جستاری پیرامون انسان و جامعه (قسمت پانزدهم)

۱۴۳

تاریخ انسان

 تاریخ انسان یعنی تاریخ پروسه تولیدی انسان ،پروسه ای که توسط ابزار تولید و به تبع آن رابطه ای که آدم ها با این ابزار دارند تعریف می شود .

تاریخ  انسان بر وضعیت نیروهای تولید بناشده و انسان در بر آمدنش از کودکی به نوجوانی در انتخاب این نیروها نقشی ندارد بلکه آن ها را برای زندگیش بخدمت می گیرد .

این نیرو ها موجد روابطی اجتماعی اند.این شکل اجتماعی و این رابطه بر خاسته از وضعیت نیروهای تولیدی امری تاریخی اند .تاریخی بدین معنا که در روزگاری بوجود آمده اند و در روزگاری دیگر که متناسب وضعیت جامعه نیستند تغییر می کنند.

کسب توانایی های آدمی در تولید شیوه تولید را تغییر می دهد و با تغییر شیوه تولید مناسبات اقتصادی تغییر می کند وجامعه در ریل جدیدی به حرکت در می آید.   

تاریخ انسان تاریخ اندیشه او نیست تاریخ کار و پراتیک مادی اوست و اندیشه آدمی در  کانتکست کار و پراتیک آدمی معنا می یابد و بررسی می شود 

  آدمی در روند تولید مادی بین خود و دیگران مناسباتی بر قرار می کند با تکامل بخشیدن به توانایی های تولیدیش این مناسبات تغییر می کند .واین مناسبات خود را بشکل مقولات اقتصادی وحقوقی نشان می دهد .با تغییر این مناسبات این مقولات نیز دستخوش تغییر می شوند

۱۴۴

قانون

مسئله اصلی ما در انقلاب مشروطه مسئله قانون بود نه برابری در مقابل قانون.

غرب اگر مسئله اش برابری در مقابل قانون بود بدین خاطر بود که قانون نوشته یا نانوشته ای داشت.شاه قادر نبود الا بختکی دوک یا کنتی را بکشد و اموالش را مصادره کند.دوک ها خود در قلعه های اربابی شان سواره نظامی داشتند که در وقت لزوم بمیدان می آمد .و جز این زمین هایی داشتند که با آن گذران می کردند و لشگر می آراستند.

اما در این سوی کره خاکی این گونه نبود کل مملکت ملک طلق پادشاه بود او می توانست با هر کس و هر چیز هر طور که بخواهد بر خورد کند .مالک جان و مال مردم پادشاه بود و بقیه رعیت های سلطان بودند.

شاه می توانست زمین های بسیاری را بشکل اقطاع بهر کس که دلش می خواست ببخشد و در صورت لزوم باز ستاند وگردن سردار یا وزیر رابزند .

دیسکورس انقلاب مشروطه نوشتن نص صریح قانون بود تا مانع و رادعی در مقابل شاهی باشد که به هیچ قانونی پای بند نبود و مشروعیت اش را از شمشیر خونچکان قبیله اش می گرفت و می توانست هر لحظه که اراده کند وزیری را گردن بزند یا محتشمی را با مصادره اموالش با خاک یکسان کند .

مشروطه به جایی نرسید و قانونی که نوشته شد ناخوانده ماند و ما هنوز در گردنه نوشتن   نثر قانون هستیم نه برابری در مقابل قانون

 

۱۴۵

آداب سفر

گفتی آداب سفر آنست

که رهرو راه باشی و مقصد ناپیدا

وبر جاده شمشیر قدم بگذاری و هیچ نپرسی که ره کردم است و بلد راه کدام   

شرق عالم کجاست و غرب عالم بکدام سوست

و از رفتن نایستی و هیچ نپرسی که در میانه راه محلی برای خستگی در کردن هست

چشمه ای و یا کاروانسرایی 

ویا سایه آرامش درختی 

آبی و یا نانی

آنقدر می روی تا می رسی به ملاحانی که از دریا های دور می آیند و از آنان سراغ پریان جزایر مرجانی در دریاهای طوفانی را می گیری

از آن جا می روی تا به دشت های باز می رسی،دشت های قبایل سرخ موی 

از قبایل سرخ موی حذر کن

آنان در کومه های یخی شان با اورادی عجیب مغز مسافران خسته را خوراک ماران ازرق چشم می کنند

در آن جا غُراب هایی می بینی که از بال های شان دود بر می خیزد و چشم های شان دریچه جهنم است 

    از آن جا می گذری به هزارتویی می رسی با انسان هایی نیمه گاو نیمی بشر که ترا از دریچه های تاریک می پایند وبر راهت زرنیخ و آتش می ریزند

آنقدر می روی تا دلت آرام بگیرد

آنجا که دلت آرام گرفت،

من آن جایم

۱۴۶

 حکیم طوس

ز سم ستوران در آن پهن دشت

زمین شد شش و آسمان گشت هشت

از شدت سم کوفتن اسبان وکثرت سوارکاران یک طبقه از هفت طبقه زمین،به صورت گرد به آسمان می رود و در نتیجه زمین شش طبقه  می شود وطبقه ای به طبقات آسمان اضافه می شود و آسمان می شود هشت طبقه

طُرفه آنست که هنوز عده ای بی خبر از جوهر شعر حکیم طوس را ناظم می دانند تا شاعر.در حالی که این دوبیت برابری می کند با ده ها دیوان نا شاعرانی که خود را شاعر می نامند

 

۱۴۷

 روایت تاریخ

گفته می شود برای معنا دادن به هر رخداد تاریخی ما کار را با یک فرضیه آغاز می کنیم که با قطعیت روبرو نیست.

حافظه یک رونوشت جرح و تعدیل یافته از واقعیت است و متناسب با وضعیت ،سیال و قابل باز تعریف است.این باز تعریفی بر می گردد به پژوهشگر تاریخ که  چگونه می اندیشد و در چه وضعیتی ست .این روایت می تواند نسبت به وضعیت راوی تغییر کند . واین روایت خالی از  سمت گیری  راوی نیست .در هر صورت جهتی می گیرد که راوی در آن سو فکر می کند .و ازآن جا که راوی به درکی علّی و نظام مند فکر می کند و در صدد آن ست که واقعه تاریخی  را صورت بندی کند . بدین گونه معنایی به آن واقعه تاریخی می دهد که از سوی راوی ناخود آگاهانه است .واین بر می گردد به این معنا  که ما از خوانش تاریخ در جهت یافتن معنایی برای آینده خود هستیم.

در واقع این آینده است که دارد گذشته را می خواند .وبیشتر بهمین جهت شاید ما تاریخ را باز خوانی می کنیم.گذشته را بگونه ای بازخوانی می کنیم که بما کمک کند در گزینش آینده مان.

ما در باز خوانی تاریخ دنبال گرد آوری کّمی مواد و مصالح نیستیم بلکه دنبال باز خوانی سطر های نانوشته و بین متنی هستیم .این باز خوانی یک باز گشت انفعالی به تاریخ نیست بلکه راوی در یک کنش فعال دیالوگی فعال با وقایع بر قرار می کند

 این که در کوچه های تو در توی تاریخ چه گذشته است یک سوی داستان است سوی دیگر آن این است که راوی از این وقایع چه دستگیرش شده است

 کار پژوهشگر تاریخ در چیستی تاریخ معنا بخشی به رخداد هاست.

۱۴۸

حزبی که حزب نبود

این که نفر دوم یک حزب با اسم مستعار به بیتی تردد کند و اطلاعاتی را که مثل روز روشن است از یک کشور خارجی گرفته اند به مقامات بدهد

این که دبیر اول یک حزب با اطلاعاتی که مثل روز روشن است از یک کشور خارجی گرفته اند خبر حمله یک کشور خارجی را به کشور خودی اطلاع بدهند وبعنوان مطلع در ستاد جنگ شرکت کند

این که نفر اول حزب شبانه به جلو خانه مقامات کشوری رود تا خبر کودتا را اطلاع بدهد 

این که نفر اول تشکیلات مخفی یک حزب به تعقیب یک گروه مخالف بپردازد و با عملیات نفوذ و تعقیب آن گروه را دستگیر کند و به مخفیگاه حزبی ببرد برای بازجویی فنی و گرفتن اطلاعات

 این که یک حزب همسر یکی از اعضایش را که هنرپیشه معروفی هم هست بداخل یک تشکیلات یک سازمان مخالف نظامی بفرستد 

این که یک حزب در تشکیلات دیگر گروه ها نفوذ کند برای  جاسوسی وخرابکاری 

این که یک حزب هم کاری اطلاعاتی بکند با حکومت بر علیه دیگرگروه ها 

این گالیگولا همه چیز بود الا حزب . خود آن ها هم به حزب بودن خود باوری نداشتند.

بیچاره آن فردی که می گفت یک سری بی شرف و بی ناموس می گویند این حزب نیست شعبه پنجم سازمان جاسوسی فلان و بهمان است .

۱۴۹   

هرهری مذهب ها 

مردم را نقد می کنند و حق هم دارند بخاطر نا آگاهی شان ،بخاطر ضعف ها و حماقت های شان اما این نقد را بهانه ای می کنند برای زیر پا گذاشتن حقوق همین مردم و برای رسیدن به منافع خود از هر خط و مرزی می گذرند.  

اردوغان نخست وزیر مادام العمر ترکیه را مسخره می کنند و حماقت ها و استبدادش را زیر سئوال می برند که حق دارند ولی می روند ۴۵۰۰ ویلا آن جا می خرند.

حکومت را به خاطر نادیده گرفتن منافع ملی نقد می کنند اما سرمایه خودرا به دلار تبدیل و به امریکا وکانادا می برند  و در آن جا ویلا و خانه و شرکت می خرند و در سرمایه گذار ی ها آن ها شرکت می کنند

برای افغان ها دل می سوزانند . طالبان را لعن و نفرین می کنند. و بخاطر رنج ها و محرومیت آنان اشک می ریزند  اما از افغانی ها به شدت بهره کشی می کنند و کمترین حقوق را به آن ها می دهند .

در حالی که همه عمر به دنبال زندگی شخصی خود بوده اند وهستند و تبدیل به گاو صندوق های بزرگی شده اند ،  فعالان حوزه اجتماعی وسیاسی را به سخره می گیرند 

همه جا بدنبال توجیه شخصیت آسیب دیده خودند و با کار های غلط شان جهان را آلوده می کنند.

۱۵۰

شیوه تولید آسیایی

 شیوه تولید زمین داری در شرق  با سلطه  غالب  دولت بر ابزار تولید یعنی زمین و آب مشخص می شود و استبداد شرقی با آن شکل می گیرد و باز تولید می شود  و همین سلطه  استبدادی در دوران نوین به شکل دیگری خودرا نشان می دهد

تکیه و تحقیق ویتفوگل بر شیوه تولید آسیایی بیشتر برای نشان دادن  ادامه  همین   شیوه استبداد شرقی در روسیه استالینی بود .

 با دیدی وسیع تر استبداد شرقی  در دیگر کشورهای شرقی مثل چین و ایران  به شکل دیگری ادامه یافت با این تفاوت که در دوران نوین این بوروکرات ها هستند که جانشین شاه و تزار وخاقان مستبد می شوند و دولت ابزار سلطه آن ها برای کسب منافع خود می شود

بیهوده نیست که شیوه  حکمرانی مارکسیسم به شکل استالینی یعنی گسترش مالکیت دولتی  در این کشورها مورد اقبال قرار می گیرد و در قالب های  ظاهراً متضاد و مختلف همان استبداد را باز تولید می کنند.  

۱۵۱

 طبقه متوسط

نخست باید گفت منظور از طبقه متوسط خرده بورژوازی ست نه بوٰرژوازی .

 در دوران فئودالیسم طبقه متوسط به طبقه بوٰژوا اطلاق می شد .

 در جمع بسیاری از افراد طبقه متوسط تبلیغ وفاداری به این آب وخاک میسر نمی شود در حالی که بسیاری آن ها را موتور محرکه تحولات اجتماعی در ایران می دانند.

این تناقض چگونه قابل تبیین است.

طبقه متوسط طبقه ای وسیع در جوامع پیرامونی ست و در غیبت طبقه کارگر قدرتمند و در تعیین نایافتگی طبقاتی این طبقه که بیش از ۶۰ در صد جامعه را تشکیل می دهد می تواند در تحولات با بمیدان آمدنش نقش اساسی ایفا کند هر چند فاقد درکی تاریخی برای تحولی راستین در جامعه است و بیشتر توجهش به تحولات روبنایی و موقتی ست و درکی دیالکتیکی به انقلاب ندارد

این طبقه در کشور های پیرامونی  طبقه ای پادر هواست . طیف های بالایی اش بعلت ارتباط و امکاناتی که دارند مدام در حال رصد کردن سفارت خانه ها برای گرفتن ویزاست و نسبت به وضعیت موجود مسئله دارست اما در پی آنست که مشکلش را با رفتن حل کند .پس شعار ماندن وحفظ نیروهای کیفی برای ساختن کشور در نزد اینان ناسیونالیسمی تاریخ گذشته است . اما لایه های میانی و پائینی این طبقه که امکان رفتن ندارد رادیکال تر و سخت جان تر است .

۱۵۲

راه بدنام کردن نظام سرمایهداری چیست؟

گفته می شود جان مینارد کینز در سال ۱۹۱۹ در مورد تورم چنین می گوید 

ولادیمیر لنین، بهترین راه نابودی نظام سرمایهداری را بدنام کردن پول آن میدانست

بد نام کردن پول چگونه؟ با تورم.

کارکرد این تورم چگونه است ؟

قیمت ها بالا می رود عده ای که سوءاستفاده چی و منتفع شوندگان مکتب تورم گرایی هستند به ثروت های باد آورده می رسند و بخش عظیمی از مردم ورشکسته می شوند و نظام اقتصادی بهم می خورد .

قطعاً حق با لنین بود. برای براندازی پایههای یک جامعه، هیچ ابزاری غیرمستقیمتر و مطمئنتر از نابودی پول ملی آن نیست.پروسهای که ذهن حیلهگر لنین آگاهانه آن را طراحی کرد

با خواندن این خزعبلات از سوی کینز یا موجودات دیگری از این دست این گونه وانمود می شود که تورم یک توطئه لنینی ست وطراح تورم  هموست برای نظام بی گناهی بنام سرمایه داری . برای عاقلان اقتصاد واضح و مبرهن است که داستان چنین نیست ، تورم غده چرکینی ست که ریشه در خود نظام سرمایه داری دارد و ربطی به طراحی لنینی ندارد .

۱۵۳

حقوق قومی

گفته می شود حقوق قومی نداریم .نتیجه سیستم قوم محور تبعیض و آپارتاید است .رفتن بسوی دولت قومی عقب گردی ست اجتماعی از دولت پیچیده به دولت ساده.

وباز گفته می شود ؛مقوله حقوق در چارچوب شهرونددولت معنا می یابد واین شهروندان ملت را تشکیل می دهند

به صرف وابسته بودن بیک قومیت بخودی خود حق ایجاد نمی شود حق متعلق است به انسان بی هیچ پیشوند وپسوندی.

این گزاره ها زمانی درست است که شهروند درجه دو وسه نداشته باشیم . مسئله قومیت ها زمانی مطرح می شود که یک قوم بواسطه قومیت اش در یک نظام تبعیض مورد ستم قرار می گیرد واین تبعیض زمینه بر خاستن مسائل قومی می شود .

در یک نظام دموکراتیک که قومیت و مذهب و نژاد و دین محملی برای هیچ گونه تشخصی نیستند مبارزه برای حقوق شهروندی معنای درست خودش را دارد . اما در یک رژیم پان  که بر تبعیض حرکت می کند مسائل بگونه ای دیگر است.

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate