از زاگرس تا کارون… جلگه، کویر می‌شود و خوز، خوزستان خوناب 

فریاد از زاگرس تا کارون، از سوسنگرد (خفاجیه) در دشت آزادگان که کرخه از آن می‌گذرد و خشکرود می‌شود. کوت عبدالله و ایذه  و الیگودرز و ماهشهر و همه خوزستان و لرستان و بخیتاری ‌و مندایی‌ها و آوارگان جنگ و حکومت اسلامی در کرج و  یزدان شهره اصفهان و سراسر ایران، فریادهایشان در خوزستان و لرستان بازتاب یافته است. شکوه این فریاد، زمانی معنا می‌یابد که دشمن سرکوبگر ‌با نیروهای ویژه و آدمکشان گوناگون و سپاهیان مسلح به سنگین‌ترین سلاح‌ها که با کشتار جمعی و نسل کشی تداوم یافته را در برابر دارد. اراده‌‌ای مادی که به خیابان آمده، با همه‌ی وجود، سرنگونی حکومت را فریاد می‌زند.

پیکر‌های به خون خفته‌گان این دشت که با لاله‌های واژگون «دشت لاله» سخن می‌گویند،‌ فرزندان زمین‌اند که در جلگه‌خون بذر می‌شوند. فریاد کارون، فریاد تشنه‌گان در خوزستان است،‌ فریاد گرسنه‌گان، ‌فریاد باشندگان محروم از باشندگی، فریاد زیست‌ و طبیعت است، یعنی انسان و جانداران از تک یاخته‌ تا گیاه و حق خواهان محروم از حق زیست و زندگی. فریاد جلگه و دشت آزادگان و دشت‌ها و تالاب‌ها، فریاد هستی ربوده شده‌‌‌گان، ‌فریاد  کارگران و تهی دستان و تمامی مردمان رنج و کار. فریاد زنان هستی بخش که خود از زیست و زندگی انسانی بی بهره گردیده با سنگینی ستم‌های چندگانه بر تن و جان با زنجیر قوانین استبدادی مناسبات کالایی و به فتوای دین و حکومت اسلامی، خوزستان و جلگه‌ها و رودهای پرخروش این بزرگترین و پرآب‌ترین سرزمین را به زمین سوخته تبدیل کرد. جلگه‌،‌ کویرستان شده است. 

جنگ ۸ ساله شانه‌‌های نیروی کار و تهی دستان این زیست بوم زیبا و زاینده‌ را درهم شکست. زیر ساخت‌هایی برای غارت نفت و گاز و پتروشیمی و انرژی برای سود، اولویت یافتند،‌ اما لوله‌ کشی‌های آب آشامیدنی با ویرانگری‌های جنگ ۸ ساله از تیرماه ۱۳۶۰ تا کنون فرسود و مسموم و سرب زا گذارده شده‌اند. آبهای پایین دست، اشباع از پساب و هرزآب و بیماری زا و اشباع از نمک و مواد شیمایی و گنداب‌‌های بیمارستان‌ها و کارخانه‌‌ها، مرگ آفرین شده‌اند. خیزش خوزستان، فریاد علیه بیدادگری طبقاتی، فریاد گرسنگی با فریاد علیه ستم‌های چندگانه‌ی ملی بر خلق عرب، در هم انباشته شده است. 

این فریادِ به حاشیه رانده‌شدگان است در خوزستان سوخته و می‌تواند فریادهای خراسان باشد و حاشیه نشینان سراسر ایران،‌فریاد کولبران کردستان و زنان به خیابان پرتاب شده باشد. فریاد کودکان کار و رنج بلوچستان و کازرون و بهبهان و شوش و همه‌جا، ‌فریاد زمین است بر بُردار زمان، ‌فریاد گیاه و دشت و کشتزارهای سوخته، درهمه‌ی ایران تا روژآوا در شمال سوریه که فاشیست‌های حاکم بر ترکیه، فرات را بر آن سرزمین مقاومت و خودگردان بسته‌اند. ‌اکنون فریاد کودکان عرب و لر و بختیاری و دیگر به مرگ نشسته‌گان حکومت، از گلوی خوزستان تفته بر می‌خیزد با دست هایی آماده برای قهر بر آسمان. فریاد «انه عطشان» فریاد کارگران و تهی‌دستان عرب است،  فرباد همه‌‌‌ی ستم دیده‌‌گان و ستم‌ستیزان مناسبات ضد زیست و زندگی سرمایه‌داری است که در برابر گلوله بر سپهر زمین پژواک می‌یابد. تاریخ، این برآمد تشنه‌گان برای حق آبه‌‌‌ای برای آشامیدن با شرمسازی بر برگهای خونین خود چون نبشته‌ای با شیر‌سنگ‌های بختیاری و لرستان بر بستر زمین به یادگار می‌گذارد. 

سرزمین خوز، خوزستان، بستر گرفته بر دریای نفت و گاز که باید دارایی همه‌گان باشد، سرقت شده به دست باندهای مافیایی مسلح به ماشین سرکوب،‌ با سلاح سیاسی – ایدئولوژیک اسلام در گروگان،‌ همانند بلوچستان تفته و حکومت شوندگان کردستانِ کوهوارِ ستم بردوش. خوزستان برخاسته است با مردمان کار. خوزستان فریاد واعطشا سرمی‌دهد با رودها و آبشارهای خروشان از رشته کوه‌های زاگرس که زاینده رود کارون‌ است، سرچشمه گرفته و به دست حاکمیت مافیا به سرقت برده شده‌اند. 

رودهای خوزستان و لرستان!

رود کارون : رود کارون به درازای بیش از ۹۰۰ کیلومتر از بزرگترین و درازترین رودهای ایران است که می رود تا خشکرود شود. رودی بزرگ، با سرچشمه‌‌هایی از بلندی‌های زردکوه، یعنی پس از دنا، دومین کوه ایران در استان چهارمحال و بختیاری، و لرستان جلگه‌ خوزستان را زندگی می‌بخشید. این رود بزرگ، بسوی غرب از تنگه‌ها و دره‌های  ژرف و پیچ و تاب‌ها می‌گذرد،‌ چند شاخه می‌شود و رود کوهرنگ، رود بازفت و رود خِرسان را با خود می‌آورد و شهر اهواز و روستاهای سوخته و همه‌ی کارگران و تهی دستان و حاشیه نشینان‌ آن و شهرهای شوشتر، مسجدسلیمان، خرمشهر و ایذه را در کرانه دارد و هزاران سال آب آشامیدنی و کشاورزی باشندگان این بوم را برآورده ساخته است. 

کارون بزرگ، با ورد به جلگه در کرانه خرمشهر، دو شاخه می‌شود و «رود کارون» و«بهمنشیر» را می‌سازد. شاخه‌ی نخست (کارون) از آبادان می‌گذرد و به سوی اروندرود در مرز ایران و عراق روانه شده تا از راه اروند، به خلیج فارس بپیوندد. شاخه دوم، پرآب‌ترین دهانه‌ی کارون بزرگ، (بهمن‌شیر) می‌شود و به درازای  نزدیک به۹۰ کیلومتر، پهنای ۶۰۰ متر و عمق نزدیک به ۴ متر، یکراست به خلیج فارس می‌ریزد.

 رود کرخه (گاماساب، سیمره): یکی دیگر از روده‌‌های بزرگ این دشت فریاد،  کرخه است که از الوند کوه در همدان سرچشمه می‌گیرد، با پیوستن رودهایی از ملایر، تویسرکان و نهاوند از بستر سخت کوهستانی می‌گذرد و در روستای بیستون در کنار کوه بیستون می‌گذرد و به کرمانشاه می‌رسد در آنجا، «رود قره سو» و سپس رود «ماهیدشت» و «هلیلان رود» و «رود کرند» را نیز همراه ساخته تا به لرستان وارد ‌شود. کرخه، در لرستان در دامنه‌ی «کبیرکوه» جاری می‌شود و از آنجا شاخه‌هایی از کشکان، زال و غزال رود را از بخش‌های چغلوندی، هرو و خرم‌آباد را بستر می‌دهد تا در «پل تنگ»، با آبشاری به بلندای ۴۳ متر و پهنای۳ متر جریان ‌یابد تا از ایلام بگذرد. گامساب (سیمره)، با همراه سازی  شاخه‌‌هایی، بسوی جلگه خوزستان می‌شتابد تا در آبیاری کشتزارها به کار آید و از پل کرخه و شوش، با پیچ و خم‌های سخت می گذرد تا به جلگه‌های حمیدیه، و دشت آزادگان برسد. کرخه با شاخه‌ای به سوی دجله (خواهر فرات) می‌شتابد، اما، نارسیده به دجله در باتلاق‌های شرقی دجله  فرو می‌رود. به این گونه رود گاماسب (جاماسب) از سرچشمه تا لرستان بنام «سیمره» و در همراهی با رود زال و سیمره، در خوزستان، رود کرخه می‌شود. 

 رود مارون: مارون از به هم پیوستن دو رود «زال» و «مارون» در «کلات شیخ» روانه می‌شود‌ و از کوه‌های شرقی خوزستان سرچشمه می‌گیرد. این رود  نیز دو شاخه می‌شود، «رود شادگان»، به کارون می پیوندد. شاخه‌ی دیگر به نام «رود جراحی» از خلیج «خور موسی» به خلیج فارس می‌ریزد.

 رود دز: سرچشمه رود دز  در بردارنده آب‌های معدنی، از زاگرس میانی و از کوه های قالیکوه (غالیکوه) بر فراز الیگودرز و اشترانکوه سرچشمه می‌گیرد و در رود کارون  بستر می‌یابد. رود دز، از کرانه‌ی شهرستان دزفول می‌گذرد و  در نزدیکی‌های شوشتر به شاخه «شطیط» وارد شده و از آنجا در نزدیکی «بندقیر» به کارون  می پیوندد. از دیگر رودهای جاری در جلگه‌ی خوزستان، «رود هندیجان»، «رودخانه دورچ»، رود شاوور هستند.

سدهای خوزستان

ضرورت وجود سد یا آب‌بندها، پیش بینی برای خشکسالی است که آب‌های پشت سد پاسخگوی کم آبی برهه‌ای باشند. سد سازی در سراسر ایران در زمان شاه و حکومت اسلامی سودای سود داشت و نه کارشناسانه بود و نه پاسخگوی نیاز جامعه. این روند با دولت علی اکبر رفسنجانی  شدت یافت بانک جهانی، جهانی پشتوانه شدت بخشی به سیاست‌های نئولیبرالیستی گردید و به ویژه با پایان یافتن جنگ هشت ساله، دهها منطقه‌ی آزاد اقتصادی و منطقه‌ی ویژه اقتصادی (Free Trade Zones and Special Free Zones) گسترش یافتند . این مناطق‌آزاد برای سرقت و جنایت، با مقررات زدایی و معاف از هرگونه رعایت قانون کار و نیز با ممنوعیت هرگونه تشکل یابی کارگری قارچ‌گونه سربرآوردند. عسلویه با پروژه‌ی پارس جنوبی چاه‌بهار،‌ ماههشر، ‌ دیگر شهرک‌های خوزستان با برپایی پتروشیمی‌ها و پالایشگاه‌ها و صنعت گاز و نفت و دیگر پروژه‌های سودآور و اقتصادی در شمار این  در برابر این چهار رود بزرگ و شاخه‌ها‌ی آن، نه برای پاسخگویی به نیازهای جامعه،‌ بلکه ویرانگرانه، برای سرقت  و سود، ساخت ۵۸۸ سد گوناگون، بسته و یا برنامه ریزی شده‌اند، بسیاری برای سرقت و تصاحب و خلع مالکیت از توده‌های مردم و زیست  بوم و طبیعت. مهم‌ترین آنها: سدهای دز، گتوند، کارون ۱، کارون ۳، کارون ۴، و سد مسجد سلیمان را می‌توان نام برد. 

سد کرخه:  در شمار بزرگترین سدهای خاکی جهان و بزرگ‌ترین سد خاکی در خاورمیانه است که بر روی رودخانه‌های «کشکان» و «سیمره» ی لرستان در  شهراندیمشک ساخته شده و با گنجایش ۳۶ برابر سد کرج در تهران از آن نام برده می‌شود.

سد گُتوَند: سدّ گُتوَند بالا (علیا) ، یکی از بزرگ‌ترین سدهای ایران، بر روی رودخانه کارون است، با فاصله‌ی نزدیک به ۲۵ کیلومتری شوشتر که در سال ۱۳۷۶ آغاز و در سال ۱۳۹۲ به سودای سرقت و مافیا گشایش یافت. این سد، یکی از ویرانگرترین پروژه‌های تخریب‌گرانه‌ی حکومت اسلامی است. با برپایی این سد، گنبدها و رگه‌های نمکی در پیرامون و بستر آبگیری سد به زیر آب رفتند و در پایین دست به شوری آب انجامید. این مهندسی وارونه و دستبرد در زیست و بوم جامعه، صدها میلیون تن نمک و کانی‌های نمکی را به زیر آب فروبرد و رودخانه کارون را شوراب کرد تا آب آشامیدنی نباشد و تالاب ها و روستاها را بخشکانند. با به زیر آب رفتن این کانی‌ها از سوی دیگر،‌ گستره‌ی زیادی از زمین‌های جلگه‌ خوزستان و کشتزارها و کشت‌ها و تالاب‌ها و آبزیان‌ و پرندگان و درخت و گیاه و نیز آثار باستانی بسیاری را ویران و نابود ساخت. کارون نابود شد.

سد کارون ۳: یکی از بزرگ‌ترین سدهای ایران است که بر روی رودخانه کارون در مرز استان خوزستان و چهارمحال و بختیاری، با حجم مخزن ۳ میلیارد متر مکعب، که ساخت آن در سال ۱۳۷۳ آغاز و در سال ۱۳۸۳ به پایان رسید.

سد کارون ۱: از جمله بزرگ‌ترین سدهای ایران در ۵۰ کیلومتری شرق مسجد سلیمان  که بر روی رودخانه کارون ساخته شده است. ساخت سد دز، از سال ۱۳۳۸ آغاز و سال ۱۳۴۱ خورشیدی پایان می‌یابد. ششمین سد جهان در زمان ساخت شناخته می‌شد و اکنون در شمار پنجاهمین سد بلند جهان به شمار می‌آید که با گنجایش نهایی ۳٫۳ میلیارد متر مکعب آب را در خود جای می‌دهد. 

سد شاوور: بر روی «رودخانه شاوور» نزدیک روستای شاوور در۵۶ کیلومتری اهواز ساخته شده و ساخت آن به سال ۱۳۱۶ خورشیدی بازمی‌گردد.

سد کارون ۴:  در استان چهارمحال بختیاری در فاصله  ۱۸۰ کیلومتر جنوب غرب شهرکرد، بالادست  به هم پیوستن دو «رودخانه کارون» و «رود منج» ساخته شد. ساخت این سد، با حجم کل بتن مصرفی بیش از ۴۰ میلیون و دویست هزار متر مکعب است و در انحصار شرکت‌های وابسته به سپاه و صاحبان ماشین سازی اراک، با شرکت شرکت‌هایی از اتریش، ‌کره جنوبی و ژاپن  که در سال ۱۳۸۱ گشایش یافت.

سد کوثر: سد مخزنی جره (گره) در استان خوزستان و در ۳۵ کیلومتری شمال شرقی رامهرمز و ۱۹ کیلومتری «باغ‌ ملک»  ساخته شد. سد کوثر (تنگ دوک) در فاصله‌ی ۶۰ کیلومتری شمال غربی از شهر دوگنبدان، در شهرستان گچساران، استان کهگیلویه و بویراحمد قرار دارد.

ساخت این سد به پیمانکاری شرکت «سابیر» در سال ۱۳۷۳ آغاز و در سال ۱۳۸۳  با حجم ۵۸۰ میلیون متر مکعب گشایش یافت. شرکت سابیر یکی از بزرگترین شرکت‌ها و هلدینگ‌های خاورمیانه در تصاحب سپاه و باندهای حکومتی است که  در سال ۱۳۸۳، از فهرست شركت‌های دولتی خارج و سهام آن به شركت سرمايه ‌گذاری تأمين اجتماعی (شستا) و «سهام عدالت» (بازار بورس در دست سپاه و مافیای حکومتی) واگذار شد.

شرکت سابیر، در دست مافیای سپاه و شرکا، در ساختن سازه‌های عظیم سد سازی و نیروگاه،‌ مترو، ‌راه سازی،‌ عملیات ژئوتکنیک  برای کشف و انتقال نفت و گاز و پتروشیمی و آب و فاصلاب به ربایش سودهای مافوق می‌پردازد.

مافیای آب و نان

برای فریب، وعده داده شد که آب آشامیدنی دو میلیون و ۵۰۰ هزار تن از باشندگان استان‌های فارس، هرمزگان، بوشهر، خوزستان و شهرستان گچساران را برآورده ‌سازد. 

 سد مارون، از جمله سدهای خاکی شمرده شده و بر روی «رود مارون» در ۱۵ کیلومتری شمال بهبهان با وعده‌ی دروغین «برآوری آب مورد نیاز کشاورزی و نیروی برق‌ آبی» ساخته شد. ساخت این سد در سال ۱۳۶۸ آغاز و در سال ۱۳۷۷ پایان یافت.

با انتقال آب از این رودها و سدها، به وسیله مافیای آب، ‌تاکنون بیش از ۱۰ پروژه‌ی انتقال از سرشاخه‌های کارون بزرگ و  دز به فلات مرکزی (یزد، ‌کرمان،‌ أصفهان و خمین) اجرا شده است. تخریبگری این طرح‌ها به گونه‌‌‌ای است که در رقابت جناح باندها از سوی برخی از عناصر ارگانهای دولتی در شمار «سازمان حفاظت محیط زیست»، «سازمان بازرسی کل کشور» و «مرکز پژوهش‌های مجلس» مورد مخالفت قرار گرفته‌اند. برای نمونه هفتمین طرح انتقال آب کوهرنگ ۳، برای انتقال ۲۵۰ میلیون مترمکعب از سرشاخه‌های کارون به زاینده روداست که پیش از تکمیل به بهره‌برداری از آن پرداختند! در پی مخالفت‌های توده‌های مردم،‌ مجوز این طرح در سال ۹۳ به صورت فرمال، باطل اعلام شد، اما هیچگاه قطعیت نیافت. در سال ۱۳۹۶ با اهرم سپاه، منع توقیف عملیات اجرایی سد کوهرنگ از سوی باند قوه قضاییه زیر فرمان سید علی خامنه‌ای، اعلام و مجوز سرقت به باند سپاه تمدید شد.

به همین گونه،‌ پروژه انتقال آب سرشاخه‌های کارون به دشت رفسنجان  (ونک- سولگان) که از سال ۱۳۸۱ پنهانی جاری بود، به دستور حسن روحانی (رئیس جمهور باندها) در سال ۱۳۹۳ با نامه وزارت نیرو بار دیگر اجازه‌ی سرقت و نابودی یافت. با این فرمان، سمیرم و روستاهای دور و نزدیک  از استان أصفهان تا خوزستان، نابودی آفریده شد، تا باغهای پسته رفسنجان و کشتزارهای  باندها سود‌آور بمانند.

ساخت نخستین تونل کوهرنگ

انتقال رود کوهرنگ به رودخانه زاینده‌ رود در شهرستان کوهرنگ و استان چهارمحال و بختیاری ،‌ در سال ۱۳۳۲ به انجام رسید. این در سال ۱۳۶۴ با تونل دوم ویرانی آفرید. از سال ۱۳۶۶ خورشیدی با پایان یافتن ساختمان سد و تونل ماربران و انتقال ۱۱۵ میلیون متر مکعب آب چشمه‌های ماربران و کلنچین به پشت این سد، سد و تونل دوم کوهرنگ سالانه به‌طور میانگین حدود ۲۵۵ میلیون متر مکعب آب را به مخزن سد زاینده ‌رود انتقال می‌دهند.

تونل کوهرنگ ۳ در سال ۱۳۷۰ به شرکت‌های باندهی سپاه و شرکا و دلالان وابسته به حکومت از جمله، شرکت ساختمانی تابلیه و شرکت زایندآب سپرده شد. و با دلالی‌های کلان،سپس به شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس که یکی از بزرگ‌ترین شرکت‌های مافیایی مهندسی مشاور صنعت آب در ایران به‌شمار می‌آید و در دست باند سپاه  وباند رهبری است و در ساخت نیروگاه‌های اتمی دست دارد و شرکت 

شرکت زایندآب واگذار گردید. سرانجام  ۲۵۵ میلیون متر مکعب در سال به منطقه مرکزی ایران منتقل شد.

به اینگونه با این طرح‌ها و طرح تکمیلی «بهشت آباد» ضد انسانی، ‌قطع آب آشامیدنی و خشکاندن رودخانه‌ها و تالاب‌ تشنگی  میلیونها انسان، مرگ هزاران دام و گاو و گاو میش، خشکاندن میلیونها نخل، نابودی  صدها هزار هکتار زمین کشاورزی و نابودی جلگه خوزستان و تولید ریزگردها  بارش مرگ از بیماری‌های ریوی و سرطان و بیکاری و آلودگی هوا و آب و زمین و به مهاجرت اجباری کشانیدن تهی دستان روستا و آوارگی صدها هزار کارگر فصلی و ماهیگیران و پرندگان و ماهی و آبزیان و برهم زدن موازنه اکوسیستم منطقه، بوسیله جمهوری اسلامی شده است. 

 دریاچه‌های پشت سدهائی که بر رودخانه های کارون و کرخه و مارون و… بسته شده‌اند پر آب هستند  و تونل‌ها و کانل‌های سارقین و مافیای آب، همچنان به سوی هرجا که باندهای حاکم بخواهند از جمله مناطق مرکزی جریان دارند.

اصغر سلیمی، نماینده رژیم در مجلس اسلامی از سمیرم در اختلاف با باند سپاه  از این طرح سخن گفت و  آنرا «باعث بحران محیط زیستی در کشور، بیکاری، مهاجرت و صدمه به استان‌های ذینفع و تبعات اجتماعی» خواند و ادامه داد که: «این طرح با ۶۷۵ کیلومتر خط انتقال و ۶۷ کیلومتر مسیر تونل از زیر شهرستان سمیرم که چند سالی است با خشکسالی‌ها دست و پنجه نرم می‌کند و آبی برای چشمه‌های آن باقی نمانده، عبور می‌کند… تفکرات کشاورزی در تصمیمات محیط زیستی جایی ندارد و فاجعه‌آمیز است و حتی اگر دید کشاورزی هم وجود داشته باشد، نباید بین سیب سمیرم و پسته رفسنجان تفاوت قائل شوند. بحران بی‌آبی و خشکسالی چندسالی است که شهرستان سمیرم را تهدید و باعث خشکیدن درختان سیب آنکه چهره بین‌المللی دارند شده است. این پروژه باعث مهاجرت مردم ساکن شهرستان سمیرم در ازای شاداب‌تر شدن درختان پسته تا ۷۰۰ کیلومتر آن طرف تر می‌شود.»

استاندارها و دادستان‌ها و کارگزاران اجرایی و امنیتی و قضایی حکومتی در منطقه‌ی چهارمحال و بختیاری و خوزستان که خود از سپاهیان و امنیتی‌ها هستند و شرکت‌های سران سپاه با رانت پردازی به عناصر دولتی و سهم باند خامنه‌ای به انتقال آب و تخریبگری دست در دست هم، ماموریت داشتند. 

بنا به گزارش‌هایی، از حجم ۲۱ میلیارد مترمکعبی این سدها در خوزستان،‌ تنها ۸۰۰ میلیون متر مکعب به آب آشامیدنی و ۲ میلیارد  متر مکعب  برای کشاورزی در نظر گرفته شده. مافیای آب، آب آشامیدنی و کشاورزی جلگه خوزستان را با حفر تونل‌ها و آبراه‌‌ها از جمله تونل‌های یک و دو و سه کوهرنگ  و دیگر تونل‌ها و کانال‌ها، افزون بر ۷  میلیارد متر مکعب آب را به فلات مرکزی (اصفهان، یزد و کرمان) به سرقت می‌برد. «تونل بهشت آباد» نیز برای انتقال یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب از کارون به استان‌های اصفهان، کرمان و یزد برنامه‌ریزی شد تا خشکی بیافریند و کوچ اجباری و خلع مالکیت از تهی دستانی که یک گاومیش داشتند و چند نخل و درختانی و کمی کشت برای زیستن در مرگ تدریج بیافریند.

از نیمه دوم سال ۱۳۶۵سپاه و رفسنجانی برای تصاحب آب زلال سرچشمه‌های کارون در بالا دست با کشیدن رودها و تونل‌های انحرافی همراه شدند. برای سرقت هستی، سرچشمه‌ها، سدها و رودهای بزرگ ، شاهرگ حیاتی و هستی بخش زمین و جلگه و جان مردمان کار و زحمت را  به هلدینگ‌های کهکشانی خود پمپاژ کردند.

  گزارش می‌شود که کارون با نزدیک به ۹۰۰ کیلومتر درازا، میانگینی نزدیک به ۱۹ میلیارد متر مکعب داشته که افزون بر۴ میلیارد به وسیله مافیا جاری و به سوی دهها سد و تونل به سوی املاک مافیایی از سویی برای سرمایه‌داران و دلالان حاکم، سود مافوق می‌آورد و به سرقت می‌رود و در سوی دیگر در پایین دست، ویرانی و مرگ و آوارگی می‌آفریند. یکی از پروژه‌‌های ضد انسانی، طرح رودخانه بهشت آباد است با سه تونل ۱۷۰ میلیون متر مکعبی و سد و «چشمه لنگان» که به سوی کرمان و قم و زاینده رود و سلف‌چگان و خمین و یزد و…، نه برای برآوردن نیاز آب آشامیدنی، بلکه برای مجتمع فولاد یزد و دیگر املاک سران حکومتی و شرکا و دلالان حاکم، برنامه ریزی شدند.

وزرات نفت و پاسداران مالک قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء، بزرگترین مجرمین این جنایت و نسل کشی به شمار می‌آیند. این راهزنان هستی، نه تنها حق آبه‌ی «هورالعظیم» را قطع کرده  و «‌تالاب شادگان» در ماهشهر را خشکانده  تا راه انتقال و نفت و غارت را  هموار سازند، بلکه خود ازعاملین اصلی این جنایت علیه بشریت و نسل کشی به شمار می آیند. سدسازی و خشکاندن نیاز آبی  این تالاب، واریز کردن پساب‌های آلوده‌ از مواد شیمیایی و بیماری‌زای مزارع نیشکر، پرورش ماهی و فولاد خوزستان، عبور لوله‌های نفتی، پساب‌ها و مواد بیش از ۳۰  پروژه‌ی پتروشیمی و تخلیه زباله‌های شهری و بیمارستانی، پنجمین تالاب جهانی را به خشکاب و مرداب تبدیل کردند. تالاب شادگان از سال ۱۳۷۲ وارد فهرست قرمز تالاب شد. 

 تالاب هورالعظیم در غرب استان خوزستان در انتهای رود کرخه کنار «هویزه» و «چزابه» و شهر «رفیع» و دهها روستا در منطقه مرزی شهر دشت آزادگان بین ایران و عراق، در پی مقاومت ۸ ساله در برابر جنگ افزوزان حاکم بر ایران و عراق، با هجوم سپاهیان اسلام و آلوده‌سازی‌های مرگ آور روبرو شد. ‌هورالعظیم، هستی بخش و زندگی آفرین، در این مقاومت، همانند تالاب شادگان، در هم شکست و مرداب شد.

به بیانی، 

کارون نیست، بلکه خشکسالی آخرین عامل آن است. مافیا به شدت تمام و با فراغ بال، با ایجاد تونل و آبراهه‌‌ها و کانال‌ها و نصب موتورپمپ‌ها و مصارف کشاورزی و دامپروری و آبزی پروری، افزون بر دو میلیارد متر مکعب آب از کارون ربوده و خشکسالی آفریده است. کاهش شدید آب رودخانه کارون به دست مافیای حاکم و به این گونه خشکی و تشنگی آفرید و مرگزا شد. کارون، در پاییز سال ۱۳۹۲به ویژه به گونه‌ای که در اهواز، عمق آب به یک متر رسید و موازنه زیست- بومی و اکوسیستم  به هم خورد و نابودی آفرید. 

در بالادست‌ها در سرشاخه‌ها و آبراهه‌ها، به دست مافیا و وابسته‌گان به باندهای سپاه و دولت و باند خامنه‌ای، حوضچه‌های پرورش ماهی و میگو برپا شده  که آلودگی و عفونت زایی آب و بیماری‌های درمان ناپذیر می‌شوند. با ریزش پساب‌ها و مواد شیمیایی کارخانه‌ها و شهرها و روستاها و بیمارستان‌ها به آب پایین دست سدها  با اشباع نمک‌ها و در حالیکه مصرف در پایین دست ثابت می‌ماند و برداشت آب در بالادست، به وسیله مافیای حاکم،  تشنگی و فریاد و خشکسالی و ریزگرد و مرگ می‌آفریند.

سدسازی بی رویه در بالادست

علی محمد آخوندعلی، استاد دانشکده مهندسی یکی از کارشناسان  عضو گروه هیدرولوژی و منابع آب دانشکده مهندسی علوم آب دانشگاه چمران اهواز(جندی شاپور) آشکار ساخت که «روی حوضه کرخه، کارون ، مارون و جراحی در مجموع ۱۷۰ سد احداث شده، که  ۷۰ سد آن در کارون است؛ در بالادست کرخه در کرمانشاه ۱۵ سد و در ایلام بیش از ۱۰ سد ساخته شده که همه اینها نباید ایجاد می‌شد و اگر هم ساخته می‌شد تنها باید برای تولید انرژی از آن استفاده می‌کردند و نباید آب نگهداشته می شد.» وی در مخالفت با اجرای طرح های انتقال آب از سرشاخه های کارون به فلات مرکزی، افزود: «توزیع عادلانه آب به این معنی نیست که فکر کنیم کسی که در کویر لوت زندگی می‌کند در آب رودخانه دز شریک است، اگر چه  وظیفه داریم در تامین آب شرب به آنها کمک کنیم، اما باید بپذیریم که طبیعت هر منطقه اکولوژی خاص خود را دارد و باید ویژگی های طبیعت را بپذیریم؛ اگر کسی نپذیرد باید جای خود را عوض کند نه اینکه طبیعت را جابه جا و دستکاری کنیم، این با عقل سازگاری ندارد، ولی متاسفانه این اتفاقات افتاده است.»

 با نگاه کارشناسان هیدرولوژی، بارش‌های کوهستانی به صورت ۲ دسته «آب سبز» و «آب آبی»  برآورده می‌شود. نزدیک به ۷۰ درصد از بارش های کوهستان به صورت «آب سبز» به طور طبیعی در خاک فرو رفته و سفره‌های آب زیرزمینی را  می‌آفریند و جنگل و کشتزارها و گیاهان و چراگاه‌ها را جان می‌بخشد. آب سیز، زمین را سیراب و برای دامپروری چراگاه طبیعی می‌آفریند.  همین «آب سبز» در بالادست‌ها است که ربوده و در پایین دست‌ها، خشکی و کویر و ریز گردها به بار می‌آید.

بارش‌ها به صورت «آب آبی» جاری می‌شوند و رودخانه‌ها و نهرها و چمشه‌ها را می‌سازند. «آب آبی» که سهم پایین دست و جلگه و دشت باید باشد و کم بارشی ویژگی آن است که به وسیله تونل‌ها و چاه‌ها و سدها سرقت می‌شوند و به مرگ چراگاه‌ها و جنگل‌ها و فرسایش خاک انجامیده. بنا به گزارش همین کارشناس آب، ۹۰ درصد آب  در یک بخش یعنی کشاورزی و به سود مافیای آب و آب ‌آشامیدنی ۷ درصد و صنعت ۳ درصد مصرف  می‌شود. ‌

باند مافیایی آب، برای انتقال آب از سرشاخه‌ها، در بودجه سالانه، بودجه‌های کلان  تصویب می‌کند. بودجه‌ها از سویی به شرکت‌های انتقال آب که از دلالان و مافیا و مشاورین در سپاه و باندهای حکومتی هستند تعلق می‌گیرد و از سوی دیگر آب را به مافیایی که مالکیت زمین‌ها و کشاورزی و باغ‌ها و کشتزارهای پرسود را به پشتوانه‌ی سلاح و قدرت حکومتی در دست دارند، می‌رسانند. این شبکه‌ی مافیایی حاکم، برای ساخت این سدها و تونل‌ها ‌و جاده‌ها و راه‌ها با پرداخت رانت مشاوره‌ای و کنتراتی به انحصار درآورده است. سپاه و مافیای حکومتی از نخستین باندهای شریک حکومتی بوده و با این تخریب و نابودی و استثمار نیروی کار و طبیعت، به سودهای میلیاردی دست یافته و هستی جامعه را در شراکت با بیت رهبری به یغما می‌برند.

استبداد ویژه‌ی آسیایی

 بنا به ارزیابی مارکس و انگلس، استبداد  یا خودکامگی، قدرت حاکمه مطلقی است که نیروی سرکوب (قوه قهریه)‌ را به فرمان دارد. نبود قانون، اعمال اراده‌ی مطلق از سوی رهبر و سلطان و یا اوباشان (اکلوکراسی) ویژگی استبداد شرقی و حاکمیت کنونی اسلام سیاسی در ایران است. ساختاراستبداد شرقی، جامعه اربابان و بندگان،‌ جامعه شبان رمه‌گی، امیر یا خلیفه یا رهبر و امت است. این گونه استبداد ‌سیاسی – طبقاتی استبداد شرقی به شیوه تولید آسیایی باز می‌گردد که پیش از مالکیت زمین، مالکیت به آب ویژگی آن است. این شیوه تولید و مالکیت حکومت بر آب در حکومت اسلامی ایران به مالکیت آب و لغو مالکیت از حکومت شوندگان، به سود استبداد حاکم باز می‌گردد. حکومت مالکیت بر همه‌ی آبها را در دست دارد و مالکیت بر زمین و طبیعت و کانی‌ها را در ازای گرفتن سهم رهبران به سران سپاه و شرکا و خانواده‌های حکومتگران می‌سپارد. وحدت ایدئولوژی اسلامی با مالکیت انحصاری که در وحدت استبداد مذهبی و سیاسی و طبقاتی معنا می یابد، ویژگی این استبداد دوگانه اقتدار سیاسی و طبقاتی است. 

قانون حکومت اسلامی در مالکیت آب

قانون زیر،‌ بیانگر اهمیت و نقش اولویت مالکیت آب به وسیله حکومت است:

‌بخش اول – مالکیت عمومی و ملی آب 

‌ماده ۱ – کلیه آبهای جاری در رودخانه‌ها و انهار طبیعی و دره‌ها و جویبارها و هر

مسیر طبیعی دیگر اعم از سطحی و زیرزمینی و همچنین سیلابها و ‌فاضل‌‌آبها و زه‌آبها و

دریاچه‌ها و مردابها و برکه‌های طبیعی و چشمه‌سارها و آبهای معدنی و منابع آبهای

زیرزمینی ثروت ملی محسوب و متعلق به عموم‌است و مسئولیت حفظ و بهره‌برداری این

ثروت ملی و احداث و اداره تأسیسات توسعه منابع آب به وزارت آب و برق محول می‌شود.

ماده ۲ – بستر انهار طبیعی و رودخانه‌ها اعم از این که آب دائم یا فصلی داشته

باشند متعلق به دولت است و پهنای آن تا حدی است که مسیر ‌رودخانه یا نهر را در

حداکثر طغیان معمولی نشان دهد و همچنین است ساحل دریاها و دریاچه‌ها طبق قانون

اراضی ساحلی مصوب ۱۳۴۵.۵.۲۵ ‌ایجاد هر نوع اعیانی در بستر انهار و رودخانه‌ها و در

سواحل دریا و دریاچه‌ها اعم از طبیعی و یا مخزنی با توجه به حریم قانونی ممنوع است

مگر با‌اجازه وزارت آب و برق.

۲۷/۰۴/۱۳۴۷

به اعتراف نماینده حکومتی در مجلس اسلامی، مجتبی یوسفی  از اهواز در مجلس اسلامی: «خوزستان به اندازه تمدن بشریت جلگه بوده؛ جلگه بین النهرین و هور، که از ایران تا عراق و بخشی از سوریه ادامه داشته است. این سوء مدیریت در حوزه منابع آب است و مردم این را می بینند. در سال ۹۸شاهد سیل خود ساخته وزارت نیرو بود، چرا که به گفته او می‌خواستند بگویند خوزستان منابع آب مازاد دارد و آن را انتقال بدهند.» 

با بازتاب فریاد جنبش اجتماعی با فریاد آب در خوزستان و جنبش روبه اعتلا و سراسری کارگران نماینده‌سرکوبگر حکومتی با اعتراف می‌‌کند و از «ضرورت رهاسازی آب در خوزستان و جبران غرامت و خسارت به مردم  با اشک تمساح می‌افزاید «گریه‌آور است که با وجود ۵ سد بزرگ، ٧٠٠ روستا و ٢۵ شهر استان تنش آبی داشته باشند.»

 

حکومت اسلامی به انحرافگری با تمامی تلاش می‌کوشد تا این جنبش اجتماعی و طبقاتی را موازی با سرکوب و کشتار درهم شکند. از سویی با نفرت پراکنی،

 ۱- خیزش در خوزستان را مخالفت با انتقال آب آشامیدنی به دیگر شهرهای مرکزی وانمود سازد،

۲- اعتراض‌ها را به نبود آب آشامیدنی محدود کند،

۳- اعتراض‌ها و فریادها را «تجزیه طلبانه» و تحریک‌های ناسیونالیستی جلوه دهد/

 با گسترش خیزش به الیگودرز و مسجد سلیمان و بخش‌های بختیاری نشین و لرستان و… تلاش‌های رژیم، کم‌دامنه تر شد. آشکار است که خیزش سراسری تشنگی و آب در خوزستان، بر خلاف تبلیغات و نفرت‌پراکنی حکومت اسلامی، به معنای اعتراض به انتقال آب آشامیدنی برای دیگر بخش‌های ایران نیست، اعتراض به نقش ویرانگرانه‌ی مافیای آب و حکومت باندها در سرقت آب آشامیدنی و کشاورزی،‌ خشکاندن تالاب‌ها و رودها و بندها به سود پروژه‌های باندهای حاکم است. 

باند سران سپاه و دیگر همراهان به صورت بخشی از طبقه‌ حاکمه، در حاکمیت سیاسی  متمرکز شده و نفت و گاز و پتروشیمی را در خوزستان به مالکیت در آورده‌اند. در سوی دیگر بردگان کار، کوچ اجباری تهی دستان روستا به پیرامون شهرها به گردباد آتش بیز نابودی روانه ساخته‌اند.

‌فریاد در خوزستان، فریاد ستمبرانی است که نمی‌خواهند به شیوه پیشین و تا کنونی تن بسپارند. فریاد علیه ستم های چندگانه ملی و طبقاتی است، فریاد و خیزشی است نه اعتراض برای انتقال آب برای استفاده در فلات مرکزی،‌ آنگونه که تلاش می‌شود آنرا وانمود می‌سازند.

 رای نه به حاکمیت در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰، و اعلام اعتصاب نفتگران در ۲۹ خرداد و خیزش خوزستان و لرستان و ادامه اعتصاب های کارگری در هفت تپه و دیگر اعتراض‌ها و همایش‌ها شبانه روزی مرگ بر دیکتاتور و مرگ بر خامنه‌ای در سراسر ایران، تداوم خیزش دی ماه ۹۶ و بهمن ماه ۹۸ تدوام انقلاب بهمن ماه ۱۳۵۷ است که  شرایط انقلابی  در ایران را در پیش روی دارد. این روند، ‌رخدادی تاریخی در منطقه خاور میانه به شمار می‌آید. باید که جنبش کارگری- سوسیالیستی برای پیوند و دخالتگری و رهبری و سرنگونی انقلابی رژیم، این لحظات تاریخی را دریابد. خوناب در خوزستان، با فریاد آب، رودی است خروشان و خونین، از بهمن تا تیر که با مهر و نشان مبارزه طبقاتی بر سپهر تاریخ نگاشته می‌شود.

۱ مرداد ماه ۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate