ناسیونالیسم خطری که از نو باید شناخت ٢٦

این شماره: مسئله زن و عدم وجود پاسخ ناسیونالیستی به آن:

عمده ترین مسئله جوامع کردستان و ایران بعد از فقر مسئله زن است و نه مسئله ملی و ستم ملی. اما حتا در مسئله فقر این زنان هستند که قربانی اصلی هستند بخاطر مسئولیتشان بعنوان تنها پناه کودکان و لذا مسئله زن به اصلی ترین مسئله جامعه تبدیل شده است. مسئله زن از اسارت در دست فقر شروع و با اسارت در چنگال خونین و سرکوب حکومت و دولت اسلامی تداوم می یابد و به اسارت در زنجیر فرهنگ و سنت محلی و اسلامی مردسالارانه و ضد زن منتهی می شود. پس زن هم اسیر سرمایه داری هم اسیر حکومت جنایتکار اسلامی و هم اسیرفرهنگ پوسیده مردمحور است. لذا نظر به اهمیت و پیچیدگی زن در زندگی فردی و خانوادگی و اجتماعی – حل مسئله زن در جوامع کردستان و ایران از حل مسئله ملی و ستم ملی هم مهمتر است. 

تعداد زنان رزمنده و مبارزی که علیه این اسارت و برده گی شورش کرده اند خیلی زیاد بوده و هستند. اما متعسفانه اغلب این زنان آزادیخواه و مبارز در صف جنبش ارتجاعی و بی ربط به آزادی زنان یعنی ناسیونالیسم قرار دارند. جنبش ناسیونالیستی در کردستان هیچ پاسخی به مسئله زن و اسارت زن در چنگال فقر و حکومت اسلامی و فرهنگ سنتی و مردسالاری نداشته و ندارد. احزاب ناسیونالیست هیچ کمکی به نجات زن از ستم و سرکوب و فقر نکرده اند = نه خواسته اند و نه توانسته اند. اما موضوع به همین جا ختم پیدا نکرده است. جنبش ناسیونالیستی و احزابش موفق بوده اند که زنان مبارز زیادی را به جنبش و صف واردوگاه های خود جذب کنند و از نیروی رهایی بخش زنان به نفع “رهایی ملی” سو استفاده کرده اند. زنان را در خدمت به جنبش ملی فریب وجذب وسازمان داده اند. کم نبوده اند زنانی که درراه کسب حقوق ملی در کردستان جان باخته اند. امروز هزاران زن در این راه مبارزه می کنند. اما آیا حتا یک ناسیونالیست در دفاع از حقوق زن و برای حل مسئله زن مبارزه ملی اش را به حاشیه رانده است (جان دادن بماند)؟

ناسیونالیسم خود رابه اعتقاد و افق فکری و راه نجات تعداد زیادی از زنان آزادیخواه و برابری طلب جامعه کردستان تبدیل کرده است. واین امکان را به احزاب ناسیونالیست داده است تا زنان را همچون ابزاری در خدمت اهداف خود درآورند: “خودمختاری”-“استقلال”-“فدرالیسم”-“خودمدیریتی دموکراتیک”-“پارلمانتاریسم” و غیره. این در حالی بوده که این احزاب حاضر نبوده اند تا برابری زن و مرد را حتا در بیانیه های حزبیشان قید کنند تا چه رسد به عمل به آن. 

زنان جوامع کردستان بندرت برای رفع ستم جنسی وحقوق اجتماعی خود بلکه اغلب برای رفع ستم ملی جنگیده اند. چراکه اولن تاریخن احزاب ناسیونالیست این فریب را به جامعه و زنان تحمیل کرده اند که آزادی زن بعد از آزادی وطن است. اما ناسیونالیست ها هرجا قدرت سیاسی را کسب کرده اند برای تحکیم حکومتشان با جریانات ارتجاعی و اسلامی متحد شده اند و اولین قربانی خواسته یا ناخواسته حق و حقوق زن بوده است. فرهنگ سنتی-اسلامی همیشه حق زن و آزادی زن را با تعابیر لمپنانه نام برده و تمام فشار خود را بر مردها گذاشته اند تا هیچگاه کنترل زنان را فراموش نکنند. دومن این احزاب همیشه از فرهنگ سنتی و مردسالار برخاسته و همین فرهنگ ضد زن و اسلامی را هم تقویت و حمایت و حفاظت کرده اند. سومن اغلب زنان وقتی وارد کارزار مبارزه شده اند حامی و همراه و دنباله رو پدران و همسران و برادران ناسیونالیست خود بوده اند و به افق رهایی زن اهمیت و اولویت نداده اند. این واقعیات بعلاوه دلایل دیگر باعث گردیدند تا زنان آزادیخواه به اشتباه بدنبال آزادی میهن و نه آزادی زن باشند. 

کمونیسم از اساس زن را انسان و لذا در همه ابعاد زندگی و جامعه او را دخیل دانسته و برسمیت می شناسد. در کردستان هم اولین بار این کمونیستها بودند که اگرنه به یک باره و به نحو احسن اما حدااقل بتدریج زن را و حقوق زن را و برابری زن و مرد را تاکید و تبلیغ و بکار بسته اند. هم زن را مسلح کرده اند و هم مرد را به آشپزی و شست و شو و جاروکردن گماشته اند. این کمونیست ها بودند که زن را تا مقام رهبری در تشکیلاتهای خود برسمیت شناختند. امروز تنها کمونیسم کارگری است که بدون اما و اگر خواهان حل همه جانبه و انسانی مسئله زن است . کمونیسم کارگری زنان مبارزه را به خدمت به هیچ جنبش و آرمان وپلاتفرم سیاسی دیگری مگر رهایی خود زنان فرا نمی خواند. امروز جنبش عظیم زن در جامعه ایران پا به میدان مبارزه سیاسی و اجتماعی گذاشته است و می رود تا انقلابی را شکل دهد. این جنبش و آرمانهای انسانیش را باید تقویت کرد.

اقبال نظرگاهی ۶ مارچ ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate