عقب راندن تشکل‌های مستقل و سنت تشکل‌یابی، هدف اصلی سرکوب معلمان است! 

عقب راندن تشکل‌های مستقل و سنت تشکل‌یابی، هدف اصلی سرکوب معلمان است!
جنبش مطالباتی معلمان درس‌ها و دستاوردهای بسیاری برای دیگر حرکت‌های دمکراتیک و برابری‌طلبانه‌ی جاری در ایران داشته است. یکی از این دستاوردها قدرتِ همبستگی و همراهی آنها در مواجهه با دستگاه سرکوب است. دستاورد بزرگی که بی گمان لازم است از دل آن درس‌های مهمی برای جنبش کارگری-توده‌ای ایران گرفت. در روزهای اخیر بیش از پیش این واقعیت به اثبات رسید که کادر پروری، وحدت گسترش یابنده و تشکل‌یابی مستقل رمز تداوم جنبش معلمان بوده است. در حالیکه بیش از بیست معلم در سراسر کشور بازداشت شده‌اند و این بازداشت‌های گسترده با هدف فلج کردن جنبش معلمان صورت گرفته است، فراخوان‌های انجمن‌های صنفی معلمان در حمایت از همکارانشان حتی در شهرهای کوچک با اقبال وسیع توده‌‌ی معلمان روبرو شده است. معلمان ایران سالهاست که با ایجاد صندوق همبستگی مالی، همکاران و خانواده‌های همکاران زندانی را حمایت می‌کنند. به این ترتیب می‌توان مدعی شد که رمز ادامه کاری و موفقیت جنبش معلمان علاوه بر آموزش، اتحاد و سازمان، در استقلال مالی و استفاده‌ی بهینه از ابزارهای مستقل رسانه‌ای نیز بوده است. همین نقاط قوت موجب شده است که حکومت از سر استیصال و ناتوانی به سناریو‌سازی و یورش گسترده علیه عناصر مؤثر جنبش مطالباتی معلمان روی بیاورد.
ماجرای سرکوب از آنجا شدت گرفت و وارد فاز تازه‌ای شد که شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی معلمان در آستانه‌ی هفته‌ی معلم و گرامی‌داشت سالروز جانباختن دکتر خانعلی (۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ خورشیدی) اعلام کردند که تجمع سراسری خود را در ۱۱ اردیبهشت (روز جهانی کارگر) برگزار می‌کنند. معلمان به درستی تشخیص داده‌اند که در تقابل با استبداد بورژوایی حاکم لازم است همبستگی طبقاتی را بیش از پیش گسترش دهند. به همین منظور اول ماه -روز همبستگی بین‌المللی کارگران همه‌ی کشورها- را برای برگزاری تجمع انتخاب کردند. حکومت که از این خطر همبستگی طبقاتی واهمه داشت بلافاصله در روزهای قبل، بعد و در همان روز تجمع به بازداشت گسترده‌ی کارگران و معلمان دست زد. هم‌اکنون اسکندر لطفی، شعبان محمدی، مسعود نیکخواه و رسول بداقی از میان معلمان، رضا شهابی و حسن سعیدی از اعضای برجسته‌ی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، آنیشا اسداللهی و کیوان مهتدی از حامیان طبقه‌ی کارگر زیر فشار و شکنجه‌های روحی و جسمانی وزارت اطلاعات برای گرفتن اعترافات اجباری و ساختگی هم‌چنین تکمیل سناریو‌سازی مسخره‌ی نهادهای امنیتی قرار دارند.
هر چند فراخوان تجمع مشترک معلمان با کارگران در اول ماه مه با هدف بسترسازی برای ایجاد همبستگی و اتحاد طبقاتی با مزدبگیران و زحمتکشان جامعه صورت گرفت اما متاسفانه جز در شهر سنندج -که با حمایت محدود تعدادی از فعالان کارگری مواجه شد- پاسخ مناسبی از طرف کارگران دریافت نکرد. علت این امر به پراکندگی و عدم سازمانیابی کارگران و خانواده‌های زحمتکش برمی‌گردد. مطمئنا رژیم از اینکه چند فعال کارگری و اجتماعی در این یا آن رسانه با زبان تیز خطاب به سرکوبگری‌ها سخن بگویند، یا از اینکه فعالین مدنی اینجا و آنجا پلاکاردی در حمایت از معلمان به دست گیرند نگرانی چندانی ندارد. ترس حکومت از آن است که کارگران با تاسی جستن از تجارب معلمان خود را در اشکال مختلف تشکل‌های توده‌ای -در محل کار یا در محل زندگی- سازمان دهند. به همین دلیل سرکوب‌های اخیر بیش از هر چیز اقداماتی پیش‌دستانه برای پیشگیری از خطر گسترش اتحاد طبقاتی و اشاعه‌ی تجربه‌ی تشکل‌یابی مستقل و سراسری معلمان به بخش‌های مختلف کارگران، زحمتکشان و ستمدیدگان جامعه است. در چنین شرایطی مهم‌ترین رسالت پیشروان کارگری و اجتماعی این است که با درس گرفتن از تجارب یکدیگر راههای ایجاد تشکل در شرایط استبدادی حاکم را فرا گیرند و به سرانجام برسانند. در ادامه یکی از این راهها و پتانسیل‌های موجود را بررسی می‌کنیم.
در ماههای فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۱ تجمعات مستقلی از سوی والدین و دانش‌آموزان در نزدیک به ده شهر (رشت، شیراز، بهبهان، بندرعباس، خوزستان، هرمزگان، فارس و…) با خواست لغو حضور اجباری دانش‌آموزان در مدارس و‌ در شرایط کرونایی برگزار شد. خانواده‌ها با اعلام اینکه نگران سلامتی فرزندان خود هستند، بر پلاکاردهایشان نوشتند: «فرزندم، خط قرمز من است.» آنها با تاکید بر تعطیلی مدارس حضوری اعلام کردند که مدارس در این گرما، امکانات کافی و تهویه مناسب ندارند و بچه‌هایشان در معرض بیماری قرار دارند. محصلین و والدین در چندین مورد دیگر به فراخوان‌های معلمان جواب مثبت داده‌اند و تجمع‌های مشترکی با فرهنگیان برگزار کرده‌اند. مدتهاست ضرورت عینی پیوند مطالبات معلمان با اکثریت جامعه که همان دانش‌آموزان و والدینشان هستند بوجود آمده است. آموزش رایگان و استاندارد، آموزش به زبان مادری، بالارفتن حداقل دستمزد، اعتراض علیه گرانی، برابری کامل زن و مرد و حق تشکل‌یابی مستقل از جمله مطالبات مشترک مزدبگیران بخش آموزش و کارگران و زحمتکشان جامعه است. مطالباتی که بارها در فراخوان‌ها، بیانیه‌ها و تجمعات معلمان تکرار شده است.
در صورتی که اعتراضات مستقل یا مشترک والدین که در گذشته با حضور گسترده‌ی خانواده‌ها، مخصوصا زنان برگزار شده است گام به گام هدفمندتر و سراسری‌تر شود و در صورت تدوام اعتراضات خیابانی و مطالبه‌گری والدین و دانش‌آموزان، بستر ایجاد تشکل‌های مستقل توده‌ای فراهم می‌گردد. به نظر می‌رسد هدف اصلی سرکوب‌های اخیر معلمان نیز جلوگیری از گسترش سنت تشکل‌یابی مستقل معلمان به دیگر بخش‌های اردوی کار و رنج و به‌هم‌پیوستن توده‌های زحمتکش سازمان‌یافته است. برای حکومت بورژوازی وحشتناکتر از این نیست که با متشکل شدن بخش‌های مختلف کارگران پراکنده در تشکل‌های محل کار و محل زندگی بستر دامن زدن به یک مبارزه‌ی سراسری و اعتصاب عمومی فراهم بیاید. این مهم، تنها ابزار حکومت برای پاسخ دادن به بحرانهای سیاسی، اقتصادی، ایدئولوژیک -یعنی ابزار سرکوب- را زمینگیر و ناکارآمد می‌کند.
اگر قبول داشته باشیم که بحرانهای عمیق اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بی‌تفاوتی سیاسی را در صفوف میلیونی توده‌های کارگر و زحمتکش عقب رانده است و خیل عظیم آنها را نسبت به تعیین سرنوشت زندگی خودشان -و نتیجتا نسبت به آینده‌ی سیاسی- بیش از پیش حساس‌تر و جدی‌تر کرده است، با این حساب می‌توان امید بیشتری به سازماندهی در میان کارگران و خانواده‌های کارگری داشت. به عبارتی لازم است پتانسیلی که در میان فعالین و روشنفکران کارگری وجود دارد را سازمان‌یافته‌تر و در ابعاد وسیعتری گسترش داد. انتظار این است که معلمان -به عنوان کارگران بخش آموزش- در زمینه‌ی انتقال تجربه، ایجاد تشکل و تغییر توازن قوا در شرایط استبدادی تمرکز بیشتری بر سازماندهی توده‌ای-طبقاتی در میان کارگران دیگر بخش‌ها و خانواده‌هایشان داشته باشند. قطع بر یقین، جمعیت وسیع کارگران و خانواده‌های کارگری متشکل در اشکال مختلف سازمان‌های توده‌ای-طبقاتی بهتر می‌توانند در شرایط اوج‌گیری سرکوب‌ها به یاری یکدیگر بشتابند.
واقعیت تلخ این است که متاسفانه معلمان در این شرایط تنها مانده‌اند و حمایت‌های مادی و کارآمدی از سوی زنان، کارگران و دیگر بخش‌های اعتراضی به وقوع نپیوسته است. علاوه بر عامل سرکوب که یک فاکتور ثابت و خارج از اراده‌ی ماست، اگر بخواهیم نقاط ضعفی را که رفعشان در حیطه‌ی اراده‌ی خودمان است را برشماریم، می‌توان به پراکندگی و عدم سازماندهی در لایه‌های مختلف ستمدیدگان و استثمارشدگان جامعه اشاره کرد که پاشنه‌ی آشیل گسترش همبستگی و اتحاد طبقاتی در مقابل استبداد حاکم می‌باشد. تاکنون خود معلمان نیز علاوه بر سازمان دادن چندین تجمع به تاکتیک اعتصاب غذا روی آورده‌اند که متاسفانه راه به جایی نبرده است. در واقع اعتصاب غذا برای زندانی که هیچ راه‌چاره‌ی دیگری ندارد می‌تواند تاکتیک مناسبی برای جلب حمایت اجتماعی و اعمال فشار بر زندانبانان باشد اما برای دیگرانی که خارج از زندان هستند هرگز تاکتیک کارایی نیست.
با وجود این و علی‌رغم سرکوب‌های شدید و سناریو‌سازی‌های نخ‌نما علیه فرهنگیان، بار دیگر معلمان با اتکا به تشکل‌های مستقلی که در شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران گرد آمده‌اند فراخوان برگزاری تجمع اعتراضی در روز پنج‌شنبه ۲۶ خرداد را صادر کرده‌اند. معلمان در بیانیه‌ی خود تاکید کرده‌اند: «فعالیت‌های کانون‌ها و انجمن صنفی، قائم به فرد نبوده و از دلِ بدنه خودجوش معلمان مطالبه‌گر سراسر ایران نشات گرفته‌است، این حرکت، شعله‌ای نیست که با سرکوب خاموش شود و از هستی محو گردد.» لازم است تلاش‌های پیشروان کارگری برای پیوند دادن توده‌های کارگر و خانواده‌هایشان به تجمعات معلمان و ایجاد تشکل‌های همسو و متحد با خواسته‌های فرهنگیان متمرکز شود.
خرداد ۱۴۰۱
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate