ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ٣١

این شماره: چگونه ناسیونالیسم قومی را منزوی کنیم؟

رفیق محمد آسنگران برای غیر منطقی جلوه دادن “حق آموزش به زبان مادری” به آن “آموزش همه علوم” اضافه کرده است و می پرسد “آیا اموزش همه علوم (به) زبان مادری یک حق جهانشمول است؟” خیر لازم نیست شامل همه علوم باشد. بعنوان نمونه از همان مقطع تحصیلی که آموزش نجوم و پزشکی وارد مواد درسی می شود استفاده از اصطلاحات انگلیسی در مقاطع زیر دیپلم متداول گردد و در مقطع دانشگاه کل کتاب به انگلیسی باشد. در مورد دروسی حساس تری که در کل زندگی هر فرد مهم است مانند ریاضی -اصطلاحات می توانند به چند زبان باشند و یا کتب ریاضی به چند زبان تدریس شود و هر دانش اموز در انتخاب اموزش ریاضی به زبان مادری یا به زبان سراسری یا به زبان انگلیسی حق انتخاب داشته باشد. 

نکته دوم اینکه رفیق محمد معتقد است که “طرح هر مطالبه ای را قبل از هر چیز باید از منظر منافع جنبشها مورد بررسی قرار داد.” منظور رفیق این است که چون آموزش به زبان مادری مطالبه جنبش ناسیونالیسم قومی است پس منجر به تقویت آلترناتیو آنها یا فدرالیسم (= فدرالیسم-قومی) می شود و در نتیجه غلط است. این نکته مهم دو پاسخ می گیرد: یکی اینکه منهای اینکه کدام نیروی سیاسی و با چه هدفی یک مطالبه را مطرح می کند آن مطالبه را باید بعنوان خودش و بطور واحد و یگانه ارزیابی کرد. آغاز سیستم آموزش همگانی را اگر از ۲۵۰ سال پیش و با شروع نیازسرمایه داری به نیروی دانش آموخته در نظر بگیریم تا به امروز مرتبا گسترش داشته است هم از نظر کمیت و هم کیفیت و هم حجم مواد درسی و هم از نظر تعداد زبانها. با توسعه سرمایه داری دولت-ملت ها هم بیشتر شدند و زبانهای جدیدی بعنوان زبان آموزش بکار گرفته شده اند. امروز در عصر دنیای مجازی میشود در یک قلمرو سیاسی (=کشور) به ده زبان آموزش داد. چرا ده؟ می شود به صد زبان آموزش داد. پاسخ دوم این است که زبان نقش مهمی در رشد و موفقیت ناسیونالیسم داشته است. به این معنی که با چاپ روزنامه و کتاب و سپس رادیو و تلویزیون از زبان بعنوان همگرایی و همبستگی “یک مردم” بهربرداری شده و ناسیونالیسم با سیاسی کردن زبان و تبدیل آن به هویت “آن مردم” برای خود مشروعیت و فرصت سیاسی آفریده است که هم امروز ادامه دارد. لذا باید این حربه را از دست ناسیونالیسم درآورد. باید آموزش هم به زبان مادری و هم بزبان سراسری و هم بزبان انگلیسی “هم زمان” انجام گردد تا ناسیونالیسم قومی نتواند با مردم فریبی پرچم ضد مردمی خود را پرچم حق طلبی جلوه دهد. 

نکته بعدی اینکه رفیق محمد نگران “ترقی، سعادت و بهتر زیستن جامعه” است. این هم نگرانی بجایی است ما کمونیستها خواهان هیچ نوع مرز و دیوار و محدودیتی برای فرد و جامعه نیستیم از جمله در بعد کسب دانش جهانی. اما اشتباه رفیق محمد این است که برای جامعه تصمیم می گیرد و نمی خواهد قبول کند که خود مردم باید تصمیم بگیرند. اولن حکومت شورایی یعنی اینکه من درشورای شهر سنندج بتوانم تصویب بگیرم که زبان آموزشی سورانی باشد و شما درشورای کرمانشاه بتوانی تصویب کنی که زبان آموزشی به کلهری باشد و مریوان هورامی و مهاباد کرمانجی. چرا رفیق محمد می خواهد برای همه مردم از قبل تعیین کند که به چه زبانی آموزش داشته باشند؟ پس حکومت شورایی چه کاره است؟ دوم اینکه خود کودکان را باید مخیر گذاشت که در کدام کلاس به چه زبانی بنشینند. لابد می گویید کودک خودش نمی تواند تصمیم بگیرد. بله اما هر مدرسه مشاور آموزشی دارد که ابتدا کودک ریاضی را بزبان مادریش می خواند. اگر در حد ۷۰% یادگیری داشت که ادامه می دهد اگر نه همان درس ریاضی را این بار بزبان انگلیسی آموزش می بیند و اگر موفق به ۷۰% نشد برای بار سوم همان درس را بزبان سراسری. مشاور آموزش با همکاری معلم و والدین در هر گام کودک را یاری خواهند داد. در دوره نوجوانی و جوانی هم دانش آموز خودش بهتر می داند (البته با هماهنگی معلم و مشاور) که کدام درس را با کدام زبان ادامه دهد. گاهی هم والدین می خواهند کودک را وادار کنند که حتمن با زبان “مقدس” عربی یا با زبان جهانی انگلیسی و یا با زبان خودشان کودک آموزش ببیند و این اجرا می شود اگر موفق بود که کودک پیش می رود اگرنه که کودک و معلم و مشاور با هم تصمیم می گیرند که علی رغم میل والدین دانش آموز زبان آموزشیش را تغییر دهد. داشتیم از ترقی فردی و سعادت جامعه صحبت می کردیم. رفیق محمد گمان می کند اگر کودکی بزبان مادریش آموزش ببیند در محلی گرایی غرق می شود و از دنیا بی خبر می ماند حال آنکه دانش آموزان با ورد به مرحله جوانی بسرعت و بشدت ذهنشان باز می شود و مسائل را برای خود تجزیه و تحلیل می کنند و لذا یکی در ادبیات محلی غرق می شود دیگری در ادبیات جهانی یکی در تاریخ و جغرافیای محلی درسش را ادامه می دهد آن دیگر در تاریخ جهانی. یکی موسیقیدان می شود دیگری منجم. مهم اینجا امکانات آموزشی است که دولت سوسیالیستی به آسانی می تواند از کلاس و کامپیوتر تا کتاب و معلم و مشاور در اختیار دانش آموزان قرار دهد. دوم اینکه گویا آموزش بزبان مادری موجب رکود جامعه و از قافله تمدن عقب ماندن جامعه می شود. خیر. قرار نیست همه فضانورد و راهی زندگی در مریخ شوند. سعادت جامعه یعنی اختیارو انتخاب فردی. سعادت جامعه یعنی معلمان با توان و انتخاب خودشان معلم شوند و نه از سرناچاری بخاطر شغل. سعادت جامعه یعنی پزشک بخاطر علاقه اش به بیمارستان برود و نه برای کسب پول بیشتر. سعادت جامعه چیزی عجیب و غریبی نیست که آموزش ۲۰/۳۰ زبان در یک مدرسه یک فاجعه تلقی شود و امکانش هم نباشد. بلکه برعکس هرچه تنوع زبانی بیشتر باشد اعتلای فردی و فرهنگی و اجتماعی بالاتر می رود. رفیق محمد حق دارد وقتی کسانی پیدا خواهند شد که زبان سراسری و یا زبان جهانی را یاد نخواهند گرفت. بله اما این کسان تعداد بسیار کمی خواهند بود و لذا سعادت جامعه را به خطر نمی اندازند.

رفیق محمد بجای سد کردن راه پیشروی آلترناتیو ناسیونالیستی در جامعه به بهانه زبان مادری با مخالفتش دقیقا فرصت می دهد که ناسیونالیستها خود را در میان مردم مدافع حقوق “ملی” جلوه دهند و کمونیستها را ضد این حقوق و توتالیتر که قدرتشان برای جامعه خطرناک است معرفی کنند. رفیق محمد متوجه نیست که راه حل آموزش به زبان مادری یعنی خلع سلاح سیاسی ناسیونالیسم قومی و نه “با کفشهای ناسیونالیستهای قومی راه” رفتن. این است “راه حل انسانی و برابری طلبانه و مترقی و سیاست جنبش کمونیسم کارگری” که خطر ناسیونالیسم قومی را از سر جامعه کم می کند.

 

رفیق محمد می گوید “زبان رسمی و اجباری باید در کشور ممنوع بشود. همه زبانها باید از حقوقی برابر برخوردار باشند. از میان زبانهای رایج دولت میتواند یک زبان اداری و آموزشی در سطح سراسری تعیین و بقیه زبانها باید امکان اینرا داشته باشند که در مدارس آموزش داده شوند و کسی از آموزش زبان مادری خود محروم نشود.” اما ناسیونالیستهای قومی می گویند آن زبان اداری و آموزشی رایج همان فارسی است و آموزش زبان مادری هم در قانون اساسی جمهوری اسلامی هم قید شده است لذا کمونیستها در بهترین حالت دارند قانون جمهوری اسلامی را اجرا می کنند. پس ما نمی توانیم با محدود نگری علمی خودمان فرصت سیاسی به ناسیونالیستها بدهیم. آموزش به همه زبانهای دنیا درست است، ممکن است، و انسانی است خاصتا وقتی یک جنبش ارتجاعی بخواهد از آن بهره برداری سیاسی بکند-اینجا دیگر کمونیستها نباید اجازه بدهند. 

 برنامه یک دنیای بهتر بروشنی اشاره دارد که “به زبان مادرى خود در کلیه فعالیت هاى اجتماعى شرکت کند وازکلیه امکانات اجتماعى مورد استفاده همگان بهره مند شود.” این کلیه فعالیت های اجتماعی یعنی در مدرسه و دانشگاه و شوراهای شهری و سراسری و همه ارگانهای اداری و اقتصادی. هر کس حق دارد با زبان انتخابی خودش در شورای مرکزی صحبت کند. بلکه شبکه های ماهوره ای به صد زبان دایر خواهیم کرد که هرکس هر زبانی دوست داشت انتخاب کند.

رفیق محمد بدرستی می نویسد: “اما بعد از جمهوری اسلامی اگر با سیاستی مسئولانه و آزادیخواهانه پاسخی به تبعیضات تلنبار شده تاریخی داده نشود امکان همزیستی و اتحاد مردم برای برپایی یک جامعه آزاد و مدرن و برابر را دچار مشکلات جدی خواهد کرد.” دقیقا. و دقیقا به همین دلیل ضروری است و طبیعی است و عملی است و انسانی است که آموزش به زبان مادری و هم زمان بزبان سراسری و به یک یا چند زبان جهانی تحقق عملی پیدا کند و حتا آموزش به گویشهای محلی هم ممکن و مفید است. لذا نگرانی رفیق محمد بی مورد و نالازم و بی دلیل و مشکل ساز است که: “یعنی ما در جامعه مورد نظر آنها همه علوم سیاسی و روانشناسی و ریاضی و فیزیک و شیمی و… را باید به دهها زبان در ایران تدریس کنیم. نه تنها این بلکه فقط در کردستان باید پنج زبان آموزشی در مدارس داشته باشیم. زیرا هر کدام از زبانهای محلی که زبان مادری نام گرفته اند، تفاوتشان با همدیگر بیش از تفاوتشان با زبان فارسی و… است.”

مهمترین استدلال رفیق محمد یک فکت است که کاملا ناروشن و مبهم آن را رها کرده است: “این طرح یعنی حق آموزش به زبان مادری در کردستان عراق اجرا شده و نتایج آنرا همگان دیده اند. اجرای چنین سیاستی باعث عقب نگهداشته شدن جامعه و تفرقه قومی شده است. جدال ناسیونالیسم کرد و عرب به علت اجرای این سیاست هر روز تشدید شده است. این یک فاکت غیر قابل انکار است.” اولن معلوم نیست چگونه باعث عقب نگه داشته شدن جامعه و تفرقه قومی شده است. و دوم معلوم نیست این تفرقه قومی و عقب ماندگی اجتماعی حتمن نتیجه این سیاست بوده باشد. “از جنگ جهانی اول و دوم به بعد زبان کردی رسما زبان تدریس در کردستان عراق بوده است. در دوره صدام حسین هم قانونا زبان کردی و زبان عربی زبان آموزشی بوده است. اما نه باعث رفع ستم ملی شد و نه قومگرایی و ملی گرایی را تضعیف کرد و نه ریشه آنها را خشکاند.” رفیق محمد فراموش می کند که بله چنین بود اما تحت چه حکومتی؟ تحت حکومت ناسیونالیسم سلطه گر و سرکوب گر و فاشیست صدام و زیر حاکمیت ناسیونالیسم عشیره تی و اسلام زده و مطیع دولتهای ایران و ترکیه معلوم است نه فقط زبان بلکه آب و هوا هم باعث تفرقه مردم می شوند. حال آنکه ما داریم از دوره سرنگون شدن جمهوری اسلامی و حکومت شورایی صحبت می کنیم. دوره ای که احزاب سیاسی کمونیست و ناسیونالیست و اسلامی متعدد به شورا راه حل ارائه می دهند و شورا بهترین راه حل را انتخاب می کند و ما می خواهین راه حل ما ببرد. چون اگر راه حل ناسیونالیستهای قومی ببرد بتدریج پرچم آنها در میان مردم طرفدار پیدا می کند و تفرقه اجتماعی از آنجا تقویت می شود و نه از راه آموزش بزبان مادری. 

رفیق محمد با نگرانی نوشته است: “شک نکنید اگر این سیاست رسما پذیرفته شود فردا ناسیونالیستها بر اساس آن لباس و پرچم و سرزمین را هویت مردم اعلام خواهند کرد.” جای تعجب است که ایشان از فردا می گویند وقتی خیلی سال است که ناسیونالیستها قومی بکمک ناسیونالیسم سراسری و حکومت فاشیستی جمهوری اسلامی همه چیز را سیاسی و هویتی کرده اند. بعلاوه جنبش ناسیونالیسم از ابتدا و درهمه کشورها با به خدمت گرفتن هر وسیله ای -همه چیزرا به ابزار نفوذ سیاسی خود در جامعه تبدیل کرده اند از جمله لباس و موسیقی و میهن.

اما یک ایراد بزرگ در نگاه رفیق محمد عبارتست از “در یک چهار چوب کشوری که یک جغرافیا و یک قانون و یک دولت و یک مناسبات واحد دارد، باید دولت و مراجع قانون گذاری تصمیم بگیرند از میان زبانهای رایج کشور یک زبان آموشی و اداری سراسری تعیین کنند. در عین حال آموزش همه زبانهای رایج در ایران باید قانونی اعلام شود.” ما کمونیستها همیشه مخالف مرزو تقسیمات ناسیونالیستی در جامعه بشری هستیم. لذا پذیرش کشور و مرزهایش که یک تقسیم بندی ناسیونالیستی در تاریخ صد تا دویست سال اخیر جهان است از سر ناچاری بوده است اما حال همان ناسیونالیسمی که جهان را میان کشورها تقسیم کرده است در داخل هرکشور دست به در کنترل گرفتن کامل سرنوشت مردم از راه تمرکز قدرت شده است. لذا دولت-ملی بدنبال خود تمرکز اداری + زبان رسمی + بعضا دین یا مذهب رسمی + ارتش مرکزی (هرمی) و سیاستهای متمرکز و هرمی را بر جامعه تحمیل کرده است و اکثریت مطلق شهروندان را در بی اختیاری مطلق قرار داده است. این تمرکز گرایی اغلب عنوان “ملی” دارند از پرچم و دولت ملی تا ارتش و امنیت ملی تا آموزش و تلویزیون ملی و … در مقابل این سیستم حکومتی- ما کمونیستها خواهان دخالت مردم در قدرت بوده و حکومت شورایی را مطرح کرده ایم. حکومت شورایی ما اما نیمه متمرکز است و نه تمام متمرکز. به این معنی که بله استثمار و کارمزدی در سراسر کشور لغو می شود. برابری زن و مرد برای سراسر کشور اعلام می شود. “در عین حال” شوراهای شهری هم دارای اختیارات خود خواهند بود و همه چیز در مرکز تصمیم گیری نمی شود. لذا شعار یک کشور، یک دولت، و مناسبات واحد شعار غلطی است چون اختیارات شوراهای شهری را نادیده گرفته است. رفیق محمد معتقد است که “بحث آموزش و زبان آموزشی امری منطقه ای نیست، بلکه امری کشوری و سراسری است. در هر کشوری تعیین این حق یک قرارداد اجتماعی است که باید به تایید همه آحاد کشور برسد.” 

این “باید به تایید همه آحاد کشور برسد” کاملا ناسیونالیستی است. بحث آموزش و زبان آموزشی هم می تواند امری نیمه سراسری و نیمه منطقه ای و یا درواقع مشترک باشد. اما یک راه حل اصولی تر عبارتست از جدایی کامل نظام آموزشی از دولت و سپردن آن بدست متخصصین آموزش است. بگذار نه شورای مرکزی و نه شورای شهری بلکه یک نهاد زبده و متخصص (صد البته در هماهنگی با شوراها) از مواد درسی تا آموزش معلم و استاد تا زبان آموزشی ۲۰/۳۰ گانه را تعیین کنند. این کمک می کند که ناسیونالیستها از مانور سیاسی محروم بمانند و توسط مردم و جامعه طرد شوند زیرا یکی از ابزارهای بزرگ دخالت در سرنوشت جامعه را از آنها می گیرد. و بعلاوه نظام آموزشی را از دخالت همه ایدئولوژیها محفوظ و بطور کامل علمی محور خواهد کرد. برابری کمونیستی و رفع کامل تبعیض را با سپردن اختیار به شوراهای محلی و نهادهای متخصص تحقق پذیر خواهد شد و نه با نگاه رفیق محمد یک دولت و یک زبان آموزشی سراسری (+ اموزش زبان مادری + آموزش زبان انگلیسی). 

اقبال نظرگاهی

سوم آپریل ۲۰۲۱

eqballn@gmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate