پایانەی سانتریسم مزمن در رهبری کومەله

کمونیسم زدایی  حتا در واژه از پرچم و لوگو!

«هرچه بود مذاکره ، جنگ بود، صلح بوده هرچی بوده، انجام می داده، حالا هم بیایند، کومه له و دمکرات با هم جمع شوند. منتهی حالا کومه‌له‌ای‌ها زیاد شده‌اند، دمکراتی‌ها هم زیاد شده اند.»(۱)

اینک در یک برهه تاریخی سرنوشت ساز، شاهد برگشت پرشتاب گرایشی در رهبری کومه له، از سوسیالیسم انقلابی به رفرمیسم پوپولیستی هستیم. این روند را از تمامی رویکردها، دیدارها و  گفتارهای رهبری کنونی سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه‌له) از سویی رفتار و کردار کینه توزانه به رفقای انقلابی درون و بیرون می بینیم.  با درک دیلکتیکی، بنا به معیار شناخت، افراد را از روی القاب و گذشته داوری نمی کنیم، بلکه رفتار و پراتیک  افراد و محافل را مبنای ارزیابی آنان قرار می دهیم.

دیدگاه امروزه آشکار شده در رهبری کومه له بروز یک کارکرد است. این بینش، نزدیک به سه سال است که به صورت آشکار، خویش را به رعایت موازین تشکیلاتی و سیاسی و مبانی استراتژیک حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب (کومه‌له) ملزم نمی‌داند. اگر برای کسی هنوز به ویژه در این شرایط تاریخی بحران سیاسی در کردستان‌ عراق و منطقه کوچکترین امید و ابهامی باقی مانده بود، دیگر جای هیچ تردیدی باقی نمانده است که رهبری کنونی کومه له در آغاز راهی است تا دنبالچه ی «مرکز اخزاب کردستانی» شود. در چنین شرایطی که محکوم کردن سرکوب خیزش در اقلیم کردستان به عنوان اساسی ترین نقش انترناسیونالیستی، سازنده و انقلابی کومه له و نیز حزب کمونیست ایران بیش از هر زمان دیگر ضرورت یافته است، سکوت همراه با توجیه این نگرش در آنچه می گذرد، تاییدی است بر جایگاه کنونی آن.  در شرایطی که طبقه کارگر در سراسر ایران همه روزه فریاد می زند، در شرایطی که روانه دهها کوله بر آماج تک تیراندازان حکومت اسلامی قرار می گیرند، در شرایطی که کودکان کار، زنان، زندانیان سیاسی و  مال باخته گان و بازنشسته گان به حضور و پیشتازی نیروهای مداخله گر و پیشتاز و انقلابی نیاز حیاتی دارند، در شرایطی که ارتش ترکیه و بسیج شدگان داعشی در حال تهاجم خونین به روژآوا و شنگال و پایگاه‌های مقاومت و حمله به دستاوردهای توده‌های زیر ستم طبقاتی و سرکوب خونین آنها به کمک متحدین طبقاتی خود در منطقه  به پیش می برد، کومه له و حزب کمونیست ایران به جای حضور عملی، در درون به بحرانی کشیده  سخت کشانیده شده اند. و در سوی دیگر و بیش از هر زمان، موضع گیری عملی و نظری ، یعنی بیان موضع و حضور فعال انترناسیونالیستی در برابر وظایف موجود را می طلبد. در این شرایط است که شاهد نزدیک شدن گرایشی از کومه له در کنار رفرمیسم و قدرت طلبان منطقه ای هستیم. دیگر جای هیچ پرسش و ابهامی در سیر نزولی این گرایش و فاصله گیری از اصول مبارزاتی و انقلابی و آنچه موجب اعتبار تاریخی کومه له بوده است، باقی نمانده است! کمیته مرکزی خودخوانده ی کومه له(۲) و در راس آنها رفیق ابراهیم علیزاده دیگر هیچ منتقد سیاست های راست روانه خود و هیچ صدای مخالفی را بر نمی تابند. این رهبری برای حفظ موقعیت فعلی و ادامه بهره مند شدن از مزایای اردوگاه نشینی به جای ادامه عملی کامل اهداف واستراتژی کومه له رهبری خلاف جهتی را نمایندگی می کند.

 ایشان بیشتر شفاهی می گویند و به ندرت می نویسند، هیچ نوشتار مستندی از ایشان در دست نیست. اما در رسانه های کردی، زیاد گفتگو دارند که پیرو برنامه و استراتژی حزب کمونیست ایران و کومه له هستند، اما به آشکارا ملاحظه میشود که در عمل امروز منافع کارگران و زحمتکشان کردستان عراق در حالیکه میهمان هستند، فدا می کنند و نقشه چنین سرنوشتی را برای فردای کردستان ایران در همکاری با احزاب بورژواـ ناسیونالیستی کردستان ایران تدارک می بینند. در رابطه با رویدادهای کردستان عراق، در رابطه با اعتراضات گرسنگان علیه مناسبات سرمایه داری در عراق و اقلیم، کدام موضعگیری ای متفاوت از جریانات بورژواـ ناسیونالیست کردستان ایران برگرفته است!

 روندِ‌ پرشتاب این گرایش، به سیاستی کمتر از برنامه ریزی برای حذف کامل جناح و حتا عناصر انقلابی و ایجاد تشکیلاتی یک بنی راضی نخواهد شد. عملکردهای انحلال‌ طلبانه و بحران‌ آفرینی‌های جناح راست در رهبری کومه‌له و سمت گیری و پراتیک سالهای اخیر، سیاست عملی در  تخریب نیروی انقلابی و تقویت راست بوده است.‌ اقدامات مهندسی شده و توطئه گرانه، مهمترین عامل ‌بحران کنونی می باشد. نتیجه ی آن، زمین‌گیر شدن پتانسیل نیروهای انقلابی کومه‌له در شرایطی که شرکت سرنوشت ساز و حضور این نیرو با تمای قوا در مبارزه و نبردهای طبقاتی اخیر به سود انقلاب می‌طلبد بوده است. اگر چشمان و گوش‌ها را عامدانه نبسته باشیم، دیگر جایی برای انکار استحاله ی سانتریسم و خود محور بینی مزمن رهبری کنونی کومه‌له باقی نمانده است. جای تأسف و دریغ که بازهم بنا به واقعیت تلخ تاریخ مبارزه طبقاتی، عده‌ای از همراهان  ترن انقلاب،‌ به راه دیگری رهسپار شده‌ و جایگاه دیگری را برگزیده ‌اند. هر نیروی دلسوزی از جدایی و به راست درغلتیدن دوستان و رفقای پیشین خود دردمند می‌شود. تلاش سالهای گذشته‌ی رهروان استراتژی حزب و کومه له، برای تقویت صفوف و بازسازی روابط و همزیستی تا کنون از همین درک مسئولیت سرچشمه می‌گرفته است. ما آزادیم که راه انقلاب و شوراها، راه طبقه کارگر انقلابی، راه زنان ستم ناپذیر و زیر پرچم  انقلاب سوسیالیستی برویم، آنان نیز آزادند که زیر هرپرچم یا هر منزلگاهی که می خواهند بشتابند، اما هنوز تلاش برای هشدار و یاری به آنان برای جلوگیری از بیراهه رفتن اشان وظیفه خود می دانیم.

باید نقد و مبارزه تئوریک شفاف را از مماشات جدا سازیم. اما آنان با انکار اختلاف و گریز از دیالوگ و نشست روبرو و نقد، عزم خود را جزم کرده بودند. همانند تجربه‌‌های همه‌ی تاریخ مبارز طبقاتی و‌ به حکم دیالکتیک تناقض‌ها، رهسپار مقصدی دیگر شده و زیر نام «خانه تکانی»،‌ عملی کردن پروژ‌ه‌ی انحلال، حذف و و یک بنی شدن را وظیفه‌ی خویش می‌دانند. هنوز آرزو داریم  که تمام تلاش‌های ما برای همزیستی جهت مدیریت مشترک بحران به شیوه‌ای «مدنی» و سیاسی، پاسخی شایسته‌ و بایسته‌‌ای بگیرد؛ اما آرزوها همیشه به مادیت نمی‌پیوندند. با تمامی این تصویر، ما  وظیفه داشته ایم که ضمن دفاع از مبانی حزبی طبقه کارگر، مسئولانه، احترام‌ها و پاسداشت رفاقت‌های گذشته را به جای آوریم،‌ اما در دفاع و نقد دیدگاهی و سیاسی، در اصول کمونیستی خود سازش ناپذیر و قاطع باشیم.

تلاش برای برقراری دیالوگ

مدافعین حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان حزب (کومه‌له)، نه با دیپلماسی مخفی و غیرکارگری، ‌بل‌که با طرح و تصویب سازمانی، از آنجا که سیاست و گزینه‌ای پنهان از چشم طبقه کارگر و جنبش سوسیالیستی و به طور کلی،‌ جامعه نداشته و نداریم، تلاش می‌ورزیدیم که اختلاف‌ها را به دیالوگ واگذاریم تا اشتراک‌ها و تفاوت‌ها نمایان شوند. ما با در میان گذاردن تنها بخشی از رئوس و مبانی اختلاف‌های سیاسی در شماره هایی از ارگان سیاسی حزب کمونیست ایران (جهان امروز) و نیز گفتگوهای رسانه‌ای، داوری را در سال ۱۳۹۸ با جامعه در میان گذارده‌ و ادامه دادیم. رهبری کنونی خودگزیده‌ی کومه‌له(۱) مخالف موازین تشکیلاتی و سیاسی حزب کمونیست و کومه‌له  از اعلام علنی اختلافات ‌به خشم آمد. این نگرش، به جای پرداختن به نقد، با گریز از پاسخگویی‌ به دعوت ما جهت برگزاری سیمنارها و دیالوگ‌ها برنیامد. مونولوگ را بر گزید و یکسویه با ذهنیت های ساده و جوان، ذهنیت سازی کرد.از درون به تخریب، انحلال گری، سرکوب و تهدید و ایجاد رعب پرداخت. اپورتونیسم راست‌، به جای برخورد اصولی و سیاسی، به اهرم‌های در دست گرفته تشکیلاتی به اعمال ضد اساسنامه‌ای روی آورد. با حربه‌ی مردود انکار، که گویا «اختلافات سیاسی از سوی تعدادی به حزب تحمیل می شود» با وارونه نمایی، حذف و اخراج رفقایی که در دسترس داشت و به انحصارگرفتن و تعطیلی تریبون‌های آگاهی‌بخش طبقاتی و مبارزاتی و رسانه‌های حزبی در اشغال خویش نبود. هجوم و اشغال به گونه‌ای در درون برنامه‌ریزی می‌شد که در هر فرصت، گامی به سوی اشغال یک ارگان حزبی برداشته و آنچنان وانمود می‌شد که گویی این اشغال ها، ‌عین دمکراسی است!  رهبری این گرایش هیچگاه نوشتاری به میدان نیامد و به تومار نویسی روی آورد. توفان تومارها در میان حتا تازه پیوسته گان جوانی که کمترین تجربه و آگاهی از اختلاف ها نداشتند و تنها به صورت شفاهی به گوش آنان تلقین هایی انتقال داده شده بود، پراتیک مبارزاتی آنان بود.

اختلاف ها، فراطبقاتی نیستند

بدون شک، بنا به تجربه تمامی احزاب سوسیالیستی و کمونیستی از دوارن مارکس و انگلس تا کنون تمام جدائی ها سازمانی- سیاسی، از لاسالیست‌ها در آلمان سال ۱۸۶۰ گرفته تا جناح کمونیست ایزوناخیست‌ها که مارکس و انگلس و ببل در سالهای ۱۸۷۰ تا کائوتسکیست‌ها به رهبری برنشتاین‌ها و کائوتسکی‌ها در سالهای ۱۸۹۰و اسپارتاکیست‌‌ها ۱۹۱۸ به رهبری کارل لیبکنشت و روزا لوکزامبورگ، تا بلشویک‌ها به رهبری لنین ها و منشویک به رهبری مارتف‌ها و مارتینوف‌ها  در سال ۱۹۰۳ تا ۱۹۱۲ ووو همه‌گی با اختلاف‌های اساسنامه‌ای،‌ تشکیلاتی و سیاسی شروع شده و ‌در تحلیل نهایی، ریشه در اختلاف‌های سیاسی و طبقاتی داشته اند. اما، مبارزه درون سازمانی، تبادل‌ها و بازتاب درونی کنش‌ها و سوخت و سازهای بیرونی و مادی در جامعه طبقاتی داشته و پیوسته و همواره در تمامی کنش‌های درونی نیز کارکرد می‌یابند.

اختلاف ها و تمامی کنش و واکنش های درون کومه له و حزب کمونیست ایران نیز فراطبقاتی نیستند. اگر دانش طبقاتی و دیالکتیکی، یعنی تنها ملاک درست شناخت را معیار ارزیابی کردار و پراتیک افراد و گروهنبدی های سیاسی بدانیم، به خوبی آشکار است که این برهه از جنبش کارگری و اجتماعی در ایران نیز در یک سوی مدافعین طبقه کارگر انقلابی، کمونیست ها و پیش برندگان موازین و مبانی  انقلابی حزب کمونیست  ایران و کومه له ایستاده اند و در سوی دیگر کسانی که این حزب و مبانی را  به رسمیت نمی شناسند و برای انحلال آن در تلاش هستند. اگر در تاریخ جنبش کارگری در جهان، به دید کنش ها و واکنش های طبقاتی بنگریم،  در یک سوی کمونیسم و پرولتاریای انقلابی و در سوی دیگر گرایش های  بورژوا رفرمیستی  را می بینیم.

گرایش در گروهبندی های سیاسی، همانند شاخک‌های حسی درون یک ارگانیسم زنده و پویا مانند عنصر آگاه به منافع لایه ها و طبقات موجود در جامعه، دارای پیوند مادی با جامعه،‌ ‌آنگاه که از مرز‌ِ حسی به درک تفاوت‌ها و تاکتیک‌ها عبور کنند،‌ به اختلاف‌ها و استراتژی‌های متضادی می‌رسند. این خروجی‌ها هستند که اهمیت حیاتی می‌یابند و جایگاه و سنگر خود را در چالش‌های طبقاتی نمایان می‌سازند. آشکار است که بنا به منطق مبارزه طبقاتی، شخصیت‌‌ها، با  منش‌ها، ذهنیت ها، منتالیته‌ها (ذهنیت و شخصیت درونی) و روانشناختی‌‌های متفاوت، در شرایطی ویژه، می‌توانند در رویدادها و شتابگیری آنها، نقشی تعیین کننده- سازنده یا ویرانگرداشته باشند. در جلوه یابی اختلاف ها در این برهه، به آشکارا از زبان رهبری راست کومه له می شنویم:

«چپ  با توجه به شمار، بی پشتوانه، پراکنده، تنها دارای برنامه‌ای در دست، در مبارزه و رویارویی با بورژوازی نیست،‌ بلکه‌ « در« کنار طیف لیبرال» است که هویت می‌یابد. و « هر دو «طیف» کارگران و «بورژوازی لیبرال-طبقه متوسط» در یک روز خود را در معرض انتخاب – رفراندم- می‌گذارند.»

رفیق ابراهیم علیزاد در انتخاب راه رفرم و رفراندم و اتحاد با لیبرال ها و طبقات متوسط ادامه می دهد: «… بحث‌های زیادی داریم که سعی می‌کنیم قد علم کند. بحث همکاری با نیروهای دیگر، به نظر من همکاری با نیروهای دیگر، طیفی از لیبرال – ناسیونال کرد، طیفی از نیروهای چپ هم هستند.»(۳)

این فراخوان سال ۲۰۱۸ برای اتحاد با بورژوازی بود. ما همواره به این گرایش آشکار که از انقلاب کارگری و آلترناتیو سوسیالیستی بی باور شده و به سوی رفرمیسم و لیبرالیسم روی آورده، همواره هشدار می دادیم. می گفتیم، این حزب و سازمان، در محور مبارزه طبقاتی، همانند هر پدیده‌ی مادی دیگری در هر حرکتی در این منظومه‌ی زمین از قانون فیزیکی پیروی می‌‌کند و نه متافیزیکی و با کنش ها و واکنش های طبقاتی، جذر و مد می یابد، هشدار که در نوسان های فرو نروید. می‌گفتیم که این کنش‌ها و واکنش‌ها، درست از همان قانونمندی‌های فیزیکی و زمینی و مناسباتی پیروی می‌کنند که نیروی گرانش ( جاذبه) نیوتونی و کوآنتومی پیروی می کند. به این بیان که هیچ ضمانت و گارانتی  برای همیشه‌ی عمر و عایق بندی ابدی برای مصون ماندن از نفوذ و بازتولید بینش دیگر طبقات موجود در جامعه در میان نیست. به آموزش درون حزبی مهیا شدیم و به نقد و دیالوگ و پالایش و ارتقا عضویت که زیر پا نهاده شد. آنان بی توجه  به هشدارهای ما بودند و ما آگاه به مسیر و ریلی که عازم بود‌ند. عزیمت از بستر کمونیسم به سوی اقلیمی در ناکجا آباد،‌ منزلگاهشان بود و ما پیوسته نگرانشان بودیم. ما در رابطه با راست بر تاثیر گرایش های طبقاتی بر سازمان و حزب تاکید می کردیم و اینکه  گرایش‌ها‌ی طبقاتی در جامعه طبقاتی، دارای بازتاب و پژواک در احزاب سیاسی می باشند، اما آنها با این توجیه و نفی، وجود گرایش راست و غیر کارگری را انکار می کردند.

بر نتابیدن و خشمگینی‌اشان از بیرونی شدن دیدگاه‌‌ها،‌ واکنشی طبیعی و طبقاتی بود. هراسیدن از کشف و آشکار شدن مقصودشان، سنگری بود در برابر ابراز دیدگاهشان. آنان کومه‌له‌ را به مانند قباله  ای مهر و موم شده در گنجه‌ی خود می‌‌خواستند تا در بزنگاهی سیاسی از آن کومه‌له‌ای دیگر و به «روز شده» ارائه دهند. این را خودِ  ر. ابراهیم علیزاده نیز گفته بود:

«هرچه بود مذاکره ، جنگ بود، صلح بوده هرچی بوده، انجام می داده، حالا هم بیایند، کومه له و دمکرات با هم جمع شوند. منتهی حالا کومه‌له‌ای‌ها زیاد شده‌اند، دمکراتی‌ها هم زیاد شده اند.»(۴)

برای نشان دادن صداقت در گفتارشان به دوستان تکثیر یافته ی خود: مانده بود تا کمونیسم زدایی حتا در واژه از پرچم ها و لوگوهایشان را رونمایی کنند.

و اخیرا پشت تریبون فراخوان «به کومله وارد شوید، حزب کمونیست جلو شما را نمی گیرد» یک فراخوان خلق‌الساعه نبود، ‌از زبان رهبری جمعی بیان می‌شد که در دبیر اول کومه‌له بود و حکایت از  رویکردی و سیاستی  دیگر داشت. این گرایش به یک سیاست تبدیل شده بود. این سیاست به ابزاری که در دست داشت،‌ خویش را ملزم به عملکرد مخالف حزب و مبانی حزبی می‌دانستند. آنان ‌با عتاب و خشم هم با ما که بر حذرشان می‌داشتیم و خواهان آشکار کردن نگرش و سیاست‌ها و رویکردشان بودیم،‌ به سفسطه می‌پرداختند. آنان در حالیکه نخستین اتحاد بین نیروهای چپ و کمونیست کردستانی را فرصت طلبانه به سختی و به‌ بهانه‌ای از هم گسیختند،‌ اینگونه با «سعه‌ی ‌صدر» ناسیونالیست‌ها را به وحدت فرامی‌خواندند. متاسفانه مقایسه این رهبری و نگرش و کارکرد با منشویسم، سنجه ای دقیقی نیست. منشویک ها و سوسیال دمکرات های اروپایی، دارای فرهنگ و نگرش هایی سیاسی و کارکرد و رفتاری سیاسی بودند؛ اما آیا مقایسه رهبری خودخوانده کومه له با آنان، ناروایی برآن گروهبندی های سیاسی بورژوازی نیست؟

عباس منصوران

 بهمن ماه ۱۳۹۹

پانویس ها و منابع

۱- لینک سخنان رفیق ابراهیم علیزاده در کنفرانس سالانه تشکیلات آلمان حزب کمونیست ایران ۲۰۱۷،
https://www.youtube.com/watch?v=K2tjRz0niHA&fbclid=IwAR1BLyjVfu6XfKGHZy_SAT-cUQW-dSczDIL9YGNtPPRS0zwubwbaPyXQySQ

2- خودخوانده از این روی که خودداری کادرها واعضا وفادار به استراتژی انقلابی کومه له، از شرکت برای گزینش رهبری کومه‌له در کنگره  ۱۷ کومه له  در سال ۲۰۱۷، اعتراضی اصولی و پرنسیپی بود. آنان رهبری خود را برگزیدند. اعلام بایکوت شرکت در گزینش رهبری کومه له، یک اعتراض اصولی و رعایت پرنسیپ بود، در برابرمهندسی کردن انتخابات کنگره که از سوی ناظر بر انتخابات، رفیق رئوف پرستار، مهندسی شده اعلام شده بود و بنا براین فاقد صلاحیت.

۳- همان منبع ۱.

۴- همان منبع۱.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate