نقدی به “عدم پاسخگوئی”  رفیق بهرام رحمانی به ایرج مصداقی

مقدمه اول:

ابتدا بگویم که امید من اینست که سایت آزادی بیان این نقد من را به بهرام رحمانی منتشر کند از این جهت می نویسم که شاید مخاطبان این نوشته نیاز داشته باشند که متد درست و اصولی برخورد به مخالف را از دید من بدانند و شاید مثل من خسته شده باشند از متدهای مرسوم چپی که  مورد اعتماد جامعه نیست بخاطر چندین نسل خرابکاری در روابط و فضای مناظره و دیالوگها.

این اولین بار نیست که من مواضع و متدهای بهرام رحمانی را نقد می کنم و امیدوارم فرصت باشد و سایرین هم اینکار را انجام دهند و هدف این باشد که چپی ارائه شود که بشود نسل جدید هم انرا ادامه دهد و نه چپی که تا همینجا و تاریخا  و کاملا منزویست و بی اثر. بارها گفته ام که اگر حال و روز چپ سنتی ایرانی به این وضع رسیده فقط دیکتاتوری و داغ و درفش نیست بلکه خود کرده را تدبیر نیست!

مقدمه دوم:

بهرام رحمانی از معدود افرادی است که حامی نرگس محمدی بوده و هنوز مفتقد است که فرقه رجوی در جبهه انقلاب است و متحد کمونیستها! البته هم ایشان بود که متحد اوجالانیها هم بود که الان بطور رسمی توسط ارتش امریکا در شمال سوریه مشغول اموزش نظامی هستند و بخشی هستند از استراتژی حکومت امریکا در منطقه خاورمیانه. ایشان اوجالانیها را نمایننده جنبش شورائی می نامیده و امیدوم در اینده بازنگری در این ماجرا داشته باشد.

اما ایشان در مقاله کوتاهی به ذکر اینکه فرمودند که قرار نیست پاسخگوئی به ایرج مصداقی داشته باشند بعد از ارائه سابقه تاریخی خودشان  در اخر مقاله اشاره به ماجرائی فرمودند که عبارتست از “همکاری ایرج مصداقی با لاجوردی و حاج داوود” خوب من خوشحالم ایشان قرار نبود که پاسخگوئی داشته باشد به ایرج مصداقی  و گرنه چه می شد؟!

در این مقاله چند نکته در مورد این مقاله بهرام رحمانی ارائه می دهم و تاکییدم اینست که این متدهای “عدم پاسخگوئی” تیپک متدهائی است که چند نسل چپ ایرانی را به اینجا کشانده:

(۱)دفاع از فرقه مجاهد بعنوان کمونیست:

فعلا ایرچ مصداقی را بگذارم کنار ببینم این فرقه رجوی چه ربطی به کمونیزم و برنامه سوسیالیستی دارد؟ 

ماجرای حمایت از فرقه رجوی فقط این نبوده که اونها کودکان را فرستادند اروپا! خیر! بهرام رحمانی خود را متحد این فرقه می داند.این را در مقالات قبلیش گفته!

تاریخا فرقه رجوی هم کودکان را فرستاده به عراق و هم از عراق خارج کرده.استفاده از کودکان و بزرگسالان برای اهداف  ارتجاعی رجوی محدودیت نداشته .فرقه رجوی ازادواج و طلاق تشکیلاتی دارد  و جداسازی زن و مرد در پادگانهایش داشته و دارد و بیچاره حامیانش را فرستاد به مرز ایران تا طی یک عملیات برسند تهران! ماجرای فرقه رجوی یکی دو تا نیست از بدو پیدایش این فرقه اینها اسلامیهائی بودند که در دوران  تب چریگیزم مدتی مدعی سوسیالیزم اسلامی بودند و با چرخش جهان بسرعت به ابوابجمعی امپریالیزم  تبدیل شدند و رسما حامی نظم سرمایه داری امپریالیستی هستند.

فرقه رجوی خودش را رقیب پهلوی چی ها در میان دالانهای امپریالیستی و لابی گری می داند و بهرام رحمانی احتمالا همه اینها را می داند!

خوب با این فرقه که رسما و با تمام تعاریف روانشناسی اجتماعی فرقه است و مدل اموزشی است برای اموزش فرقه ایزم این حمایتهای بهرام رحمانی از چه روست؟

آیا منصور حکمت فرقه مجاهد را متحد خود می دانست یا بخشی از سناریوی سیاه؟ نکند بهرام رحمانی به همین دلیل از حزب منصور حکمت جدا شد؟

مهم اینست که بهرام رحمانی فقط نظر خودش را بنویسد و از طرف کمونیستها  سخن نگوید گرچه خود را یک فرد با سابقه بداند. ایشان با همه سابقه خود یک نفر است مثل من و مثل بقیه.

(۲)استفاده از سابقه فعالیتها برای اغاز حمله به ایرج مصداقی:

انگیزه بهرام رحمانی برای “عدم پاسخگوئی به ایرج مصداقی” رسما حمله او به بهرام است.اینست دلیل این مقاله کوتاه!  اگر هدف یک روشنگری سیاسی بود اساسا نمی بایست  “پاسخگوئی” باشذ وقتی نام بهرام رحمانی اورده شود!

اما بهرام رحمانی یک لیست از تاریخ فعالیتهایش می اورد و برای من این سوال را ایجاد می کند که:

اولا: کدام فردی سابقه سیاسی را می تواند معیار درستی یا غلط بودن مواضع کنونی سیاسی می داند؟ ما کم داریم بسیاری با سوابق سیاسی که در مواردی کاملا سوتی می دهند؟

دوما: اگر برای بهرام رحمانی سابقه عضویت در کومله و حزب کمونیست ایران و حزب کمونیست کارگری درخشانست چرا ایشان از اینها جدا شده؟ اگر افتخار بوده چرا جدائی؟ و اگر حدائی کار درست بوده دیگر چرا این سابقه را سمدالی می داند بر سینه؟ 

مهمتر از همه این سوالها اینست که در یک بحث جدی ادم با سابقه خودش وارد نمی شود و تعداد انتشاراتش را دلیل نمی گیرد.مستقیم روی بحث مشخص می ماند.

(۳)ایرج مصداقی و پایگاه سیاسی او یا “همکاری با لاجوردی در زندان”؟

از دستاوردهای مهم کمونیزم نسل سوم خصوصا کمونیزم منصور حکمت این بود که وضعیت ادمها در زندان را ملاک قرار ندهند وچرا که رفتار انسانها در زندان زیر شکنجه را نباید معیار قرار داد که دقیقا هدف شکنجه گران و لاچوردیهاست تا ادمها را ما اینگونه قضاوت کنیم.

من نمی دانم بهرام رحمانی چقدر زیر شکنجه رژیم اسلامی و لاجوردی بوده و هرگز از این سو را را مورد قضاوت قرار نمی دهم.

راه کمونیستها و انساندوستان دفاع است از انسانها در زندانها و نپذیرفتن چهره ای که زیر شکنجه از خود نشان می دهند و محکوم کردن شکنجه گر نه شکنجه شده.

نسل اول و دوم کمونیزم ایرانی از این مدل قضاوتها برای زدن مخالفش همواره استفاده کرده.خواننده خود قضاوت کند!

اما ایرچ مصداقی فقط نمونه ای از جداشدگان فرقه رجویست که چه به راست زدند چه به “چپ” متاسفانه هیچکدامشان الان در بخش رادیکال کمونیستی فعال نیستند.

اساسا یکی از نتایح فرقه ایزم نابودی شخصیت اعضایش بوده چه درون فرقه بمانند چه بیرون بشوند.

ایرج مصداقی از بخشی از اعضای فرقه رجویست که تمام سلولهایش دچار فرصت طلبی است و فرهنگی بسیار زشت در مقابل مخالفان دارد و روند پیوستنش به پهلویزم را باید مسئولانه و با پرنسیب نقد سیاسی کرد.چیزی که بهرام رحمانی در عدم پاسخش” ا از این متد بسیار دور است.

بله او ضد کمونیست است درست مثل خود رجوی و فرقه اش! تمامی این فرقه و بسیاری از جداشدگانش دچار این بیماری هستند.

خلاصه کنم:

“عدم پاسخ “بهرام رحمانی به ایرج مصداقی نمونه تمام عیار متدی است که کمونیستهای رادیکال و پیشرو نباید استفاده کنند.نه در محتوی و نه در شکل .هیچکدام قابل دفاع نیست.

با اینکه من از بهرام رحمانی و نوشته هایش بسیار اموخته ام اما دقیقا بخاطر احترام به ایشانست که سکوت را جایز نمی بینم.

این بار اول نیست و احتمالا بار اخر هم نخواهد بود مه به نقد بهرام رحمانی می پردازم  چرا که ادمها بسیاری ضعفهاشان را قدرت می بینند و تا اخر عمر انرا بعنوان افتخاری بر سینه تکرار می کنند.اما خطابم به خوانندگانست که این مباحث را جدی بگیرند و شیون درست و اصولی برخورد به مخالف را بیاموزند و فریب خود و قعالیتهای گذشته خود را هم نخورند که “همین امروز امتحان می دهیم” و به ما بخاطر دیروز نمره امروز نمی دهند!

منبع:

(*)ایرج مصداقی در خدمت کیست؟ّبهرام رحمانی)

www.azadi-b.com/?p=41885

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate