مقدمه:
داستان عبدلکریم سروش ، داستان زاری است و سمبلیک .او نمونه جامانده از بخشی از اسلامی هائی است که از جلال آل احمد تا شریعتی زور زده اند تا یک “اسلام مامانی” و پاستوریزه و غیر آخوندی بسازند. دو دهه ای یا بیشتر هست که ایشان از “میهن اسلامی” هجرت فرموده و به جمع سوته دلانی عحیب خلقه (حاج خانمهاو حاج آقاهای کالیفرنیائی) پیوسته. بساط “مولوی شناسی و عرفان اسلامی” پهن کرده و محافل معینی هم در اروپا و امریکا او را حلوا حلوا می کنند به این امید که کور سوی اسلام بی آبرو را لختی هم که شده در میان لایه مرفه شکم سیری که هنوز “داغ حسینی دارد و سفره زینب و رقیه پهن می کند” و در سعی صفا و مروه بین امریکا و اروپا و ایران ، از دو آخور می خورند ، “اسلام پاستوریزه و مامانی” را بازسازی کند!
بی تردید عبدالکریم سروش جایش در دادگاه بین المللی جنایات خمینیزم خواهد بود.امید اینست که او را در این دادگاه بشریت ببیند و پند بگیرد.
من از میان آزادیخواهانی هستم که تاکیید دارند که این موجود را یک دم نباید رها کرد و مهملاتش را در سطح وسیع در ایران و خارج کشور افشا نمود. از انجا که خطر اسلام و مذهب نسلهای آینده هم در ایران و هم دنیا خطری جدی است.تا آنجا که نظام سرایه داری در دنیا حاکم است ، نظام نابرابری باز سازی می شود این رمالان و بقالان بازتولید می شوند و بخشی از مردم را فریب می دهند.
اسلام ، هم بعنوان مذهب هم بعنوان ایدئولوژی سیاسی (که بواقع هردو وچه را دارد)بعد بقدرت رسیدنش در منطقه خاورمیانه بخوبی بی ابرو شده و طبیعی است انواع خمینیستی و داعشی و طالبانی و دنبالچه های دیگر شیعی و سنی است ، مستند به اعمالی که رهبرانش انجام داده اند ، بی آبروست. لذا تنها راه برای حامیان اسلام اینست که نوع “مامانی” نوع پاستوریزه و “دموکراتیزه” را ارائه دهند.حکومتهای غربی هم علاقه خاصی دارند که شارحان این نوع اسلام را کمک کنند چرا؟ چون بتوانند در فضای بی ابروئی اسلام سیاسی حاکم، توده ای منطقه خاورمیانه را باز در طویله بلاهت نگه دارند. اینست که سروش را مثل برخی دیگر بعنوان “استاد افتخاری” در دانشگاههای امریکا و اروپا می چرخانند و “پروفسور” خطاتبش می کنند!
از این مقدمه بگذرم ، اینبار سروش به میدان امده تا در موضوع تلاش تروریستی بر علیه سلمان رشدی “اعلام برائت کند” و بگوید از جنس تروریستها نیست ادم ملوسی است و اسلامش هم ملوس است ! این هدف عبدلکریم سروش اما ببینیم به چه مصیبتها و تناقضاتی می افتد این “فیلسوف اسلامی”!(۱)
(۱)فرمولبندی سروش برای ساختن “الترناتیو اسلامی” در مقابل اسلام حکومتی ایران:
برای نجات اسلام از اسلامیهای موجود و ساختن نوع دیگری از اسلام سروش به تردستی بامزه ای دست می زند.این تردستی چیز جدیدی نیست .
همزمان با عروج مدرنیته همه اسلامیها بنوعی مجبور بوده اند یا به ستیز با مدرنیته بپردازند یا بخشهائی از مدرنیته را خودی اعلام کنند برای اسلام!
همانطور که در بحثهای قبلی هم اشاره داشتم، مشکل در مورد اسلام اینست که نمی شود اسلام غیر سیاسی ساخت چون اسلام از ابتدای اعلام پیامبری محمد بطور رسمی دنیال قدرت بود و لذا رسما سیاسی است.اسلام دین “اخرت” نیست بلکه دین قدرت گیری در این دنیا و سهیم شدن در غارت مردم در همین دنیاست و پیامبرش هم شاهد اول! شبانی که در در اخر عمرش صروتمندترین شبه حزیره عربستان بود و با جنگ و شمشیر و کشتار و ترور بساط قدرت سیاسیش را در منطقه رشد داد ، همان بود که اعلام پیامبری کرد! لذا مشکل “اسلام مامانی سازان” بسیار جدیست! اینها مجبورند تاریخ اسلام را دوباره بنویسند و منجمله سروش دچار این مشکل محوریست!
لذا طبیعی است که سروش برای دور زدن اسلامیهائی که به ترور سلمان رشدی دست زدند مجبور است مقادیری مهمل ببافد و تاریخ اسلام را بر عکس ارائه دهد و اینجاست که بدجوری در گل می ماند و بور می شود!
در این مجال من سعی می کنم مواردی که او در این بیانات اخیرش ارائه داده بشمرم و اگر لازم دیدم پاسخی هم بدهم:
(۲)جداسازی اسلام مامانی از اسلام سیاسی خمینی و جعل تاریخ واقعی اسلام:
فاز اول:
سروش در این “اعلام برائت” ، از این فرض آغاز می کند که خمینی حکم قتل سلمان رشدی را از زاویه “سیاسی” داد که و خیلی هم زرنگی کرد! چرا که بعد پایان جنگ با صدام ، “روحیه مسلمین پائین بود و لازم بود او روحیه را بالا ببرد”! و اضافه می کند که البته خامنه ای و رفسنجانی اولها مخالف بودند با این “حکم” بعدش موافق شدند! تا اینجا را داشته باشید!
فاز دوم:
سروش مدعی می شود که در قران اصلا حرفی از قتل کافر نیست!و قران فقط گفته اگر کسی به پیامبر توهین کرد “از جلسه بیرون بروید”! خوب دقت بفرمائید! اینست جعل محرز جناب سروش!
نه تنها در قران ایه هست در قتل کافر بلکه تاریخ اسلام پر است از قتل مخالف و کافر! محمد بعد بقدرت رسیدن به توسعه ترور در مکه پرداخت و اسامی مقتولیت ترورهای او هم در کتب تاریخ منجمله طبری مستند است.لذا هم در قران و هم در تاریخ ابتدای اسلام “سنت کشتن مخالف” فرض است و خمینیزم و داعشیزم دقیقا همان تاریخ را تکرار می کند.
سروش اما با پر روئی خاص اخوندی ، مخاطبینش را احمق تر از خود فرض می کند و همینجا پایه “اسلام پاستوریزه” را که با دموکراسی منافاتی ندارد روی جعل تاریخ می سازد!
فاز سوم:
بعد از بازتعریف اسلام بطور مامانی، سروش به مبحث “آزادی بیان” در غرب وارد می شود و مدعی می شود “ازادی بیان محدودیت دارد و نباید به مقدسات مسلمین توهین کرد” و لذا اعلام می کند “تبعات نشر کتاب رشدی” تفصیر اوست! دقیقا همانکه حکومت اسلامی ایران اخیرا اعلام کرده!
خواننده دقت کند سروش چگونه میز محاکمه را می چرخاند به سمت سلمان رشدی که “بله توهین کرده” و این جنایات نتیجه این کتاب سلمان رشدیست که در داستانش” زنان پیامبر را در فاحشه خانه” مجسم کرده…
سروش در اینجا به اعتراضات مردم اروپا در مقابل فیلم “اخرین وسوسه مسیح” اشاره می کند که “این اروپائیها هم اعتراض کردند اخر”! خوب این اروپائیها که مرتجعترینشان همین پاپ باشد ایا چند تا نویسنده کشتند؟ این را سروش نمی گوید!
فاز چهارم:
ایشان می فرماید که “مسلمانها باید اینجور توهین ها را تقبیه کنند و همین” . ضمن اینکه سروش حتی نزدیک به پاسخگوئی جدی به کتاب سلمان رشدی نمی شود و می داند که سلمان رشدی در مهمل دانستن و ایه سازی محمد کاملا محق است ، و بطور واقعی محمد خواستهای خودش را در ایه ساختنها دخیل می کرده ، مسلمانان را به “تقبیه” فرا می خواند و نه ترور!
ما انتظار داشتیم سروش از فتوا صادر کردن فاصله بگیرد و تلاش کند بعنوان یک “فلیسوف اسلامی” ادعای اینکه ایات قران ساخته محمد و خواستهای اوست، را بطور مستندی رد کند!
ما انتظار داشتیم سروش مثلا بگوید که این واقعیت ندارد که محمد زمانی رسما اعلام کرد که بتهای مکه مقدسند و بعد انرا “ایات شیطان “نامید! ما انتظار داشتیم سروش اعلام کند که قیقاجهای متعدد محمد که در قرانش منعکس شده ناشی از تغییرات سیاسی او نبوده ! اما نه! او مرکز کتاب سلمان رشدی را رها می کند می داند این وادیه متعلق به او نیست! می داند او برای ساختن اسلام مامانی رسما باید با محمد در بیفتد! اینست تناقض مرکزی سروش و امثال او!
(۳)”اعلام محدودیت آزادی بیان در مقابل مقدسات مذهبیون”!
جعل دیگر سروش اینست که می خواهد سنت مدرنیته را همساز تفکرات عقب مانده خودش بکند!
ازادی بیان در فرهنگ مدرن برای چه مطرح شد؟ ایا برای خایه مالی پیامبران و امامان؟ خوب مطرح شد که بشود این مهملات و همه نظریات را زیر سوال برد.هم به شکل منطقی و فکری و هم به شکل هنری و فکاهی . در غرب این سنت جا افتاده کاری ندارم به تلاشهای مداوم مذهبیون و حکومتهای غربی که میان صندلی نشسته اند و هنوز از مذهب استفاده می کنند!
لذا سروش نه تنها اسلام را جعل می کند بلکه فرهنگ مدرنیته را هم جعل می کند.برای ساختن اسلام مامانی لازمست هم اسلام جعل شود و هم فرهنگ مدرن! یکحا!
ازادی بیان در فرهنگ مدرن “مقدسات” نمی شناسد.مدرنیته امد به دوران مقدسات پایان دهد.مدرنیته امد که بشود به اعتقادات توده ها خندید و انها را زیر سوال برد تا اخوندهائی مثل سروش نیایند از این مقدسات دکان بقالی بسازند!
تاکیید من اینست که سروش نه می تواند از موضع اسلام ، به اسلام سازی بپردازد و نه می تواند ماسک فرهنگ مدرن بزند و از موضع ازادی بیان به سلمان رشدی بتازد و او را “تقبیه کند”!
خلاصه کنم:
عبدلکریم سروش و امثال او را چه در ایران و چه خارج ایران ، نباید رها کرد.اینها دکانهائی ساخته اند تا شاید انواع اسلام دیگری را به گردن مردم بیندازند. همانطور که فرقه رجوی چند نسل است “اسلام دیگری” را تبلیغ کرده و در عمل بیش از یک پروژه طالبانی با سینه زنی های چندش اورش با جداسازی زن و مرد در اردوگاههایش با ساختن ذهنیت عقب مانده فرقه ای ثمره نداده!
توهمات امثال جلال ال احمدها و شریفتی ها و سروش ها و رجوی ها را باید کنار توهمات خمینیزم روی سرشان خراب کرد.اینها در تضاد کامل با عقلانیت و مدرنیته هستند و در هیچ شکلی چه نوع “سیاسی ” و چه نوع غیر سیاسی ، توی فضای مدرنیته قابل تعریف نیستند.
روشنفکری کمونیستی و چپ باید بطور رادیکال بسراغ مهملات این اسلام سازان برود و رسوایشان کند.این بخشی از مسئولیت ماست!
منابع بیشتر:
(۱)سخنان دکتر عبدالکریم سروش درباره حمله به نویسنده کتاب آیات شیطانی(یوتیوب)
www.youtube.com/watch?v=s_nktSdqVFY
(2)نگاهی به داستان “روشنفکری دینی” در اشاره به “تحولات” عبدلکریم سروش(سعید صالحی نیا)