پس از ١٠٨ سال ٨ مارس به صورت یک آیین خشک و بی اثر درآمده و از محتوای طبقاتی و وظیفه و پیام خود تهی شده است. اعلام روز جهانی زن در ۸ مارس ۱۹۱۳ ریشه در خیزش زنان کارگر داشت. اعلام ۸ مارس، تنها برای یک روز نبود، برای همه ی روزها بود. این روز جهانی، در پی مبارزات خستگی ناپذیر زنان کمونیست پیشتاز و اعلام مبارزه برای رهایی بود. این مبارزه، ضرورت یافت تا پیام رهایی زنان از مناسبات کالایی و به ویژه رهایی زنان کارگر را از ستم دو گانهی جنسیتی و طبقاتی رهایی یابند. بازخوانی آموزشها و زندگی الئانور مارکس، بازنگری به پیام و ضرورت و مبارزه ۸ مارس است.
الئانور مارکس و زنان کارگر چگونه سازمان بیابیم؟
«مسئله زنان را باید از موضع طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی نگریست.» (الئانور مارکس)
الئانور مارکس را در شماره ۳۶۷ جهان امروز بهسان چهرهای ماندگار کمی، بازشناختیم. هم او که خدمتکارش Gertrude Gentry که تا آخرین لحظه دوست و غمخوارش بود و خانه و وسایل خصوصی الئانور را پس از مرگ جمعآوری کرد ، در بارهاش میگفت: «باور نمیکنیم و هر آینه چشم به راه بازگشتاو داریم.» او که در محلهی سوهو Soho)) جایی که مهاجرین سیاسی آلمان را در خود پناه داده بود، زاده شد او را پوسی[ (Ryme- Pussy) در شعر به معنای قافیه] مینامیدنداش. الئانور را میتوان مادر فمینسیسم سوسیالیستی نامید. او در تغییر جهان و مبارزه برای تغییر آن که وظیفه فلسفه و دانش مبارزه طبقاتی پرولتاریا و در بارهی تز ۱۱ فوئر باخ بود، در کنار مارکس و انگلس نقشی تاریخی یافت. نقش سازنده وی در ویرایش و تنظیم کاپیتال کافی است تا این ادعا را ثابت کنیم که الئانور خود در دگرگون سازی دیالکتیکی جهان و مبارزه طبقاتی،همواره با رزم پرولتاریا برای دنیایی سزاوار انسان، جاری است. الئانور بهسان یک زن کمونیست، «مسئله زنان» و « مبارزهی زنان کارگر» را برای نخستین بار با نگرش طبقاتی در میان نهاد. او از حق رای زنان پشتیبانی میکرد و حتا آنرا میستود، اما خواستهای رفرمیستی زنان خرده بورژوا و بورژوا، از جمله حق رای زنان و آزادیهای فمینیستی درچارچوب سرمایه داری را با موضوع، مسئله و خواست زنان کارگر، موضوعاتی کاملن طبقاتی و جدا میدانست که «پاسخگوی موضوع و کارکرد سوسیال دمکراسی [سوسیالیستی سالهای ۱۸۸۰] نبود.»
در سن ١۶ سالگي پدر را همراهي و در كنفرانس ها، سخنراني ها و سفر هاي کارل مارکس، نقش دبيري فعاليت هاي پدر را به عهده مي گيرد. سال ١٨٧٢ با « ليساگاري» نويسنده و خبرنگار كمون پاريس كه پس از شكست كمون و كشتار كموناردها در سال ۱۸۷۱ به انگليس پناهنده شده بود، آشنا شد. الئانور هفده ساله و ليساگاري ٣۴ ساله است كه هر دو دلباخته یکديگر مي شوند . الئانور در سال ١٨٧۶ در نگارش تاريخ كمون ١٨٧١ نقش عمده ای دارد و تاریخ کمون را به انگلیسی ترجمه می کند. در پی مرگ مارکس در کنار فردريك انگلس، ويرايش و نشر و ترجمه كارهاي کارل مارکس را به عهده دارد.
الئانور، با وفاداري به اصول مانيفست كمونيست و آنچه كه در باره زناشويي و خانواده در مناسبات سرمايه داري نوشته شده بود به اين جمعبندي رسيد كه در ازدواج، همه چيز به سود يكي و به زيان ديگري. . نوشت که برخي تعجب مي كنند كه در واقع، ازدواج در مناسبات بورژوایی تنها نوعي بردگي است كه امروزه از نظر قانون به رسميت شناخته شده است. وی ادامه داد که نباید اين بندگي را تنها از روي احساسات به پرسش گرفت، بلکه از نظر اقتصادي و در نتيجه سيستم سرمايه داري.است که این بندگی رقم می خورد. پس از ازدواج نيز، زن مانند پيش از زناشويي، زير فشار است و مرد نيست. زنا، براي زن يك جرم، ولي براي مرد يك اقدام قابل بخشش.
نوشتارها، ترجمه ها و كتاب هاي چندي از زندگي پربار و درخشان اين زن كمونيست نيز دستاورد سال ها مبارزه و زندگي سياسي اوست. در همين چالش هاي نظري و موضع گيري هاي انقلابي بود كه موضوع اختلا ف هاي طبقاتي، تفاوت حقوق زنان كارگر با زنان بورژوا و خرده بورژا و مناسبات طبقاتي، استثمار دوگانه، آشتي ناپذيري مبارزه و تفاوت هاي طبقاتي اين دوبخش از زنان و نابرابري هاي طبقاتي نمايان شد. نوشتارهاي لوئيز کائوتسکی، الئانور و لورا مارکس و نيز كلارا زتكين از موضع سوسياليسم انقلابي، برجستگي ويژه اي دارد.»
چگونه بايد سازمان يابيم؟ برجسته ترین راهمنای طبقاتی زنان زنان كارگر در برابر فمينيسم بورژوائي است که به صورت نوشتار ادامه دار براي ماهنامه ي برابري (گلايش هايت) كه كلارا زتكين در اتريش سردبير آن بود، تنظيم كرد. نخستين نوشتار كه در شماره پنجم فوريه ١٨٩٢ چاپ شد در آن به تجربه سازمان يابي زنان كارگر انگليسي در اتحاديه هاي كارگري پرداخته شده بود.
الئانور در بریتانیایی زاده شد و زیست که زنان از حق آموزش، و حق رأی و ورود به پارلمان و حق گزینش زندگی و بسیاری از کار و کردها ممنوع بودند. منعها و بازدارندگیهای زندگی، تولید و کنترل تولید و حقوق فکری واندیشهگی و زندگی محروم بود. الئانور در همان سالهای نوجوانی وحتا کودکی ستم طبقاتی را میشناخت و در برابر آن مبارزه کرد و تمامی زندگی خود را در راه مبارزه برای برابری انسانها و انقلاب اجتماعی سراسر جهان گذارد. رفاقتاش با انگلس و جورج برنارد شاو نویسنده و نمایشنامه نویس کمونیست و هیولوک الیس (George Bernard Shaw و Henry Havelock Ellis ) در دامان مادر و پدر در پرورش و آموزش و اندیشهاش جان مایه بود. رفاقت نزدیک اش با زن فرهیخته و مبارز، الیور (Olive Schreiner ) در ادبیات سیاسی و تاریخی زبانزد است. نوشتارهای ماری وولستون کرافت (Mary Wollstonecraft- 1759- 1797) زن نویسنده و فلیسوف و پیشرو و پژوهش درخشان انگلس (منشاء خانواده، خانواده و حکومت) و نوشتارهایی از ویرجینیا ولف به ویژه کتاب خانهای برای خود، در دیدگاه و جایگاه الئانور، و نگارشهای وی به همراه ادوارد آولینگ، کارساز بودند. معرفی ایبسن، این انسان پیشرو و سوسیالیست آغازین و سبک رئآلیستی و نقادانه اسکاندیناویایی -نروژی در نمایش و نمایشنامه نویسی را انگلستان و جهان انگلیسی زبان، بخشی از کارهای الئانور میباشند.
نگرش درخشان الئانور را میتوان از نامهی سرگشاده وی به یکی از رهبران جنبش سوسیالیستی انگلستان به نام ارنست بلفورت باکس (Ernest Belfort Bax) در نوامبر سال ۱۸۹۵ دریافت. «… به دید من به عنوان یک سوسیالیست، نه بهسان نمایندهی «حقوق زنان»…مسئله حقوق زن (آنچه که به نطر میرسد که تنها چیزی است که از آن می فهمید) یک نگرش بورژوایی است. به نگرش من، موضوع و مسئله زنان را باید از موضع طبقه کارگر و مبارزه طبقاتی، نگریست. مبارزه برای حق رای زنان، در پاسخگویی به موضوع زنان، کمبود دارد. چنین رویکردی، تلاشی نارسا و بی سرانجام و دارای یک کمبود ریشهای، از جمله کمبود پایههای اقتصادی و نیروی کار طبقاتی، تولیدی و باز تولیدی است. »
نگاه به مسائل زنان و فهم نقش اقتصاد طبقاتی در جامعه، برای الئانور، موضوعی ضروری است. برای الئانورمارکس، خرسندی انسان، موضوعی نهادینه و پرسشی کلیدی است. او، کار را کلید واژهی این آسایش و خرسندی نهادینه در انسان میشمارد و به نگرش وی، رابطهی آدمی با کار، تولید و بازتولید، موضوع اصلی و گرهگشای پرسشتاریخی رهایی زنان است. لوییز کائوتسکی، همراه با دو دخترمارکس [(الئانور (لندن) و لائورا لافارگ (پاریس)]، سه رفیق کمونیستی بودند که بر روند بیسرانجام دیدگاه و کارزار فمینیستی «حق زن» تاثیری تاریخی داشت. نامهای از انگلس به لائورا سندی است از نگرش انقلابی و متضاد این سه زن، با آنچه در وین، پایتخت اتریش جاری بود. نامه دوم اکتبر انگلس در سال ۱۸۹۱، نشان از آن دارد که نوشتارهای این سه زن، در برابر افق دید و اندیشهی فمینیسم بورژوایی اتریش و آلمان فضای دیگری را میگشایند. و در همین روند مبارزاتی خستگی ناپذیر این گرایش کمونیستی به رهبری الئانور است که به بیان «ببل» در باره موضوع ز
عباس منصوران
به مناسبت ۸ مارس ۲۰۲۱