صدای پای فاشیسم و مسولیت کمونیستی ما

صدای پای فاشیسم و مسولیت کمونیستی ما

هدف وسیله را توجیه نمی کند.  

مقدمه: جریان سلطنت طلب و پادشاهی خواه و مشروطه خواه ها فاشیست نیستند. اینکه در میان طرفداران این جریانات افرادی هستند که منتظر جنایت و برپا کردن کوره های آدم سوزی برای مخالفین خود و انتقامگیری هستند، شکی نیست. در میان همه جریانات سیاسی، و متاسفانه ازجمله چپ ها، چنین افرادی وجود دارند، که به قصد انتقام از مخالفینشان از هیچ جنایتی فروگذار نخواهند کرد. جلوه دادن فرد به نماینده حزب و جریان سیاسی و تعمیم دادن آن فریب است؛ کمااینکه تعمیم دادن سوسیالیسم خواهی امروز چپ، به بازگشت به استالین و مائوفریب است، و ایضا بازگشت سلطنت طلبها به رضا خان، و یا جریانات ترک به آتا ترک، اینها همه جنبه پیش گویانه و ترس از آینده است. در اینکه اکثریت احزاب ایرانی دیکتاتور منشند، و پاش بیفته استبداد را بر مردم تحمیل خواهند کرد، شک و شبهه ای نیست؛ اما استبداد و دیکتاتوری را با فاشیسم همسان دانستن، نه خودفریبی که دیگر فریبی است. این فاشیست خطاب کردن رقبای سیاسی، ناشی از ناتوانی سیاسی در جذب و جلب افکار عمومی و کسب اتوریته اجتماعی و در خدمت فریبکاری است. تحقیقا در ایران، تنها جمهوری اسلامی یک حکومت فاشیستی است؛ یک دلیل از میان ده ها دلیل این است که به هیچ قانون جهانی  یا خودساخته، و یا عرف و نرم اجتماعی پایبند نیست. 

القصه؛ فردی بنام احسان وزیری پستی در فیس بوک گذاشت با این مضمون «منتظر پیوستن این کسانیکه امروز با شاهزاده رضا پهلوی می جنگند نباشید. اینها تا روزیکه نفس می کشند با شاهزاده و مردم خواهند جنگید. اینها پسماند های همان تفاله های ۵۷ رانده شده از قدرت هستند که کوچکترین دغدغه ای برای مردم ندارند. با قدرت از روی جنازه های متعفنشان عبور کنیم.» من این پست فاشیستی را بازنشر داده و رویش نوشتم: «صدای پای فاشیسم از قدرت افتاده و مترصد انتقام.»

دوستی بنام «آبیدر سنه» زیر پست نوشت: «ما که هرگز در قدرت نبودیم با شیخ وملا هم جنگیدیم تنها نقطه راست نوشته‌ات همینه تا آخرش هم می‌جنگیم که مردم آزاد باشن حالا تو برو فرمانتو به هرکسی که میخوای بده شما که به خودتان باور ندارید.» 

من در جواب آبیدر نوشتم: «گرامی خیلی پوشیده تهدید پادشاهی خواه ها را تایید، و اعلام مقابله به مثل کرده اید.» 

او جواب داد: «برای دفاع از ازادی و برابری از هر جریانی که بخواهد از رویم رد بشه حتما خواهم ایستاد اگر حتی اونو مقابله به مثل بدانی. اگر کسی به صورتم سیلی زد مطمئن باش اجازه نخواهم داد دومین را بزنه حتی اگه خلاف “دمکراسی”باشه. من تهدید اونها را جدی میگیرم شما را نمی‌دانم.»

من پاسخ دادم: «مسلم راستها (انواع آنها) سعی خواهند کرد حکومت و دولت و سیستم را به آسانی رها نکنند و تسلیم مردم نکنند؛ بنابراین بی گمان تلاش می کنند که یک جنگ خیابان به خیابان و شهر به شهر را به مردم تحمیل کنند. ما نباید به پیشواز چنین جنگی برویم؛ مقاومت بله، اما مقابله به مثل و انتقام خیر.»

و ایشان جواب داد: «این خوش خیالی که فکر کنی ساکت نشدن در مقابل (مدافعان نظام حاکم) به پیشواز جنگ رفتنه نه دوست عزیز اینها سالهاست شمشیر را از رو بستن نکنه فکر میکنی که جنگ عراق سوریه اوکراین….را مردم به پیشواز رفتن نه هر زمان که منافع سرمایه اقتضا کنن از هر جنایتی فروگذار نیستن. باید آماده شد و فریا زد که اینبار در برابر هر جریانی که بخواهداز بالا قدرت را گرفته و مرا همچون کوسفندهای قربانی فرض کنه بدانند که اینبار را کور خوندن. حداقل ما تجربه انقلاب ۵۷ را داریم کاری که پهلوی وسط تمام نکرد جمهوری اسلامی ادامه داد و بهترین جوانان از دم تیغ کذراند من آنقدر خوش‌خیالی نیستم که فکر کنم اونها منتظرند که من بهانه دستشان بدهم.»

و من دیگر ادامه ندادم. روشن بود که نوعی جنگ طلبی با نام مقاومت و دفاع نکته اصلی است. 

اما آبیدر سنه کامنت تازه ای گذاشت: «شما اگه جرات عبور از روی صف ملت را داشتید که حداقل میموندید و کاری می‌کردید الان هم جرات عبور از روی اونی که سینه سپر کرده و تو خیابون فریاد میزنه مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر هیچ که نداری حتی اگه از نزدیکشان هم رد بیشی …..با خودت بسته‌های دستمال کاغذی حمل کنی پس بیخود جیغ نکش …»

روشن است که این را خطاب به پادشاهی خواه ها نوشته.

اما من جواب دادم: «به اون شدتی که تو می خای آماده دفاع از خودت و شهرت و آزادیت باشی، آنها چند برابر میخان بجنگند و پیش برند. اگر تعداد شما محدوده؛ تعداد اونا نامحدوده: همیشه میشه بنام خاک و میهن و وطن + پول لشکر لشکر آدمکش را مسلح به تانکهای پیش رفته به حرکت درآورد.»

ایشان در پاسخ نوشتند: «متاسفم که اسم آبیدر را دیدی و حکم صادر کنی مرا متهم به دفاع از شهری ک حتما جغرافیای کردستان پشتوانه بعدی وناسیونالیزم…… متهم کنی باز متاسفم .از نظر من صف کرسنگان خیلی بیشتر از اونیه که شما بتونین باورش کنید ترس شما از اینجا ناشی میشه که هنوز قدرت مردم تحت ستم را باور نداری عربده کشی فالانژهای جیره خوار …..را باور کردی ما بیشتر و راستین تر از هر گرایش راست جامعه هستیم باور به اصل میتونه ما را مصمم کنه که باید قاطعانه با هر گرایشی که بخواهند خواسته‌های این انقلاب را تنزل بده ایستاد چه برسه آن را به عقب براند.»

من ادامه دادم: «ما داشتیم صحبت از جنگ و از روی جسد دشمن رد شدن شما و رضا پهلوی می کردیم. مناقشه این بود که شما طرفین می خواستید با اسلحه پیش بروید و من راه حل نظامی را رد کردم. راه حل ما کمونیستها اسلحه و جنگ بکش تا کشته نشی و انتقام نیست. راه حل کمونیستی مراجعه بآن مردم و لشکر عظیم کارگران و زحمتکشان جامعه است که خود بمیدان بیان هم اینارو سرنگون کنند و هم خود فوری قدرت را با ابزار شورا قبضه کنند و جلو طرفین جنگ طلب را بگیرند.»

و ایشان پاسخ داند: «من به کمونیستی که بخواهد با خواهش تمنا قدرت را از سرمایه تا دندان مسلح را بدونه قهر انقلابی به زیر بکشه باور ندارم تنها شعار تو خالیه. اینکه این لشکر عظیم رو بخوای به چه نحوی بقدرت برسانی و در فردای پیروزی حتما با شاخه‌ای گل در برابر همین ضد انقلابیون دفاع خواهی کرد در غیر اینصورت پز آزادی خواهی گرفتنی بیش نیست. ضمنا احتیاجی به میانجی نداشتم صحبت از جنگ هم نبود جواب به کسی بود که میخواد از روی جنازهای….ما رد بشه اگه شما هم برای خودت نقش میانجیگری قائل هستی بخودت مربوطه حتما نفع طبقاتی در آن مبینی من که هیچ نقطه مثبتی در راست پرو غرب نمیبینم. باز هم ممنون از میانجیگری شما ولی لازم نیست اونها خیلی وقته بر روی جنازهای ما رقصیدن از زمان بقدرت رسید پدر بزرگ و پدر و نوچه های اسلامی ولی دیگر این آخری را نه.»

من جواب دادم: «شوراهای مردم در همه شهرها و همه روستاها قدرت را قبضه خواهند کرد. یکی از معانی این قبضه کردن قدرت به معنای خلع سلاح همه نیروهای سیاسی متخاصم است تا نتوانند زندگی مردم را بازیچه اهداف و منافع خود بسازند. چه این منافع و اهداف مقدس باشد از طرف شما؛ و چه این منافع و اهداف شیطانی و هیولایی باشه از طرف جریان راست پروغرب. ما شوراها، میانجیگر طرف خوب و طرف بد نخواهیم بود بلکه مدافع زندگی و مدنیت و صلح و رفاه و امنیت جامعه و مردم خواهیم بود. هیچ توهمی هم نداریم که از سوی طرفین هدف شلیک گلوله قرار خواهیم گرفت؛ لطف طرفین از هم اکنون نصیب ما بوده است.»

و جواب گرفتم: «خواب دیدی خیر باشه این شوراها در بعد پیروزی انقلاب شکل نمیگیره بلکه در بطن این روند داره شکل میگیره اگر نیروهای انقلابی حاظر در صحنه را به مقابله با مثل تشبیه نکنی از بدو شروع پایه‌های این شوراها را دارن میسازند نه شاه میخواهیم نه ملا قدرت بدست شورا خیلی وقت سر داده شده و از همین امروز اگه کسی بخواد از روی جنازه اینها رد بشه نه با شاخه گل که با کوکتل وسنگ جواب میگیره از جمله آنها که از همین امروز بقای خود را در حفظ ارگانهای سرکوب میبینن تا از روی جنازهای ما رد بشن لطفا همین امروز به کسی که به تو اعلام جنگ کرده جواب بده زشت مدنیت گرفتن و واگذار کردن به شوراهای مصلح آینده جواب نمیده تجربه ۵۷ گواه این مسله است موفق باشی.»

به این ترتیب در این چند کامنت ما شاهد نکات مهمی هستیم:

الف- هدف وسیله را توجیه می کند. اشاره آبیدر به «برای دفاع از آزادی و برابری» نشانه ایست از داشتن اهداف «والا و مقدس» و گویا توجیه گر جنگ و خون دادن و خونریزی. اگر در دنیای واقعی فقط یک هدف واقعی ومقدس وجود می داشت؛ و بشر فقط برای آن یک هدف دیگر پرنسیپها را زیر پا می گذاشت؛ می شد بنوعی توجیه گر و یا قابل قبول باشد. اما تقریبا همه جریانات سیاسی اهداف خود را مقدس پنداشته و تاریخ سراسر شاهد مقدس پنداشتن ماه و خورشید، بت و گاو، مرز و وطن و میهن و خاک، تا امنیت و زندگی و آزادی و غیره بوده است. امروز نهایتا و ناچارا باید خود زندگی را مقدس شمرد تا تقدس گرایان دیگر نتوانند جان فدا کنند و جان بگیرند، تا به آن مقدس دست یابند.    

ب- جنگ جنگ تا پیروزی. «باید آماده شد … اگه کسی بخواد از روی جنازه اینها رد بشه نه با شاخه گل که با کوکتل وسنگ جواب میگیره.» تاریخ بشر مملو از جانفشانی و رزم و عزم و پهلوانی است، که نتیجه ای جز خونریزیهای نالازم نداشته است. حتما مقاومت در برابر مهاجم و متجاوز لازم و اخلاقی و انسانی است. اما هر لحظه و هرجا بشود بدون جنگ، و به تمام انواع شیوه ها (شامل دروغ و خدعه و نیرنگ و فریب) با مهاجم و متجاوز روبرو شد؛ ضروری و انسانی است، که از جنگ حذر کرد. جنگ دوستی و جنگ طلبی، حتا در برابر جنایتکارترین نیرو مطلوب نیست و نمی تواند سیاست کمونیستی باشد.    

پ- ایدیولوژی بجای علم. « من که هیچ نقطه مثبتی در راست پرو غرب نمیبینم.» این جمله کوتاه قرار است رادیکالیسم از محتوا تهی و پر ادعا را بر کرسی حقانیت بنشان،د و هرگونه نقدی را بنام سازش با راست از قبل محکوم کند. اما همین رادیکالیسم کم محتوا در سراسر قرن بیست همچون یک بیماری سیاسی بجان جنبشهای آزادیخوانه افتاد و نتوانست دستآورد قابل اتکایی برای جوامع تضمین و تثبیت نماید. آنچه این رادیکالیسم سطحی را به حرکتهای آزادیخواهانه تحمیل و قالب زد ایدیولوژی گرایی و دگماتیسم بود. مبارزه سیاسی-اجتماعی و دیپلماسی متعاقب آن، نبود که شیوه ارزیابی جریانات چپ و راست جامعه را تعریف کرد؛ بلکه همواره در جبهه شیطان قرار داشتن نیروهای راست، بطور اتوماتیک تعیین کننده تمام هست و نیست آنها تلقی میشود. دینامیسم اجتماعی و دیالکتیک روابط متقابل عناصر متغییر اجتماعی، نادیده و کنار گذاشته می شوند و یک حکم از قبل آماده ی دگم سر و ته پدیده ها را محکم می کنند.   

ت- گذشته و امروز در مقابل امروز و آینده. «همین امروز به کسی که به تو اعلام جنگ کرده جواب بده زشت مدنیت گرفتن و واگذار کردن به شوراهای مصلح آینده جواب نمیده». یکی از آفات همه جنبشهای اجتماعی گذشته گرایی و گذشته زده گی آنها است. این گذشته زده گی مبارزات روز را مقهور خود ساخته، و تماما در چنبره محدود خود میگیرد. گویا تمام بار مسایل و مصایب گذشته را باید بر سر جامعه امروز خالی کرد، و انتظار داشت که امروز پاسخگوی همه ی تاریخ باشد. این دیدگاه و شیوه نه فقط امروز را، که آینده را هم قربانی همان گذشته می کند. 

ث- زندگی برای مبارزه در مقابل مبارزه برای زندگی. اصولا مبارزه از حیثیت تاریخی برخوردار است، چون در خدمت و برای زندگی بوده است. مبارزه ای که در خدمت زندگی نباشد نمی تواند قابل تایید باشد. اما مبارزه هم مانند عدالت و آزادی در طول تاریخ متحمل چنان تحریفات و مغلوب آنچنان توهماتی شده است که بتدریج خود جای معبود نشسته و به هدف تبدیل شده است. این نقصان ناشی از درک ضعیف و ناتوانی از فهم حرکت و پدیده تاریخ نبوده است؛ بلکه در خدمت پنهان کردن اهداف ضعیف، اپورتونیسم سیاسی، و بن بستهای گوناگون، همیشه به آسانی در دسترس بوده است.  

 

اقبال نظرگاهی ۲۹ ژانویه ۲۰۲۳

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate