زحمتکشان ایران چگونه بهای “محور مقاومت” را در شرایط جنگی  با خون و زندگی خود می پردازند؟

زحمتکشان ایران چگونه بهای “محور مقاومت” را در شرایط جنگی  با خون و زندگی خود می پردازند؟

مقدمه:

در مقالات قبیلیم روی مسئله تداخل نبرد زئوپولیتیک جهانی و منطقه ای و تاثیرات این روند روی مبارزات ازادیخواهانه و برابری طلبانه مردم در ایران و جهان نکاتی را اشاره کردم و تاکیید داشتم که بررسی این تاثیرات متقابل اهمیت بسیار مهمی در برنامه ریزی برای مبارزات سوسیالیستی دارد.

راست سیاسی چه درون حکومت ها و چه بیرونش از وضعیت بحرانی کنونی سودهای سرشار می برند و ابزار می سازند تا انچه مردم در ایران و سایر نقاط دنیا طی دهه ها بدست اورده اند هم پس گیرند.این صحنه هائی است که در همه جا منجمله امریکا و اروپا شاهدیم که عبارتست از هجوم راست و فاشیزم و نژاد پرستی به زوایای زندگی جامعه.

در ایران  مسئله اینست که درست در بزنگاه تلاش رژیم اسلامی برای سرکوب قیام ۱۴۰۱ ، منطقه و جهان وارد یک دوران بسیار بحرانی ژئوپولیتیک شده که اعازش جنگ در اوکرائین بود و منطقه خاورمیانه منطقه دوم و هم اکنون شرق اسیا هم در استانه است.

بحران منطقه خاورمیانه دو سر ارتجاعی دارد که حکومت ایران باشد و حکومت اسرائیل که اینها شاخکهائی در منطقه دارند .رابطه حکومت اسرائیل با امریکا بسیار محکمتر است از رابطه نیم بند رژیم اسلامی با قطبهای روسیه و چین.

حکومت امریکا و تا حدی حکومتهای اروپائی  ، صهیونیستها را ابزارهای مهم ماندگاری خود می بینند لذا با تمام قوا پشت این جانیان اسرائیلی هستند و لذا حکومت ایران بیشتر مجبور است از شاخکهای بیرونی خود برای ماندگاری استفاده کند. مشکل اینجاست که منابع مادی و مالی حکومت اسلامی ایران برای تغذیه شاخکهایش بسیار کمتر است از جناح امریکا و اسرائیل و در بلند مدت  این مسئله منابع مادی  همانطور که بلوک شرق را زمین زد  می تواند به تلاشی این  جانیان اسلامی تمام شود. لذا اینجا یک موازنه نابرابر است و به رفم سقوط تاریخی قطب امریکا و اسرائیل هنوز اینها دخائیر زیادی دارند که رژیم اسلامی و شاخکهایش را بزنند و اگر خودشان پیروز نمی شوند از خاورمیانه زمین سوخته بسازند.

اما در این مقاله من نکاتی در مورد تاثیرات توسعه بحران منطقه خاورمیانه که بتدریج وارد یک فاز جنگی تمام عیار شده ارائه می دهم:

(۱)ورود به شرایط جنگی منطقه ای با هدف درگیر کردن رژیم اسلامی:

شکست  رژیم اسرائیل در غزه و ناتوانی این ارتش افسانه ای همراه بحران تاریخی صهیونیزم حتی درون اسرائیل باعث شده که حکومت اسرائیل تلاش وسیعی انجام دهد که پای حکومت امریکا و غربیها را در خاورمیانه باز کند و با توسعه حملات تروریستی در سوریه و لبنان و ایران  حکومت اسلامی را بیشتر و بیشتر درگیر کند. این را صهیونیستها راه فرار می دانند.

هرقدر حکومت امریکا و ارتشش در خاورمیانه درگیر شود شانس زنده ماندن صهیونیستها بیشتر می شود.حکومت امریکا هم با اینکه دچار بحران داخلی و جهانی است این مداخله گری  نظامی را بطور محدود  پیش می برد و با همکاری حکومت انگلستان تلاش دارد حکومتهای اروپائی و اسیائی و استرالیائی و کانادائی خود را هم به خط کند.

همانطور که گفتم این محور تلاش دارد خاورمیانه را از دست ندهد و یا انرا به زمین سوخته تبدیل کند.

با مشاهده وقایع چند ماه گذشته  روند درگیر کردن گام بگام رژیم اسلامی قابل مشاهده است هرچند این رژیم تلاش زیادی کرده که از طریق شاخکهای اسلامی خود در منطقه عمل کند و از معرکه فاصله بگیرد اما ورود ارتش امریکا به چنگ یمن و امادگی برای حمله به لبنان این فضاسازی رژیم اسلامی را محدود کرده و در صورت توسعه جنگ در یمن و لبنان رژیم اسلامی چاره ای جز ورود به این جنگ منطقه ای نخواهد داشت.

رژیم صهیونیستی و حکومتهای غربی می دانند که ورود رژیم اسلامی  به جنگ تمام عیار  نقطه بسیار بزرگ ضعف این رژیم است چرا که در ایران بشکه باروت نارضایتی مردم  وجود دارد و رژیم اسلامی به هیچ وجه پشتیبانی مردم را ندارد و توسعه شرایط جنگی در ایران به احتمال زیاد سقوط رژیم اسلامی را تسریع خواهد کرد.

(۲)استراتژی رژیم اسلامی در شرایط جنگی در ایران:

همانطور که در مقالات قبلیم گفتم رژیم اسلامی بجز گریز از ورود به جنگ تمام عیار مجبور است در ایران به فشای سرکوب دامن بزند و راهی بجز این ندارد.همانطور که شاهدیم اعدامها را توسعه می دهد و به فضای رعب و وحشت دامن می زند.این تنها راه این رژیم است .

اما مشکل بزرگتر این رژیم اینست که در عین حال با بحران وسیع اقتصادی روبروست و فساد حکومتی از سرو کولش بالا می رود .همینطور مردم در تمام سطوح مقاومت می کنند و  قیام ۱۴۰۱ به اشکال متفاوتی زیر پوشت جامعه زنده است و بصورت اعتراضات  و اعتصابات و مقاومتهای مدنی ادامه دارد.

جامعه ایران  اساسا سرسازش با حکومت ندارد و درست در شرایطی که حکومت نیاز به سیاهی لشکر دارد و نیروهای پاسدار و سرکوبش محبورند هم در داخل و هم خارج کشور  جان بدهند و رژیم را نگه دارند ، نگران قیامهای گسترده مردم باشند که بطور انفجاری و غیر قابل پیش بینی عمل خواهد کرد.

مشکل دیگر رژیم اینست که حکومتهای روسیه و چین با تمام قد پشت حکومت اسلامی نیستند و در هردوی این حکومتها حامیان سازش با قطب غرب و اسرائیل قدرت دارند و لذا حکومت اسلامی در خاورمیانه تقریبا مجبور است  پدری و مادری “حبهه مقاومت” را یکحا انجام دهد.

(۳)توسعه  نظامی گری در بافت حکومتی ایران و اثرات  ان در نظام ورشکسته اقتصادی:

در فضای جنگی موجود ارگانهای سپاه پاسداران و ارتش رژیم اسلامی نه تنها  کارخانه های نظامی خود را بشدت مشغول کرده اند و حجم بسیار بالائی از در امد نفتی را می بلعند بلکه اینها مجبورند سیل اسلحه پبهباد و موشک را به سمت بیرون کشور روانه کنند از سوریه تا لنبنان تا یمن و منطقه فلسطین(منحمله سازمان جهاد اسلامی) .

رژیم اسلامی حجم واقعی سرمایه  را ه به سمت سپاه و ارتش منعطف کرده رو نمی کند اما بی تردید این نظامی گری حجم بسیار بالائی از بودجه نقتی رژیم را می بلعد و همه این اتلاف مالی در مقابل سرمایه نظامی امریکا و غرب و صهیونیستها  پشیزی نیست و لذا در رقابت تسلیحاتی و مالی رژیم اسلامی بسرعت به ته کاسه خواهد رسید و شاخکهایش که به پول این رژیم وابسته هستند هم بسرغت قابل متلاشی هستند.

آیا روسیه و چین به داد رژیم اسلامی خواهند رسید؟

این تنها راه حیات رژیم اسلامی از جهت مالی است.ابزارهای مالی این حکومتها فراهم است اما سیاستهای روسیه و چین در خاورمیانه بسیار شلکی است و بخاطر تضاد منافع این دو حکومت هم در سوال رژیم اسلامی همچنان دچار چیز گیجه هستند و فکر می کنند که ممکنست روی الاغ مرده شرط ببندند می بازند!

اینست که شاهدیم که حکومتهای روسیه و چین به رغم منافع استراتژیک برای همکاری با رژیم اسلامی هنوز  کنار خیابان ایستاده اند و این به اضطراب رهبران رژیم اسلامی بسیار افزوده.

(۴)تزلزل امنیتی رژیم اسلامی در شرایط جنگی و اخر کار:

رژیم اسلامی در تبلیغات خود به مردم ایران گفته که حامی اقتدار ملی است و برای اقتدار مردم باید به سرکوب رژیم تن دهند .

این فرمولبندی همان فرمولبندی رژیم پهلوی بود. رژیم پهلوی هم با همین فرمولبندی دیکتاتوری می کرد که جزیره ارامش ساخته و مردم باید خفه شوند و از ارامش اریامهری استفاده کنند.

اما در شرایط جنگی  با حملات امنیتی رژیم اسرائیل و غربیها در ایران و احتمال بمبارانهای وسیع و موشکبارانها همین ادعای “اقتدار ملی” هم فرومی ریزد و رژیم اسلامی تنها بهانه وجودی خود را هم می بازد.

رژیم اسلامی نمی تواند بطور همزمان هم از خود در مقابل قطب اسرائیلی غربی دفاع کند و هم در مقابل قیامهای مردم ایران. 

این معضل بسیار بزرگی است که با لحظ کردن بحران همه جانبه درونی حکومت ، وضعیت رژیم اسلامی را به نقطه پایان نزدیک می کند.

خلاصه کنم:

به رغم تلاشهای رژیم اسلامی برای توسعه سرکوب و فقر داخل کشور بحران درونی و منطقه ای و جهانی در حال بالاگرفتن است. رژیم اسلامی توان فضاسازی و مدیریت خود را از دست می دهد و من فکر می کنم حکومت اسرائیل و امریکا و غربیها می دانند که افزایش فشار بر این رژیم ممکنست واقعا به سقوظش بینجامد.

اما من فکر می کنم این ها واقعا خواهان سرنگونی رژیم اسلامی نیستند بلکه خواهان ثبات این رژیم هستند اما رژیمی که مثل عربستان عمل کند.

هنوز فکر می کنم که حکومت اسرائیل و غربیها در ماندن رژیم اسلامی و تست اموز کردنش بیشتر منافع دارند و تاریخا هم هردوی اینها با رژیم اسلامی کار کرده اند (منحمله در دوران جنگ با صدام و دوران جنگ در افغانستان) .

بحران خاورمیانه اگر به شرایط جنگ کامل برسد  رژیم اسلامی امکان دوام زیادی ندارد و تناقضهای درونی و بیرونیش به حد انفجار یا کلاپس کامل  خواهد رسید.

همانطور که می دانیم طرفی در جنگ پیروز است که لجستیک بیشتر و منابع مالی بیشتر دارد.رژیم اسلامی و شاخکهایش حتی اگر بتوانند انتقال نفت را در خاورمیانه بلوک کنند بیشتر از امریکا و غربیها در مقابل نتایج این جنگ ضرر خواهند کرد.

حکومتهای روسیه و چین هم حالا حالا به نتیجه و حدی نرسیده اند که تمام قدر به یاری رژیم اسلامی بیایند و لذا این روند  به سود رژیم اسلامی نیست.لذا تلاش رهبران رژیم اسلامی ترمز هرچه بیشتر است اما ممکنست این ترمز دیگر کار نکند!

راهکار مردم زحمتکش و طبقه کارگر ایران همانست که همیشه گفته ام: سازماندهی برای اعتصاب عمومی وقیام مسلحانه توده ای. شکستن توهم “نافرمانی مدنی هم استراتژی هم تاکتیک” و بها ندادن به توصیه انترناشنالها و رسانه های امپریالیستی . این صحنه ها را نباید پذیرفت این سرنوشت انسانیت نیست!

زنده باد مبارزه طبقه کارگر برای ازادی برابری و حکومت کارگری!

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate