ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت شماره ۵۵

فدرالیسم تفکیک قدرت مرکزی نیست، تقسیم قدرت مابین بخشهای مختلف طبقه حاکمه است

ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت شماره ۵۵

فدرالیسم چیزی جز ابزار کردن تفاوتهای فرهنگی در جهت ایجاد تفاوتهای سیاسی به هدف تقسیم قدرت میان سیاستمداران و احزاب سیاسی طبقه حاکم (چه در قدرت و چه بیرون قدرت) نیست. ابزار این فرصت طلبان سیاسی فدرالیست خواه، تاریخ نویسی و برجسته کردن مصایب تاریخی و اجتماعی و سیاسی موجود در جامعه به منظور تقویت دشمنی و ایجاد تنفر و تفرقه میان شهروندان جامعه، و تبدیل آنها به افرادی با تعلقات خونی و نژادی به اقوام و طوایف و عشایر است، تا بتوانند آینده را در دست طبقه حاکمه جدید تضمین کنند.

ملت سازی ناسیونالیسم قومی واکنشی فعال اما منفی و مخرب به تبعیض و ستم و سرکوب ناسیونالیسم ملت حاکم است. ایندو ناسیونالیسم، که یکی در قدرت و دیگری منتظر قدرت است، بطور منظم و مداوم همدیگر را تقویت و بازتولید کرده اند. از وجود هم تغذیه کرده و به رشد همدیگر کمک کرده اند؛ یکی بدون دیگری در اغما و حضیض می افتد. باید سرکوب ناسیونالیسم ملی در قدرت باشد، تا ناسیونالیسم قومی منتظر قدرت مظلوم نمایی بکند؛ ایندو جوانان را بکام کینه و نفرت و تنفر و سرانجام جنگ و خون فرو برده اند. جنبش سوسیالیستی در مسیر خود باید قادر شود با تاکید بر همسرنوشتی همه آحاد جامعه، آینده جامعه و مردمش را از چنگ ناسیونالیستهای درقدرت و منتظر قدرت رها سازد. فقط سوسیالیسم کارگری است که می تواند با اعلام و اجرای برابری همه جانبه همه آحاد جامعه دست ناسیونالیسم و ناسیونالیستها را از زندگی مردم کوتاه سازد. هم زبانی و هم سرزمینی در جامعه سرمایه داری روکش و پرده و ماسکی است بر چهره جامعه طبقاتی و پوشاندن تضاد سرنوشت دو طبقه سیاسی-اجتماعی و نه همسرنوشتی همه هم زبانها و هم میهنی ها.

زبان آن وسیله و ابزاری است که ایدیولوژی ناسیونالیسم با آن افرادی را که صدها و بلکه هزاران کیلومتر از هم فاصله داشته و دارند را زیر یک چتر قوم و ملت و ملی جمع کرده و افرادی را که باهم و درکنارهم در محله و مدرسه و محل کار بزرگ شده و بازی کرده و بکار مشغولند را از هم جدا می سازد و منافع ملی آنها را در رقابت و کشمکش و متضاد با هم تعریف کرده است. آیا این ایدیولوژی خطرناک نیست؟ آیا ناسیونالیسم حربه ای برای جایگزینی تضاد سطحی ملی بجای تضاد عمفی وواقعی طبقاتی نیست؟ آیا استثمار طبقاتی و نابرابری ها و ستمها و سرکوبهای متعاقب آن، آن واقعیت تاریخی-اجتماعی نیستند که ناسیونالیسم قصد دارد بر آن سرپوش گذاشته و بجای آن مردم را برای دفاع از خاک و مرز و پرچم و کشور و میهن بسیج و مسلح کند؟ وجود زبانهای متعدد در جوامع بشری گواه پراکندگی جغرافیایی بشر در طی ده ها هزار سال بوده است. زبان محصول پراکندگی تاریخی بشر است و ابزاری برای مکالمه و مراوده و مبادله و مزاکره و مناظره بوده است و هیچ تقدسی در آن نیست. هیچ زبانی بهتر و بالاتر و برتر از زبان دیگری نیست. وجود گویشهای متعدد در هرزبان باز محصول پراکندگی جغرافیایی مردمان متکلم با آن زبان بوده است. هرجا که تمدنی شروع به رشد و گسترش کرد، زبانهای متعدد و مردمان متنوع با هم در حال کار و تلاش فکری و فیزیکی در برپایی آن تمدن تقش داشته اند. طبق تاریخ عینی و مادی-تاریخ علمی- هیچ تمدنی متعلق به یک قوم معین و خاص نبوده است؛ لذا امروز هیچ ملتی نمی تواند بطورعلمی و واقعی مدعی مالکیت هیچ تمدنی نه در گذشته و نه در امروزباشد. همه تمدنها محصول مشترک اقوام و مردمان متعددی بوده است که بطور مرکب و درهم تنیده در یک جبر تاریخی، که محصول جغرافیا و مرحله رشد زمانی خاص خود بوده اند، بوده و پدیدار شده اند. نگاه و تعریف ناسیونالیسم به تاریخ و تمدنها غلط، جعلی و بر مبنای ایدیولوژی ناسیونالیسم و لذا مالیخولیایی و رویایی است.

یکی از بزرگترین دلایل نه فقط غیر کارساز بودن طرح فدرالیسم برای آینده ایران، بلکه مخرب و جنگ افروز بودن آن مساله خشکسالی و کمبود آب در کل ایران است. چنانچه فدرالیست طلبها بتوانند جغرافیای فعلی ایران را میان اقوام و برحسب زبان و نژاد تقسیم کنند؛ و هر قوم خود را ملت نامیده و حق حاکمیت ملی بر سرزمینهای خود را مدعی شود و لذا از حق مهاجرت و جابجایی جمعیت جلوگیری کند و به بهانه تغییر دموگرافی جمعیت و جلوگیری از ورود بیگانه به سرزمین مقدس خود بزور متوسل شود؛ آنگاه بی گمان شاهد یک جنگ داخلی اجتناب ناپذیر خواهیم بود. قوم پرستان فدرالیست طلب اجازه نخواهند داد که مردمان نواحی خشک جنوبی و مرکزی و شرقی ایران بنواحی شمالی و غربی ایران مهاجرت و کوچ کنند چون سرزمین خود را متعلق به قوم معینی میدانند و این باعث کشمکشهای ناتمامی خواهد شد. راه چاره و جلوگیری از چنین وضعیت وحشتناکی، ممانعت از طرح مخرب فدرالیسم است. وجه دیگر این نکته در واقع اصل همبستگی سراسری اقتصاد ایران است؛ آنچه را شمال دارد جنوب ندارد و آنچه را غرب دارد شرق ندارد و بلعکس. لذا با فدرالیته کردن کشور، یک مساله جدید در جامعه ایران ظهور خواهد کرد و آن به گرو گرفتن زندگی و معاش مردم توسط صاحبان قدرت و طبقه حاکمه ومعامله با جان و زندگی مردم در رقابت با یکدیگر است. 

فدرالیست طلبان با هر طرح و نقشه و تعریفی میان شهروندان جامعه ایران خط-کشی کرده و مرز تعیین کنند، هنوز همتای همسایه شان ناراضی خواهد بود چون این عقب ماندگان سیاسی از روند تاریخ عقب مانده اند و دیر جنبیده اند. اکنون مردم ایران چنان درهم تنیده و باهم آمیخته و ممزوج و همبسته شده اند که محال ممکن است بشود میان فارس زبانها و ترک زبانها، میان ترک زبانها و کردزبانها، میان لر زبانها و عرب زبانها و سایر زبانها مردم ایران خط حایل و جداکننده ترسیم کرد. بعلاوه ده ها شهر درای جمعیتهای چندگانه قومی است و دیوارکشی میان خیابانها ناممکن است. یک نگاه کوتاه به فدراسیون روسیه و همسایگانش گواه این ادعاست. پوتین و جنگ طلبیهایش نتوانستند روشن کنند که کدام مردم روسی هستند و اکرایینی نیستند؛ کدام سرزمینها روسی هستند و گرجستانی نیستند، یا مرز روسیه و چچنی ها، یا مرز آذریها و ارمنی ها و غیره و غیره. بلطبع فدرالیست طلبان ایرانی اهمیتی به جنگ و خونریزی میان مردم بر سر خاک و میهن مقدس نمی دهند؛ اما از بدشانسی این اوباش سیاسی، جامعه امروز ایران چنان دارای آگاهی سیاسی و اجتماعی است که پوتین ها و زلنسکیها و اردوغانها و اوجالانها و صدام ها و بارزانیها و خامنه ایها و داعش ها و طالبانها قادرنخواهند بود این مردم را ابزار امیال وحشیانه و خیالات ممنوعه خود سازند. 

فدرالیست طلبان آینده مردم و جامعه را بدهکار امروز و گذشته می دانند؛ قصد دارند بخاطر ظلم و ستمهای امروز و دیروز که بر مردمان رفته است و صورت گرفته است، آینده این مردم را هم به مسیری ببرند که اگرنه انتقام گذشته بلکه جبران گذشته بشود. این دقیقا همان کاری است که جنبش اسلامی و خمینی علیه جنبش ناسیونالیسم ایرانی و رضا خان پهلوی برای انتقام از گذشته، آینده جامعه ایران را برفنا دادند. راه حل خمینی برای آینده مردم ایران بعد از سلطنت پهلوی، نه طرحی برای زندگی مردم بلکه انتقامی از انقلاب سفید شاه و حق رای به زنان و کشف حجاب رضاخانی بود؛ که دیدیم به چه نتیجه دهشتناکی انجامید. راه حل فدرالیست چی ها هم انتقام از امروز و دیروز حکومت های اسلامی و پهلوی در ستم و تبعیض و نابرابری و سرکوب است؛ اما، نه برای رفع ستم و سرکوب و برقراری آزادی و رفاه مردم، بلکه در جهت انتقام از فارسها و ناسیونالیسم ایرانی و خط و نشان کشیدن برای دولت متمرکز و کشور واحد ایران. 

متاسفانه ناسیونالیستها موفق شده اند شکست سوسیالیسم را بخورد طرفداران خود بدهند؛ و لذا پرچم مخالفت با ناسیونالیسم حاکم/مرکز-گرا و درقدرت و سلطه گر و سرکوبگر را بدست بگیرند و مدافع حق و حقوق پایمال شده مردم شوند. اما دیکتاتور و سرکوبگر و فاشیست بودن حکومتهای مرکزی هنوز هیچ حقانیتی به پرچمهای ضد انسانی و ضد اجتماعی و ضد کمونیستی ناسیونالیستهای فدرالیست طلب نمی دهد. هردو ناسیونالیسم عظمت طلب و فدرالیست خواه علیه آلترناتیو سوسیالیستی یعنی برقراری جامعه ای بدون استثمار و تبعیض و نابرابری و سرکوب هستند. کمونیستها نباید بخاطر بیرون از قدرت بودن ناسیونالیست های قومی و فدرال-چی به آنها هیچ تخفیفی بدهند. ناسیونالیسم خوب وجود ندارد، تنها دلیل اینکه هنوز خون از شمشیر فدرالیست طلبان نمی چکد (البته این در مورد حزب دموکرات کردستان ایران در دهه ۱۳۶۰ شمسی و کشتار و تیرباران کمونیستها و اسیران جنگی صادق نیست)، چون هنوز این فرصت را پیدا نکرده اند. لذا کمونیستها علی رغم جدال ناسیونالیسم قومی-فدرالیست خواه با ناسیونالیستهای ملی/مرکزگرا و درقدرت، هیچگاه در کنار جنایتکاران بلقوه ناسیونالیست نباید قرار بگیرند. کمونیستها جز تقویت آلترناتیو کارگری یعنی دولت شورایی و جامعه سوسیالیستی سنگر و پرچم دیگری ندارند.

ناسیونالیسم مخلوق سرمایه داری و ابزار بقای آن است؛ بدون خلاصی از ناسیونالیسم، خلاصی از سرمایه داری ممکن نیست. فدرالیسم طرحی سیاسی برای تقسیم قدرت میان طبقه حاکمه است؛ چه طبقه حاکمه ای که اکنون در قدرت است و چه طبقه حاکمه ای که بعدا خود را بقدرت می رساند. فدرالیسم ربطی به مشارکت عمومی مردم در قدرت ندارد. فدرالیسم ربطی به شرکت عموم مردم در تعیین سرنوشت خود ندارد. فدرالیسم طرحی برای تفکیک قدرت و جلوگیری از تمرکز قدرت نیست. ایدیولوژی ناسیونالیسم افیونی است که می تواند منافع متضاد طبقات اجتماعی را پنهان کند و مردم را بنام ملیت و میهن پرستی و دفاع از حقوق خود بکام فرصت طلبان فدرالیست چی فریب دهد. فدرالیسم با تمام ادعاهایش در تقابل با وضعیت موجود، در عمل آلترناتیوی علیه دولت شورایی و حکومت سوسیالیستی است.

اقبال نظرگاهی اول مرداد ۱۴۰۱؛ ۲۱ جولای ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate