی حکومت امریکا در ایران معاصر و بعد بقدرت گیری چپ در ایران می شود گربه ملوس ؟! 

خوب تاریخ دقیقا بر عکس را نشان می دهد.تردیدی نیست به رغم هر سطح خایه مالی این حکومت اگر قدرت سیاسی بدست چپها باشد جامعه ایران یک لحظه روی ارامش نخواهد یافت ادرسش هم همان تاریخی است که رفقای اقا اقبال می خواهند ما ازش منفصل شویم.

نقد خمینیزم از سر ضد امریکائی بودنش نقدی کاملا دست راستی است.کار پهلوی چی هاست.

خمینیزم سمبل شکل اسلامی نظام سرمایه داریست که در همه دنیا اشکال دیگر هم دارد.خمینیزم بطور واقعی در مقابل امپریالیزم امریکا نبوده و نیست.بلکه یک ماسک ضد امریکائی دارد.سابقه همکاری اخوندها با اندرونی سفارت انگلیس در عین فحش دادن به “انگلیز” هم هست و ما عاقلها که تاریخ یادمان نرفته بخوبی دیده ایم که اسلامیزم سیاسی زیر بال نظام امپریالیستی رشد کرده و ادامه می دهد.

شعار استقلال سیاسی و حق مردم ایران برای تعیین سرنوشت خود و مخالفت با هرگونه تجاوز طلبی و دخالت در امور داخلی ایران باید سر فصل قانون اساسی ایران بعد سرنگونی خمینی باشد. این طبیعی است که چنین سیاستی توسط انها که نظام سلطه را توسعه داده اند خوش نخواهد امد.

نوکری امپریالیزم چیز بدیست چه در قرن ۱۹ چه ۲۰ و چه ۲۱! این پیام ما ادمهای عاقل به اقبال نظرگاهی!مخالفت با دخالت گری امپریالیستی را ناسیونالیزم نامیدن بی احترامی به عقل سالمست و سفسطه.

ششما: اسم حکومت ایران کمونیستی باشد یا نباشد!

خوب! اقبال نظر گاهی می تازد به جلو و موضوعاتی را مطرح می کند که “رفیق جوادی” او اساسا مطرح نکرده! اما چه باک! حالا وقتش هست که نام حکومت اینده ایران را هم معلوم کنیم!

در خرتوخری انگار تاریخ بد نیست حکومت اینده ایران را “جمهوری ” بگذاریم تا اقا اقبال قرن ۲۱ ناراحت نشود بعدش همه چیز خوب می شود و امپریالیزم دود می شود می رود هوا و نظام سلطه محو می شود و فرقه تقوائی را می برند کاخ سفید بهش جایزه نوبل می دهند! از اینجور چیزها! 

لذا با اجازه من وارد بحث رقیق نام حکومت ایران نمی شوم ماجرا بیخ پیدا می کند!

(۲) چند پاسخ اضافه به موکل حزب تقوائی:

از انجا که من ادم صبوری هستم و فکر می کنم این شلختگی و گیجی دست راستی که در فرقه تقوائی جا افتاده خودش سمبل بحران کمونیزم ایرانیست و منجمله کمونیزم کارگری.

دقیقا از زاویه حساسیتی که به وضعیت سیاسی در ایران و دنیا دارم و مسئولیتی که به نسل کنونی و نسلهای اینده احساس می کتم و “نه از سر تنفر شخصی به این و اون” از انجا که من شخصا هم توسط فرقه تقوائی و هم توسط علی جوادی و رفقاش مورد اتهام و فحاشی قرار گرفته ام و اینجور فرهنگها را افشا کرده ام دقیقا از همین دیدگاه تلاش می کتنم چند پاسخ سیاسی دیگر به اقبال نظر گاهی و موکلش بدهم:

اولا: “سیاست حزب منزوی که دائم ریزش دارد چه ربطی به سیاست حکومتها دارد؟”

اینجا ما فرقه داریم که دائم در حال ریزش است و تاثیری هم در جامعه ایران ندارد. چگونه این فرقه را با حکومتها مقایسه می کنیم؟ اونهم حکومتهای راست و امپریالیستی که خواهرهای حکومت امریکا هستند؟!

حتی در فردای بقدرت رسیدن چپ در ایران فاصله بین حزب و حکومت باید روشن باشد.حکومت طبیعی است که باید سیاست تنش زادئی را دنبال کند.اما این هم معادل همکاری با نظم امپریالیستی نیست.

حزب سیاسی سیاستی دارد و حکومت سیاست دیگر.سیاست حکومت را شوراها تعیین می کنند و حزب سیاسی تعیین کننده سیاستهای حکومتی نیست.نظری دارد برای خودش. حکومت در پاسخ به شرایط روز و در موازات سیاست استقلال بسته به برخوردها در زمانش برخورد می کند.

دوما: ایا حزب سیاسی کمونیستی محق است الان به حکومت امریکا عریضه بنویسد؟

از انجا که من نام کمونیزم را یک تابلو می بینم که خیلی ها انرا تکان می دهند و تکان خواهند داد ، بر این عقیده هستم که فرقه تقوائی یک فرقه نماینده طبقه کارگر و منافعش نیست بلکه خود را سمبل طبقه متوسط ایران می داند و از فرهنگ این طبقه و خواستهای این طبقه دفاع می کند و لذا تمام تلاشش اینست که در صف راست جائی بگیرد. این کار امروزش هم نیست.من شخصا در نیویورک دیدم اینها چه تلاشی داشتند کنار سلطنت طلبها بایستند و عکس بگیرند تا رسیدیم ایستادن کنار معصومه قمی و سایر قضایا!

لذا به اینها می گویم بنویسید اقا بنویسید! با نامتان هم بنویسید! فکر کنید امپریالیزم امریکا خر می شود اگر بنام خود ننویسید مینا احدی و اون یکی را بفرستید جلو! کی به کیست! تاریخ که بی خیال جغرافی را هم ندیده بگیرید بشوید ترامپیست!

سوما: ایا درخواست از بایدن برای عدم اجازه به رئبسی کار اصولی و منطقی است؟

من فکر می کنم کمونیستها از موضوع حزب فاقد قدرت حکومتی بجائی نمی رسند چنین تقاضاهائی بکنند که هیچ خود را مسخره می کنند و بس!

حکومت بایدن و کل حکومت امریکا کاملا می داند رئیسی کیست همانطور که سایر جانیان را می شناسد.

اگر خطاب به مردم دنیاست که مردم را خطاب کنیم! اتفاقا باید به مردم دنیا اعلام کنیم اینها دستشان تو جیب همست! مردم دنیا را از توهم در اوریم! 

نه سازمان ملل و نه حکومت امریکا هیچکدام مورد خطاب ادمهای عاقل حتی غیر کمونیست نیستند.کمونیستها خصوصا خطابشان به مردم بوده و نه حکومتها.

وقتی قدرت سیاسی حکومتی داشتیم انزمان از سر حکومتی هر پوفیوزی را می شود خطاب قرار داد برای بسیج مردم دنیا بر علیه او برای افشای او!

چهارما: رابطه کمونیستها با درک مردم از سیاست:

قبلها انزمانها که کمونیستها خود را پیشروی مردم می دانستند، انزمانها که کمونیزم را چنبش پیشروی طبقه کارگر می دانستند زیاد روی نظرات مردم در جامعه سرمایه داری حساب باز نمی کردند.همان مردمی که در اکثریت به هبتلر رای دادند و خمینی همانها که در زمان منصور حکمت هم در اکثریتشان به خاتمی رای دادند.همانها!

ما یادمان نرفته که منصور حکمت دنبال اکثریت مردم نرفت و حق داشت.نظرات مردم تحت تاثیر بمباران بورژازی ساخته شده و بسیاری شعارهای اکثریت مردم ایران همین الانهم مهمل است و ضد منافعشان! هیچ ادم عاقلی نمی افتد دنبال نظر مردم در مورد امریکا که الان اگر شیطان هم بیاید مردم ایران از تنفر از اخوندها می چسبند بش!

اینکه جایگاه کمونیستها در مقابل مردم چیست و چه باید باشد از اهم مباحث کمونیزم کارگری در مقابل توده ایزم و فدائیزم بوده و حالا بعد منصور حکمت کمونیزم کارگری باید به این حال زار بیفتد که پوپولیزم توده ایستی را بکار ببرد و با پر روئی عجیبی ادعا کند که پوپولیست نیست!

واقعیت اینست که همانطور که مردم سایر مناطق خاورمیانه درک معوجی نسبت به حکومت امریکا و حکومتهای غربی دارند در سیاست کنونی هم خوششان نمی اید کسی بگوید حکومت امریکا امپریالیست و ضد کارگر است و حکومت اسرائیل حکومتی صهیونیستی و نژاد پرست و ترچیح می دهند کنار اینها قتل عام فلسطینیها را بخود مروبط ندانند اونهم از لج خمینیستها! 

از معضلات جامعه ایران همین گیجی سیاسی است.حالا اقا اقبال می خواهد دنبال این گیجی سینه بزند از سوی موکلش!

خلاصه کنم:

مضحک است که حزب تقوائی دچار چنین وکلائیست! اما برای منتقئدین این فرقه اقبال نظرگاهی فرصتی است که بار دیگر درجه سقوطی که اینها بهش دچار هستند نشان جامعه دهیم.

من از اقبال نظرگاهی تشکر می کنم و امیدوارم ایشان سکوت معمول فعالین این فرقه را در مورد من پیشه کند و لب به پاسخ نگشاید چرا که نگران فحاشی او هستم نگران اتهام زنی او هستم! نگرانم که این مخالف من بیشتر خود را تحقیر کند. مثل منصور حکمت دوست دارم مخالفم در سطحی از عقل وارد مناظره با من یا سایر مخالفینش بشود! نمی خواهم مخالف خود ذلیل ببینم.اتهام زنی فحاشی و انالیز روانشناسانه مخالف تنزل اخلاقی است تنزل گفتارهاست و مناظره ها.

کمونیزم کارگری از زمان مرگ منصور حکمت در همه عرصه ها عقب نشسته و به توده ایزم در حال انتقال است خصوصا در فرقه تقوائی این عقب نشینی بسیار شاخص است.دیگر دقت نظری لازم ندارد خودشان با افتخار این تغییر سیاستها را داد می زنند و مدعی هستند که باید از تاریخ گذشتگان فاصله گرفت در حالیکه مثل ترامپ دارند تاریخ را بازنویسی می کنند تا شاید با تکرارش واقعیت جدیدی بسازند! 

اینست که انها که دل برای کمونیزم می سوزانند و کمونیزم را جنبش برای پایان استثمار سرمایه داری و ازادی و برابری می بینند باید هوشیار باشند و این تابلوهای دروغین طبقات متوسط جامعه را کنار توده ایزم و فدائیزم افشا و منزوی کنند.

کمونیزم قرن ۲۱ بر اساس عقل و بررسی طبقاتی تاریخ بشریت بر اساس نقد کمونیزمهای گذشته و تجارب جهانی باید شکل گیرد تا ابزار مبارزه طبقه کارگر برای رهائی از نظم سرمایه داری شود.تاریخ معاصر بشر تاریخ ستم امپرایلیستی و گلوبالیزه شدن نظم کثیف سرمایه داریست امریکای ملوس هم بیخ ریش حامیانش!

منابع بیشتر:

(۱)رفیق علی جوادی در اسارت تاریخ(اقبال نظرگاهی)

www.azadi-b.com/?p=24785

 

(۲)حزب اکس “کمونیست کارگری” در بارگاه هیات حاکمه آمریکا(علی جوادی)

www.azadi-b.com/?p=24713

(3)بیست سال پس از منصور حکمت و تداوم بحران در بازماندگانش(سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?cat=34

(4)چرا علی جوادی رسید به نقطه “آغاز”؟(سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=21477

.” 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate