دو رویکرد در برابر سازمانیابی شوراگرایی و روشنگری پیرامون هفت تپه

کارگران با شعارِ نان، کار، آزادی و اداره شورایی از سال ۹۶ با رویکرد پیشرو تری پای گذارده است. این رهیافت، نیز در برخی مراکز کارگری در حال تجربه و مادیت یابی است. 

 ماهیت انقلابی طبقه کارگر به حکم دیالکتیک مبارزه طبقاتی، روز در پی روز با هر گام در تجربه و آزمون و خطا، فرم های کهنه را پشت سر می گذارد و شکل های نوینی را بر می گزیند که پاسخگوی نیازهای مبارزاتی و طبقاتی خود باشد.

در چنین شرایطی، چندی است که در برخی رسانه های اینترنتی و به ویژه اتاق های گفتگو (کلاب هاوس) از سوی کسانی تلاش می شود تا جنبش کارگری را دو قطبی جلوه دهند. اینان را می توان به دو دسته تقسیم کرد. 

دسته نخست، گرایش سندیکالیستی و اتحادیه گرایی صنفی مطلق است که از سوی برخی به ویژه در خارج کشور از سوی طیف رفرمیست ها تقویت می شود. این گرایش، سابقه ای همزاد با جنبش کارگری دارد و در جنبش و مبارزه طبقاتی واقعی و امری است طبیعی. اما گرایش شوراگرایانه که نگارنده این نوشتار، خود را با آن همراه می داند، در عمل اینک به چهره ی بارز جنبش جاری کارگری در آمده و سازماندهی اعتصاب ها، طرح مطالبات، اعتراض ها، همایش ها و شعارها و تاکتیک ها و آزمون و خطاها می پردازد. 

لازم به توضیح است که چرا از رویکرد و «گرایش شوراگرایانه» و «شورایی» می گوییم. زیرا که برخی برای مقابله با رویکرد شورایی، بلافاصله ادعا می کنند که این شورا کجا و در کدام حوزه ی کار و تولید، حضور واقعی دارد؟!  کجا و چه وقت تشکیل شده و یا اصولاً در غیاب شرایط انقلابی، آیا امکان سازمانیابی شورای کارگری و محلات وجود دارد؟ این پرسش ها، در خود نفی گرایانه و نیز غیر واقعی هستند. مطرح کنندگان آن ها، ضمن به پرسش گرفتن ضرورت رویکرد شورایی، گزینه دیگری را که چیزی جز صنفی گرایی و ماندن در وضعیت موجود و حاکم نیست، در پشت ذهن دارند. مطرح کنندگان چنین ادعایی، نمی خواهند دریابند که  که لازم نیست شورای مستقل برآمده از شرایط انقلابی سازمان یافته باشد. حتا در آنجا که به شوراهای کارگران در پتروگراد سال ۱۹۰۵ اشاره می کنند، نمی پذیرند که گرایش شورایی که با برپایی شوراهای انقلابی کارگران انجامید، همزمان با درخواست کشیش گاپون که رهبری همایش کارگری را با تمثال های عیسی مسیح و تزار در دست در برابر تزار و درخواست کار و افزایش دستمزد در میان بود، آغاز شد. لازم نیست که شرایط انقلابی در میان باشد تا بتوان رویکرد شورایی را تمرین، ترویج و گسترش داد و تثبیت کرد. می توان در شرایط جاری، با توجه به اینکه ما به سوی  شرایط انقلابی و اعتلاء جنبش کارگری پیش می رویم، شوراگرا بود و این دیدگاه را ترویج کرد، هرآنجا که امکان پذیر، زمینه ساز آن و بستر آفرین بود. در شرایط جاری و یا پیش از برآمد هر شرایط انقلابی در هرجای جهان، با رویکرد شورایی و رها کردن صنفی گرایی است که با خرد جمعی و و مشارکت هرچه بیشتر از کارگران، باید و می توان امور مبارزات جاری را به پیش برد. این که به جای دو سه نفر و که بازمانده ی منتخبین یک مجمع عمومی هرچهارسال یکبار در چارچوب یک تشکل معین، هر روزه ده ها و صدها و هزاران کارگر در تصمیم گیری های ما مشارکت می کنند، اینک نمونه و عینیت یابی  رویکرد شورایی است. اینکه تمرین شود که به جای چند نفر محدود، با الگوی سنتی و بورکراتیک و رئیس و معاون و غیره، افراد هرچه بیشتری به مجمع تصمیم گیرندگان و سازمان دهندگان افزود ه شود، یعنی رویکرد شورایی. اینکه جمع فعال کارگری به این فرهنگ و دانش و آگاهی برسند و عمل کنند که باید پیوسته و هر روز بیش از پیش، افراد بیشتری را در تصمیم گیری ها، مداخله گری ها،  دخالتگر باشند و پرورده شوند،  یعنی رویکرد شورایی.  خلاصه کلام آنکه پیش از سازمانیابی شورای کارگری در یک شرایط انقلابی، ضروری است و لازم نیست که به شکل های بسته و تنگ و سنتی و بورکراتیک و هر روز کاهنده ی یک عده نخبه یا به هرسبب انتخاب شده، تن سپرد و به انتظار اقدامات آنان تا همه ی امور را  به نیابت از کارگران انجام دهند و بدون دخالتگری و خرد جمعی کارگران تصمیم بگیرند. بدیهی است که  در این روش محدودیت گرا، به ویژه در شرایط حاکمیت استبداد سرمایه و ایدئولوژیک حاکم، علاوه بر افزایش خطر امنیتی و پلیسی برای همان منتخبین، به طور طبیعی، درجه خطا و انحراف و تکروی و خود را به نیابت از هزاران  کارگر پنداشتن، احتمال فساد پذیری و سوء استفاد های شخصی، افزایش می یابد (در شرایط کنونی به سوء استفاده و فسادپذیری شخصی نمی پردازیم). سرانجام آنکه مادامی که رویکرد خرد جمعی و شوراگرایانه در میان هر جمع و محفل، در میان هر محیط کارگری، آزمون و تجربه و کارکرد نیابد و تقویت نشود، انتظار برای فرارسیدن روز موعودِ تشکیل  شورای مستقل و پیشتاز کارگری نیز توهمی بیش نیست. رویکرد شورایی را باید از همین امروز و تا زمانی که شرایط برای ایجاد شوراهای مستقل و انقلابی کارگری آماده می شود، برگزید و نیرومند ساخت و به کار بست. در تایید پرداختن و برپایی و رویکرد شورایی، می توان به نمونه های جاری در ایران اشاره کرد.

کافی است تا به تجربه کارزار، جنبش کارگری در هفت تپه، هپکو، پولاد اهواز و نقش شورای سازماندهی اعتصاب ها و مجامع عمومی که اکنون به مدت بیش از دو ماه در افزون بر صد مرکز صنعتی و خدماتی کارگران پیمانی در پروژه های  نفت و گاز و پتروشیمی جاری است بنگریم. در شرایط ایران با استبداد مطلق و دوگانه ی و ذاتی مناسبات سرمایه داری و حاکمیت سیاسی- ایدئولوژیک حافظ این مناسبات، این جنبش برخلاف تلاش و میل و آرزوی اتحادیه گرایان صنفی، زیر هر نام،  به گونه ای برجسته چارچوب صنفی را به هزینه تلاش و جانفشانی کارگران پیشرو در هم شکسته است. زیرا که صنفی گرایی، در برابر حاکمیت مطلق استبداد دوگانه  نه تنها پاسخی نمی گیرد، بلکه کارگران و جنبش کارگری را در دیگ مذاب سرمایه و حکومت ذوب می کند. هفت تپه اگر با اعتصاب توانست همواره به ویژه از سال ۱۳۹۶ تا کنون و نیز اعتصاب با شکوه بیش از ۹۰ روزه خود  در سال ۱۳۹۹ بدرخشد و دولت و بخش خصوصی را به واپس نشینی وادارد، از نظارت و کنترل و مدیریت کارگری تولید سخن بگوید و خود را پایتخت اعتصاب بنامد و الگوی جنبش شود ووو در گرو فرارفتن از چارچوب بازدارنده و تنگنای سندیکای صنفی بوده است. این رویکرد و دستاوردها در پناه خرد جمعی، مجمع نمایندگان، حضور و تصمیم و اراده و مبارزه پیش رو و آگاهانه نیرویی بوده است که شبانه روز  بر سکوی هفت تپه و در برابر فرماندای ها و مجلس رژیم به مارش می پردازد، آگاهی طبقاتی می افشاند و مطالبه گری می کند و سه قوه حاکمیت سرمایه و نیروی ویژه ی سرکوب را در برابر داشته و کوتاه نیامده است. کارگران رزمنده فولاد و هپکو و تراکتور سازی و دشت مغان و عسلویه و همه ی اعتصابیون سراسری سه ماهه  و جاری  پیمانی و پروژه ای، کانون های کارگران بازنشسته و بخش هایی از نهادهای معلمان نیز با چنین رویکرد و کاربرد مجمع نمایندگان، خرد جمعی، مشارکت  کارگری و طبقاتی، و  رویکرد شوراگرایانه داشته اند. سندیکای پیشتاز کارگران شرکت واحد تهران تهران و حومه، در برهه های گوناگون، هرچند زیر نام سندیکا، همزمان پیشبرد خواست ها و مطالبات کارگران را مطرح و درخواست کرده و وظیفه مند بوده و نیز با خردجمعی و مشارکت و همراهی اعضا، فراتر ازصنفی گرایی از خواست های دیگر بخش های طبقه کارگر با جنبش های اجتماعی، زنان دانشجویان، کولبران، بازنشسته گان کودکان کار و… پشتیبانی کرده و همبستگی نشان داده است. 

چنین رویکرد و سازمانیابی از پتاسنیل و پویه مندی شورایی برخوردار بوده و از خود فرامی رود، و طبقه را به طبقه ای برای خود، فرا می رویاند. در این بخش از جنبش کارگری نیز می توان  رویکرد شورایی را دید که به صورت فزاینده ای مورد توجه فعالین آن قرار می گیرد.

گذشته از دو گرایش بالا، تلاش دومی خودنمایی کرده که یک گرایش به شمار نمی آید، بلکه  از منافع شخصی طلبی و سوء استفاده جویی سرچشمه می گیرد و چنین  تبلیغ می کند که گویا عده ای سندیکایی هستند و عده ای شورایی. اما چنین ادعایی، دغدغه و نگرانی دیگری دارد. ما صاحبان آنرا را به نام و نشان می شناسیم و تنها کمتر از شمار انگشتان یک دست پشتیانی می شود. این تلاش، تنها از سوی یکی از فعالین شناخته شده و بازنشسته ی کارگران هفت تپه در یک سوی و در سوی دیگر دو نماینده ی پیشین که هردو به دفاع سیاسی- ایدئولوژیک حافظ این مناسبات و سیستم امنیتی کارفرما و دولت پیوسته اند، پشتوانه می گیرد. لازم به یادآوری است که همه ی فعالین کارگری در ایران و به ویژه در هفت تپه می دانند که چند سالی است که سندیکای هفت تپه همانگونه که فعالین کارگری تاکید کرده اند بازنشسته شده است. اگر چه این بازنشستگی سندیکای هفت تپه، ریشه در علل مختلفی منجمله سرکوب، اختلافات، بازنشستگی اعضا، تغییر شرایط شرکت هفت تپه و تغییر شرایط مبارزه، به میدان امدن نیروهای مبارز جدید با روش ها و رویکردهای نوین و مورد نیاز و همخوان با میزان و سطح مبارزه و …دارد  (که پرداختن با آن، موضوع این نوشتار نیست و به مجال دیگری موکول می کنیم) از اعضائ هیئت مدیره  سندیکای پیشن،، پنج تن از نمایندگان خوش نام و شناخته شده ای سندیکایی که از سال بنیانگذاری خود در سال ۱۳۸۷ تا  سال ۱۳۹۶ در راه مطالبات کارگران مبارزه کرده و هزینه های بسیار داده و دست آوردهای ارزنده ای داشته، سرانجام با افتخار بازنشسته شده اند. از سندیکای سال ۸۷ تنها سه نفر ماند که دو نفر از آنان به کارگران پشت کرده و در خدمت کارفرما و سیستم سرکوب کارگران درآمده اند (رضا رخشان  و فریدون نیکو فرد) و  نفر سوم به شورای اسلامی کار پیوسته است (جلیل احمدی) و در برابر تشکل مستقل و اهداف کارگران جبهه گرفته است. 

به راستی، حتی یک نفر از سندیکای سابق که در هفت تپه شاغل باشد و به نفع مبارزات کارگران در دور جدید و در کنار آنها فعال باشد حضور ندارد. اینکه سندیکا، فعال نیست و امکان درخدمت مطالبات و پیشبرد منافع کارگران هفت تپه را ندارد جای خوشحالی نیست. هدف اشاره به این مورد، تنها روشنگری درباره افرادی است که بنا بر منافع شخصی و گروهی، دو قطبی های کاذب را برپا کرده و فعالین را در مقابل هم قرار می دهند و ایجاد اختلاف می کنند و نیزدرباره افرادی که بر اساس ادعاهای غیر واقعی، منافع شخصی خود را دنبال می کنند و از آب گل آلود ماهی های بسیار فربه می گیرند. بنابراین نام بردن از و ادعای ِوجود داشتن ِ سندیکای هفت تپه هدف دیگری را می پیماید. افرادی که برای منافع شخصی خود ضمن ایراد ادعاهای غیر واقعی در باره سندیکای هفت تپه، کار را تا به جایی پیش می برند که علیه فعالیت ها و فعالین موجود در هفت تپه، گرای امنیتی نیز می دهند و فعالیت هایی موجود در هفت تپه را به خارج از کشور منتسب می کنند؛ شبیه همان ادعایی که دستگاه امنیتی در برنامه کثیف “طراحی سوخته” مطرح کرد تا بلکه بتواند راه را برای سرکوب بیشتر فعالین هفت تپه هموار کنند. فعالین کارگری و حامیان مبارزات طبقاتی لازم است در مورد اینگونه مسائل با روشن بینی و واقع بینی برخورد و موضع گیری کنند. نمی توان فعالین کارگری- سوسیالیستی را مرعوب کرد تا از بیان حقیقت بازمانند، نمی توان برای نفرت پراکنی و انشقاق، فضای امنیتی ایجاد کرد. باید از حقیقت و مبارزه جاری دفاع کرد، فعالین کارگری در ایران، زیر شدیدترین شرایط امنیتی و سرکوب با کار و تلاش جمعی، خواستهای کارگران را به پیش می برند. برخی به جای تقویت این راه کار و رویکرد و تقویت رسانه ای که راهنما و صدای کارگران است، آنرا به خارج کشور و دو سه نفر منتسب می کنند، اگاهانه یا نا آگاهانه، خط «تلویزیون ۲۰ و ۳۰» و «طرح سوخته» حکومت اسلامی را به پیش می برند.
در پایان، جای آن دارد از ادعای مازیار گیلانی نژاد، تکنیسین و رئیس سندیکای یک نفره ی فلز و مکانیک و اینک با شوراهای اسلامی کار برای درهم شکستن اعتصاب های سراسری کارگران پیمانی در خدمت رژیم در آمده نیز نام ببریم. 

 عباس منصوران

۳۰ شهریور ۱۴۰۰/ ۲۱سپتامبر ۲۰۲۱

 

  

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate