مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل

مهدی کوهستانی نژاد بازهم ورودی دیگردر آلوده سازی جنبش کارگری و برآمد سیاهکل

زیر نام « تاثیر جنبش کارگری بر جنبش سیاهکل…»(۱)

«انقلاب جنبشي است كه جامعه را از بنياد دگرگون مي كند و حاكميت طبقات حاكم را بر مي اندازد. انقلاب نيرويي منهدم كننده و در عين حال سازنده دارد.»(۲)

هدف این نوشتار دیالوگ و یا ورود به اثبات یا ایجاب دیدگاهی نیست، بلکه افشای یک تلاش ضدکارگری است که در بستر نقد نمی گنجد. پنجاهمین سالگرد خیزش سیاهکل بهانه ای شده است تا بار دیگر برخی فرصت طلبان، ماهیت و تاریخچه مبارزاتی یکی از درخشانترین برآمد تسلیم ناپذیری حکومت شوندگان در برابر استبداد مطلق حاکم را وارونه جلوه دهند. اینان، در پوشش و استتار و گاهی بدون پروا و دشمنانه در تلاشند تا استراتژی این خیزش انقلابی را به خاک بسپارند. خیزشی که به نام «چریک های فدایی خلق» رقم خورد، با هر نگاه انتقادی ما، با تمامی آزمون و خطا ها و کاستی ها، آزمونی است ارزنده. این برآمد، به جنبش سوسیالیستی و کارگری رویکرد و تعلق داشت و بنا به همین درک، نبایستی دست اندازی و آلوده کردن آن به دست ضدانقلاب و عناصرفرصت طلب را نادیده گرفت.

تلاش و اهداف دشمنان آشکار چپ انقلابی از جمله برآمد سیاهکل در محوریت دو نقطه ی منطبق برهم راستا می گیرند: از سویی وارونه نمایی و مسخ و ماهیت و اهداف آن و در سوی دیگر مصادره کردن آن به سود اهدافی که خیزش چریکی، آنرا نشانه گرفته بود. تاکتیک اینان در پرداختن به سیاهکل، پوششی است در خدمت استراتژی استبداد دوگانه ی مناسبات استبدادی سرمایه و حاکمیت سیاسی آن. سیاست اپورتونیستی با وارونه نمایی و دستبرد در استراتژی خیزش چریک ها که همانا با هرنقد امروزین ما پیرامون تحلیل و تاکتیک مبارزه مسلحانه ی نیم سده پیشِ رفقا: امیر پرویز پویان، علی اکبر صفایی فراهانی و مسعود احمد زاده و حمید اشرف، نمی توان نادیده گرفت که استراتژی این خیزش،  در هسته مرکزی رادیکالیسم خود، به حزب کمونیست و انقلاب و سوسیالیسم رویکرد داشت. تلاش مذبوحانه عناصری در این میان، برآمد سیاهکل و چریک ها را در خدمت استرانژی کاپیتالیستی- رفرمیستی و پاک کردن هسته انقلابی هر برآمد رادیکال از جمله سیاهکل است. هر دو نگاه به سیاهکل دو روی یک سکه را ترسیم می کنند. هردو به سویه ای ره می پویند تا با دستبرد در جویبارسیاهکل، حتا اگر هم شده باریکه آبی به سوی مرداب خویش روان سازند. کلانترین تلاش همگی اینان، آن است تا برای نسل جوان، روایتی مسخگونه ارائه دهند. به این معنا که، شکستن مطلق شکست ناپذیری حاکمیت (چه شاهنشاهی چه اسلامی) و درهم شکستن مطلق تسلیم پذیری توده های منکوب شده (پنجاه ساله سلطنتی و چهل و اندی ساله ی اسلام سیاسی) را با برداشت هایی به سود دیدگاه ها و ماموریت های خود آلوده سازند و محتوای انقلابی و هسته  و پیام رادیکالیسم آن که همانا انقلاب و سوسیالیسم است را تهی سازند.

در یک سوی جماعت و عناصر طیف «توده ای-اکثریت فداییِ» قرار دارند که هنوز به میخ خیمه ولایت بسته و هنوز نام مطلق شکنان رزمندگان و اختران خیزش سیاهکل، تکه ای از این تاریخ را دزدانه می برند تا بر دکه های درهم شکسته ی تجاری-سوداگری خود بیاویزانند. فراموش نکرده ایم که در رسای انقلاب ارضی شاه و مست از نزدیک شدن شاه به کرملین، چریک ها را  “عصیان ناشی از یأس چند روشنفکر” و سپس همسنگر با پاسداران، سازمان چریکهای فدایی و دیگر سازمان های انقلابی و سازش ناپذیر را «تربچه های پوک امپریالیسم» نامیدند. در سوی دیگر کارگزاران حکومتی نیز بر این جماعت افزوده شده اند تا دست به ماشه و آشکار بر آن بتازند.

عنصری که از قماش دیگر است

در پنجاهمین سالگرد خیزش سیاهکل، ما به ناگهان با چهره ی دیگری روبرو می شویم که گستاخانه میان بر زده است به این پندار که «کی به کیه»!. دراین بازار آشفته ی سرقت ها و تهاجم و فساد، اما عنصری شناخته شده وارد شده که به ظاهر عضو هیچ یک از جانب های اشاره شده نیست. او سالهاست ماموریت دارد تا جنبش کارگری در ایران را از استقلال تهی سازد. وی سالهاست که با برخورداری از پشتوانه های مالی و حقوقی و لوژستیکی سرمایه جهانی، استخدام شده است. استخدام شد تا با نفوذ در این جنبش و ارتباط با فعالین کارگری و تشکل های آنان، وابسته اشان سازد و به فسادشان بکشاند. او تلاش ورزید و رانده شد، اما دوباره از روزنه وارد شده است. او مدتی است که چراغ خاموش و رانده شده از نهادهای همبستگی مستقل کارگری و سیاسی در داخل و خارج ایران، به یاری نقش رسانه های بی بی سی و صدای آمریکا- بخش فارسی و متاسفانه از جمله برخی سایت های مستقل و ترییون سالم و ارزنده ای مانند «آزادی بیان» به نام کارشناس و فعال جنبش کارگری این فرصت را یافته تا این بار در «دفاع» از برآمد سیاهکل ظاهر شود. تلاش رسانه های جهانی سرمایه، البته نه بی هدف است و نه جای پرسش- رسانه های جهانی سرمایه، کارشناسان خود را دارند و بنا به بیان هوشمندانه آنتونی گرامشی، «ایدئولوژی حاکم که ایدئولوژی طبقه حاکم است» را تبلیغ می کنند. آگاهانه تا اینجا نام ایشان را نمی آورم و شک ندارم که همه فعالین جنبش کارگری و سوسیالیستی او را می شناسند. وی از سال های هشتاد و چهار  هشتاد و پنج زمان برآمد دوباره جنبش مستقل کارگری به ویژه از سوی کارگران اتوبوسرانی تهران و حومه و در سال ۸۷ در نیشکر هفت تپه، ماموریت یافت تا با وعده و وعید از جمله «تأمین امکانات» مثلا «جلب پشتیبانی اتحادیه های بین المللی کارگری»، «جذب پشتوانه های حقوقی و وکیل»، «تأمین هزینه های مالی برای  برخورداری از وکیل» در ایران و دیگر تأمین ها و ترفندها به وابستگی و بدنامی و آلودگی بکشاند. آشکار است که روی دیگر این تخریبگری در جنبش کارگری، خواهی نخواهی سرانجام به سود حکومت اسلامی و سرمایه داری و دستگاه های امنیتی و شکجه گران تمام می شود. کارگزاری و وظیفه ی وابسته کردن جنبش کارگری به مراکز سیاسی امپریالیستی و نیز تلاش برای وابسته سازی به  حاکمیت رفرمیسمی که بسان ایدئولوژی سوسیال دمکراسی راست در سندیکالیسم و اتحادیه های زرد دولتی جهان سرمایه داری (پایه های کارگری دولت های سرمایه) است، به عهده ی این فرد است. او، اما نه حتا رفرمیست است ونه سندیکالیست. وی از سال ۱۳۸۲ در این عرصه ظاهر شد و با استعدادی که داشت، در کانادا به استخدام دستگاه های رفرمیستی در آمده و از سوی «مرکز همبستگی-سالیداریتی سنتر»وظیفه گرفت. او از سال ۱۳۸۴ با اعلام سندیکاهای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سپس هفت تپه و تشکل های مستقل دیگر مانند «کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری» و نیز در بیرون از ایران، در کانادا و آلمان و لندن و… پل ارتباطی این ارگان سیاسی آمریکا شد. وی سالها تلاش ورزید فعالین جنبش کارگری را وابسته به امکانات مالی بنیادهای تخصصی ضد کارگری سازد، اما به زودی شناسایی و رانده شد. وی تلاش ورزید تا به بهانه کمک حقوقی برای وکالت و کمک به خانواده های کارگران زندانی، به هر وسیله این وابستگی را به پیش ببرد و هرگز موفق نشد.

اگر موفق به پیشبرد چنین سناریویی می شد تا کنون، حکومت اسلامی، جنبش کارگری ایران و فعالین این جنبش را با سند به اتهام ارتباط با «سیا» به زندان های ابد و مرگ  کشانیده بود- کما اینکه بارها این اتهام ها از سوی بازجو-شکنجه گران حکومتی برای درهم شکستن از جمله رضا شهابی ها، داود رضوی ها به زبان آورده شده است. پاسخ ارگان های مستقل کارگری، فعالین مستقل کارگری، وکلای آزاده، خانواده های فعالین در بند و زندانی کارگری همیشه نه بزرگ به این «بذل و بخشش» مراکز جهانی امپریالیستی مانند «سولیداریتی سنتر» و «اتحادیه مرکزی کار کانادا» و…بوده و هست. آشکار است که این «سخاوتمندی» ها و دست و دل بازی ها، کارگر گرایانه و بی طمع نبوده اند و برای در جنبش کارگری نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان به بیش از یک سده پیش باز می گردد.

خواننده ی این نوشتار، درست  حدس زده است، از آقای مهدی کوهستانی نژاد و «سولیداریتی سنتر» (مرکز همبستگی) می گوییم. لازم است ابتدا با حوزه  فعالیت های آقای مهدی کوهستانی نژاد آشنا شویم:

آقای مهدی کوهستانی  در استخدام و دستیار رئيس «کنگره کار کانادا» – سی ال سی – بخش خاور ميانه در کانادا، که نهادی ارتجاعی و به شدت رفرميست و بورژوایی است می باشد . او تلاش دارد تا الگوی رفرمیستی-بورژوایی «کنگره کار کانادا” را در جنبش کارگری ایران تبلیغ کند و فراتر آنکه هر نهاد و جنبش کارگری را از استقلال سیاسی و طبقاتی خود تهی سازد. او در توجیه نفوذ و پنهان سازی ماهیت خود در پوشش تبلیغ اتحادیه های زرد وابسته به سوسیال دمکراتها که در نوبت هایی  مناسبات حاکم را نمایندگی می کنند، ظاهر و چنین توجیه گر می شود: جنبش کارگری کار خودش را میکند و حزب سوسیال دمکرات کار خودش را. او میگوید: “من می روم و مبارزات کارگری خودم را می کنم و آن ها هم کار خودشان را می کنند. چون این دو از هم جداست” ! درست همانند اینستکه بگوییم حکومت اسلامی کار خودش را میکند و «شوراهای اسلامی کار» هم کار خودشان را می کنند. از این گستاخانه تر نمی شود از ارگان های سرکوب و استثمار سرمایه داری دفاع کرد!

مهدی کوهستانی در پیشبرد وظایف خود، هرجا که لازم باشد به توهین، تهدید و دهن کجی و گستاخی دهان می گشاید و هرجا که لازم باشد وانمود می کند که پولهای «سخاوتمندانه ای» که می خواهد در اختیار کارگران و خانواده ها بگذارد، از سوی اتحادیه های کارگری گردآوری شده اند. اما اسپانسورها، نه کارگران و پشتیبانان جبش کارگری، بلکه بنا به گواهی و گزارش های موجود، از سوی  «مرکز همبستگی» (سولیداریتی سنتر) پرداخت می شدند.

ایشان مانند هر فردی در جوامع طبقاتی حقی مسلم و آشکار دارد که کارمند هر ارگانی باشد، در هر حوزه ی فعالیتی را بر گزیند و برای گرایش  طبقاتی خود فعالیت کند، بنویسد و بگوید. اما در آنجا که به حوزه مبارزات طبقاتی کارگری و جنبش های کارگری-سوسیالیستی به وظیفه ی تخریب وارد می شود، باید نقش و ماهیت مداخله و نفوذ دیدگاه و نیز کارفرمایانش را برملا ساخت و به نقد گرفت. برای یادآوری لازم است بار دیگر «سولیداریتی سنتر» را بشناسیم:

سالیداریتی سنتر

سالیدارتی سنتر (همبستگی بین المللی كارگران) . یكی از چهار نهاد اصلی طرف همکاری با  “ند” یا “اعطای ملی برای دموكراسی (NED) است.(۳) كه همسوی شاخه های بین المللی احزاب دموكرات و جمهوریخواه و اتاق تجارت ایالات متحده آمریکا می‌باشد. سولیداریتی سنتر ٩٠ درصد بودجه خود را از” ند” دریافت میكند. «ند» سیاست خارجی‌ حکومت آمریکا را زیر پوشش سازمان های غیر دولتی (ان جی اُ) به پیش می برد و مدعی است که گسترش دهنده «دموکراسی» در کشورهای پیرامونی است.اما در واقع مبلغ نئولیبرالیسم یا اقتصاد بازار آزاد تجارت و استثمار و کنترل و حاکمیت فرمانروایان سرمایه در جهان را پشتیبانی می کند. وظیفه سالیداریتی سنتر، سترون كردن و حاکمیت رفرمیسم بورژوایی بر مبارزات كارگران و وابسته سازی آنها، زیر مجموعه سازی جنبش کارگری دیگر كشورها ــ به ویژه کشورهای پیرامونی همانند ایران و ترکیه وووــ و در كل برای پیشبرد ِ نمونه لخ والسا در سالهای ۱۹۸۰ در لهستان و نابودی (اتحادیه همبستگی) جنبشی که ۱۳ میلیون عضو کارگری در لهستان داشت تنها یکی از نمونه كارگران سراسر دنیا عمل كرده و برای هر کشوری حلقه ای از کارگزاران و فریب خوردگانی را دارد، که به «صندوق های کارگری» پول می رساند، کارگران زندانی را وعده پوشش حقوقی و وکالت می دهد، به خانواده های کارگران دستگیر شده، پیشنهاد کمک مالی می کند- عملی که مهدی کوهستانی در کانادا از اتحادیه‌های زرد دولتی تلاش کرده و می‌کند که به کمک عناصری در داخل و خارج ایران در راستای این ماموریت ها به پیش ببرد. سالیداریتی سنتر با استفاده از پولهای دریافتی از جانب (ند) تلاش می‌کند که با نفوذ ایدئولوژیک در تشکلهای کارگری موجود در گستره ی جهانی، در جنبش های ضد کاپیتالیستی، ضد نئولیبرالیسم، ضد گلوبالیزاسیون و کارزارهای رادیکال بین المللی کارگری، سیاست‌های سازمان سیا و دولت آمریکا را به اجرا در آورد. این مرکز، یک نهاد ضد کمونیستی و ضد کارگری است و بازوى وزارت اطلاعات اَمريکا (سیا) براى پيشبرد سياست‌هاى امپرياليستى به شمار می‌آید.

به آقای مهدی کوهستانی باید یادآور شد که شما به عنوان یک حقوق بگیر این نهاد ضدکارگری چه به روز نهادهای مستقل و نوپایی در شمار سندیکاهای شرکت واحد و هفت تپه و کمیته هماهنگی برای… و بسیاری از فعالین جنبش  کارگری که نیاوردید. از همکاری با لمپن-امنیتی هایی مانند سعید ترابیان و رضا رخشان و فریدون نیکو فردها که تنها همین چند نفر برایتان مانده اند گرفته تا منصور اسانلو که با ورود به آمریکا رقیب تان شد. روزی زیر نام سندیکای هفت تپه و فدراسیون اتحادیه های جهانی (IUF) تلاش کردی از راه اردن و «بلال اردنی» جنبش کارگری در نقاط مختلف ایران و بعدها در هفت تپه را با دلارهای «سالیداریتی سنتر» تخریب کنید که هشیارانه خنثی شد. روزی پروژه ی امنیتی سندیکا سازی حکومتی را به آی تی اف (ITF) به عنوان سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد، وانمود کردید که این بار نیز دسیسه ات خنثی شد. دوباره دسیسه کردید و این شما بودید که برای تخریب نهادهای مستقل و زیر سرکوب حکومتی، از منابع مالی وابسته به وزارت امور خارجه آمریکا «زیر نام اعطای دمکراسی- NED-) پخش پول را به عهده داشتید و دارید تا همان ارگان های تازه جان گرفته و  تازه جوانه زده ی کارگران را وابسته سازید که نتوانستید و از درون متلاشی کنید و تا اندازه ای توانستید و سرانجام رانده شدید. شما را سندیکالیست و رفرمیست نامیدن، ستمی بر رفرمیستها و ناروایی به اتحادیه های زرد و دولتی مفلوک و منفور است زیرا که شما حتی در ان چهارچوب هم نمیگنجی بلکه ماموریتی داری برای تخریب و آلوده سازی. شما به نام کمک مالی به کارگران، برای پان ایرانیست ها، برای «جنبش سبزی ها و ستاد کروبی  پول فرستادید، حتا برای پهلوی چی ها یارانه مالی فرستادید. از منابع «ند» یا همان «مرکز اعطای دمکراسی» وزارت امور خارجه آمریکا یک قلم ۱۸۰ هزار دلار دریافتید و زیر نام اتحادیه های کارگری تلاش کردید جنبش کارگری را وابسته سازید و به فساد بکشانید.آنگاه که از شما توضیح  خواسته شد «تعجب» کردید و آنگاه که پی گیری شد سر و کله «ند» پیدا شد. با این پول های کثیف به بیان نماینده شریف کارگران، رضا شهابی برای چه منظوری پول پراکنی می کردید! رضا شهابی در زیر شکنجه آنگاه که به سلول آورده شد، با به خطر افکندن جان خویش، ضرورت دید تا با انتشار اطلاعیه ای  از زندان رجایی شهر-۲۷ خرداد ۱۳۹۳ ، تلاش های بازجویان را نقش بر آب سازد و با پیامی از درون زندان به جنبش هشدار داد و مهدی کوهستانی را افشا کرد که: پول های ”کثیف“ مبارزات کارگران را فاسد خواهد کرد.»

شما رانده و بی مصرف شده اید و ماموریت دارید تا با نام سیاهکل و خیزش چریکی،  این برآمد انقلابی را با آلودگی خود بیالائید و آنرا در خدمت سیاست و مناسباتی معرفی کنید که خیزش چریکی علیه آن برخاست و ببه فرماندهی همان ارگان و همان سلاحی که اکنون تو در خدمت آن استخدامی، به خون کشانیده شد… ادامه دارد

عباس منصوران

هشتم بهمن ماه ۱۳۹۹/ ۲۸ ژانویه سال ۲۰۲۱

زیرنویس ها و منابع

-۱https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=3368

2- علی اکبر صفایی فراهانی (۱۳۱۸ تهران – ۲۶ اسفند ۱۳۴۹ تهران )، فرمانده نظامی و از استراتژیسین های خیزش سیاهکل، «آنچه یک انقلابی باید بداند».

 -۳ National Endowment for Democracy (NED).

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate