پیرامون پلاتفرم سیاسی رهبری ائتلاف کمیته مرکزی کومەله(٢)

عزیمتی به سوی «رجعت»

در بخش نخست این نوشتار، اشاره شد که سرانجام پس از آن همه تلاش برای انکار اختلاف های سیاسی و تشکیلاتی به هدف پیشبرد پنهانی پروسه کامل انحلال حزب و کومه له از درونمایه انقلابی، پلاتفرم انحلال طلبان، روز ۲۱ ژانویه ۲۰۲۱ رونمایی شد. کاک جمال بزرگپور در نوشته‌ای زیر عنوان «پیشروی جریان چپ و سوسیالیستی در کردستان، از کدام مسیر؟»(۱) وطیفه ی تنظیم انتشار پلاتفرمی شد که خود سالها پیش، برای نخستین بار پس از رجعت آقای مهتدی واگویه های بازتولید ناسیونالیسم را به زبان آورده بود. این یاران امروزین دور هم، همه هیچ نگفتند. خاموشی اشان نشانه ی رضایت بود به انحلال بود. از این طرح به گفتگو نگذاشتند و در عمل پشتیبان و پشیبرنده ی طرح «تاقچه» ای شدند.  این دوستان، بدون اینکه یک صفحه آ۵ هم مستند ارائه دهند، بیشتر از آنجا که مخاطبین اشان محلی بودند، در رسانه های کردی و نشست ها و دیدارهای هفتگی و گاهی در هفته چندین بار، گفتند. اما چیزی ننوشتند تا دیوار انکارشان، بلند باشد. مدافعین خط رسمی حزب کمونیست و کومه له در هر مجال، کنگره، پلنوم، بولتن و نوشتارهای درونی و بیرونی به نقد آن برآمدند و به دیالوگشان خواندند تا اشتراک ها و ختلاف ها نمایان شوند. نیامدند و حاشا کردند.

منشور سیاسی تنظیمی از سوی کاک جمال برگپور، بنابراین تازگی ندارد اما برای نخستین بار است که بیرونی شده و  یک بیانیه سیاسی به شمار می آید. این همانگویی موضع گروه آقای مهتدی و سپس «روت سوسیالیستی» در پی سیاست «تغییر در کومه له» و «عقب نشینی» (بخوان رجعت و بازگشت به ناسیونالیسم) و «پذیرش شکست» است. از این آشکار تر نمی کشود گفت که کاک جمال می نویسد: «تغییر در کومه له»، «عقب نشینی» و «پذیرش شکست»  این چیزی جز رجعت به ۵۰ سال پیش نیست. این بیانیه، به آشکارا مخالف سازمانیابی حزب کمونیست ایران، نقش محوری کومه له در آن و در اساس مخالف با فراگشت بینشی پوپولیستی کومه له پیشا ۱۳۵۸ از پوپولیسم و مائوئیسم به بینش سوسیالیستی و کارگری است. منشور سیاسی کنونی «رویزیونیستی» است یعنی تجدید نظر در بنیادهای سوسیالیستی کومه له و حزب کمونیست ایران. این بیانیه، کومه له برباد ده است و در حسرت «آن پروژه ای» است که تشکیل حزب کمونیست مانع آن شد. ببینید چگونه حسرت بار چه می گوید:

 «وقتی فعالیت کومەلە در کردستان بە فرع اهداف و سیاست های سراسری ما تبدیل شد، تشکیلات کومەلە نیز بە شاخەای از حزب سراسری تبدیل شد و همگی ما در نتیجە تأثیرات چنین رویکردی بە استقبال این نگاە رفتیم.» این بیان، در خود  رویزیونیسم و پوپولیسم را در خود دارد و دو مؤلفه را بیان هم می کند- هم یک جعل است و هم یک واقعیت. جعل است از آنکه «فعالیت کومه له به هیچ روی «فرع» نشد و حقیت اینکه «همگی به استقبال این نگاه رفتند». اگر سال ۱۳۶۱ همین نگاه امروزین را داشتند و رفتند که اپورتونیستی عمل کردند و اگر آنروز آگاهانه رفتند، مدتی است که تجدید نظر طلب شده اند. پلاتفرم سیاسی، آدرس اشتباه می دهد و توجیه می کند که بحران از آنجا ریشه می گیرد که: «تشکیلات کومەلە نیز بە شاخەای از حزب سراسری تبدیل شد» و اکنون پس از چهل سال باید به همان سالهای ۵۷-۵۸ رجوع کند و برای رجعت از «تغییر کومه له»، «عقب نشینی» و «بازگشت» به سالهای ۵۶ و ۵۷ یعنی به «سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران» که تشکیلات سیاسی آن زمان که مبارزه با فئودالیسم و «خودمختاری» و  خواست های «۸ماده ای» همراه با حزب دمکرات ووو بود، سخن می گوید. بنابراین حجت است و رجعت. برای رجعت باید «مانع» را از سر راه برداشت. اما، حجت سانتریسم مزمن، بلوغی است برای تبدیل به رهبری راست. از دید منشور انحلال طلبان، این رجعت، چیزی نیست جز انحلال «ریشه ی بحران»، یعنی جداسازی «کومه له» و  «عقب نشینی و بازگشت». با  از سر راه برداشتن «مانع» یعنی حزب کمونیست ایران و کومه له و کسانی که بر استراتژی آن وفادارند راه «بازگشت» هموار می شود. به آن معنا است که همانگونه که کاک جمال نوشته: تا «تشکیلات کومەلە نیز بە شاخەای از حزب سراسری» نباشد. و با هر وسیله حزب و کمونیستهای حزبی و کومه له ای را باید منحل کرد. کاک جمال بزرگپور در بیانیه ی سیاسی ائتلاف راست، از همین روی، از تشکیل حزب به تلخی یاد می کند و ضرورت جدا شدن کومه له را ضروری می داند و همراه بودن کومه له با حزب را در این ۴۰ ساله، دلیلی بر «شکست» می شمارد. دلیل این شکست از دید انحلال طلبان از آن روزی آغاز می شود که از سوی حزب کمونیست ایران چینن اعلام شد: «وظایف ما ازافق دیگری کە عبارت باشد از سازمان دادن انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم در ایران …و محدودیت ها بە جنبش دیگری در کردستان، جنبش ناسیونالیستی..” . هدف نگرش و رهبری کمیته کنونی کومه له به ر هبری کاک ابراهیم علیزاده، برداشتن «این وظایف» و این «افق» است، یعنی حذف این وظیفه یعنی«سازمان دادن انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم در ایران … 

 بیانیه انحلال به رهبری کاک ابراهیم علیزاده نمی گوید که اگر جنبش سوسیالیستی و کارگری اکنون در کردستان حضور، موجودیتی عینی، پراعتبار، برخوردار از پایگاه اجتماعی و تعیین کننده ای در شهرها و روستاها دارد، اگر ناسیونالیسم، سلفی گری، داعشیسم، بورژوازی حاکم و حکومت اسلامی قادر به یکه تازی نیستند، اگر کردستان به بهای مبارزات و جانفشانی های کمونیستها و نیروی پیشمرگه های انقلابی که در کردستان که به افتخار سنگر انقلاب نام گرفته، اگر فعالین جنبش کارگری در کردستان با درک و آگاهی طبقاتی با طبقه کارگر ایران و جنبش سراسری پیوند و همبستگی طبقاتی دارند، اگر جویبار خونین رزمندگان کمونیست و آزاده ی دیگر بخش های ایران در سنگرهای مبارزاتی در کردستان و در سراسر ایران هم پیوند و همسنگر شد، اگر هیچکدام از سازمان و نیروهای چپ و کمونیست از سراسر ایران در کردستان، مرزهای قومی و ملیتی را در سنگرها و رزمها نکشیدند و  شمامی کشید، اگر زنان و مردان سوسیالیست، یکدیگر را نه هم قبیله ای و همولایتی، جز رفیق و هاو ری و هوال نمی نامیدند و نمی نامند، اگر کومه له پایگاه اجتماعی و اعتباری و اعتمادی سزاوار و شایسته یافته و اگر دشمنان رنگارنگ سوسیالیسم به حضور و سازمانیافتگی جنبش کارگری و سوسیالیستی و سنت شورایی در کردستان اقرار داشته و دارند، اگر کردستان ایران دارای آمادگی و پتانسیل خودگردانی شورایی است و به احزاب همسان با اقلیم کردستان عراق اجازه حاکمیت نمی دهد، از آن سرچشمه می گیرد که کومه له ی حزب کمونیست ایران وجود عینی داشته و دارد، که پیشرو طبقاتی کارگران و سوسیالیست حضور دارد، که بیش از ۴۰ سال مبارزه و مقاومت سوسیالستها و زنان و مردان آزاده و هزاران جانباخته و زخمی و اسیر را به همراه دارد. سازمان کردستان حزب کمونیست ایران (کومه له) در کردستان با ویژگی سوسیالیستی و کارگری، نیرویی تعیین کننده به شمار می آید  و برخوردار از پایگاه اجتماعی و پشتیبانی و پیوند با جنبش کارگری و سوسیالیستی سراسر ایران و منطقه و بخش های دیگر کردستان و برخوردار از همبستگی ها و پشتیبانی های انترناسیونالیستی است. همین عینیت است که کردستان ایران در انحصار و به مالکیت احزاب ناسیونالستی در نیامده و در فردای سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی با سازمانیابی شوراهای انقلابی زنان و مردان و فرودستان به پاخاسته از زیر ستم و با خودگردانی شورایی اداره خواهد شد. اینها همه به سبب همان جهت گیری های سوسیالیستی و انقلابی و سراسری بوده  و هستند. این تنها ناسیونالیست ها هستند که بر مبنای بازار، «فرع» و «کلان» گری یا بد و بدتر، با ترفندِ به فرع راندن سوسیالیسم، همان انحلال و نفی «انقلاب کارگری و برقراری سوسیالیسم» هستند و پیوسته خود را در کومه له بازتولید کرده اند.

این بینش سوسیالیستی و انترناسیونالیستی در کومه له و نقد تئوری «نیمه فئودالی» و مائوئیسم با تلاش نمایندگان بینش سوسیالیستی و رادیکال کومه له از نخست و به وِیژه از کنگره دوم به بعد کومله و سپس بنیانگذاری حزب کمونیست ایران بود که کومەلە ی دارای پتانسیل انقلابی از درون خود کومه له نیز  از” دایرە تنگ جنبش ملی” پوپولیستی-دهقانی بیرون آمد.

«دایره تنگ» ناسیونالیسم

این «دایره تنگ» که کمیته مرکزی خودگزیده ی کومه له مدتها است با سر به سوی آن خیز برداشته، همان رجعت به  گذشته ای است که ناسیونالیسم سازش طلب و مذاکره جو و همیشه قربانی شده با دولت های مرکزی در همان دایره می چرخند. ما با تمامی وجود از پیوستن دوستان خود به این گرداب، نگران و متاسف هستیم. فراموش نشده است که همین سازشکاران (هردو حزب دمکرات کردستان ایران و هر دو سازمان جدا شده از کومه له به رهبری آقایان عمر ایلخانی زاده و عبدالله مهتدی) تلاش کردند حتا با حضور نمایندگانی از همین کمیته مرکزی کومه له در دو مذاکره ی باواسطه به میانجی گری «نورف» [ NOREF] کومه له را  با خود به مذاکره مستقیم بنشانند.برخلاف بیان کاک ابراهیم علیزاده در توجیه این مذاکرات پنهانی با احزاب ناسونال-بورژوایی با میانجیگر نروژی، دو سال پیش اعلام کردیم که نورف، نه یک «سازمان و یا انجمن غیر دولتی» بلکه یک ارگان  وابسته به وزارت امور خارجه نروژ (عضو ناتو) که وظیفه اش انحلال جنبش های مسلحانه در جهان است. این دو مذاکره با نورف که میانجیگر حکومت اسلامی و سازمانهای مخالف بود، در سالهای ۲۰۱۸ و ۲۰۱۹ بیش از یکسال و نیم تا آستانه مذاکره ی مستقیم با نمایندگان حکومت اسلامی در نروژ که افشا شد،از دید همه گان پنهان مانده بود. ما در مخالفت و افشای این فاجعه، ماهیت و اهداف نورف و نیز اهداف مذاکره، نخست درون حزب و سپس به صورت بیرونی با طرح ۱۰۲ پرسش در پانزدهم ژولای ۲۰۱۹ در نوشتاری زیر نام «آسیب شناسی توطئه حکومت اسلامی و احزاب بورژوایی در کردستان و عبور از خط قرمزها» برآمدیم.(۲)

و ازجمله دهم ژولای ۲۰۱۹ در نوشتاری بیرونی زیر عنوان (سازمان «غیردولتی» نروژی-نورف)  در دفاع از اعتبار و تاریخ کومه له و جلوگیری از بی اعتباری آن و از جمله کاک ابراهیم علیزاده، نوشتیم «کردستان مرکز و سنگر مقاومت مسلحانه و کومه له حزب کمونیست ایران با مقاومت و مبارزه ای افتخار آفرین محور امید کارگران و زحمتکشان کردستان است. کردستان را به تسلیم کشانیدن و زیر مهمیز ناسیونالیستها در شراکت با حکومت مرکزی دست نشانده کردن، هدف جهانی سرمایه و ماموریت نورف است.»(۳)

در پی این نوشتارها بود که با توفان تومارها و تهدید، پاسخ گرفتیم و رفقایی با تهدید، خلع عضویت، اخراج و یا به امضاء برائت نامه در «دبیرخانه» زیر فشار قرار گرفتند. در پی این تلاش های مسئولانه ما بود که کاک جمال برزگپور و  کاک ابراهیم علیزاده در رادیو «پیام کانادا» در دفاع از شرکت و گفتکو با میانجیگر مذاکره (نورف) پس از یکسال و نیم و آشکار شدن مذاکرات احزاب کردستانی، بی آنکه مخفی کاری خویش را در دو نشست و مخفی کاری نزدیک به دوساله، توضیح دهند و پیام های دور از پرنسیپ ها و سیاست و اصول کومه له انقلابی را برای مذاکره نقد کنند، نورف را «انجمنی» که کارهای «خوبی هم انجام داده و یک سازمان غیردولتی» جلوه دادند (کاک ابراهیم علیزاده و جمال بزرگپور). در این مجال تنها به گوشه ای از مصاحبه «رادیو پیام» کانادا با کاک جمال بزرگپور اشاره می شود و خوانندگان را به اصل نوشتارهای خودم و «رادیو پیام» دعوت می کنیم:

رادیو پیام: این «ان جی اُ» چه اهدافی را دنبال میکند؟

  • ج بزرگپور: «اهداف آنها را از زبان خودشان نشنیدیم…» [گویی باید اهداف دشمن را از زبان خودشان بشنویم!!!]
  • «اینها میخواهند به طور مسالمت آمیز بحران هارا حل کنند و مسئله فلسطین و اسرائیل هست و این کار کردند منجر به معاهده اسلو شد و تلاش کردند به طور مسالمت آمیز حل کنند…!» [چه کارهای خوب و «خدا خیرشان دهد»!]
  • «به ما گفتند ما مسئله کرد و به ویژه کردستان ایران را به ما گفتند که به شیوه مسالمت آمیز حل کنند…» [همانند فلسطین و اسرائیل و کلمبیا و تیمور شرقی وووو]
  • ج.بزرگپور:«آنچه به ما گفتند همین…از ما خواستند که کارشان پیش برود و ما هم رسانه ای نکردیم تا این موقع ..» [آیا کارشان چیزی جز همان اهدافشان که خود شما انحلال سازمانهای مسلح می نامیدند چیز یگری بود؟ آیا حل مسئله کرد همان حل مسئله به شیوه کنونی شما و احزاب برادر نیست؟ آیا به همین وعده نبود که پنهان کاری و باور کردید؟ اما مخفی کردید تا آنکه رسانه ای شد و شما به ناچار به رادیو پیام آمدید البته با بیش از یکماه تاخیر  و پس از افشا شدن مذاکرات و برخورد ما به شما]
  • ج. بزرگپور: «ما به اونها گفتم نمی توانیم تا الی الابد صبر کنیم و اونها از ما خواستند که صبر کنیم تا با طرف ج. اسلامی مطرح کنند و پیشنهادها را ببرند تا اون موقع و ما هم همین کار را کردیم…»

می بینیم که «بازگشت» و «شان نزول» منشور  کمیته مرکزی کومه له به قلم کاک جمال و همراستا سازی کومه له «خود» با احزاب نشسته در مرکز «همکاری احزاب کردستانی»، زمینه و ذهنیت و اندیشه ای دیرینه دارد. این احزاب و نیز منشور نویسان از آنجا که «همان دایره تنگ» را می جویند، تنگ نظر هستند، زیرا سوسیالست نیستند، زیرا که مصلحت و منفعت خویش را می طلبند و نه کارگر و ستمبر را. احزاب و سازمانهای دوست آنان در همان «دایره تنگ» است که به رانت های سیاسی و اقتصادی از حکومت مرکزی  می اندیشند تا مرزداران و پیشمرگ های محلی برای نظم و نسق سرمایه داری سازمان دهند و احزاب با وعده رفع ستم ملی و حل مسئله کرد به حکومت بنشینند و شوراها، کارگران و کمونیستها را سرکوب کنند. از همین روی پیوسته دستشان برای این مبادله دراز و «حل» آنها را به بورژوازی واگذار می کنند نه به سوی انقلاب سوسیالیستی و کارگری و سازمان ها  و نیروهای کمونیست و رادیکال. آرمان شهر آنان «اقلیم»  است تا همچنان زیر مهمیز و ستم سرمایه و ارتش سرمایه، زیر هر لباس و پرچم و نامی باشد.

کمیته مرکزی کنونی کومه له، با بیانیه  سیاسی «بازگشت» به دوران سپری شده را آرزوست و  معترض است که چرا کمونیستها در حزب کمونیست و کومه له، آنها را در همان «دایره تنگ جنبش ملی» رها نکردند و آنها را به «بیراهه ی» سوسیالیسم و انقلاب کارگری و حزب کمونیست بردند! بیانیه سیاسی اینان، راه حل بازگشت به همان «دایره» را اینگونه می داند: «کار و  وظیفە خود و عجین شدن با جامعەای کە محصول آن بود» متمرکز کند. «جامعه ای که محصول آن بود» به بیان کاک جمال و همراهان، یعنی جامعه ی پیشا سرمایه داری و «محصول آن» یعنی کومله سال ۵۷ تا ۵۸ که جامعه را «نیمه فئودال –نیمه مستعمره» می دید. آیا حزب دمکرات دو گانه و «کومه له هایی که تکثیر شده اند» که کاک علیزاده، می نامیدشان، محصول چه بخشی از طبقات و مناسبات اجتماعی هستند! اینان همگی ممکن است همانند پارتی در کردستان عراق با فرهنگ قبیله ای -عشیراتی به حاکمیت سیاسی و طبقاتی رسیده اند، اما نماینده گان و هیئت حاکمه مناسیات سرمایه داری اند. در تحلیل کاک جمال آنجا که از «کار و وظیفه و.. جامعه و محصول آن» سخن می گوید: تضاد عمده و اصلی در چنین تحلیلی، فئودالیسم و مسئله ملی است. کاک جمال، با این تحلیل، خواهی نخواهی برآن است که: برای گذار ازاین مرحله، باید فئودالیسم و پیشاسرمایه داری و «آن جامعه» ۵۰ سال پیش را پشت سرگذاشت، سرمایه داری حاکم گردانید و مسئله ملی را در این مرحله ی گذار «حل» کرد. این است چکیده  تمامی داد و هوارهای کمیته مرکزی خود برگزیده کومه له.

برپایه‌ی دیالکتیک، زایش ایدئولوژی ناسیونالیسم، همراه است با پیدایش مناسبات سرمایه داری. بر همین مبنا،‌ ناسیونالیسم همانند نازیسم، فاشیسم،‌ لیبرالیسم، سکولاریسم، سوسیال دمکراتیسم، جامعه‌ی ‌مدنیسم و… ایدئولوژی مناسباتی است که نیروی کار آدمی را به‌سان کالا در خدمت انباشت سرمایه و بازتولید سرمایه‌‌داری و نقدینگی قرار می‌دهد. در بازنگری به تاریخ مبارزه طبقاتی، با سلطه سرمایه‌داران بر مناسبات تولیدی، مقوله حکومت– ملت نیز پدیدار شد. در ایران و کشورهای پیرامونی همانند عراق و ترکیه ووو به دلیل رشد ناموزون سرمایه، مناسبات کلاسیک و مستقل  سرمایه داری و دولت اش هرگز به وجود نیامد و از همین روی، پدیده ی دولت- ملت نیز پدید نیامد. دولت-ملت ناقص الخلقه و نارس پیرامونی به وجود آمد تا با استبداد مضاعف، مناسبات سرمایه داری وابسته، مونتاژ و بیشتر مصرفی و نه تولیدی و کمپرادور و دلال را کارگزار باشد شاید بهتر است به آن نام دولت-بازار را داد…ادامه دارد

عباس منصوران

۲۷ ژانویه ۲۰۲۱

زیر نویس ها و منابع:

۱-https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=3062  جمال بزرگپور

(۲) https://www.azadi-b.com/arshiw/G/2019/07/post_251.html.

 (۳https://www.azadi-b.com/arshiw/G/2019/07/post_225.html سازمان «غیردولتی» نروژی – نورف

همان منبع شماره ۳ (۴

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate