درس‌ها و دستاوردهای جنبش مطالباتی معلمان

«در آستانه‌ی فرارسیدن ۸ مارس، روز جهانی زن»
دور تازه‌ی اعتراضات و اعتصابات معلمان کشور افق نوینی به روی مبارزات اردوی کار و زحمت گشوده است. در این باره حرف بسیار است و حتی اگر بخواهیم سخن کوتاه کنیم نمی‌توان درسهای حیاتی و مهم‌ترین دستاورد این جنبش -به زعم نگارنده- را نادیده گرفت: «سراسری و توده‌ای بودن جنبش و حضور گسترده‌ی زنان در رأس آن.»
قبلاً نیز در مورد اهمیت توده‌ای شدن حرکت‌های اعتراضی و چند و چون آن، در مطلب «ضرورت تلفیق کار مخفی با کار علنی و توده ای کردن اعتراضات» (۱) نکاتی بیان شده است. نگاهی به اعتراضات اخیر معلمان، خصوصا آخرین نمونه‌ی آن در ۳ اسفند ۱۴۰۰ واقعیات را بیشتر نمایان می‌کند. حضور میدانی هزاران معلم در روبروی مجلس در تهران و آموزش و پرورش شهرهای سراسر کشور، کیفیت بالای این جنبش را نشان می‌دهد. پشتیبانی بدنه‌ی جنبش و خصلت سراسری آن، کار نیروی سرکوب را بسی دشوار کرده است. معلمان در شروع کار با در نظر گرفتن قانونمندی مبارزه از تعجیل پرهیز کردند و تنها زمانی گامی دیگر به پیش برداشتند که از قبل توازن قوای لازمه‌ی آن را به وجود آورده بودند. پیشروان این جنبش هم خودشان از رمانتیسیسم انقلابی و فردگرایی قهرمانانه‌ی لیبرالیستی دوری گرفتند -چیزی که به‌عنوان یک بیماری و با معرفی چهره‌های بی‌تشکل مثل بختک به جان جنبش کارگری افتاده است-، هم بدنه را با تبلیغ و تهییج ماجراجویانه به جدال از پیش باخته رهنمون نشدند. در حقیقت شعور طبقاتی معلمان به شور نپخته‌ی آکسیون محور (۲) می‌چربد و تاکنون با تکیه بر همین فاکتور و اقدامات صبورانه‌ی تدریجی و ترویجی، صدها کادر سازمانده را پرورش داده‌اند. تعدد کادرهای سازمانده در کنار توده‌ای بودن اعتراضات معلمان، مهم‌ترین دلیل تداوم جنبش مطالباتی، تضمین ادامه‌کاری آن و تکثیر تشکل‌های مستقل بوده است.
بازتاب گامهای منطقی معلمان را می‌توان با نگاهی به گذشته‌ی این جنبش بررسی کرد. این جنبش در سالهای نخست با تأکید بیشتر بر خواسته‌های اقتصادی -که اشتباها خواسته‌های صنفی نام گرفته است- بدنه‌ی معلمان را هر چه گسترده‌تر با خود همراه و همین موضوع موقعیت آنها را برای قدم برداشتن به جلو تحکیم کرد. آن‌ها همزمان که با تلاش‌های نقشه‌مند بستر را برای اعتلای فکری-عملی جنبش فراهم می‌کردند، ذره‌ای از ضرورت حیاتی خواسته‌های اقتصادی برای توده‌ای شدن حرکت غافل نماندند. آموزگاران مدرسه، به‌مثابه‌ی آموزگاران مبارزه تا قبل از آنکه موازنه‌ی قدرت را به نفع خودشان تغییر دهند، جنبش را با سردادن شعارهای ذهنی و حداکثری به جدال نهایی نکشاندند، همین موضوع باعث شد که نیروی سرکوب نیز نتواند کوشش‌های بخش پیشرو را در نطفه خفه کند یا ترس را در دل بدنه‌ی معلمان بکارد.
این درس مهمی برای جنبش کارگری و جنبش زنان است که از دهه‌ی ۸۰ میلادی به بعد به طور علنی پای در میدان گذاشته‌اند. جمع‌ها و محافل فعالین این دو عرصه که از همان اول تاکنون کیفرخواست‌ها و شعارهای نهایی را -آمیخته به شور خرده‌بورژوازی و بدون در نظر گرفتن سطح تشکل‌یابی و توازن‌قوای عینی- بر پرچم‌هایشان حک می‌کنند، به ظاهر و به لحاظ ذهنی خود را از دیگران رادیکال‌تر نشان داده‌اند. اگر بپذیریم که رادیکالیسم معنایی جز تغییر ریشه‌ای ندارد، پس این مفهوم علاوه بر عنصر آگاهی فکری برای شناخت ریشه‌ها، به عنصر عملی و نیروی مادی برای برکندن ریشه‌ها استوار است. پس این فعالین علی‌رغم جایگاهی که برای خود قائل هستند‌ و تا زمانی که به یک نیروی مادی برای دست‌زدن به عمل مداوم و پایدار تبدیل نشده باشند، نیرو یا عنصری رادیکال نام نمی‌گیرند. نظرات محافل خودبزرگ‌بینی که گاه ادعای صدور تئوری انقلابی از خارج طبقه و بدون آنکه حتی یک عنصر پیشرو را در جنبش حی‌وحاضر با خود داشته باشند، مهمل و بی‌بنیاد است چرا که تئوری به محض آنکه ارتباطش را با واقعیت از دست بدهد، پوچ‌ می‌شود. این محافل ساده‌لوح که به گمانشان می‌توانند از راه دور کارگران را هدایت کنند، هنوز از درک کنش و تاثیر متقابل دیالکتیکی تئوری و پراتیک -و آنچه که در فلسفه‌ی مارکس «پراکسیس» نام دارد- مستأصل و درمانده‌اند. در واقع هر چند به قول ولادیمیر لنین «هیچ جنبش انقلابی‌ای بدون تئوری انقلابی وجود ندارد»، اما تئوری انقلابی نیز تنها در پراتیک انقلابی اعتبار خود را نشان می‌دهد. مارکس در تز دومش درباره‌ی فویرباخ اشاره می‌کند که: «درستی یا نادرستی نظریه، در عمل اثبات می‌شود.» منفردین و محافل نامبرده‌ای که هرگز نتوانسته‌اند اعتبار و درستی تئوری‌های خود را در عمل نشان دهند، تنها با سخن‌پردازی انفعال و ناکارآمدی خود را زینت بخشیده‌اند.
همانطور که گفتیم این عناصر از پر کردن شکافی که میان ایشان و توده‌های کارگر در محل کار و زیست مشترک وجود دارد، ناتوان بوده‌اند. در نتیجه بخش دیگری از آنها برای پنهان کردن خصلت فرقه‌ای، منزوی‌طلبانه‌ و نخبه‌گرایانه؛ به جای دخالت مسئولانه در محل کار و زیست خودشان به حمایت‌های نامؤثر و حتی دخالت‌های مضر در مبارزات کارگران خوزستان آویزان شده‌اند. گویی آن‌ها خود را در جایگاه نظریه‌پرداز این جنبش‌های حی‌وحاضر می‌پندارند، بدون آنکه کمترین تأثیر مثبتی در مبارزه‌ی طبقاتی محل کار و زندگی خودشان داشته باشند و بتوانند این تاثیر را در عمل نشان دهند. اما از آنجا که غرور روشنفکرانه‌شان اجازه نمی‌دهد، عوض اینکه متواضعانه از کارگران خوزستان و جنبش سراسری معلمان کمی بیاموزند، متوهمانه برای حفظ جایگاه ذهنی‌شان یقه می‌درانند.
درس دیگری که می‌توان آموخت، در اولویت قرار دادن فاکتور تشکل مستقل در میان معلمان است. قبلاً گفته‌ایم که کارگران هفت تپه، کارگران پیمانی نفت و کارگران فولاد اهواز بنا به توازن قوای مشخصی که جنبش کارگری در سطح سراسری دارد، عطای ایجاد تشکل تماما علنی -مثلا سندیکا- را به لقای تداوم مبارزه و حفظ عناصر پیشرو بخشیده‌اند (۱). این کارگران به تجربه دریافته‌اند و به همه‌ی ما نشان داده‌اند، تا زمانی که توازن قوای جنبش کارگری در مقیاس سراسری -نه فقط یک استان یا یکی دو واحد کارگری- به زیان استبداد و حکومت سرمایه‌داری تغییر نکرده باشد، تضمین ادامه‌کاری و توده‌ای شدن حرکت‌های اعتراضی در گرو تلفیق هوشمندانه‌ی کار مخفی با کار نیمه مخفی است. آن‌ها به همین منظور اشکال ویژه‌ای از تشکل -ترکیبی از کمیته‌های مخفی کارخانه و مجمع نمایندگان- را برای دوره‌های رکود یا اعتلای مبارزات توده‌های کارگر و خانواده‌هایشان را به‌کار گرفته‌اند. هر زمان که توازن قوای کارگران ایران مانند معلمان در سطح سراسری تثبیت شود، بدون شک همین شکل از تشکل به اشکال عالی‌تر و علنی‌تر سازماندهی -اتحادیه، سندیکا، کنفدراسیون و شورا- ارتقا می‌یابد.
برای درک بیشتر اهمیت موضوع و تفاوت‌هایی که وجود دارد کافی است به امر تشکل‌یابی مستقل در میان معلمان نگاهی بیاندازیم. همانطور که در یک ماه گذشته دیدیم، معلمان در شهرهای بزرگ و کوچکی مانند شیراز، بوشهر، بیجار و دیواندره تشکل مستقل خود را به صورت کاملا علنی و در پروسه‌ی انتخابات مجمع عمومی تحمیل کردند. در شهرهای دیگری مانند سنندج نیز علی‌رغم فشار و کارشکنی نیروهای امنیتی، بازسازی و استقلال تشکل‌های قبلی را در دستور کار قرار دادند. تاثیر متشکل شدن معلمان در این شهرها را به وضوح در نظم و وسعت تجمع ۳ اسفند دیدیم. در اقدام بی‌سابقه و جسورانه‌ی دیگری معلمان انجمن صنفی در شهر کوچکی مانند مریوان و در اعتراض به بازداشت همکارانشان «شعبان محمدی» و «جبار دوستی» چندین تجمع اعتراضی را در روبروی ستاد خبری اطلاعات و فرمانداری این شهر فراخوان دادند که از سوی بدنه‌ی معلمان پاسخ مثبتی گرفت. ایجاد تشکل در شهرهای بسیار کوچک یا پیشروی‌ها و جرأتی که معلمان در دورترین و کم‌وزن‌ترین نقاط برای سازمان‌دادن اعتصابات و اعتراضات مختلف نشان می‌دهند، محصول قدرتی است که شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی معلمان ایران در مقیاس سراسری کسب کرده است. چیزی که جنبش کارگری در کشور تاکنون نتوانسته تنها با اتکا به کارگران خوزستان به آن دست یابد. به نوبت خود، راهکارهایی برای دست‌یابی جنبش کارگری به این توازن قوا را بخشا در مطلب «تشکل‌ توده‌ای و سازماندهی اجتماعی کارگران»(۳) همچنین در جزوه‌ی دیگری تحت نام «از سازماندهی تشکل‌های مبارزاتی توده‌ها تا استقرار ارگان‌های حاکمیت شورایی»(۴) توضیح داده‌ام.
امروز دیگر جنبش معلمان و جنبش کارگری به سرعت از همدیگر می‌آموزند. سال گذشته کارگران پیمانی نفت در مقابل اقدام تهدید آمیز کارفرمایان که کارگران معترض و اعتصابی را در لیست سیاه قرار می‌دادند و با بیکارسازی آنها را تحت فشار می‌گذاشتند، مقابله به مثل کردند. در واقع کارگران نیز لیست سیاهی از بدرفتارترین پیمانکاران تهیه کردند تا با تحریم آنها سیاست سرمایه‌داران و سرکوبگران را خنثی سازند. امسال همین موضوع را در جنبش معلمان مشاهده کردیم. دولت به مدیران خودفروخته‌ی مدارس دستور داد تا ضمن همکاری با حراست، لیست معلمان متحصن و معترض را به امنیتی‌ها تحویل دهند. در مقابل معلمان نیز به افشاگری مدیران خائن روی آوردند. این‌ها تجاربی است که به خوبی در بین جنبش‌های اجتماعی تبادل شده است.
تا اینجا تلاش شد آنچه که مبارزات کارگران و معلمان آموخته‌اند را فرموله کنیم. اکنون می‌خواهیم تنها یکی از دستاوردهای جنبش معلمان را برای مقایسه با محافل چپ و کمونیست در داخل کشور بررسی کنیم: «مشارکت توده‌ای زنان و حضور عملی آن‌ها به‌عنوان عناصر سخنران و سازمانده در رأس تشکل‌های مستقل و اعتراضات معلمان.» اگر به مانند صنفی‌گرایان رفورمیست و اکونومیست‌های جنبش کارگری دستاوردهای مبارزات اردوی کار و زحمت را به مطالبات صرفا اقتصادی محدود نکنیم و دستاوردهای دمکراتیکی مانند حضور چشمگیر اقلیت‌های ملی-جنسیتی و سطح تشکل‌یابی یا دستاوردهای ارزنده‌ای مبارزاتی مانند کادر پروری در میان زنان و مردان را کوچک نشماریم؛ آنگاه می‌توان مدعی شد که دستاوردهای این چند سال جنبش معلمان به مراتب بیش از دستاوردهایی است که محافل زنان و فعالین کارگری در کنار تحمل هزینه‌های گزاف کسب کرده‌اند. تاکنون هیچ جنبشی و هیچ بخشی از فعالین نتوانسته‌اند در این سطح راه حضور زنان در مبارزه‌ی طبقاتی و برابری‌طلبانه را هموار کنند. ادعای گزافی نیست اگر بگوییم زنان و مردان معلم هم بیشترین تعرض را به ایدئولوژی ارتجاعی و مستبدین رژیم اسلامی داشته‌اند و هم در آینده می‌توانند فرهنگ و سنت‌های مردسالارانه و زن‌ستیز در جامعه را بیش از پیش عقب برانند. این مهم تنها به تعداد زیاد معلمان زن یا هم سرنوشتی آن‌ها با همکاران مرد برنمی‌گردد، و نمی‌توان پشت چنین ادعاهایی، پراکندگی موجود در صفوف بی‌شمار زنان و مردان کارگر و خانواده‌هایشان را به عنوان پاشنه‌ی آشیل جنبش کارگری پرده‌پوشی کرد.
سخن کوتاه کنیم. اکنون دیگر شکی نیست که نه این جنبش سر بازایستادن دارد، نه استبداد می‌تواند دستاوردهای جنبش معلمان را به آسانی بازپس بستاند. اگر دیگر بخش‌های کارگران و زحمتکشان بتوانند با حمایت عملی و نظری معلمان جنبش مطالباتی-توده‌ای مربوط به خود را راه‌بیاندازند و در متن آن تشکل‌های مستقل خود را در سطح سراسری تحمیل کنند، گامی بلند در به پیروزی رساندن جنبش سوسیالیستی و حل تکالیف دمکراتیک برمی‌دارند. تنها نماندن معلمان در این جدال و پیوستن دیگر مزدبگیران جامعه نیز در گرو سازماندهی رشته‌های مختلف و پراکنده کارگری در محل کار و زیست زحمتکشان است.
اسفند ۱۴۰۰
منابع و‌ زیرنویس‌ها:
(۱) ضرورت تلفیق کار مخفی با کار علنی و توده ای کردن اعتراضات، درسهایی که باید از کارگران هفت تپه فرا گرفت، ۱۳ آبان ۱۴۰۰.
(۲) خیریه و آکسیونیسم، آفات مبارزه‌ی طبقاتی
(۳) تشکل‌یابی توده‌ای و سازماندهی اجتماعی کارگران، نشریه‌ی جهان امروز، بهمن ۱۴۰۰.
(۴) از سازماندهی تشکل‌های مبارزاتی توده‌ها تا استقرار ارگان‌های حاکمیت شورایی، #جزوه‌ی_بهار، ۲۶ بهمن ۱۴۰۰.
این مطلب در شماره ۴۶۴ جهان امروز نشریه سیاسی حزب کمونیست ایران منتشر شده است.
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate