تنها انقلاب پیروزمند و رهائی بخش عصرما…

تنها انقلاب پیروزمند و رهائی بخش عصرما، عصر امپریالیسم گندیده و در حال اضمحلال واقعی و بدون برگشت، انقلاب قهری کمونیستی است! کارگران آماده شوید!

انقلابی بودن یا نه،اشخاص و احزاب و… نخست برمی گردد به اینکه در عصر ما، مقصود کدام انقلاب است؟ انقلاب قهری کمونیستی و یا نه؟

به نظر من،  در عصر ما،  تنها انقلاب قهری کمونیستی کارگران و زحمتکشان متحد و متحزب و مصمم و مسلح اولا انقلاب پیروزمند می تواند  باشد و دوما تنها چنین انقلابی می تواند ، جامعه کنونی- جامعه ی طبقاتی سرمایه داری امپریالیستی را به جامعه ی دگر ، جامعه ی کمونیستی،  جامعه ای که ایجاد آن ضرورت فوری یافته است،  تغییر رادیکال و بنیادی دهد و انسان در بند و گرفتار پنجه ی خونین سرمایه را نجات دهد! هر نوع عمل دیگری چه در پوشش انقلاب باشد و چه هر چیز دیگر، سرانجام همین نظام استثمارگر سرمايه داری امپریالیستی است که جامعه را در آستانه نابودی واقعی و جدی قرار داده است!  بنا براین، نه اینکه نجات بخش نیست، بلکه ارتجاعی و جنایت آمیز می باشد!

لنین دو لت و انقلاب

[ « قطعنامه‌ها و مقالات بيشمار سياستمداران هر دوى اين احزاب، سراپا از اين تئورى خرده بورژوايى و کوته‌بينانه “آشتى” سرشار است. دمکراسى خرده بورژوايى هرگز قادر به درک اين مطلب نيست که دولت ارگان سيادت طبقه معينى است که با قطب مقابل خود (طبقه مخالف) نميتواند آشتى‌پذير باشد. فصل اول

از سوى ديگر، تحريف “کائوتسکيستى” مارکسيسم است که بمراتب ظريفتر انجام ميگيرد. از لحاظ “تئورى” نه اين موضوع که دولت ارگان حکمفرمايى طبقاتى است و نه اين که تضاهاى طبقاتى آشتى‌ناپذيرند، نفى نميشود. ولى يک چيز در نظر گرفته نميشود و يا روى آن سايه افکنده ميشود و آن اينکه اگر دولت  محصول آشتى ناپذيرى تضادهاى طبقاتى است، اگر دولت نيرويى است که مافوق جامعه قرار دارد و “با جامعه بيش از پيش بيگانه ميشود” پس روشن است که رهايى طبقه ستمکش نه فقط بدون انقلاب قهرى، بلکه بدون امحاء آن دستگاه قدرت دولتى نيز که طبقه حاکم بوجود آورده و اين “بيگانه شدن” با جامعه در آن مجسم گشته محال است. بطورى که در زير خواهيم ديد، اين نتيجه را که از لحاظ تئورى بخودى خود روشن است، مارکس با کمال صراحت و بر اساس تجزيه و تحليل مشخص تاريخى وظايف انقلاب بدست آورده است. و همين نتيجه است که – چنانکه بعدا به تفصيل نشان خواهيم داد – کائوتسکى… “فراموش” و تحريف کرده است. همان فصل اول 

اينک اين استدلال انگلس:

«… درباره اين که قوه قهريه در تاريخ نقش ديگرى نيز ايفا ميکند» (علاوه بر عامل شر بودن) «که همانا نقش انقلابى است، درباره اين که قوه قهريه، بنا به گفته مارکس، براى هر جامعه کهنه‌اى که آبستن جامعه نوين است، بمنزله ماماست، درباره اين که قوه قهريه آنچنان سلاحيست که جنبش اجتماعى بوسيله آن راه خود را هموار ميسازد و شکلهاى سياسى متحجر و مرده را در هم ميشکند – درباره هيچيک از اينها آقاى دورينگ سخنى نميگويد. فقط با آه و ناله اين احتمال را ميدهد که براى برانداختن سيادت استثمارگران، شايد قوه قهريه لازم آيد – واقعا که جاى تأسف است! زيرا هرگونه بکار بردن قوه قهريه بنا به گفته ايشان، موجب فساد اخلاقى کسانى است که آن را بکار ميبرند و اين مطالب عليرغم آن اعتلاى اخلاقى و مسلکى شگرفى گفته ميشود که هر انقلاب پيروزمندانه‌اى با خود به همراه ميآورد! اين مطالب در آلمانى گفته ميشود که در آن تصادم قهرى، تصادمى که به هر حال ممکن است به مردم تحميل گردد، حداقل اين مزيت را دارد که روح آستان‌بوسى، روحى را که در نتيجه خوارى و ذلت جنگ سى ساله در اذهان مردم رسوخ کرده است، از بين ببرد. و آنوقت اين شيوه تفکر تيره و پژمرده و زبون کشيشانه جسارت دارد خود را در برابر انقلابى‌ترين حزبى که تاريخ نظير آن را نديده است عرضه دارد؟» (ص ١٩٣ چاپ سوم آلمانى، پايان فصل چهارم بخش دوبدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه “زوال” از راه ديگرى امکان پذير نيست.بدون انقلاب قهرى، تعويض دولت بورژوايى با دولت پرولترى محال است. نابودى دولت پرولترى و بعبارت ديگر نابودى هر گونه دولتى جز از راه “زوال” از راه ديگرى امکان پذير نيست.

٣. طرح مسأله از طرف مارکس در سال ١٨٥٢[*]

مرينگ در سال ١٩٠٧ قسمتى از نامه مورخه ٥ مارس ١٨٥٢ مارکس به ويدمير را در مجله “زمان نو” (Neue Zeit، صفحه ١٦٤، شماره ٢-٢٥) منتشر ساخت. از جمله محتويات اين نامه، مبحث عالى زيرين است:

«و اما درباره خود بايد بگويم، نه کشف وجود طبقات در جامعه کنونى و نه کشف مبارزه ميان آنها، هيچکدام از خدمات من نيست. مدتها قبل از من مورخين بورژوازى تکامل تاريخى اين مبارزه طبقات و اقتصاددانان بورژوازى تشريح اقتصادى طبقات را بيان کرده‌اند. کار تازه‌اى که من کرده‌ام اثبات نکات زيرين است: ١) اين که وجود طبقات فقط مربوط به مراحل تاريخى معين تکامل توليد است (historische Entwicklungsphasen der Produktion)، ٢) اين که مبارزه طبقاتى الزاما به ديکتاتورى پرولتاريا منجر ميشود، ٣) اين که خود اين ديکتاتورى فقط گذارى است بسوى امحاء همه طبقات و جامعه‌اى بدون طبقه…» 

و اما بعد. فقط کسى به کُنه آموزش مارکس درباره دولت پى برده است که فهميده باشد ديکتاتورى يک طبقه نه تنها براى هرگونه جامعه طبقاتى بطور اعم و نه تنها براى پرولتاريايى که بورژوازى را سرنگون ساخته بلکه براى دوران تاريخى کاملى نيز که سرمايه‌دارى را از “جامعه بدون طبقات” يعنى از کمونيسم جدا ميکند – ضرورت دارد. شکلهاى دولتهاى بورژوازى فوق‌العاده متنوع است ولى ماهيت آنها يکى است؛ اين دولتها هر شکلى داشته باشند، در ماهيت امر حتما همه ديکتاتورى بورژوازى هستند. دوران گذار از سرمايه‌دارى به کمونيسم البته نميتواند شکلهاى سياسى فراوان و متنوع بوجود نياورد، ولى ماهيت آنها حتما يک چيز خواهد بود؛ ديکتاتورى پرولتاريا 
» لنین همان اثر،  دولت انقلاب .
کارل مارکس :
بین جامعۀ سرمایه دارى و جامعۀ کمونیستى یک دورۀ تحول انقلابى از اولى به دومى وجود دارد. متناظر این دورۀ تحول، یک دورۀ گذار سیاسى نیز هست که دولت در آن چیزى نمى تواند باشد جز دیکتاتورى انقلابى پرولتاریا.

اکنون برنامه [گوتا] نه به این آخرى مى پردازد و نه به سرشت دولت در جامعۀ کمونیستى.»، ترجمۀ سهراب شباهنگ. 

انقلاب قهری کمونیستی ما! دیکتاتوری انقلابی طبقاتی ما، واژگون ساختن کامل نظام موجود اجتماعی، ایجاد نظام نوین، کمونیسم – تنها، راه نجات ماست! پیش بسوی ایجاد تشکلات توده ای طبقاتی بویژه حزب مخفی کارگران آگاه، پیش بسوی به پیروزی رساندن انقلاب قهری پرولتاریائی!
!ما، ما کارگران آگاه – کمونیست ها می دانیم که رسیدن به کمونیسم که از زهدان جامعه قدیمی سرمایه داری می زاید، از هر زایمانی سخت تر و خونین تر است، ولی ما یاد گرفته ایم که مائیم که کمونیسم را می آفرینیم، بنا براین، باید بی هیچ توهم و تردید، تلاش تلاش کرد، تلاش با هدف، تلاش دسته جمعی، سرانجام ثمر خواهد داد!

رسیدن به کمونیسم ساده نیست، رسیدن به کمونیسم، تلاش و تلاش بیشتر و بیشتر لازم دارد! زیرا که باید جامعه طبقاتی – جامعه کاپیتالیستی امپریالیستی موجود را واژگون کنیم، برای این کار باید از سد دولت سرمایه داران گذشت و آن را درهم شکست! 

ما می توانیم! ما تواناپیم!


حمید قربانی انسان بیوطن
۹ مه ۲۰۹۷ سال اسپارتاکوسی!

مطلب زیر برای خواندن است.

https://www.marxist.com/britain-rcp-founding-congress-10-000-communists-wanted.htm

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate