از سازماندهی تشکل‌های مبارزاتی توده‌ها، تا استقرار ارگان‌های حاکمیت شورایی (بخش پایانی)

#جزوه‌ی_بهار:
۸. انواع تشکل‌های توده‌ای:
همانطور که گفتیم، پیشروان تلاش می‌کنند با بررسی و تمرکز بر هر کانون توده‌ای، شکلی از تشکل را بوجود بیاورند. بسیاری اوقات خیزشهای خودانگیخته، کانون‌های مستعد سازماندهی را نشان می‌دهند و با عقب‌راندن سکون و بی‌توجهی سیاسی در میان توده‌ها، زمین مبارزه‌ را برای متشکل کردن طبقه‌ی ستمبر شخم می‌زند. اما مبارزات خودانگیخته قادر نیستند به صورت خودبخودی سازمان و تشکل به بار بیاورند. این رسالت عناصر آگاه و سوسیالیست‌هاست که ارتباطات ارگانیکی با زحمتکشان برقرار کنند و عنصر آگاهی را در این مبارزات تقویت کنند. در این بخش برای اینکه تصویری عینی تر از سازمانیابی توده ای داشته باشیم تلاش می شود چند نمونه از کمیته های توده ای به اختصار ارائه گردد. علاوه بر اهمیت اتحاد کمیته های توده ای مختلف با یکدیگر، گفتنی است که برخی از این اشکال با یکدیگر هم پوشانی دارند. در ضمن، با توجه به تجارب ارزنده ای که بدنه و پیشروان تشکل های توده ای در امر سازماندهی کسب می کنند، هر وقت ضرورت حکم کند می توانند به ایجاد شکل دیگری از تشکل توده ای یاری برسانند یا حتی خود به عنوان موسس وارد عمل شوند.
سازمان دادان تجمع پایدار توده‌ای، نخستین گام شروع ایجاد یک تشکل توده‌ای است. تجمع پایدار توده‌ای با استفاده از محمل های اجتماعی موجود در میان کارگران یا درست کردن محملی برای جمع شدن زنان و مردان زحمتکش ممکن می‌شود. این محمل می‌تواند بر اساس نیاز کار، زندگی و مبارزه‌ ایجاد شود یا می‌توان آن را بر اساس رغبت و علاقه ای ایجاد کرد که در میان بخش نسبتا زیادی از کارگران و خانواده هایشان وجود دارد. باشگاه‌های کارگری، کارگاهها تولیدی، کلاس‌های آموزشی، صندوقهای همیاری و همبستگی، کتابخانه ها و جمع های مطالعاتی و تشکلهای هنری و اجتماعی از جمله سنت‌های کارگری است که می تواند مورد استفاده قرار گیرد (قبلا توضیح دادیم که تشکل توده‌ای با انجمنهایی که فعالین و الیت خاصی را در برمیگیرد، تفاوت دارد و شرط توده‌ای نامیدن تشکل‌ها به آن بستگی دارد که علاوه بر روشنفکران، کارگران و زحمتکشان را در ابعاد توده‌ای به خود جلب کرده باشد). تبلیغ، ترویج، آموزش و کادر پروری تنها به مرور زمان و در مجامع پایدار توده‌ای به سرانجام می‌رسد.
این تجمع های پایدار قرار نیست الزاما در یک تشکل علنی (مثلا سندیکا، اتحادیه، انجمن و…) و با معرفی کردن پیشروان و عناصر سازمانده صورت بگیرد. در شرایطی که هنوز توازن قوای مناسبی در سطح سراسری به وجود نیامده است، در شرایطی که تلاش برای سازماندهی هنوز در گام‌های نخستین قرار دارد، در شرایطی که کادرهای سازمانگر توده‌ای به قدر کافی رشد کمی و کیفی نداشته اند و نهایتا در شرایطی که بدنه ی زحمتکشان در ابعاد وسیع توده‌ای به عرصه ی مبارزه کشیده نشده اند؛ در چنین موقعیتی عقل سلیم حکم می‌کند که از علنی کاری و فردگرایی قهرمانانه ی لیبرالیستی پرهیز کرد و با ایجاد کمیته‌های کوچک مخفی، بستر تشکل‌یابی توده‌ای را فراهم آورد.
باید دید در کدام بخش پیشروان آگاهی به‌عنوان ماتریال اولیه‌ی سازماندهی توده‌ای پا پیش می‌گذارند. باید دید با تمرکز بر کدام کانون بحرانی می‌توان توده‌های راکد و بی‌اعتنا را به مبارزه‌ی سازمانیافته کشاند. پیشروان منتظر دنباله روی از خیزشهای ناگهانی و خودبخودی توده‌ها نمی‌مانند و به امید سازماندهی در لحضه ی موعود انتظار نمی‌کشند. گاه تعطیلی کارخانه‌ها یا عقب ماندگی اقتصادی در یک منطقه، موضوع بیکاری یا سختی‌ها و خطرات شکلی از فعالیت اقتصادی (کولبری، سوختبری، دستفروشی و…) را به این کانون بحرانی تبدیل می‌کند. گاه غارت و آلودگی‌های ناشی از صنایع و معادن در منطقه ای، فقر و مشکلات زیست محیطی را به کانون بحران تبدیل می کند. گاه از بین بردن منابع آبی و خشکاندن دریاچه‌ها و رودخانه‌ها، سلامت و معیشت توده‌ها را به خطر می‌اندازد. گاه خصوصی سازی ها و فقدان بهداشت و درمان و آموزش و بیمه‌های اجتماعی رایگان به کانونی برای سازماندهی توده‌ای و ایجاد شبکه‌ای از ارتباطات پیشروان با هم تبدیل می‌شود. گاه سیل و زلزله با خراب کردن خانه‌ها، بحران مسکن را در کانون مطالبه‌گری و مبارزات توده‌ها قرار می‌دهند. گاه به خطر افتادن جان و امنیت زنان و مردان یک شهر، توسط ارتجاع داخلی و خارجی به کانونی برای مقاومت و مبارزه‌ی توده‌ای تبدیل می‌شود. مثال‌ها در این مورد زیاد است. پیشروان هر محله، هر روستا، هر شهر و هر منطقه‌ای با تشخیص کانون‌های بحران و ارائه‌ی پلاتفرم مشخصی به فعالین آن جغرافیا، قدم در مسیر ایجاد نهادهای توده‌ای می‌گذارند.
یک: کمیته‌های کارگران پراکنده، تهیدستان شهری و ارتش ذخیره‌ی بیکاران در محلات
دو: کمیته‌های توده‌ای علیه مصیبت‌های اجتماعی در نظام سرمایه‌داری
سه: کمیته‌های توده‌ای زنان
چهار: کمیته‌های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان
پنج: کمیته‌های توده‌ای زیست محیطی
شش: کمیته‌های توده‌ای مبارزه با ستم ملی، ستم سیاسی و رفع دیگر تکالیف دمکراتیک
هفت: کمیته‌های ضدیت با جنگ، دخالت خارجی و آلترناتیو سازی از بالای سر مردم
یک- کمیته‌های کارگران پراکنده، تهیدستان شهری و ارتش ذخیره‌ی بیکاران در محلات:
اردوی کار و زحمت بدون جلب فرودستان جامعه قادر نخواهد بود، تناسب قوای لازم برای انقلاب علیه سرمایه را ایجاد کند. کارگران پراکنده، بیکاران، خانواده های کارگری و سایر اقشار زحمتکش با شمار وسیعی [چند ده ملیون نفر] که دارند، نیروی سرنوشت سازی برای اتحاد با پرولتاریا به شمار می روند. طبقه ی کارگر برای برهم زدن توازن قوا به سود انقلاب [سوسیالیستی] و ایجاد قدرت دوگانه، نه تنها باید به تهیدستان آگاه و سازمان یافته اتکا کند بلکه لازم است اقشار میانی جامعه را نیز با خود همراه کند، یا دستکم مخالفت و مقاومت منفی قشر متوسط را خنثی کند.
خیزشهای توده ای کارگران و زحمتکشان در دهه ی ٧٠، دو خیزش سراسری دیماه ٩۶ و آبان ٩٨ و قیام آب در خوزستان و اصفهان نیز نشان داد که یکی از اشکال مهم و عمده ی مبارزات طبقه ی کارگر در ایران خیزش تهیدستان شهری است. احتمال بالای تکرار این اتفاقات و نگاهی به این خیزش ها بلافاصله ضرورتی را بر ما عیان می سازد. اینکه وظیفه ی پیشروان کارگری و سوسیالیست هاست تا به این موضوع پاسخی درخور و تاریخی دهند. فائق آمدن بر عدم آمادگی و سازمانیابی بخش های پراکنده ی طبقه ی کارگر و رفع فقدان ارتباط و سازمان سراسری رزمنده در صفوف این بخش، جزو وظایف مهم پیشاهنگان کارگری است. جواب دادن به این نیاز ضرورت دارد، طوری که بتوان بر متن تغییر توازن قوای فعلی، قدم به قدم کارگران و زحمتکشان را به لحاظ آگاهی، تشکل یابی و رهبری سیاسی برای رویارویی با شرایط انقلابی آماده ساخت تا در هنگام فعلیت انقلاب خلع ید سیاسی از طبقه ی بورژوا را به انجام رساند.
تهیدستان شهری قسمی از طبقه را تشکیل می دهند که دارای خصوصیات ویژه ای نسبت به پرولتر صنعتی هستند و بالطبع سازمان دادنشان شکل خاص خود را می طلبد. پراکندگی، احساس ناامنی شغلی، موقتی و فصلی بودن کار، فقر شدید و مزد پایین، حس بالای رقابت درون طبقه ای و حضور در بازارهای غیر رسمی بعنوان نیروی کار -یعنی نقاطی که خارج از شمول قوانین کار بوده و شدیدا به بورژوازی تجاری و مستغلات و خرده بورژوازی بازار وابسته اند- خصوصیات اصلی این طیف از کارگران ایران است. این بخش را می توان به وضوح در حاشیه ی شهرهای بزرگ و غالبا در استانها و مناطق عقب رانده شده ی کشور مشاهده کرد. دور کاری، دستفروشان، کارگران خانگی، کولبران و سوخت بران، کارگران ساختمانی، کارگران کشاورزی، کارگران خدماتی و کارگران بازار از جمله ی این قشراند. در کل، بیش از ٨٠% طبقه کارگر ایران در کارگاههای زیر ١٠ نفر و بخش زیادی شان در واحدهای زیر ۵ نفر مشغول بکار هستند. کارگران پیشرو و سوسیالیست ها برای متشکل کردن این بخش انبوه پراکنده، بایستی دست به ابتکاراتی بزنند. بنا به تحلیل مشخص و پتانسیلی که در محل وجود دارد، می توان اتحادیه، انجمن، نشریه، صندوق، تعاونی، کمیته ی بحران، کمیته ی محله و یا واحدهای اقتصادی مستقل ایجاد کرد.
این بخش از طبقه به لحاظ تاریخی با کنده شدن از روستا و زمینهای کشاورزی، به شهرها کوچانده شده و تبدیل به جمعیت وسیع حاشیه نشینان شهری شدند. دهقانان زحمتکشی که اگر چه با از دست دادن ابزار تولید و معیشت شان بالفور مبدل به کارگران مزدی شدند، اما به دلیل ناکافی بودن رشد نیروهای مولده در ایران -که همچون بحران ساختاری در پروسه ی انباشت و عدم بازتولید گسترده ی سرمایه خود را نشان می دهد- و در نتیجه کمبود مشاغل کارخانه ای -کار در واحدهای تولیدی با صدها و هزاران کارگر- در قامت تهیدستان شهری ظاهر شدند. علت این امر را باید در شکل رشد سرمایه داری ایران جستوجو کرد. «مشکل اساسى سرمايه دارى ايران از دوران شاه تاکنون تغييرى نکرده است. سرعتى که سرمايه دارى توده ها را از وسائل توليدى جدا مى کند بيشتر از سرعت جلب شان به توليد سرمايه دارى است.» [تراب ثالث، نقل به مضمون].
این بخش از طبقه ی کارگر، که اغلب در حاشیه شهرها ساکن است دهها خواسته و مطالبه ی بر زمین مانده دارد. از مسکن مناسب گرفته تا خدمات شهری و خدمات اجتماعی، از آموزش و درمان رایگان گرفته تا شریان های حیاتی آب و برق و گاز، همه و همه خواسته های برحقی هستند که جز با سازماندهی متحقق نمی شوند. این بخش از اردوی کار و زحمت با مطرح کردن مطالباتی که مقبولیت و اهمیتی سراسری دارند، می توانند به جنبش سراسری پیوند بخورند. این خواسته ها می توانند هم سیاسی-اقتصادی [بالا رفتن حداقل دستمزد، کار یا بیمه ی بیکاری مناسب، حقوق بازنشستگی و از کار افتادگی برای همگان، پایان دادن به تورم افسار گسیخته] باشند و هم سیاسی-دمکراتیک [آزادی زندانیان سیاسی، آزادی بیان و تشکل، برابری زن و مرد، پایان دادن به ستم ملی، عقیدتی و مذهبی، واکسیناسیون رایگان و استاندارد همگانی]. مهم این است که بخش پراکنده ی طبقه ی کارگر بتواند در محل زندگی متشکل شود و با دستچین کردن مهم ترین و سراسری ترین مطالبات، یک جنبش اعتراضی-اعتصابی را در مقیاس کشور راه بیندازد.
فائق آمدن بر عدم آمادگی و سازمانیابی بخش های پراکنده ی طبقه ی کارگر و رفع فقدان ارتباط و سازمان سراسری رزمنده در صفوف این بخش، جزو وظایف مهم پیشاهنگان کارگری است. یکی از شکل‌های تشکل‌یابی توده‌ای سازماندهی مردمان کار و زحمت در شهرک‌ها، آپارتمان‌نشین ها، روستاهای محروم‌، و حلبی‌آبادهای حاشیه‌ی شهرها و محلات کارگری است. در دوره ی پیش از فرا رسیدن بحران انقلابی و وقوع قدرت دوگانه سیاسی در جامعه، فرصت هایی به وجود می آید که می توان با پاسخ دادن به خلاء های بوجود آمده -نه الزاما خلاء در قدرت سیاسی حاکم٬ بلکه ایجاد خلل در روند زندگی عادی٬ به خطر افتادن امنیت و حیات اجتماعی و بروز درجه ای از بحران به لحاظ معیشت و خدمات و مسکن و… در زیست روزانه- اشکالی از سازمانیابی در محلات را اجرا کرد.
کارگران کارگاههای کوچک که وزن چندانی برای ایجاد و تحمیل تشکل کارگری علنی ندارند، با درست کردن کمیته های مخفی کوچک و دامن زدن و پیوستن به یک جنبش سراسری -حول شعارها و مطالبات مشترک و سرتاسری- به نیرویی فعال و کارساز برای تغییر توازن قوا به نفع طبقه ی کارگر تبدیل می شوند. این شکل از سازماندهی برای آن بخش از کارگران شاغل و بیکار نیز مناسب است که شانس کمتری برای ایجاد اتحادیه، سندیکا، مجمع نمایندگان و شورا با محور محل کار را دارند. دور کاران کم درآمد، کارگران پاره وقت، دستفروشان، زنان تن فروش، مستخدمان منازل ثروتمندان، و بی حقوق ترین کارگرانی که به فعالیت های آسیب زا و پر خطر اقتصادی مشغولند (مانند کولبران، سوختبران، زباله گردها و… قربانیان جامعه ی سرمایه داری که شیوه ی تأمین معیشت شان به دور از کرامت و جایگاه شایسته انسان امروزی است) در صف بیکارانی قرار می گیرند که با مطالبه ی مشترک حول ایجاد شغل و کاری شایسته ی انسان امروزی با حقوق بالای خط فقر یا پرداخت حق بیمه ی بیکاری مکفی توسط دولت، در سطح شهر و محلات شهری متشکل می‌شوند.
اکنون می‌خواهیم به این سوال پاسخ دهیم که ضرورت این شیوه‌ی سازماندهی از کجا ناشی می‌شود؟
اول: چرا که با به پا خواستن توده ها و گسیل شدن شان به خیابان، نمی توان در همان لحضه و در همان خیابان شکاف در سازماندهی را به سرعت پر کرد. این ها وظایفی است که باید از قبل و در محلات آغاز شده باشد تا در خیابان نیز ادامه یابد و به ثمر برسد.
دوم: این اقشار که بعضا با نام فرودستان نیز خوانده می شوند به طور مداوم در معرض سؤاستفاده و بهره برداری باندهای تبه کار سرمایه، گروههای ملی ناسیونالیستی و فاشیستی و فرقه های مرتجع مذهبی اند. این لایه از طبقه کارگر همواره با انباشته شدن معضلات و آسیب های اجتماعی برآمده از سیاستهای سرمایه داری روبرو است. به این اعتبار می توان ادعا کرد که محلات کارگری در آستانه ی انفجار اجتماعی و حرکت های خودبخودی قرار دارند. حرکتهایی که اگر به شکل منظم و متشکل تحت رهبری پیشگامان طبقه ی کارگر قرار نگیرد، پتانسیل آن را داراست که بر ضد منافع خود این بخش از طبقه، و بر ضد منافع کل کارگران و زحمتکشان جامعه عمل کند. تجربه نشان داده که توده ها بی شکل و بی سازمان توسط گروههای ویژه و عوامل باندهای سیاه امنیتی رژیم موسوم به پرووکاتور [گروههای ضربت و عوامل نفوذی رژیم که با اقدامات خرابکارانه اعتراضات خیابانی را زیر منگنه ی نیروی سرکوب قرار می دهند]، با افتادن در چاه این سیاستها به صورت زودرس وارد عرصه ای خواهند شد که شکست و سرکوبشان را برای استبداد حاکم آسان می کند. بنابراین یک نیروی سوسیالیست و انقلابی ناچار است که نه تنها به اشکال دخالت و سازماندهی در این نقاط بیاندیشد، بلکه در هر فرصت مقتضی پیش آمده، با عملی کردن برنامه هایش به تصیح و تکمیل آن دوش به دوش توده های زحمتکش بپردازد. عناصر آگاه و فعال با تشخیص درست و پاسخ مناسب به نیازهای هر منطقه ی جغرافیایی می توانند سطحی از کنترل و خود مدیریتی بر محله یا روستا را سازمان دهند.
سوم: یکی از دلایل اصلی شکست طبقه ی کارگر ایران در انقلاب سال ۵٧ هم به همین موضوع بر می گردد. گر چه آن زمان کارگران صنعت نفت موقعیت ویژه ای را به دست آورده بودند و با اعتصاب و بستن شیرهای نفت، کمر رژیم شاهنشاهی را شکستند. گر چه شعار «کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما» در اعتراضات خیابانی شهرهای بزرگ کشور طنین انداز بود، اما کارگران نفت به تنهایی نمی توانستند چنان وزنی را داشته باشند، تا در مقابل ضد انقلاب حاکم بایستند. رژیم اسلامی که به کمک امپریالیسم و قدرتهای جهانی انقلاب توده ها را مصادره کرده بود، با خدعه و فریب به اعتصاب کارگران پایان داد و کارگران نفت در مقابل، تنها تلاش کردند یکی از نمایندگانشان را به شورای انقلاب بفرستند.
چهارم: کمیته های مخفی توده ای در محلات در تقابل با دیگر تشکل های مستقل کارگری قرار ندارند، بلکه همسو و موازی با تشکل‌های کارگری در کارگاه و کارخانه عمل می‌کنند. به هر درجه که شاهد رشد چنین کمیته هایی در سطح سراسری و بر حول خواسته های عمومی اردوی کار باشیم، به همان میزان آگاهی، تشکل و توازن قوای کارگران بهتر خواهد شد و تشکل های محل کار نیز از اتحادیه و سندیکا گرفته تا انجمن های صنفی و کمیته های کارخانه، در موقعیت بهتری قرار خواهند گرفت. در صورت فراگیری چنین شکلی از سازماندهی توده ای در محلات و با توجه به قدرت و وسعت بالای این نیرو، هم سرکوب آن بسیار دشوار خواهد بود و هم فرجه و کمکی به تشکل یابی در دیگر بخشهای مزد بگیر در کارخانه و مدرسه و بیمارستان و… نیز خواهد رساند.
پنجم: کمیته‌های کارگری محل زیست با توجه به آنکه هنگام اوقات فراغت با کارگران ارتباط ارگانیکی برقرار می‌کنند، فرصت و زمان بیشتری برای پیشبرد امر آموزش طبقاتی، کادر پروری، تبلیغ و ترویج سوسیالیسم علمی، و گسترش آن در میان خانواده ها دارند.
دو- تشکل های توده‌ای علیه مصیبت‌های اجتماعی در نظام سرمایه‌داری:
برای ایجاد نهادهای توده‌ای علیه مصائب و آسیب‌های اجتماعی گوناگون، نخست باید یک اراده ی توده‌ای به‌وجود آمده باشد. طبیعتا چنین اراده‌ای زمانی به‌وجود می‌آید که بروز یک یا چند مصیبت اجتماعی در جغرافیای مشخصی (شهر، روستا، محله، مجتمع و…) به نقطه‌ای بحرانی رسیده باشد. به این معنا که این مصائب سرمایه‌داری زندگی، کار، معیشت، امنیت، و سلامت فردی و اجتماعی توده‌های یک محدوده‌ی جغرافیایی را جدا تهدید کند. اعتیاد، تن‌فروشی، فقر، آلودگی‌های محل کار و زندگی، حاشیه‌نشینی و دیگر بحران‌های مسکن، موج های مهاجرتی، بیکاری و… اشکال مختلف بحران اجتماعی هستند که ریشه در سیاست‌ها و بحران اقتصادی سرمایه‌داری دارند. با نهادینه کردن سنت ایجاد تشکل های توده ای، می توان طبقه ی زحمتکش را در مقابل هر نوع بحران طبیعی (زلزله، سیل، بیماری های همه گیر، قحطی و کم آبی…) و هر نوع بحران انسانی (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی) سریعا به سازماندهی جمعی دست زد و از حادث شدن هرج و مرج و فجایعی جلوگیری کرد که فردگرایی لیبرالیستی به بار می آورد. خوانندگان با کمی تامل می‌توانند این لیست را طولانی‌تر کنند.
اما عمیق تر بودن یکی از این بحران‌ها یا مجموعه‌ای از آنها به خودی خود منجر به اقدامات سازمان‌یافته‌ی توده‌ای نخواهد شد. جامعه ای که در حال فروپاشی است و شیرازه اش از هم میپاشد، نگرانی‌هایش افزایش می‌یابد، و فزونی وحشت و نگرانی امکان دارد به رقابت‌های فردی و خودمحوری ضد اجتماعی منجر شود. با شوکی که بحران به توده‌ها وارد می‌آورد، بستر مناسبی برای جنایات اقتصادی-اجتماعی از سوی سرمایه‌داران و موسسه‌های خصوصی و حکومتیان و نزدیکانشان بوجود می‌آید. در فرهنگ سرمایه‌داری که فرهنگ طبقه‌ی حاکم است، خوشبختی یک امر فردی است نه همگانی، و نجات از وضع موجود هم یک موضوع انفرادی است نه جمعی. به همین دلیل در شرایط بحرانی کاسبان فاجعه و سوداگران مرگ و بدبختی مانند قارچ سمی می‌رویند. این رسالت بخش پیشرو جنبشهای اجتماعی و جنبش کارگری است تا در مقابل سودجویانی بایستند که بحران را به فرصتی برای پیشبرد اهداف غیرانسانی تبدیل می کنند. لازم است پیشروان با تاکید بر ضرورت اقدام و سازماندهی جمعی، پس از تحلیل دقیق و مشخص از شرایط، “چه باید کردها” و “از کجا باید آغاز کردها” را ارائه دهند و برای عملی کردنش آستین همت بالا بزنند. بدون شک راهکار کمونیستهای سازمانده با راهکارهای بورژوازی در برابر مصیبت‌های اجتماعی از اساس متفاوت و متضاد است. خیریه، آکسیونهای پر سر و صدا و بی‌خاصیت، اصلاح طلبی، به راه انداختن کمپینها و انجمن‌های خرده‌بورژوایی، و گاه کوبیدن بر طبل جنگهای ملی-مذهبی و… همه و همه از آلترناتیوهایی است که پتانسیل‌های انقلابی را به نفع حفظ نظم موجود کانالیزه می‌کنند و حتی گاه به پوشش و ابزاری برای سودجویان تبدیل می‌شوند. ممکن است سالم‌ترین بخش فعالین تحت لوای این NGO ها به شهرت، موقعیتهای دولتی و اجتماعی، یا نان و نوایی برسند، اما دستاورد چندانی برای توده‌ها نخواهد داشت. در مقابل تشکل‌های توده‌ای بدیل کارآمدی هستند. نهادهای توده‌ای هم به عنوان ابزار مبارزاتی و تقویت مطالبه‌گری در صفوف زحمتکشان موثرتراند، هم به عنوان سازمانی که تجربه‌اندوزی، کادرپروری و آموزش طبقاتی را ممکن می‌کند. در ثانی، تشکل‌های توده‌ای در مقایسه با این نهادهای مدنی، هم دستاوردهای مادی بیشتری کسب می‌کنند، هم دستاوردهای معنوی ماندگارتری به‌دنبال دارند.
سه- کمیته های توده‌ای زنان:
ابتدا از اهمیت سازماندهی زنان به عنوان نیمی از جامعه بگوییم. با ورود زنان به کوران مبارزه بسیاری از نگرانی ها و محافظه کاری های سر راه مبارزات مردان برداشته می شود. همانطور که زهرا از سازماندهندگان خانواده‌های کارگری آبادان میگوید: «در صورتی که زن مبارزه میکند، مرد نمیتواند مبارزه نکند». زنان به‌عنوان لایه‌های پنهان سازماندهی جایگاهی کلیدی در مبارزات طبقاتی دارند. احتمال شناسایی و کنترل زنان توسط پلیس سرمایه به‌مراتب کمتر از مردان هم‌طبقه‌ای‌شان است. زنان با توجه به نقشی که در خانواده و در سطح محله دارند می‌توانند سازماندهی را عمیقتر و اسکلت تشکل را محکم‌تر سازند. با فعال شدن زنان می‌توان اطمینان پیدا کرد که مردان هم با عزمی راسخ‌تر پیکار می‌کنند.
الکساندرا کولونتای در این باره می‌نویسد: «زمانی بود که مردان کارگر تصور می کردند باید به تنهایی فشار مبارزه علیه سرمایه را بر دوش­شان بکشند. به تنهایی باید با “دنیای قدیم” بدون کمک همپایگان زن خود مواجه شوند. با این­حال وقتی زنان طبقۀ کارگر به صفوف آنانی که نیروی کارشان را می‌فروشند وارد شده و بنا به احتیاج، به‌خاطر بیکاری همسر یا پدرشان به بازار کار هُل داده ‌شدند؛ آن­گاه مردان کارگر دریافتند که فروگذاشتن زنان در صفوف “ناآگاهان طبقاتی” به ضرر جنبش آن­ها خواهد بود و آن را عقب نگه خواهد داشت. هرقدر تعداد مبارزین آگاه بیش­تر باشد، شانس پیروزی هم بیش­تر است؛ زنی که همیشه در آشپزخانه است و حقی به جامعه، دولت یا خانواده ندارد، چه آگاهی دارد؟ چنین فردی، هیچ “فکری” از آنِ خودش ندارد و همه‌چیز به امر و ارادۀ پدر یا همسرش انجام می‌گیرد. عقب‌ماندگی و غیاب حقوق زنان، انقیاد و بی‌اعتنایی آن­ها نه تنها هیچ سودی برای طبقۀ کارگر ندارد که همانا مستقیماً به ضررش خواهد بود.»
زنان بیکار، زنانی که به کار خانگی مشغول اند، زنانی که در بخش های کشاورزی، صنعت، خدمات و… به صورت موقت یا دائم اشتغال دارند، همه اینها می‌توانند علاوه بر متشکل شدن در محل کار، به فکر سازماندهی در محل زندگی هم باشند. از یاد نبریم به ازای هر مرد کارگر در کارخانه های صنعتی یک یا چند زن هم سرنوشت و متحد -بعنوان مادر، همسر، خواهر و فرزند- وجود دارد. این زنان همچون مردان هم طبقه ای شان از یکسو تحت ستمگری های سیاسی و طبقاتی بورژوازی حاکم قرار دارند و از سوی دیگر به دلیل ستم جنسیتی حاکم، از ستمدیده ترین و ضعیف ترین بخش های طبقه ی کارگر هستند. زنان زحمتکش در خانواده های کارگری هم به اعتبار همسرنوشتی با کارگران اعتصابی در بخش هایی مانند شهرداری ها، معلمان، بازنشستگان، فولاد، هفت تپه و کارگران رزمنده ی نفت؛ و هم به اعتبار اینکه رهاییشان به مثابه ی یک زن در گرو زیر و رو کردن جامعه ی طبقاتی است، از پیشروترین و جسورترین بخش های پرولتاریا هستند. پرولتاریا بدون سازمان دادن و به حرکت درآوردن چنین نیروی عظیمی در جدال با سرمایه داری پیروز نخواهد شد. بی تفاوتی نسبت به زنان و دور کردنشان از عرصه ی مبارزات به زیان طبقه ی کارگر تمام می شود. تا زمانی که خود زنان در زمین سفت جدال طبقاتی پای نگذارند و نبردکنان آگاه و مقاوم تر از قبل نشوند، هیچ نیرویی یا هیچ انقلابی نمی تواند آزادی و برابری را برای این نیم از جامعه به ارمغان بیاورد. سوسیالیست ها نیروی هستند که باید مساعد ترین شرایط را برای تشکل یابی و آگاهی زنان زحمتکش فراهم کنند.
تشکل‌های زنان به عنوان نیمی از جامعه که از ستم مضاعف جنسیتی رنج می‌برند، می‌تواند با محوریت کارخانه (کمیته‌ی زنان کارخانه)، با محوریت محلات (کمیته‌ی زنان محله) یا کمیته‌های زنان معلم، پرستار و… شکل بگیرد. بعلاوه تشکل توده‌ای زنان را می‌توان همچون یک تشکل عمومی در سطح شهرها سازمان داد و کل زنان ستم دیده‌ی اردوی کار و زحمت را گرد هم جمع کرد. کتابخانه‌های محلی، کلاس‌های خیاطی، گروه‌های کوهنوردی، باشگاه‌های ورزشی و فعالیت‌های اقتصادی مشترک از جمله امکان‌هایی است که تجمع توده‌ای زنان را ممکن می‌سازد. زنان پیشروی که در مراکزی همچون (کارگاه، محله، باشگاه، کتابخانه، انجمن و…) حضور دارند می‌توانند با بهره بردن از تجمع توده‌ی زنان و با متمرکز شدن بر نیازها و اهداف واقعی توده‌های همسرنوشت (کار، معیشت، آموزش‌های سیاسی-هنری-ادبی، ورزش و سلامتی، حفظ محیط زیست، کنشگری‌های اجتماعی و…) بستر لازم برای ایجاد سازمان‌های توده‌ای را فراهم کنند. همین که ارتباط بلند مدت و مداوم زنان با یکدیگر فراهم شد، اعتماد به نفس یکایک آنها بالا می‌رود و عناصر آگاه فرصت آگاهی بخشی و تأثیرگذاری بیشتری پیدا می‌کنند. همچنین، ایجاد صندوق همیاری، تعاونی‌های اقتصادی و کارگاههای خودگردان در کانون‌های توده‌ای، در یک کلام تقویت بنیه و استقلال مالی، انگیزه‌ای پیوستن زنان خانه‌دار و کارگران بیکار را دوچندان می‌کند.
کمیته های زنان نه تنها قدرت آن را دارند که در برابر قتل های ناموسی اعتراضهای گسترده راه بیاندازند، بلکه با نفوذ و اعتباری که در سطح شهر و در میان خانواده ها کسب می کنند، می توانند با دخالت به موقع و آگاهانه در برابر کشتار زنان به نام ناموس یا در مقابل هر نوع ستم و خشونت دیگری بایستند. مهم تر از همه با تبلیغ، ترویج و آموزشی که در دستور کار این کمیته ها قرار می گیرد، زنان و مردان زیادی از ریشه های تاریخی-اجتماعی ستم بر زنان مطلع می گردند و با استراتژی مبارزه ی طبقاتی آشنا می شوند. با پرورش کادرهای سازمانده در میان زنان، توسعه و تکثیر کمیته‌های توده‌ای زنان ممکن می‌شود. کمیته های توده ای زنان در عین حال ستاد مبارزه با مرد سالاری، ارتجاع، استبداد سیاسی-اجتماعی، نظام سرمایه داری و ستم های درهم تنیده ی طبقاتی-جنسیتی هستند. اهمیت تشکل توده ای زنان در مقایسه با کمپین ها و انجمن های نخبه گرایانه ی فعالین در آن است که به سرعت از سطح شعار و تبلیغات برابری طلبانه فراتر می رود و با شبکه سازی گسترده در سطح اجتماع قدم در مبارزه ای کارآمد و عملی خواهد گذاشت.
چهار- کمیته‌های توده‌ای والدین و دانش‌آموزان:
کمیته‌های دانش‌آموزی و کمیته‌های والدین با محوریت مدارس و محلات از جمله اَشکال ممکن برای سازمانیابی مردم زحمتکش در شرایط موجود است. برگزاری گلگشت های خانوادگی و سازمان دادن تجمع توده‌ای فرصت لازم برای فرموله کردن اهداف و برنامه‌ها و انتخاب نمایندگان این کمیته‌ها را مهیا می‌کند. کمیته‌های والدین و دانش‌آموزان برای پیگیری خواست آموزش رایگان، آموزش به زبان مادری، مطالبه‌ی امکانات عمومی و استاندارد آموزشی، علیه گرانی و خصوصی سازیها شکل می‌گیرد. در صف این تشکل‌ها کارگران مزدی رشته‌های ساختمان‌سازی، حمل و نقل، خدمات، و اقشار زحمتکشی مانند کشاورزان و دستفروشان تهیدست، و کارگران بیکار یا نیروی‌کار بدون مزد مانند زنان خانه‌دار حضور دارند. کارگران و زحمتکشان در کمیته‌های والدین علاوه بر خواسته‌های فوق می‌توانند با دفاع از مطالبات معلمان که مستقیما بر کیفیت آموزش تاثیر می‌گذارد، همبستگیِ متشکلِ بین‌ِرشته‌ای و کارگری را تقویت کنند. یکی دیگر از محورهای تقویت اتحاد طبقاتی و‌ میان‌رشته‌ای، خواستِ افزایش حداقل دستمزد است. خواست افزایش حداقل دستمزد، مطالبه‌ی مشترکِ کارگرانِ رشته‌ی آموزش و کارگران دیگر رشته‌های صنعت-درمان-خدمات و… است. بعلاوه مطالبه‌ی پرداخت بیمه‌ی بیکاری متناسب با حداقل دستمزد، می‌تواند به مطالبه‌ی برحق شاغلین، بازنشستگان و بیکاران تبدیل شود.
علاوه بر شکاف در بین پیشروان و توده‌ها، شکاف دیگری که وجود دارد شکاف بین نسلهاست. طبق آمارها ۶۴٪ از کشته‌شدگان اعتراضات آبان ۹۸ زیر ٣٠ سال سن داشتند. و از این بین سن ‏۱۴٪ از آنها کمتر از ۱۸ سال بود. جوانان و نوجوانان عصیانگر و پرشوری که از تضاد طبقاتی، رنج پدر و مادرهایشان و از ستم های جامعه ی سرمایه داری به خشم آمده بودند با سنگ و دستهای خالی مشت شده به مصاف دژخیمان رژیم اسلامی رفتند و سینه سپر کردند. جوانان و نوجوانان در آبان ماه نشان دادند که راه مبارزه را در پیش گرفته اند و بی باکانه در این راه جانشان را فدا می کنند. والدین و معلمان تنها از طریق نصیحت کردن و منع جوانان از مبارزه نمی‌توانند از ریختن خون آنها بر سنگفرشها جلوگیری کنند، رسالت آنها این است که با اتکا به دانش و تجربه راه درست رزم طبقاتی را به دانش‌آموزان و فرزندانشان بیاموزند. امروز مهم‌ترین امر معلمان در امر آموزش این است که نسل جسور و پرشور نوجوان را با مبارزه‌ی آگاهانه و متشکل آشنا کنند و از هزینه‌های ماجراجویی این نسل جلوگیری کنند. این مهم تنها در عرصه‌ی عمل مشترک ممکن خواهد شد. پیوند تشکل‌های معلمان با کمیته‌های توده‌ای والدین و محصلین یکی از راهکارهای از بین بردن این شکاف پرهزینه در بین نسلهاست.
پنج- کمیته‌های توده‌ای زیست محیطی:
یکی از سیاست های نئولیبرالیسم این است که به دارایی های عمومی هجوم می برد و جنگلها، آبها، معادن و دیگر منابع طبیعی را به ورطه ی مالکیت خصوصی می کشاند تا طبقه ی سرمایه دار و نزدیکان قدرت حاکمه از آن کسب سود کنند. مقاومت سازمان یافته در مقابل چنین هجمه ای ضروری است. مطمئنا تشکل های کارگری می توانند در صف مقدم اعتراض به چنین شرایطی قرار بگیرند. اما سازمان های توده ای زنان، کشاورزان، کارگران فصلی و در کل زحمتکشان شهر و روستا نیز از ظرفیت های بسیار بالایی برای مقاومت در برابر تعرض خصوصی سازی های به مالکیت عمومی برخوردارند. غارت و بهره برداری سودجویانه از منابع طبیعی معمولا مصیبتهای زیست محیطی و اقتصادی زیادی برای ساکنان آن محل و مردم بومی دارد. شرکت های خصوصی علاوه بر استثمار نیروی کار، شیره جان طبیعت و زیستگاه کارگران را می کشند، بعد از مدتی بیکاری را فراگیر می سازند، محیط زیست را چنان آلوده می کنند که انواع بیماری های پخش شود، جنگل‌ها را از بین می‌برند و زمینی سترون و سوخته برای زحمتکشان منطقه بر جای می گذارند. بعد از آنکه این شرکت ها منطقه را ترک می کنند، یا آن محل دیگر غیر قابل سکونت شده است یا زندگانی برای زنان و مردان تهیدست به مراتب بیش از قبل دشوارتر می شود. با کوچ شرکت‌ها از منطقه، کارگران و همه ی مردم درمی‌یابند که منابع طبیعی غارت شده اند، کشاورزی و دامداری کساد شده است، آب و هوای منطقه با آلاینده ها آلوده شده است و زندگی در آنجا دیگر مثل سابق نیست.
اما هیچ حرکت و جنبش زیست محیطی ای که افق ضد کاپیتالیستی نداشته باشد، و پیوندی ارگانیک با کارگران، کشاورزان و تهیدستان شهر و روستا نداشته باشد، قادر نیست اقدامی چشمگیر برای حفاظت از طبیعت و محیط زیست انسانها را به سرانجام برساند. جنبش زیست محیطی بدون آنکه برنامه‌ی مشخصی برای کوتاه کردن دست سیاست‌های سودجویانه و مصرف گرایانه‌ی سرمایه داری داشته باشد، بدون آنکه به فکر معیشت توده‌های کار و زحمت باشد و طرح مشخصی را در این مورد عملا ارائه دهد، در یک کلام بدون آنکه همسو و همزمان از عدالت زیست محیطی و عدالت اجتماعی دفاع کند، قادر نخواهد بود به جنبشی توده‌ای و پایدار تبدیل شود.
حفاظت از محیط زیست در مقابل دست درازی ها و استثمار سرمایه داری که علیه طبیعت همچون یکی از منابع ثروت (منبع دیگر نیروی کار کارگر است) صورت می گیرد، در گرو بسیج اراده‌ی توده‌ای و مبارزه با سود طلبی است. همانطور که کارگران یک کارخانه برای تامین امنیت خودشان در محیط کار، برای فراهم آوردن محیطی به دور از آلودگی و آلاینده های شیمیایی و صنعتی، و برای ملزم کردن دولت و کارفرما به ایجاد محیطی سالم و مفرح در محل کار به نیروی متشکل و مبارزه‌ی طبقاتی چشم امید می‌بندند؛ کارگران و زحمتکشان در محیط زندگی هم با دفاع از مالکیت عمومی در مقابل تملک خصوصی، با مبارزه برای بهبود در رفاه و معیشت همگانی، با تلاش در جهت ملزم کردن دولت به هزینه کردن برای بالا بردن آگاهی زیست محیطی در جامعه، با تقویت مطالبه گری و با کوتاه کردن دست شرکت های خصوصی از طبیعت و محیط کار و زیست خودشان پاسداری می‌کنند. کارگران با خود سازماندهی در تشکل‌های توده‌ای هم از مالکیت عمومی ثروت‌های طبیعی در مقابل یورش خصوصی سازی‌ها دفاع می‌کنند، هم با کوتاه کردن دست افراد و شرکت‌های خصوصی و دولتی از حرص و آز فردگرایانه و منفعت طلبانه، زمینه ی ارتقای چشمگیر فرهنگ حفاظت و استفاده‌ی درست از طبیعت را نهادینه می‌کنند.
شش- کمیته‌های توده‌ای مبارزه با ستم ملی، ستم سیاسی و رفع دیگر تکالیف دمکراتیک:
ستم ملی یکی از اشکال ستم مضاعف بر توده‌های کار و زحمت است. ریشه‌ی این ستم تاریخا و در حال حاضر نیز به تضاد منافع قدرتهای امپریالیستی و استبداد سیاسی حاکم بر کشورهای خاورمیانه برمی‌گردد. به همین دلایل استراتژی رفع ستم ملی نمی‌تواند بر اساس دخیل بستن به نقش کاذب نجات دهنده‌ی امپریالیسم یا کوبیدن بر طبل چشم انتظاری و مذاکره از بالای سر مردم با دیکتاتوری حاکم بنا شود. رفع ستم ملی در گرو تغییر توازن قوا به نفع جبهه‌ی دمکراتیک با رهبری طبقه‌ی کارگر و متحدین این طبقه است. جنبش و تشکل‌های توده‌ای وزن سرنوشت‌ساز کارگران و زحمتکشان در مقابل بورژوازی حاضر در قدرت و بورژوازی دور رانده شده از قدرت را تقویت می‌کند.
از آنجا که این شکل از سازماندهی توازن قوا را به نفع اکثریت مردم (کارگران و زحمتکشان) و به زیان طبقه‌ی حاکم و دولتش تغییر می‌دهد، راه حل موثری برای حل کاملتر تکالیف دمکراتیک و پایان دادن اساسی به ستم ملی و انواع ستمگری های سیاسی است. مبارزه با این ستمها از کانال سازماندهی از پایین باعث می‌شود که فرصت سواستفاده ی دیگر نیروهای بورژوایی محدود شود، نیروهایی که در سطح کشور و در مناطقی که تحت ستم ملی قرار دارند، از مبارزات مردمی با استبداد حاکم به‌عنوان نردبان سهم‌خواهی و به قدرت رسیدن بدون ایجاد کوچکترین دگرگونی ای در نظم سرمایه، بهره‌برداری می‌کنند.
طبقه‌ی کارگر، توده‌های زحمتکش و زنان ستمدیده و تهیدست، نیروی محرکه‌ی اصلی انقلاب و رهایی ملیت‌هایی هستند که تحت ستمگری ملی از سوی حکومت‌های مرکزی قرار دارند. به همین دلیل پایان دادن تمام و کمال به این شکل از ستم در سیستم سرمایه‌داری نیز در گرو به پیروزی رساندن انقلاب کارگری است.
هفت- کمیته‌های ضدیت با جنگ، دخالت خارجی و آلترناتیوسازی از بالای سر مردم:
یکی دیگر از اهداف تشکل‌های توده‌ای حفظ معیشت و امنیت جانی مردم در مقابل تهدیدات خارجی و گروه‌های تروریستی داخلی است. در عصر امپریالیسم، قدرت‌های بزرگ سرمایه‌داری در جهان هر تغییر و تحول سیاسی‌ای را در کشورهای عقب مانده‌تر رصد می‌کنند. آنها در راستای سیاست‌های غارت‌گرانه و سودجویانه ی خودشان گاه به کودتا، گاه به انقلاب‌های رنگی و گاه به جنگ‌افروزی در این کشورها روی می‌آورند تا دولت‌های دست نشانده‌ی خودشان را مستقر کنند. جنگ نظامی جنایتکارانه ترین راهی است که امپریالیسم جهانی و ارتجاع محلی در جهت پیشبرد سیاست‌های خودشان به راه می‌اندازند. جنگ اقتصادی و تحریم نیز که همچون ابزار فشاری به کار گرفته می شود، بر سر طبقه‌ی کارگر این کشورها آوار می گردد. مخالفت با جنگ و تحریم یکی از محورهای ایجاد تشکل توده‌ای است که افقی کارگری و ضدسرمایه‌دارانه دارد. اگر قبول داشته باشیم جنگ و تحریم یک صنعت هستند و کاسبان داخلی و خارجی دارند، پس جنبش صلح‌طلبی (صلح‌طلبی نه به معنای صلح اجتماعی، صلح میان برده و مالک، بلکه به معنای مخالفت با جنگ افروزی کشورها) الزاما جنبشی ضد سرمایه‌دارانه و با پایگاه طبقاتی کارگری است.
ناگفته نماند که جنبش ضد جنگ و ضد تحریم یک جنبش مستقل از تمامی دولت‌های سرمایه‌داری است و استقلال سیاسی-تشکیلاتی خود را از طبقه‌ی حاکم در کشور خودی و رقابت‌های ارتجاعی-امپریالیستی در دیگر کشورها حفظ می‌کند. به عبارتی این جنبش توده‌ای نباید به زائده‌ی ایدئولوژی وطن‌پرستی و تقدس تمامیت ارضی سرمایه‌داری داخلی یا دنباله‌ی پوشش‌های ضدامپریالیستی دیگر دولت‌های سرمایه‌داری تبدیل شود. کمیته‌های توده‌ای با سازمان‌دهی مردمی از پایین در مقابل دخالت‌های خارجی و متحدان و دست نشانده‌هایشان در داخل، مبارزه و مقاومت می‌کنند. اپوزسيون‌های بورژوایی که همواره استراتژی بدیل سازی از بالا را در پیش می‌گیرند، در رقابت با یکدیگر و در دشمنی با آلترناتیوهای کارگری-توده ای با تمام وجود به دنبال هم پیمان در میان قدرت‌های سرمایه‌داری می‌گردند. احزاب لیبرال و فرقه‌های میانه‌رو و تندرو مذهبی برای جلب و هموار کردن راه دخالت خارجی و هم پیمانی با قدرت‌ها، ضد مردمی‌ترین سیاست‌ها را اتخاذ می‌کنند و همچون یک نیروی نیابتی از تمامی سیاست‌های دیکته شده‌ی آنها (جنگ، تحریم، کودتا، انقلاب رنگی و…) دفاع می‌کنند. گاه پیش می‌آید احزابی با روتوش چپ و ‌نقاب مارکسیستی نیز، که نمی خواهند از قافله جای بمانند، این راه غیرانقلابی را در پیش می‌گیرند و آشکار و نهان بر طبل ائتلاف با این جریانات و آلترناتیوسازی از بالای سر توده‌ها می کوبند. هدف اصلی از دیپلماسی و گفت‌وگوهای مخفیانه‌ی احزاب راست و شبهه چپ با دولت‌های مرکزی، قدرت‌های امپریالیستی و نزدیکی‌شان به یکدیگر، سلب حق تعیین سرنوشت از توده‌ها و دور راندن خطر انقلاب است.
نمی‌شود صرفا با تبلیغ به جنگ مداخلات امپریالیستی رفت، تنها جامعه‌ای که در تشکل‌های مختلف توده‌ای-کارگری متشکل شده باشد می تواند در برابر توطئه‌های استبداد بورژوازی داخلی و دخالت‌های جنایتکارانه‌ی خارجی بایستد. مقاومت سازمان‌یافته‌ی کمیته‌های توده‌ای ضد جنگ متشکل از کمیته‌های زنان، کمیته‌های محلات، کمیته‌های زیست‌محیطی و… موازی و متحد با تشکل‌های کارگری در صنعت‌های کلیدی و تشکل‌های مزدبگیران در دیگر بخش‌ها و رشته‌های کارگری متجلی می‌شود. این کمیته‌ها که پایگاه طبقاتی‌شان بر پایه‌ی کارگران و زحمتکشان متکی است با در پیش گرفتن آلترناتیو مستقل شورایی در کف جامعه، به تقویت منافع سیاسی-طبقاتی اکثریت جامعه در مقابل منافع و مصالح اقلیت مستبد و استثمارگر می‌انجامند. در یک موقعیت انقلابی، این کمیته‌های توده‌ای با سازمان‌دادن ارگان‌های اداره‌ی سیاسی و باریکادهای مسلح کارگران و زحمتکشان، کمون‌های شهری و حاکمیت شورایی مردمان شهر و روستا را تثبیت می کنند.
۲۶ بهمن ۱۴۰۰
پایان
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate