درنگی بر واکنش‌ها به حقایق مربوط به هفت تپه

نوشتاری که از من پیرامون  هفت تپه منتشر شد با واکنش های مختلفی روبرو گردید که بسیاری از آنها مثبت و سازنده بودند. در آن نوشتار، منجمله اشاره شده بود که سندیکای هفت تپه از سال ۹۷ بازنشسته شده است و کانالی موسوم به کانال سندیکای هفت تپه اصولن پیوندی با کارگران هفت تپه، مبارزه آنها و حتی ربطی به سندیکای سابق  نیز ندارد. افزون برآنُ نوشته بودم که افرادی در حال زنده کردن مباحث و دوقطبی های تخیلی و ساختگی هستند تا سندیکای بازنشسته را در برابر فعالین کارگری هفت تپه و رویکرد شورایی آنها قرار دهند.  پیش از این نه تنها  نگارنده بلکه بسیاری از مدافعان مبارزات کارگری، غالبا به مبارزات جاری در هفت تپه میپرداختند. تا اینکه اخیرا افرادی که منافع خصوصی‌اشان به خطر افتاده بود به واکنش‌های تهاجمی پرداختند، زیرا در پاسخگویی به پرسش‌های ساده‌ای که از انها می‌شد درمانده بودند و به پرخاشگری و دادن گرای امنیتی علیه سایر فعالین و فعالیت های هفت تپه پرداختند. پرسش ساده این بود که اگر سندیکای هفت تپه وجود دارد پس کجای این مبارزات است؟ چرا هیچ نقشی ندارد؟ مخفی نمایی سندیکایی که سال ۱۳۸۷ در یک مجمع عمومی به صورت علنی انتخاب شدند و پس از چندی ۵ تن از نمایندگان آن بازنشسته شدند و سه تن دیگر به حکومت و دستگاه‌‌های سرکوب پیوستند، چه معنایی دارد! در پی خشمگین شدن فرد معینی از نمایندگان بازنشسته در دفاع از منافع خویش، و حمله و پرخاشگری به دیگران و دادن گرای امنیتی علیه فعالین و فعالیت های هفت تپه در اتاق‌‌های اینترنتی،‌ بسیاری دریافتند و یا شاید به این پرسش رسیدند که به راستی چه کاسه ای زیر نیم کاسه است؟ و این خود آغاز یک گفتگوی داغ شد. این بار بسیاری پرسیدند که  به راستی نقش سندیکای هفت تپه در این مبارزه چیست؟ آیا چنین ساختاری اصلا وجود خارجی دارد؟ نکته مهم قضیه و آغازگاه گفتگوها پیرامون این پرسش ها و ابهام‌ها بود. همین پرسش‌ها و واکنش‌ها بود که علیه یکی از مهم ترین جنبه های مبارزاتی هفت تپه – بُعد رسانه ای آن – گرای امنیتی داده شده بود و آنهم نه برمبنای گرایش سندیکایی و نظری، بلکه بر محور منافع شخصی. اینبار بسیاری، واکنش نشان دادند و دیگر گفتگو فقط پیرامون این نبود که سندیکا وجود ندارد یا نه،‌ بلکه پیرامون این بود که خطرناکتر از همه، فرد مدعی سندیکای بازنشسته، حتا علیه فعالیت‌های موجود در هفت تپه و تنها رسانه‌ی مستقل کارگری به انکار و انتساب به خارج اعلام کرد. نوشتار پیشین من نیز تلاشی بود برای روشن کردن جنبه هایی از حقیقت، تلاش برای یاری و پشتیبانی  و تقویت مبارزه ی زنده و جاری در هفت تپه. در برابر این حقایق، و برخلاف دیگر بازخوردهای مثبت و سازنده، رضا مقدم، با انتشار متنی سراسیمه و سراسر خشماگین به وارونه سازی ماجرا پرداخت. شاید لازم بود تا ایشان، خود و فرهنگ و ادبیات خویش را اینگونه بیش از پیش نمایان سازد. شاید این چهره‌نمایی به سود جنبش کارگری بود؟! تلاش من در نوشتار”دو رویکرد سندیکایی و گرایش شورایی و نیز آسیب شناسی یک تلاش”، این بود تابه سود جنبش کارگری شفاف سازی شود. مبادا که بر این آینه، زنگ و زنگار فرسوده و محکوم بنشیند و تلاش‌های پرفروغ پیشتازان سرفراز این جنبش و کارگران سینه سپر ساخته در هفت تپه، لکه دار شود. در این پیکار طبقاتی، لیدر «اتحاد سوسیالیستی» در سوی دیگر هویدا شده است و شمشمیر می کشد. وی کار را آسان کرد و نشان داد که هم سندیکالیسم رفرمیستی را نمایندگی می کند و نیز زمانی که سندیکایی در میان نیست، آنرا موجود معرفی می‌کند و همچنین، در نقش وکیل مدافع و شریک یک رویکرد خطا به وکالت و اجرای حکم ایستاده است. این یک اتهام نیست؛ به ویژه  آنکه، پس از لیدری ایشان، وی نمایانگر رفرمیسم آشکار بوده است. نوشتار اخیر ایشان، شناسنامه و آخرین تلاش های کسی است که به ناچار به دستاویزهایی روی می‌آورد که قابل اتکا و دفاع نیستند. متاسفم که بگویم با دید پاتولوژِیک درهر واژه، خودنمایانه و بسیار محکوم ایشان: ناسزا، اتهام، خودبزرگ بینی، مبصر کلاس نمایی، خشم و عصبانیت، نفرتناکی، فراموشکاری، کاربردهای لوچی و لیچی، سنگباران در میدان سنگ و باران ووو موج می زند.

نگارنده ی این نوشتار، مانند هر فعال کمونیست، از دور و نزدیک در پیوند با سوخت و سازهای جنبش کارگری، از روز بنیانگذاری سندیکای هفت تپه درسال ۱۳۸۷ تا اکنون پیگیر مبارزات و تلاش های جنبش کارگری به ویژه در هفت تپه و  اتوبوسرانی شرکت واحد تهران و حومه و پولاد و هپکو ووو بوده ام. از این روی، وظیفه خود دانسته و می‌دانستم تا با جلوه‌یابی آشکار یک تخریبگری در برابرش برخیزم و در پشتیبانی از این جنبش گام بردارم. این وظیفه به گونه ای و بدون شک، گاهی به کاستی، با ملاحظه ها و نقدهایی در جهت نیرومندتر شدن کارزارهای طبقاتی، سازمانیابی و یادآوری لغزش ها به هرگونه همراه بوده است. در این راه، از آن مبارزات درخشان کارگران، بسیار آموخته ام و فراگرفته ام. بنابراین، برای نگارنده، مانند هر فعال جنبش سوسیالیستی در پیوند با جنبش کارگری که از آغاز سال ۱۳۸۷سوخت و ساز «سندیکای» هفت تپه را پیگیر بوده، همانند روز برایم روشن بود که از سال ۱۳۹۶ به بعد دیگر سندیکایی درهفت تپه در میان نیست. تنها کسانی که آفتاب را انکار می کنند، فرارویی سازمانیابی جنبش کارگری در هفت تپه به مجمع نمایندگان کارگری و رویکرد شورایی را نفی می کنند. برای برخی نفرات جانبدار، این انکار از مجرای حذف مجمع نمایندگان کارگری و خاک پاشی بر سر و روی فعالین جان برکف و شجاع و شریف ایستاده بر سکوی هفت تپه می گذرد.

از سال ۱۳۹۶ به بعد، فعال نمایی غیرواقعی تخریبگری به نیابت از سندیکای بازنشسته ی هفت تپه که تنها یک نفر بازنشسته (جدا از سه نفر به رژیم و کارفرما پیوسته- جلیل احمدی که در نقش رئیس شورای اسلامی کار- که روز نهم مهرماه ۱۴۰۰«درش گل گرفته» شد – رضا رخشان و فریدون نیکوفرد) خود را صاحب آن می داند، در سال ۱۳۹۹اوج گرفت. در روزهای داغ و مرگباراعتصاب، در روزهفتادم اعتصاب با شکوه هفت تپه در تابستان گذشته، کانال تلگرامی به نام سندیکا، اعتصاب را معلق اعلام کرد. این اعتصاب شکنی، با اقدام خبرگزاری ایلنا (خبرگزاری خانه کار اشغالی و مرکز شوراهای اسلامی کار) همراه بود که اعتصاب را پایان یافته اعلام کرده بود. این یک اعتصاب شکنی بود و تاثیر مخرب داشت و ضربه زد. وی مدعی بود که مذاکره با نمایندگان مجلس رژیم در میان است و ۱۵ روز به آنان فرصت دهید! مجمع نمایندگان کارگری اعلام کردند پی گیری و تداوم اعتصاب اما، تا نودمین روز با حضور کم شمارتر کارگران به ویژه کارگران فصلی ادامه یافت. مدعی «سندیکا»  شایع کرد که کارگر مجبوب، اسماعیل بخشی که هنوز زخمهای شکنجه را بر تن و جان داشت، اعتصاب را پایان یافته اعلام کرده است. از وی مدرک خواسته شد و او اینستاگرام اسماعیل بخشی را آدرس داد و این یک شایعه ی بی پایه علیه اسماعیل بخشی بیش نبود، در حالی که اسماعیل بخشی روز بعد اقدام به نشر تصاویر مربوط به ادامه اعتصاب در برگه اینستاگرامی خود نمود و اعلام کرد که اعتصاب پایان نیافته است. آنگاه که من با یک کامنت، شایعات تعلیق اعتصاب از سوی وی را یک بی مسئولیتی اعلام کردم، او خواهان تماس شد. ماجرای سوء استفاده های کلان ایشان از نام سندیکا، در همان روزها در جریان بود. تلاش شد تا برای پیشگیری از سوء استفاده‌های دستگاه امنیتی و جارچیان رژیم، از سوء استفاده دست بردارد به ان امید که از تخریبگری و سوء استفاده از پشتیبانی های مالی از صندوق های کمک که از سوی فعالین کارگری و یاران طبقه کارگر در این گوشه و آن گوشه برپا بود، جلوگیری شود. با فعالین کارگری در میان گذارده شد،  حتا در یک سمینار علنی پالتاکی به دعوت شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست در مهرماه سال ۱۳۹۹ به بازنشسته شدن سندیکا  اشاره کردم. آقای رضا مقدم فراموشکارانه، حتا نوشتار مرا که  بر سندیکای بازنشسته و نه از کارگر بازنشسته  تاکید دارد، انکار می کند و بارها از کارگر بازنشسته و از «کمپین ترور شخصیت “کارگر بازنشسته هفت تپه” نام می برد.

فعالین کارگری بارها از جمله کارگر آگاه، اسماعیل بخشی به ناچار و بنا به ضرورت نیز سال گذشته از بازنشسته شدن سندیکا نام بردند.کارگران آگاه و محبوب، یوسف بهمنی و ابراهیم عباسی در برنامه زنده اینستاگرامی اعلام کردند اگر از قدیم سندیکایی بوده الان که نیست ولی چیزی که از آن باقی مانده تعدادی هستند که با کارفرما همکاری میکنند. این دو فعال هفت تپه ای اعلام کردند که سندیکا در “کما” بوده اما الان که دیگر یک “جسد متعفن” است. اما، سوء استفاده از نام سندیکا توسط دیگرانی که نه در هفت تپه و نه در مبارزه هفت تپه نقشی داشتند ادامه یافت. در حالیکه ۴ تن از نمایندگان بازنشسته سندیکای بازنشسته به دور از هرگونه فعالیت و شرکت در مبارزه کارگران هفت تپه هریک زندگی سخت خود را می گذرانیدند، نفر پنجم به نام آنان به سوء استفاه و تخریب روند شورایی مجمع نمایندگان کارگری ادامه می داد. این توهم پراکنی ها، صدها  فعال و پشتیبانان جنبش کارگری در ایران و بیرون از ایران را در بی خبری و ابهام برد. آنان، سازماندهی اعتصاب ها، مطالبات و همایش ها را در نتیجه رهبری و حضور سندیکائی که وجود خارجی نداشت، می‌پنداشتند. شاید آقای رضا مقدم به یاد آورند که در سمینار مشترک به همراه رفقایی در تلویزیون پیام کانادا، بیش از یکساعت پس از ضبط برنامه در فوریه۲۰۲۱ از سندیکای بازنشسته و سوء استفاه ها گفتگو کردیم، و نظر مرا در مورد سندیکا جویا شد. در پایان، ایشان از جمله اظهار نظر کرد: «همینطور است که افراد فاسد می شوند…» می بینیم که ایشان با همراهانی از ماجرا با خبر بوده،‌ اما خود را بی خبر نشان می داد! بر خلاف فراموشکاری وادعای ایشان که می نویسند: «عباس منصوران بعنوان قاضی در یک دادگاه غیابی “کارگر بازنشسته هفت تپه” را محکوم کرده است» و باید «ادعاهایش را با خود “کارگر بازنشسته هفت تپه” در میان می گذاشت و توضیحات وی را می شنید. یا از تشکلها و فعالین شناخته شده جنبش مستقل کارگری ایران می خواست تا بعنوان یک مرجع بی طرف ادعاهای مستند طرفین را بررسی و قضاوتشان را اعلام کنند.» … همگی بی پایه و باساس هستند. ایشان می دانند که با خود فرد مورد گفتگو، با برخی مسئولین صندوق های کارگری، با بسیاری از فعالین کارگری، با خود آقای رضا مقدم ووو درمیان گذارده شد و چاره جویی خواستیم. از مهرماه سال گذشته، با تلاشی سخت برای جلوگیری از سوء استفاده نیروهای سرکوب، و حاکمیت سرمایه، کوشیده شد تا دوست خاطی ما بپذیرد که راه خطا می رود. بارها اعلام کردم که بنا به اطلاع دوستانی که با هفت تپه در تماس هستند اطمینان داریم که فعالین واقعی حاضر در میدان مبارزه طبقاتی در هفت تپه هیچ گونه کمک مالی دریافت نکرده و نمی‌کنند و اعلام کرده اند این موضوع باعث شکاف و دردسر و عواقب امنیتی می‌شود و ما هرگز از هیچ جا کمک مالی دریافت نکرده و نمی‌کنیم. بنده بارها اعلام داشتم که این ارسال کمک مالی ها اگر با نام هفت تپه انجام می‌گیرد عملا کلاهبرداری است و مخالف ارسال کمک مالی بودم زیرا مقصد این واریزها، جای اشتباهی بود و اصولا مقصدهای اصلی یعنی فعالین درخواست کمک مالی نداشتند و با آن هم مخالف بوده و هستند. بر پایه‌ی همین أصول، آنگاه که  دیدم فردی شناخته شده، بر روالی حرکت می‌کند که خلاف منافع جنبش است. اکنون نیز باردیگر اعلام می‌کنم که فعالین کارگری در هفت تپه اعلام کرده اند که کمک مالی دریافت نکرده و نمی‌کنند. در هر صورت، این خطاهای بسیار هولناک و کلان تا کنون پوشیده مانده تا اینکه در پی شکل گرفتن گفتگوهایی در فضای مجازی، دریچه هایی از حقیقت رخ نمود. اما به پشتیبانی رضا مقدم ها ماجرا، به آنجا انجامیده که فرد خاطی به آشکارا و علنی برعلیه مجمع عمومی کارگران و تمامی کارگران به پاخاسته و تنها مرکز خبری هفت تپه یعنی ” کانال مستقل کارگران هفت تپه”  از جمله در کلاپ هاوس ها، پرخاش می‌کند و گرای امنیتی می‌دهد و بهترین دفاع را حمله دانسته و آنها را به فعالین سیاسی در خارج از کشور نسبت می‌دهد.

پرسیدنی است که آنانی که یک بازنشسته را به این روز و این جایگاه نشانیده‌اند، به کدامین سودایند و راه به کجا می پویند!؟

عباس منصوران

 ۱۰ مهر ۱۴۰۰

۲ اکتبر ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate