سخت جانی ترامپیزم و فاشیزم در امریکا و توسعه راست افراطی در دوران افول امپریالیزم غرب

مقدمه:

دو سال پیش متعاقب شکست ترامپ و فاشیستهای حامیش در انتخابات سال ۲۰۲۰ امریکا ، بسیاری منجمله من پیش بینی می کردیم که کار ترامپیزم تمامست و رهبری پشت پرده حکومت امریکا که سازنده ترامپیزم بوده ، با شکست ترامپیزم و نئوفاشیزم چرخش کرده به همان سیاستهای کلاسیک نئوکان که اخیرا بیشتر بدست دموکراتها اجرا می شود.

اما چنین نشد و ماندگاری آدمی مثل بایدن بعنوان “نماینده حزب دموکرات” از یکسو بحرانهائی که حکومت امریکا  بخاطر جنگ طلبی در سیاست خارجی درش وارد شد، سقوط زندگی و توسعه فقر در امریکا ، ترامپیزم و فاشیزم را مجدد بعنوان آلترناتیو  انتخابات ریاست جمهوری  جلوی صحنه قرار داد.

مهمتر از صحنه امریکا صحنه عمومی سیاست در اروپاست و تاثیرات بسیار مخرب جنگ اوکرائین در گرایش براست و فاشیزم در کشورهای اروپائی و حمله سیستماتیک به مهاجران و پناهندگان و سطح زندگی.

این روزها سیاستمداران نوکر صفت اروپا از المان تا فرانسه تا انگلیس و کشورهای اسکاندیناوی در بوق جنگ می دمند و برای ورود به اوکرائین در صف می شوند.دارند افکار عمومی کشورهای اروپائی را که از سقوط بی سابقه زندگی تحت فشار هستند با فریب ناسیونالیستی و ضد روسی منحرف می کنند مثل همیشه تاریخ منحمله استانه جنگهای جهانی اول و دوم که بورژوازی در بستر بحرانهایش چاره را ورود به جنگ دید.

در اینجا چند نکته را در مورد ماجرای حلو رفتن ترامپ در انتخابات مقدماتی امریکا ارائه می دهم:

(۱)پیروزی ترامپ در انتخابات ۵ ایالت در برابر کاندیدهای حزب جمهوریخواه:

هنوز چند ماهی از انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری گذشته ترامپ در ۵ ایالت امریکا برنده انتخابات درون کاندیدهای حزب جمهوریخواه شد که اخرینش کارولینای جنوبی بود.رای او بیش از رای دور قبلی بود و نامزدهای حزب جمهوریخواه شکست سختی از او خوردند.

ترامپ امروز نامزد بی رقیب حزب جمهوریخواه است به رغم اینکه مشکلات قانونی متعدد و دادگاههای پی در پی بر علیه او در جریانست.این دادگاهها که بخاطر فساد اقتصادی و کلاهبرداری او و بخاطر تلاشش برای برگرداندن نتیجه انتخابات سال ۲۰۲۰ برگزار می شود از قضا بیشتر و بیشتر حامیان فاشیست او را سر خط کرده.

حزب جمهوریخواه که سنتا حزبی نئوکان بوده امروز کاملا از ریخت افتاده و تسلیم جریان عقب مانده و پوپولیستی است که خظلتش ضد کمونیست ضد طبقه کارگر است و بشدت نژاد پرست و ضد مهاجر. تئوری توطئه دروغ پراکنی و عوام فریبی عجیبی که در تاریخ امریکا سابقه ندارد از حامیان ترامپ همان ساخته که حزب موسولینی و حزب هیلر را مشخص می کرد.

(۲)روانشناسی اجتماعی کاملا مشابه با فاشیزم و نازیزم در حامیان ترامپیزم:

تجربه ۴ سال حکومت ترامپیزم در امریکا چه بود؟ ادامه مبارزه با اتحادهای کارگری و توسعه ضد کمونیزم توسعه کثیفترین نهادهای مالی و وال استریت عقب نشاندن نهادهائی که  بیمه اجتماعی و حمایت اجتماعی را به مردم فقیر ارائه می دهند سقوط مداوم خدمات عمومی و کاهش مالیات از میلیاردرها از رئوس سیاست داخلی ترامپ بود.

با اینکه ترامپ ادعا داشت “شعلها را به امریکا برمی گرداند” نتیجه ۴ سال حکومتش هیچ در بر نداشت چرا که نظام سرمایه داری اساسا در فرار از امریکا دنبال افزایش سود بود و شعارهای ترامپی فقط مصرف انتخاباتی داشت.

ترامپ و دارو دسته فاسیشتش تقصیرها را به گردن مهاجران انداختند و راه حل را بستن مرزها دانستند تا هر چه بیشتر فشار بر طبقه کارگر مهاجر بیشتر شود و در امد انها کاهش یابد .

روانشناسی تنفر از خارجی و توسعه سازمانهای نژاد پرست بطور بی سابقه که رسما هم از سوی ترامپ حمایت می شوند بگیرید تا حمله به حقوق زنان. همه و همه بخشهای اصلی سیاست ترامپی است که روی یک روانشاسی اجتماعی استوار است که بخوبی در مورد تاریخ فاشیزم و نازیزم تحلیل علمی شده.

ریشه توسعه این پوپولیزم و عوامفریبی اینست که جامعه بحران زده و فاقد اینده که توسط سرمایه داری به بن بست رسیده فرامی خوانند و دشمن فرضی می سازند و در ناسیونالیزم عظمت طلب می دمند.

ترامپ در دور اول ریاست جمهوریش از حاشیه نشینها از مذهبیون مرتجع سیاهی لشکر ساخت و بخشی از این لشکر هنوز در توهم بسر می برد و فکر می کند که حقش خورده شده و ترامپ قرار است حق انها را بدهد!

(۳)بحران بی سابقه درون حزب دموکرات:

همانطور که در تاریخ فاشیزم و نازیزم شاهد بودیم گرایشات معمول بورژوازی در بستر بحران سرمایه داری دچار بی عملی و بی ایندگی و بحران داخلی ، بهترین فضا را برای موسولینی و هیلر اماده کردند.

خزیدن موسولینی و هیتلر به قدرت در فضای “دموکراسی” و جمع کردن گله های لمپن و نژاد پرست ناراضی و متوهم انجام شد و وعده های توخالی که “موسولینی و هیتلر نجات دهنده کشور هستند و عظمت را به ان برخواهند گرداند”!

در حال حاضر درون حزب دموکرات امریکا  نیروهای راست بسیار مفعل هستند و حاضر نیستند بیش از بایدن جلوی صحنه بیاورند

بایدنی که طی چند سال اخیر گذشته از شکستهای سیاسیش دچار دمانس شده و توان تفکر و تمرکز حواسش بسیار شکننده است.

جلو نگه داشتن بایدن توسط حزب دموکرات یک پدیده سمبلیک است درست مثل دستگاه حاکمه ایتالیا و المان در استانه عروج فاشیزم و نازیزم.مشتی پیر و پاتال ورشکسته بهترین زمینه ساز بروز نژاد پرستی و عوامفریبی پوپولیستی!

(۴) ترامپیزم و سیاست خارجی “درونگرا”

در ۴ سال اول حکومت ترامپ سیاست خارجی رامپ بیشتر درونگرا بود و عقب نشینی در اروپا و حتی فشار روی کشورهای عضو ناتو برای افزایش سهمشان.در عین حال ترامپ برای بستن با پوتین و دیکتاتورهای متعددی دست دراز کرد و به حکومت صهیونیستی اسرائیل کمک کرد تا پایتختش را در اورشلیم قرار دهد.

لذا سیاست خارجی ترامپ دچار ناموازنه و عدم تداوم بود.ترامپ اولین حرکات را برای اغاز جنگ سرد با چین اغاز کرد و افزایش فشار مالی روی حکومت چین به شکل گسترده ای در زمان ترامپ اغاز شد.

در خاورمیانه علاوه بر افزایش حمایت از صهیونیستها و فشار روی کشورهای عربی برای عادی سازی روابط با اسرائیل و ترور قاسم سلیمانی حرکات پشت پرده ترامپ برای همکاری با رژیم اسلامی ادامه یافت در حالیکه در روی صحنه قرارداد برجام را پاره می کرد بهترین کمک را به گرایشهای تندتر رژیم اسلامی فراهم کرد.

قیقاجهای سیاست خارجی ترامپ تابلوی تمام قد وضعیت زار حکومت امریکا در صحنه بین المللی بود و به هیچ روی یک سیاست مداوم  را نمی توانستیم ببینیم.این سیاستی درونا متناقض بود که فقط ظاهر “درونگرائی” داشت و بیشتر تقلائی بود برای ماندن در مرکز قدرت جهانی با عربده های توخالی.

(۵) وضعیت جنبشهای مترقی و جوانان در امریکا و افق انتخابات سال ۲۰۲۴:

پا گذاشتن کورنل وست بعنوان نامزد منفرد و انشعاب او از حزب دموکرات ، حتی اعلام برنی سندرز در بیرون رفتن از حزب دموکرات و ادامه کاری “بلوک جوانان در کنگره امریکا” نشانه های مهم اما ضعیف است که در بالا  تلاش برای ارائه نیروی سوم در جریانست اما این حرکات در بالا بجائی نخواهد رسید.

تمام امید نیروهای مترقی امریکا به طبقه کارگریست که عموما از مهاجرها تشکیل شده و جوانانی که در سطح میلیونی در دورهای قبلی انتخاباتی بیشتر حول “بخش چپ حزب دموکرات” متشکل شدند و الان در مدیای الترناتیو فعالند.

این جنبشهای از پائین متاسفانه هنوز انسجام فکری لازم برای سازماندهی در حزب خط سوم”۰مثل حزب مردم امریکا) را ندارند و اگر طی چند ماه اینده نجنبند متاسفانه شکست بایدن معادل پیروی ترامپ و فاشیستهای امریکا خواهد بود.

خلاصه:

همانطور که گفتم ادامه کاری ترامپیزم و فاشیزم در امریکا و اروپا به بحران قدرت امریکا و امپریالیزم غربی گره خورده و در بستر ناتوانی سرمایه داری در ارائه زندگی متعادل و گسترش فقر این روانشناسی فاشیستی عرصه  تداوم پیدا کرده .

ناتوانی بخشهای “لیبرال و نئولیبرال بورژوازی” زمینه ساز پیروزی ترامپ است و تنها راه  ازادیخواهان و نیروهای مترقی سازماندهی جنبش کارگری و جوانان و سازماندهی حزب الترناتیو است.

حزب دموکرات را باید این میلیونها جوان سه طلاقه کنند و حزب الترناتیو را بسازند.طبقه کارگر امریکا باید بحنبد و از دوران فردگرائی و زندگی بدون ساحادیه فاصله بگیرد.ورود طبقه کارگر و جنبشهای جوانان به سیاست بطور مستقل مبارزه با جنگ و صلح خواهی مترقی و انقلابی ارائه خواستهای اساسی مثل نان مسکن بهداشت و حقوق زنها و اقلیتها همه اینها مسیر منطقی است که ترامپیزم و فاشیزم را در امریکا شکست داد.

پایان سیاست سنتی دو قطبی و ارائه حزب الترناتیو چپ تنها راه نجات مردم امریکا از کابوس تکرار ترامپیزم است که اینبار کثافتکاریهای ناتمامش را می خواهد کامل کند!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate