تبیین ریشه های بحران از نگاه انحلال طلبان در رهبری خودبرگزیده ی کومه له (٤)

در بخش های پیشین(۱) این نوشتار، به پلاتفرم ائتلاف «انحلال طلبان» کومه له پرداخته شد. اینک به نظر می رسد که «ائتلاف» دوستان، برای رهبری، دچار کشمکش شده است. کاک جمال بزرگپور از سویی صادقانه با اعلام و پذیرش بیرونی کردن دیدگاه خود که دیدگاه بقیه دوستان نیز بود پیشتاز شد. وی علیرغم اندرز دیگر رفقای خویش که او را از بروز زودهنگام دیدگاه مشترک هشدار داده بودند، تمامی انکارها و ادعاهای رهبری را مبنی بر انکار «اختلاف سیاسی» در کومه له را نقش برآب کرد. این اقدام با واکنش اجتماعی جنبش سوسیالیستی و فعالین کارگری و کمونیست های حزب و کومه له به ویژه در کردستان روبرو شد. همین واکنش سبب تنها گذاشتن کاک جمال از سوی همراهان گردید. کاک ابراهیم علیزاده سکوت کرد و دو سه نفر مدعی رهبری به دیوار حاشا و انکار پناه بردند. در این میانه، حسن رحمان پناه در رقابت که خود را لایقتر از کاک جمال برای چهره ی کمیته مرکزی کنونی کومه له می داند، در برابر ایشان برآمده است. او «دوآتشه تر»از مدافعین استراتژی حزب کمونیست، تمامی پلاتفرم ائتلاف کاک جمال را انکار می کند و خویش را روی کاغذ هم نه، بلکه روی هوای مجازی «مدافع» حزب و انقلاب (؟) می شمارد. هم او، که در پی دیدگاه کاک ابراهیم علیزاده  با کاهش شمار کارگران تا یک سوم، با نفی امکان تحقق سوسیالیسم در ایران، با نفی پدیده ی اسلام سیاسی، با کاربرد «ادبیات» زشت و نا سزا به نیروهای سوسیالیستی، و با برخورداری از موقعیت و حکم دبیر اولی از رهبری، به بگیر و ببندها و سلطه خفقان، بازجویی، اخراج و سرکوب رفقای مدافع خط و مشی انقلابی حزب کمونیست  ایران و کومه له در اردوگاه پرداخت و می پردازد، اینک با کپی برداری از نقد ما به جمال بزرگپور به همانگویی پرداخته  که نشان از کشاکشی دوباره در ائتلاف انحلال طلبان دارد.

 برخلاف تلاش رهبری کمیته مرکزی خود برگزیده ی کومه له، هر نوآموز علوم سیاسی می داند که نفی پیروزی و تحقق سوسیالیسم در ایران از سوی حسن رحمان پناه، نفی انقلاب کارگری، نفی ضرورت سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و نفی ضرورت آلترناتیو سوسیالیستی و شورایی و انقلابی کارگران و زنان و تهی دستان شهر و روستا معنا می یابد. این  دیدگاه مشترکی است که بخش های تکمیلی آنرا از زبان کاک ابراهیم علی زاده و سخنگویشان، عادل الیاسی بیان می شدند تا سناریو زردی به نام «مرحله بندی» انقلاب و وحدت با «طبقه متوسط» و «لیبرال ها» ساخته شود. این پروژه  به دست همین چند دوست برگزیده ولی ناهمساز با هم، پیوستارهمان ریل ناسیونالیست-رفرمیستهایی است که به اصطلاح دو «کومه له زحمتکشان» را جدا کرد و در سطح  سراسری و اتحاد پایدار در سطح منطقه ای با «مرکز همکاری های احزاب کردستانی» یعنی چهار تشکل زحمتکشان و حزب دمکرات ها که به بیان کاک ابراهیم علیزاده، «همان کومه له ها و دمکرات های قدیمی که تکثیر شده اند» پیوست می داد. این سناریو، تنها برخلاف سوگند و آیه های موتلفین، سخن یک فرد نبود، بلکه یک دیدگاه استراتژیک بود. به بیانی ساده، نفی انقلاب کارگری محور مرکزی این روند و تلاش بود. در برابر این نفی، یک روایت سیاه وجود داشت- روایتی که، به سرنگونی غیرانقلابی، به اتحاد و ائتلاف با نیروهای غیرانقلابی و بورژوایی و لیبرال در اپوزیسیون تن می سپارد، به حاکمیت احزاب چشم دوخته، به حاکمیت بورژوازی به جای استثمار شوندگان ره می پوید و به جای شوراهای انقلابی و خودگردان، به پارلمانتاریسم و حکومت مرکزی و فدارلیسم محلی چشم دارد.

 ناسیونالیسم تا دولت های شب پا

عنوان پیوستار تئوریک این نوشتار است که نشر خواهد یافت….

عباس منصوران

۳ مارس ۲۰۲۱

منابع

———-

 -۱http://www.chiran-echo.com/2967.htm

 

 

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate