مقایسه افتراقی کومه له ی حزب کمونیست ایران و کومه له با رهبری کنونی‌ آن (۱)

 اختلافات سیاسی و تشکیلاتی:

نگاهی کوتاه به مهمترین اختلافات کومه له ی شاخه حزب کمونیست ایرانی که می شناختم و تاریخ و شناسنامه‌ی انقلابی و اعتبار پرافتخار خود را دارد و کومه‌له‌ای که به ویژه به وسیله رهبری  کنونی و پس از کنگره ۱۷ از تابستان ۲۰۱۷  نمایندگی می‌شود:

۱-انقلاب،‌۲– رفرم،۳–اتحاد،۴– حاکمیت،۵ سرنگونی، ۶– سازمان سیاسی، ۷– سبک کار، ۸– پرنسیپ‌های انقلابی،۹– دیپلماسی،۱۰– عضو گیری،۱۱– تشکیلاتی و…

 نوشتاری از تنها نگارنده‌ی رهبری کومه له کنونی (جمال بزرگپور)، بحران کنونی در کومه‌له را اینگونه فرموله می‌کند: «…واقعیت این است کە بازتاب تمایل ناسیونالیستی در کومەلە در مقاطع مختلف، با توجە بە شرکت و دخالت کومەلە در جنبش برای رفع ستم ملی در کردستان، انکار ناشدنی است….تا جائیکە بە کومەلە بر میگردد، این تمایل  بە دلایل واقعی و موقعیت سیاسی و اجتماعی کە از آن برخوردار است نتوانستە است علیرغم بروزات گاە و بیگاە خود بە وزنە سنگینی در جهت گیری های سیاسی در کومەلە تبدیل شود.» [ج. بزرگپور ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱، پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟»]

من در همان روزهای انتشار این بیان‌نامه‌بحران از دید ایشان را نقد کرده و نوشتم: «همان مبارزه و نیروی طبقاتی کارگران و تهی دستان شهر روستاها جاری در ایران و کردستان و جنبش کارگری و سوسیالیستی قرار داشته است. این نیروی طبقاتی- اجتماعی در برابر ناسیونالیسم مهلک رهبری کنونی کومه‌له، همان نیروی طبقاتی و رادیکال و اجتماعی است که حل مسئله ملی و ستم مظاعف بر توده‌های مردم در کردستان و هر جای جهان را مشروط به سرنگونی انقلابی حاکمیت اسلام سیاسی سرمایه، انقلاب کارگری، حاکمیت شورایی کارگران و فرودستان می داند. و رهایی از ستم و نه تنها آزادی را در گرو انقلابی می بیند که تحقق سوسیالیسم یعنی لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید و پایان دهی استثمار، رهایی و برابری زنان و اکولوژی را در برنامه و استراتژی دارد.»[ع منصوران، پلاتفرم سیاسی رهبری ائتلاف کمیته مرکزی کومه له ۲۴ ژانویه ۲۰۲۱]

انقلاب از دیدگاه کومه له ی حزب کمونیست ایران (س.ک.ح.ا)

از موضع کمونیستی کومه‌له‌ی سازمان کردستان حزب به‌سان سازمان حزب کمونیست ایران،به انقلاب کارگری بدون مرحله بندی برای گذار (بورژوا دمکرایتک طیف توده ای) به سوسیالیسم استوار است. همان نگرشی که مارکس و انگلس اینگونه در مانیفست حزب کمونیست فرموله می‌کنند: «این تشکل پرولتاریا به شکل طبقه‌ و سرانجام حزب سیاسی…» که برای انقلاب و گرفتن قدرت سیاسی رهنمون و پشتوانه می‌گیرد. این بیان کمونیستی برای دستیابی به اقدامات سوسیالیستی و آن سوسیالیسمی است که در مانیفست بیان شده است: «مبارزه پرولتاریا بر ضد بورژوازی در آغاز، اگر از لحاظ مضمون، کشوری نباشد، از لحاظ شکل و صورت کشوری است. پرولتاریای هر کشوری طبیعتاً در ابتدای امر باید کار را با بورژوازی کشور خود یکسره نماید.» [مارکس، انگلس،‌ مانیفست کمونیست]

انقلاب از نگاه رهبری کنونی کومه له(ر. ک. ک)

نگرش رهبری کومه له کنونی، چنین است که زمان «فراکشوری انقلاب جهانی» یا انقلاب کارگری در ایران فرانرسیده است، پس: «طبقه کارگر باید از طبقه ای در خود، به طبقه ای برای جنبش‌های اجتماعی» تبدیل شود. این یک دستبرد و تحریف مفهوم طبقاتی مارکس بود. برای نفی نقش طبقه کارگر، باید فرمول مارکس کودکانه تغییر داده می‌شد. مخالفت با تحقق سوسیالیسم در یک کشور، مخالفت با آن در ایران است. این یعنی مرحله بندی انقلاب کارگری و سوسیالیستی که حزب توده از سالهای ۱۳۳۰ تا کنون طوطی وار تکرار و یا سوسیال دمکراتهای جانپناه مناسبات سرمایه در سراسر دنیا تبلیغ می‌کنند.

دبیر اول کومه له، رفیق ابراهیم علیزاده، برای توجیه پشتکرد به استراتژی انقلاب کارگری، مجال و شرایط مهندسی شده را مناسب دید. او پس از کنگره ۱۷ کومه‌له، رهبری کومه‌له را یک بنی ساخت تا کومه‌له‌ی دلخواه  و مناسب با  اقلیم را از آن بسازد. این چینش رهبری با لیست رفیق ابراهیم علیزاده مورد بایکوت جناح انقلابی گرفت. طبقه کارگر باید هرچه ناچیزتر نشان داده می‌شد و با نام نبردن از طبقه کارگر و در واقع انکار حضور طبقاتی و تاریخ ساز این طبقه، در رسای «طبقه متوسط اینچنین تبلیغ کرد: از این فرمول، خواهی نخواهی آشتی طبقاتی استثمار گران و استثمار شوندگان تبلیغ می شد . آنچه که از این مغلطه بیرون به دست می‌آمدِ، یک رویکرد سیاسی دور شدن از  کومه‌له‌ی انقلابی بود. هرچه که بود، دور شدن از طبقه کارگر در محور آن قرار داشت و از «طبقات ناراضی» و «سرنگونی طلب»ی حرف زدند که نه «روبروی‌هم»، قرار گیرند و  پافشاری کردند که اینها، «نیروی اجتماعی واقعی هستند و میلیونها هم هستند. نیروی اجتماعی- طبقات متوسطه-«لیبرال»- با «پایگاه داخلی میلیونی». این یک برداشت و اشتباه و لغزش ناگهانی نبود. این یک سمت گیری به سوی راست و همان «طبقه متوسطی» و نیروهایی ‌بود که  در تحلیل ر ابراهیم علیزاده بیشترین شانس را پس از سرنگونی حکومت اسلامی برای به دست گرفتن قدرت سیاسی دارا خواهند بود. الگوی اقلیم کردستان عراق، مدل دلخواه کومه‌‌له‌ای بود که ر.ابراهیم علیزاده رهبری آنرا قبضه کرده می‌کرد. توجیه حذف طبقه کارگر از رهبری انقلاب و به پیروزی رساندن انقلاب کارگری و بزرگنمایی و اقتدارتراشی برای «طبقه متوسط» و «لیبرال‌» هایی بود که ابراهیم علیزاده آنها را «طبقه متوسط» و بورژوازی لیبرال (پیدا کنید لیبرال در ایران را!) می‌نامید: این شاه بیت لالایی ایشان است: « این طبقات اجتماعی ناراضی که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم … ندارند»‌ و این «نیروی اجتماعی- طبقات متوسطه-«لیبرال»- با «پایگاه داخلی میلیونی» ‌که به بیان ایشان « طبقات ناراضی، که دلخشویی از چپ، سوسیالیسم و جمهوری اسلامی ندارند» را به‌سان نیروی «سرنگونی طلب»، و «طیفی» نه «روبروی هم» بلکه با «شعارهای مقابل هم» در کنار هم و متحد در نظر بگیریم و به‌سان «دو طیف»‌ که همه با هم «سرنگونی طلب هستند».

او کمونیست ها را  اینگونه به همراه طبقه کارگر انکار می‌کند و در دیگ مذاب پوپولیسم«چپ» می ریزد: «چپ» که «تنها چیزی که دارد برنامه روشنی برای تغییر زندگی کارگر و… دارد» شاید ر ابراهیم می دانند که هر چپی ضرورتا کمونست نیست.  ر. ابراهیم علیزاده با این بیان تحقیرآمیز توجیه آن تزی را پی‌ می‌گیرد تا سازمان‌ها و نیروهای سوسیالیست و کمونیست و چپ رادیکال را نفی و نیز جنبش کارگری و سوسیالیستی را انکار کرده باشد. از سوی وی، تنها به یک «برنامه چپ» روی کاغذی اشاره می‌شود و همین و بس. از همه‌ی این نام نبردن‌ها و نیز از نام نبردن افزون بر ۲۴ میلیون زاغه نشین، تهی دستان شهر و روستا به سان متحدین طبیعی طبقه کارگر و یا بخشی از طبقه کارگر، چشم پوشی از شمار افزون بر پنجاه میلیونی کارگران با خانواده، و…

 و با این ترفند، ر. ابراهیم علیزاده نه تنها «طبقه متوسط» بلکه دیگر طبقات دیگر (!) را در بلوک اتحاد و ادغام طبقاتی خویش وارد می‌کند: «چپ، که پشتیبانی بین‌المللی، مالی این حرفها را ندارد…» و «مثلاً اینکه در جامعه طبقاتی، توازن به نفع طبقه کارگر نیست…» و  «دچار این تصور نباید شد که همه چیز مقدرات این جامعه به تصمیم گیری کمونیست‌ها گره خورده است! این علمی نیست، عینی نیست…»

ر ابراهیم علیزاده از یک منطق و عقلانیت و رئال پولیتیک کمک می گیرد و با «دو دو تا چهارتا» کردن، ‌همانند کسی که در بازار به داد ستد و می‌پردازد به فاکتورهای برنده و بازنده شدن تکیه می‌کند که چه کسی پشتوانه‌مالی و بین‌المللی و سیاسی بین‌المللی دارد و امکان برنده شدن‌اش بیشتر است. از این روشنتر و آشکار تر نمی شود گفت که کمونیست ها یعنی سازمان های دارای استراتژی انقلاب کارگری، یعنی سازمان سیاسی طبقه، یعنی سوسیالیست های انقلابی، چون «توازن به نفع طبقه کارگر نیست» نباید «دچار تصور» انقلاب کارگری باشند. دبیر اول کومه‌له کنونی و همراهان با ترازویی در دست، نیروها را وزن می‌کنند و حکم می‌دهند، که به «تصورات» خود در باره انقلاب کارگری پایان دهند. یعنی همانگونه که در نشست های حزبی با خشم منتقدین را دچار«مالیخولیا» خواند به «مقدرات این جامعه» اگر«مقدرات» را «سرنوشت» محتوم و محکومیت به تقدیر بنامیم، به تقدیر (سرنوشتی که سوم شخص ها- مذهب، الله، شاه، رهبر، ووو تعیین و تحمیل می کنند) خود خشنود باشند که چنین «تصوری» یعنی انقلاب کارگری «علمی نیست، عینی نیست». به این گونه ر. ابراهیم انقلاب کارگری را انکار می‌کند. پرسیدنی است که با نفی انقلاب، در پی چیست؟

با این«چپ بی پشتوانه مالی و بین المللی و این حرفها» چه بکنند؟

دبیر اول کومه‌له کنونی، با «غیر علمی» و «غیر عینی» بودن «تصور» انقلاب کارگری، گزینه ی دیگری پیش روی می‌گذارد و توصیه می‌کند: «به میان مردم بروند تا مردم انتخاب کنند»!

این یعنی روانه کردن «دنبال نخود سیاهی» که خود ایشان چند بار تکرار کرده‌اند (با پوزش از خوانندگان از گفتاورد این ضرب‌المثل کهن ایرانی که بسیار ضد زن و واپس مانده است). انکار انقلاب کارگری،‌ برای مشروعیت بخشیدن به حکومت احزاب. و حکومت احزاب یعنی پارلمانتاریسم و پارلمانتاریسم یعنی، حکومت احزاب بورژوایی و شرکت دادان و بخشیدن سهمی به «چپ». رفراندم به شیوه پارلمانتاریستی و مجلس موسسانی، البته به همراه احزاب همراه و همسو. این یعنی مشروعیت بخشیدن به مناسبات استثماری و استثمار طبقه کارگر.

با داد و هوار و غبار افروزی می‌گویند: اعضا و رهبری حزب کمونیست و کومله حزب کمونیست ایران «اختلاف ها را بزرگنمایی» می‌کنند! باشد، به همین بسنده می‌کنیم و می‌پذیریم که اختلاف‌های ما پیرامون همین مفهوم «کمرنگ» است. ما اعلام می کنیم که ما با ائتلاف رهبری کومه له کنونی، اختلافی «ناچیز» و «کم رنگی» داریم و آن اختلاف پیرامون «انقلاب» است. آنان این «اختلاف را کمرنگ» می‌نامند تا با کشیدن داربست زیر ساختار حزب و کومه‌له حزب، و اشغال تمامی مراکز و منابع  و ارگانهای سازمانی ۴۰ و چند ساله‌ی کنونی، کومه‌له‌ی خود را برپا کنند.

 ایشان می‌گویند: «به میان مردم بروند تا مردم انتخاب کنند» یا همانگونه که در برخی سخنرانی های خود خطاب به ما پیشنهاد کرده اند، این «به دنبال نخود سیاه فرستادن است.» این دیدگاه، ‌نه به طبقه کارگر به‌سان نیروی انقلابی باور دارد و می‌‌نگرد و نه به حزب کمونیست به سان پیشاهنگ طبقه کارگر. این دیدگاه به قدرت و شرکت با طبقات و دیگر احزاب راست و ناسیونالیست و محلی و ایرانی و مرکز می‌اندیشد و نیروهای رقیب بورژوایی و خرده بورژوایی پیرامونی و به حزب و سازمان های دارای پشتوانه‌های مالی و داخلی و سیاسی و وزن آنان چشم امید بسته است.

دبیر اول کومه له کنونی در توجیه این رویکرد ادامه می دهد:

«کومه له چه باید بکند؟»

ابتدا تصویری ورشکسته و ناتوان از طبقه کارگر و در برابر آن، تصویری توانمند از بورژوازی اینگونه زمینه سازی می‌کند تا آلترناتیو خود را مناسب با این فرمولبندی معیوب ارائه دهد. «از نظر تعداد»:

«یعنی طبقه متوسط و طبقات بالا از نظر تعداد بیشتر هستند… و اینکه در این جامعه، طبقه کارگر در کارگاهها، در مراکز کوچک کارگری پراکنده و هنوز کارگران زیر سقف یک کارخانه نیستند، تشکلها وجود ندارند…»

 البته، تحکمانه و در نقش دبیر اول، کمونیست ها هم بی نصیب نمی‌گذارد و ما را «پندار گرا» و دچار «تصورات» بودن متهم می‌کند و به «مقدرات» یعنی «تقدیر» حواله می‌دهد.

در این مرحله از نگاه سید ابراهیم علیزاده، طبقه کارگر جایی ندارد. طبقه کارگر در جنبش سراسر ایران جای خود را به پوپولیسم و همه با همی و مردم ایران … می دهد می گوید که:

«باید کاری بکنیم، این جنبش قدرتمند در برابر دولت مرکزی ظاهر شود و مردم ایران، مردم معترض در ایران، به جنبش کردستان اتکا می‌کنند، احساس کنند که نیروی واقعی پشتیبان است… بحث‌های زیادی داریم که سعی می‌کنیم قد علم کند. بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال – ناسیونال کرد، طیفی از نیروهای چپ هم هستند.» با این توجیهاتُ‌ و مردود شماری طبقه کارگر و جنبش کارگریُ‌انقلاب کارگری  نیز کردود شمرده می‌شود.  اینست مهمترین اختلاف به اصطلاح کمرنگ سید ابراهیم علیزاده با حزب کمونیست و کومه‌له حزب کمونیست.

 ایشان به همین توجیه به نفی  ضرورت انقلاب کارگری در ایران نیز می‌پردازد و این نفی را با یک معترضه زمینه سازی می‌کند. «مردم ایران، مردم معترض در ایران، به جنبش کردستان اتکا می‌کنند.»  بنابراین بیایید یک همه با همی با کردستان برپا کنیم:

ر.ابراهیم علیزاده در کنفرانس تشکیلات حزب در آلمان، همزمان گفته بود: «در این باره صحبت کرده‌ایم. دو سه هفته گذشته [سال ۲۰۱۸]‌ نشست‌هایی بین احزاب در منطقه صورت گرفته…»! ابراهیم علیزاده بدون مشاوره یا تصویب و یا نمایندگی از سوی کمیته اجرایی و کمیته مرکزی و اعضاء حزب، البته مانند همیشه خود و یا  یکد دو معاون خود از آنجا که کومه له را ملک شخصی می داند و اینگونه تبادلات را حق خود می داند، از نشست هایی بین احزاب منطقه صورت گرفته» نام می برد! به ناگهان در کلن آلمان پس از تبادلات و مروادات و خویش «سیاست ما» را  به شیوه و سنت خویش از «سانترالیسم دمکراتیک» اعلام می کند:

«سیاست ما»:

ابراهیم علیزاده بدون خبر و گزارش به حزب، اعضا کومه‌له، کمیته اجرایی حزب و کمیته مرکزی..، پس از آن دیدارها و توافقات و تبادلات… می‌افزاید:

«یک حداقلی از یک وحدت قابل قبول که حساسیت زیادی ایجاد نکند.«و ما پیشنهاد کردیم، خیلی هم بحث شده در یک سال اخیر سازمانهای سیاسی مختلفی در کردستان وجود دارند، قضاوتی هم نداریم[یعنی مهم نیست، تحلیل طبقاتی نمی‌کنیم که بورژوایی، اسلامی …اند] که کی از کی خوبتر و بدتر است حتمن آنکه مقنعه سر کرده و با آنکه فکل و کراوات دارد، بدتر یا بهتر نیست… ما انتخابی نداریم، بین آنها بیاییم یک فرمولی پیدا کنیم [یعنی با مبادله امتیاز و بده بستان، میانگینی برای سازش!!]،

رفیق ابراهیم علیزاده ادامه می‌دهند که: «قبلاً هیئت نمایندگی خلق کرد داشته‌ایم [در نوروز ۵۸] با هم گفتگو کردیم هرچه بود مذاکره جنگ بود، صلح بوده هرچی بوده، انجام می‌داده، حالا هم بیایند، کومه‌له و دمکرات با هم جمع شوند. منتهی حالا کومه‌له‌ای‌ها زیاد شده‌اند، دمکراتی‌ها هم زیاد شده اند. به اصطلاح … حالا هرکه به نام کومه له، مستقل از آن که چقدر حق داشته که حق نداشته، و این اسم را تصاحب کرده، شناسانده شده مسئله‌ی دیگری است. حالا بیایید نه اینکه کومه‌له‌ای‌ها و دمکرات‌ها بنشینند با هم نه اینکه جبهه یا تقابلی، بلکه بنشینند چاره جویی برای حل این  معضلات.» و «در برابر دولت مرکزی ظاهر شود » و «‌بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال –ناسیونال کرد، طیفی از نیروهای چپ هم هستند…» جبهه بورژوا ناسیونالیستی، یکی از «کومه‌له‌ای‌ها که زیاد شده‌اند».

البته ر ابراهیم علیزاده هنوز روشن نمی‌کند که هدف کومه له ۴۲ سال پیش و هیئت مذاکره با طالقانی و بنی صدر و نمایندگان خمینی، چه بود و شرایط کردستان و سراسر ایران  چگونه بود!‌  او پاسخ می‌دهد: «بنشینند چاره جویی برای حل این  معضلات.» و «در برابر دولت مرکزی ظاهر شود » و «‌بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال –ناسیونال کرد.» البته روشن نیست برای مذاکره یا برای تشکیل بلوکی برای سرنگونی!؟ البته اشاره شده بود برای چاره جویی! در خوشبین‌ترین تصور، تصویری جز حکومت احزاب از این بینش به دست نمی‌آید.

سخنرانی ر. ابراهیم علیزاده در پیش در روز ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۸ به مناسبت گرامی‌داشت روز کومه‌له خطاب به احزاب سیاسی راست در کردستان «مسئلۀ دیگر، مسئلۀ حاکمیت است… بیاییم و بنشینیم و توافق کنیم که پروسۀ واگذار کردن حاکمیت به مردم چگونه است و بر روی جزئیات آن به توافق برسیم.» «اما البته ما واقع بین هستیم، ما در خیال زندگی نمی‌کنیم، ما می دانیم که مرحلۀ گذار هم هست، شما به ترافیک لایت، چراغ راهنمایی، نگاه کنید چراغ راهنمایی، زرد و قرمز و سبز دارد…»!

بر خلاف ر.ابراهیم علیزاده و نگارنده اشان، ما از دنیای موهومات (تصورات) نمی‌گوییم ، بلکه در جهان واقعی (عینی و علمی) پای داریم.‌ از آگاهی طبقاتی و دانش مبارزه طبقاتی انقلابی برخورداریم و نه به برداشت ر ابراهیم به «دانش سیاسی» یا رئال پولتیک و نه به مفهوم پولیتیک یا سیاستمدارانه‌ی دنیای سیاست آن، و  می‌دانیم و به تجربه تاریخی مبارزه طبقاتی آگاهیم که زیر هر تیر چراغ یک پلیس و تفنگچی و دیده‌بان مسلح به پاسداری ایستاده است. و رفیق ابراهیم ما را به رعایت چراغ راهنمایی و به قول خودشان «لایتی» هشدار می‌دهد که این چراغ‌ها و ایست و عبور برای آینده‌ای است که احزاب مورد عنایت و متحد ایشان به حکومت می‌نشینند. این یک توافق و ایجاد اتحاد پایدار و نیابتی نه از سوی حزب کمونیست و کومه‌له بود. باید اعلام کرد که کومه‌له به یک جنبش تعلق دارد که سوسیالیسم پرچم آن است. نه حزب و نه کومه‌له قلمرو و ملک خصوصی فرد و یا افراد و ابزار مبادله نیست تا آن را به داد و ستد گذاشت.

کومه‌له بسان سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که بر فراز سر یک تاریخ پرافتخار هزاران جانباخته و خانواده‌های عزیزشان و هزاران عضو و پشتیبان کومه‌له و حزب و کارگران و تهیدستان در کردستان و سراسر ایران بوده است. این سازمان سرفراز و رزمنده نباید اینگونه به داد و ستد گذارده و تقدیم شود. قرارداد اجتماعی مونتسکیو در انقلاب فرانسه سال ۱۷۸۹برای یک جامعه‌ی‌ منطبق بر مناسبات طبقاتی بورژوایی کارکرد یافته بود. به توجیه رهبری کنونی کومه له مبارزه طبقاتی به مادون ترین سطح قوانین چراغ راهنمای رانندگی  شهری تبلیغ می شود و چراغ راهنما،‌ برآمده از یک قانون رانندگی و نه مبارزه طبقاتی است. این توجیه، توهینی به فهم و خرد طبقاتی کارگران و هر انسانی است که اتیک (پرنسیپ ها و اصوال انسانی که با اخلاق یا مورال تفاوت ماهوی دارد) را اصول خویش می‌شمارد. پناه بردن به منتسکیو و نیز  دستاویز چراغ راهنمایی، توجیه موازین بورژوایی است. اینگونه توجیهات، ‌زمینه سازی دیدگاهی است تهی از عناصر انقلابی و بومی سازی آن را راهنمای خویش می‌داند.

در بخش‌های آینده به تفاوت‌های استراتژیک کومه‌له انقلابی با کومه‌له‌‌ ابتر دلخواه رهبری کنونی به برداشت رهبری کنونی پرداخته می‌شود… ادامه دارد.

عباس منصوران

۵ مهرماه ۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate