اعتصاب عمومى يا اعتراض خيابانى؟

روز جمعه ۲۵ شهریور بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان کسری در تهران، خبر مرگ مهسای جوان ۲۲ ساله را منتشر نمود. مهسا روز سه شنبه ۲۲ شهریورتوسط ”گشت ارشاد” تهران در متروی ”حقانی” در حالی دستگیر شد که همراه مادر و برادرش به تهران سفرکرده بود. اما پس از دو ساعت او را در حالی یافتند که به کوما رفته بود. او به دست نیروهای سرکوبگر رژیم جهل و خرافه اسلامی با ضربات باتوم و شوک الکتریکی به سرش دچار سکته مغزی شد. این در حالی است که مدت زیادی از مرگ شلیر رسولی در مریوان نمی‌گذرد.

واکنش‌ها به کشتن زنان از زاویه‌ی منافع طبقاتی و دیدگاههای گروههای مختلف متفاوت است. ارتجاع اسلامی که خود یکی از عوامل اصلی کشتار و اعمال خشونت علیه زنان است در بهترین حالت زنان قربانی را قهرمان یا شهید نام می‌گذارد تا از تراژدی قتل زنان بکاهد و عملا به بازتولید خشونت علیه زنان کمک کند. جریان ناسیونالیستی در کردستان که همواره تلاش دارد از زنان به عنوان نیروی ذخیره در جهت رسیدن به اهداف و منافع طبقاتی خودش و سهم خواهی از بورژوازی حاکم استفاده کند و هیچگاه دست به ریشه‌های ستم کشی بر علیه زنان نمی‌برد، شیادانه توده‌های خشمگین و ناراضی را به رفتن به خانه‌ها و سکوت دعوت می‌کند. مرکز همکاری احزاب ارتجاعی کردستان و جریان انشعابی از کومله-سازمان کردستان حزب کمونیست ایران فراخوان اعتصاب عمومی صادر کرده‌اند. در شرایطی که هنوز زمان زیادی از اعتراض توده‌ای زنان و مردان برابری طلب در مریوان نمی‌گذرد و شعارهای «از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان» و «مردسالاری و سرمایه، عامل این مصیبت» در گوش‌ها طنین‌انداز است، در شرایطی که زنان و مردان برابری طلب در تهران و در جریان خاکسپاری مهسا امینی در سقز شعار «مرگ بر دیکتاتور سر می‌دهند؛ فراخواندن توده‌های خشمگین به بازگشتن به خانه و اعلام اعتصاب عمومی بیش از همه به جمهوری اسلامی و تداوم نظم حاکم خدمت می‌رساند.

اما دلیل انتخاب اعتصاب عمومی از سوی نیروهای مدافع نظم حاکم چیست؟ تمامی نیروهایی که حافظ مناسبات سرمایه‌داری و مردسالارانه هستند از به میدان آمدن توده‌های معترض وحشت دارند. زنان و مردان کارگر با به خیابان آمدن به نیروی واقعی خودشان پی می‌برند. در سالهای اخیر خیابان میدان اعتراض کارگران، معلمان، بازنشستگان، زنان و دیگر بخش‌های معترض و مطالبه‌گر بوده است. خیابان به میدانی برای ترویج آگاهی، سردادن شعارهای رادیکال، بیان مطالبات و نشان دادن اعتراض بوده است. شعارها و بیانیه‌هایی که در چند سال اخیر در کف خیابان خوانده شده‌اند نقش زیادی در افزایش آگاهی طبقاتی و نشان دادن ریشه‌های اشکال مختلف ظلم و ستم داشته است. خیزش توده‌ای مردم مریوان علیه قتل شلیر رسولی یکی از نمونه‌ها است. زنان و مردان برابری طلب در این اعتراض به درستی مردسالاری و سیستم سرمایه‌داری را به عنوان ریشه‌های اصلی جنایت علیه زنان نشانه گرفتند. نوک پیکان اعتراضشان را به سوی ارتجاع و کهنه‌پرستی گرفتند. از همبستگی و هم سرنوشتی زنان و مردان کارگر گفتند و عوامل اوباش پروری (حکومت و سرمایه‌داران) را زیر ضرب گرفتند. در بیانه‌شان بر ضرورت ایجاد تشکل‌های توده‌ای و طبقاتی تاکید کردند. بی‌گمان این اعتراض نقش مهمی در ترویج آگاهی و نشان دادن ریشه‌های ستم جنسیتی-طبقاتی داشت. در این بین نه ارتجاع اسلامی و نه ناسیونالیسم و نادمین از سوسیالیسم حرفی برای گفتن نداشتند. وحشت نیروهایی که توده‌های خشمگین را به اعتصاب عمومی، بازگشتن به خانه‌ها و سکوت فرامی‌خوانند از همین واقعیت سرچشمه می‌گیرد. آنها از ایفای نقش و دخالت زنان و مردان کارگر و برابری طلب وحشت دارند. آنها اطمینان دارند در صورت به راه افتادن اعتراض خیابانی شعارهای رادیکال پررنگتر از همیشه سر دادن می‌شوند و کل نظم و مناسبات حاکم زیر سوال می‌رود. آنها از نشانه گرفتن مردسالاری و سرمایه‌داری در کف خیابان می‌ترسند. آنها از ترویج آگاهی طبقاتی در جریان اعتراض‌های توده‌ای و خیابانی به لرزه درآمده‌اند.

از کردستان تا تهران، ستم علیه زنان
مردسالاری و سرمایه‌داری عامل این مصیبت هستند.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate