زنده باد حزب کمونیست ایران، زنده باد کومله

تشکیلات کومله ۵۳ سال قبل در پائیز سال ۱۳۴۸ فعالیت مخفیانه‌ی خود را آغاز کرد و پس از ۹ سال و چند ماه فعالیت مخفی، به دنبال جانباختن رفیق “محمد حسین کریمی” از بنیانگذاران کومله که در گرماگرم قیام و خروش مردم ایران علیه رژیم شاه، در پیشاپیش صفوف مردم بپاخاسته و انقلابی شهر سقز در روز ۲۳ بهمن در حمله به شهربانی این شهر هدف گلوله مزدوران رژیم شاه قرار گرفت و در روز ۲۶ بهمن با دلی آکنده از عشق به رهایی کارگران و زحمتکشان جانباخت، فعالیت علنی خود را آغاز کرد. این تشکیلات در طول ۹ سال فعالیت مخفی‌اش با کمترین امکانات تبلیغ وسیع و غیر مستقیم(شب نامه، اعلامیه و‌…) اما متکی به کار ترویجی و ارتباط مستقیم و ارگانیک، سازماندهی، تشکیلات مخفی-علنی و صدها کادر خوش نام و سازمانده در صفوف زحمتکشان خود را برای موقعیت انقلابی آماده می‌کرد. این تشکیلات با متشکل کردن صدها روشنفکر انقلابی در کردستان و دیگر شهرهای ایران (تبریز، تهران و…)، با جوله (گشت سیاسی) در شهر و روستا و در کل با ارتباط ارگانیکی که با توده‌ی کار و زحمت داشت به نیروی کارآمدی در جریان انقلاب سال ۱۳۵۷ تبدیل شد. آنها نه در مقام میراث‌داران گذشتگان، نه همچون مدعیان و مصادره کنندگان اعتبار و تلاش‌های پیشینیان؛ بلکه فرزندان تاریخ ساز دوران خودشان بودند.
تشکیل شورای شهر سنندج و شوراها و بنکه‌های محلات در دیگر شهرها و روستاهای کردستان، اعتصاب عمومی مردم شهر سنندج علیه حضور پاسداران در باشگاه افسران و مزاحمت‌هایشان، کوچ تاریخی مردم شهر مریوان در سال ۱۳۵۸، راهپیمایی اعتراضی مردم سقز و سنندج به سمت مریوان، جنبش مقاومت مسلحانه‌ی توده‌ای و در یک کلام جنبش انقلابی مردم کردستان رویدادهای ابتدا به ساکن و خلق الساعه‌ای نبودند. تشکیلاتی که بعدها کومله نام گرفت از ۹ سال قبل به صورت مخفی و نیمه علنی خود را برای رهبری مبارزات در شرایط انقلابی آماده می‌کرد. سازماندهی کوچ یکصد خانواده‌ی دهقان در دارسیران مریوان در سال ۱۳۵۳ در اعتراض به مالکین، تلاش دخالت‌گرانه و رهبری اعتصابات کارگران شهرداری، راهسازی و…، ارتباط با جنبش‌های سیاسی در کردستان عراق و…، پرورش دادن صدها کادر در میان کارگران، دهقانان و روشنفکران ارگانیک در کردستان و دیگر شهرهای ایران، دفاع از حقوق زنان، داشتن احساس مسئولیت در مقابل بحرانها و پاسخ دادن  به احتیاجات اردوی کار و زحمت و… همه و همه چنان اعتبار و توانایی به این تشکیلات بخشیده بود که در دوره‌ی انقلابی به سرعت توانست قد علم کند و در مقابل رژیم تازه به قدرت رسیده و ناسیونالیسم و اسلام سیاسی سربرآورد. بستر و پتانسیل ایجاد اتحادیه‌ی دهقانان ۱۳۵۸ (مبارزات دهقانان دارسیران مریوان از سال ۱۳۵۰ آغاز شد)، اتحادیه‌ی زنان، صندوق بیکاران، اتحادیه‌ی کارگران، جمعیت دانش‌آموزی، جمعیت معلمان، جمعیت‌ها و کانون‌های انقلابی و دیگر ارگان‌ها حاکمیت توده‌ای از سالها قبل تقویت شده بود. در حقیقت کومله توانش را از کار در میان توده‌ها و باور و اعتمادی که به توده‌های کارگر و زحمتکش داشت کسب می‌کرد. کاک فواد در این رابطه تاکید می‌کند: «ما معتقدیم که هر گونه مبارزه با فرصت طلبان، مبارزه با دولت و هر چیز دیگر باید ابتدا بر پایه‌ی توده‌ای بنیان شود. یعنی اگر ما پایگاه توده‌ای و مردمی داشته باشیم و چنان شد که توده‌ها از اهداف و آرمان‌هایمان دفاع کنند آن وقت می‌توانیم قرص و محکم مبارزه کنیم. می‌توانی اعلامیه صادر کنی، محکوم کنی… ولی مادام چنین وضعیتی بوجود نیاید به این می‌ماند که عده‌ای روشنفکر از راه دور (از اروپا) اعلامیه بدهند.» [۱]
«اعلام مواضع ما در جزوه‌ای در سال ۱۳۵۰ بدون نام و تحت عنوان “چرا پراکنده‌ایم؟ چگونه متحد شویم؟” منتشر شد. از نظر رهنمود همان زمان این را اعلام کردیم که برای کار در میان توده‌ها بهترین راه شرکت در کار تولیدی و خلاصه رفتن به سمت زحمتکشان است. همین شد که بعدها مدتی این مسئله برایمان مطرح بود که عین همان را دوباره منتشر کنیم ولی حقیقتش این است که ما انتقادهایی به آن داریم. البته بعضی تضادهای درونی کومله نیز باعث شد که این کار عقب بیافتد. غیر از آن نقایص درونی مسئله‌ی دیگری که هست کلا اهمیت دادن به این مسئله که از قبل پایگاه توده‌ای داشته باشیم. تا به حال چندین بار و از قبل از زمانی که اعلام موجودیت کردیم به فکر افتادیم که این مواضع را اعلام کنیم. چند اشکال داشت. یکی این که می‌خواستیم خیلی مفصل این کار را انجام دهیم. این هم به تحقیق بیشتری احتیاج داشت. مخصوصا تجدید نظر و انتقاد از مواضعی که در گذشته وجود داشت. مقداری از مطلب تهیه شد. ولی کسانی که مسئول کار بودند به نوعی از زیر کار فرار کردند. نه اینکه عمدا فرار کنند، نه. آنها دنبال کاری عملی می‌رفتند که واقعا دیگر نمی‌توانستند آن کار را انجام دهند. از این نظر ما مقداری متضرر شده‌ایم. منتهی به نظرم تا آنجایی که رفقای ما در میان توده‌ها کار کرده‌اند، واقعا ضرر نکرده‌اند. به عقیده‌ی من کار در میان توده‌ها در مجموع نفع داشته است.» [۲]
«حقیقتش این است که در چند سال گذشته سازمان ما دچار بعضی ناهماهنگی های درونی شد. اصل کارها به همین برمی‌گردد. در واقع در طول مبارزات درونی سازمان دوره‌ای رکود پیش آمد. اینهم عبارت است از ضرباتی که سازمان خورد هم از طرف دشمن و هم در درون. باعث شد انحطاطی در کار پیش بیاید. یکی اینکه کار در میان روشنفکران به حداقل رسیده بود. شعار اینکه باید به صورت حرفه‌ای به میان توده‌ها برویم مطرح شد ولی مدتها این کار صورت نمی‌گرفت. روز به روز این حرف تکرار می‌شد و انجام نمی‌گرفت. مخصوصا این انحراف در سطح رهبری وجود داشت. شعار رفتن به میان توده‌ها سر داده می‌شد، افراد ساده انجام می‌دادند ولی خودشان انجام نمی‌دادند. و همین باعث بروز انحطاط در درون سازمان شده بود. از لحاظ فعالیت تبلیغاتی، سیاسی و مبارزه‌ی درونی دچار انحطاط شده بودیم. بعضی از افراد رهبری برای مدتی اصلا فعالیت عملی و سیاسی را کنار گذاشته بودند و برای مردم سخن می‌گفتند. این انحطاط بعد از مدتی بالاخره به یک مبارزه‌ی درونی منجر شد و باید این مشی تغییر می‌کرد. با اینکە قبل از آن و مخصوصا در دوره‌ی حکومت شاه مطرح شده بود که باید بە صورت حرفه‌ای و تمام وقت (به کردی لێبڕاوانە) بە میان زحمتکشان برویم و اصلا تغییر موقعیت طبقاتی بدهیم. به لحاظ عملی بالاخره کاک محمد حسین کریمی دل به دریا زد (لێبڕا) و این کار را انجام داد و عده‌ی دیگری هم به همین شکل. ما به این نتیجه رسیدیم، البته من آن زمان در زندان بودم (کاک فواد از سال ۱۳۵۳ تا سال ۱۳۵۷ به مدت سه سال در زندان قصر و یک سال آخر را در زندان سنندج رژیم پهلوی بسر برد). رفقا به این نتیجه می‌رسند که قبل از حل کردن مسئله‌ی نشریه و فلان، اساسا تجدیدپذیر باشند. و این به کمک کار در میان زحمتکشان ممکن می‌شد. من هم بعد از آنکه از زندان آزاد شدم عیناً به این نتیجه رسیدم. با توجه به انحرافاتی که وجود داشت اگر ما از قبل با کار در میان توده‌ها و با مبارزه در میان توده‌ها خودمان را اصلاح نکنیم، هیچ کار دیگری فایده ندارد. و خود این مسئله تبدیل به برنامه‌ای برای ما شد که اساسا در سطوح مختلف ارزش و اهمیت زیادی به این کار عملی داده می‌شد. علت اصلی اینکه هر کدام از این کارها عقب افتاد، مسئله‌ی ارگان، مسئله‌ی اعلام مواضع و… اساسا به همین موضوع برمی‌گردد. ما تصمیم داریم این موضوع‌ها را به صورت مستقل مطرح کنیم، یعنی بررسی کنیم که انحراف‌ها کدام‌اند؟ البته مختصراً در یادنامه‌ی رفقا این مسائل را مطرح کردیم. جوهر اصلی مسئله به همینجا برمی‌گردد.
منتهی فقط این نبود. رخدادهای ایران و کردستان آنقدر وسیع و بزرگ بود آنقدر کار و امکانات زیاد بود حداقل در مورد سازمان ما، یکی از نقایص بزرگ و کمبودها، کمبود کادر بود. مخصوصا کادرهایی که زبان توده‌ها را بلد باشند و بتوانند به سازماندهی توده‌ای بپردازند. ما با چنین مشکل بزرگی روبرو شدیم. ریشه اصلی به انحرافات درونی برمی‌گردد که به نظر من روی هم رفته تغییرات خوبی ایجاد شده است. نمونه‌ی مشخص‌اش رفقایی که دچار انحطاط شده بودند به برکت رفتن به میان توده‌ها کاملا احیا شده‌اند و به یک عنصر انقلابی تبدیل شده‌اند. وقتی بعد از انحطاط دوره‌ی رشد و اعتلا شروع شد کار روی غلطک می‌افتد و خودبخود بقیه کارها راست و ریس می‌شود. برای پاسخ دادن به این سوال که وقتی متوجه نقایص و کمبودها شدید چرا برای رفع و اصلاح‌اش عمل نکردید؟ مقدار زیادی ناشی از این است. مثلا برای نمونه در مورد شخص خودم می‌گویم. زمانی که از زندان آزاد شدم عقیده‌ی شخصی و برنامه‌ام این بود (البته هنوز انفجارهای انقلاب ایران رخ نداده بود) زمانی که بیرون آمدم نهایتا بعد از چند روزی به میان زحمتکشان می‌روم. همان کاری کاک محمد حسین و دیگر رفقا انجام دادند. منتهی در مقابل این وضعیت دیدم که وضعیت تازه‌ای به میان آمده است امکانات تازه‌ای بوجود آمده است. مخصوصا در زندان این مسئله برایم مطرح شده بود که باید به میان زحمتکشان بروم. می‌خواهم این کار را انجام بدهم، ولی ضرورت تشکیلاتی چیز دیگری را تحمیل می‌کند. این است که کم تا بیش برای اکثریت رفقا چنین مطرح شد که باید برای مبارزه با انحرافاتی که قبل از این وجود داشته است تک تک رفقا باید به میان توده‌ها بروند و به این فعالیت عملی مشغول شویم. این جنبه‌ای مثبت است که از جنبه‌ی منفی ناشی شده است. در واقع نقص‌هایی که ما امروز داریم شلاق دوره‌ی گذشته است، شلاق دوره‌ی انحطاط است.» [۳]
از آن زمان تاکنون بورژوازی کرد و جنبش سیاسی‌اش (ناسیونالیسم) هر بار تلاش می‌کند که از نام و اعتبار کومله به سود اهداف استثمارگرایانه و ارتجاعی خویش استفاده کند. اما کومله و توده‌های کارگر و زحمتکش کردستان با اتکا به تاریخ پر افتخار جنبش انقلابی کردستان و سوسیالیسم علمی هر بار این تلاش‌ها را به شکست می‌کشانند. امروز نیز بار دیگر بورژوازی کُرد تلاش می‌کند تا از طریق مخالفت با مبارزه در سطح سراسری و مخالف با حزب کمونیست ایران، مخالفت خود را با کمونیسم و کمونیسم خواهی و اهداف سوسیالیستی کومله پیش برد. انشعاب و مصادره طلبی جریان انشعابی بخش انکارناپذیری از دشمنی کمپ بورژوازی و با کمپ کارگری در کردستان است. متاسفانه نادمین از سوسیالیسم و آرمان باختگان، ابتدایی‌ترین اصول و‌ پرنسیب‌های اخلاقی را هم از کف داده‌اند، زمانی که تاریخ، باورها و عملکرد رفقای جان‌باخته را تحریف می‌کنند. فریبکارانی که مخفیانه و‌ خزنده به کمپ بورژوازی کرد پیوسته‌اند زالووار از اعتبار رهبران سرشناس جنبش کمونیستی ایران تغذیه می‌کنند و زبان به کام سرمایه می‌چرخانند. در ادامه سخنان چند تن از چهره‌های سرشناس جنبش کمونیستی ایران و از رهبران و بنیانگذاران کومله و حزب کمونیست ایران را بازگو می‌کنیم که تمام قد و با افتخار از ضرورت تشکیل حزب کمونیست ایران دفاع کرده‌اند و تا واپسین نفس‌های زندگی‌شان در راه آرمان کمونیستی جانبازی کردە‌اند. «تا سیه روی شود هر که در او غش باشد»:
رفیق فواد مصطفی سلطانی در جمله‌ی مشهورش می‌گوید: «روزی که خورشید تابناک حزب کمونیست ایران طلوع می‌کند، روز رستاخیز سرخ زحمتکشان را نوید می‌دهد و آن روز، روز آب شدن برفهای ستم است. رفقا! خورشید را بجنبانیم!» کاک فواد در تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در پاسخ به سوال رفقای مهاباد در مورد ضرورت تشکیل حزب کمونیست چنین می‌گوید: «حقیقتش این است که این مسئله به طور کلی در بین ما حل نشده است. یعنی دو نظر در بین ما وجود دارد. عقیده‌ی شخصی من این است که اساسا باید حزب کمونیست ایران بوجود بیاید، منتهی حق مسلم مردم کردستان هم هست که حزب کمونیست کردستان را داشته باشند و این را تحولات و شرایط تاریخی تعیین می‌کند که حزب مستقل کمونیست کردستان را ایجاد کرد یا ایجاد نکرد. بستگی به تحولات مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر در ایران دارد. اگر مبارزه‌ی مجموعه‌ی ایران اساسا به سمت وحدت برود الزامی است که حزب کمونیست ایران بوجود بیاید و این وظیفه‌ی ماست که به این سمت حرکت کنیم، نه فقط در شعار بلکه به لحاظ عملی و مستقیما در صفوف طبقه‌ی کارگر ایران و به نفع این طبقه باید چنین کاری کرد (حزب کمونیست ایران را تشکیل داد). این یکی از موضوعاتی است که در بین ما وجود دارد و باید به نوعی حل شود. این نظر من بود. نظر دیگری هم وجود دارد که فقط معتقد به حزب کمونیست ایران است.» [۴] چهار سال بعد از جانباختن کاک فواد یعنی در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۲ حزب کمونیست ایران در یک کنگره‌ی موسس تشکیل شد. اعلام موجودیت حزب کمونیست ایران حاصل تلاش انقلابیون کمونیستی است که نه تنها در صفوف کومله و اتحاد مبارزان کمونیست که مارکسیسم انقلابی را در مواضع رسمی خویش نمایندگی می ‌کردند، بلکه در درون سازمان ‌های پیکار، رزمندگان، وحدت انقلابی، رزم انقلابی و چریکهای فدایی خلق برای بیرون کشیدن مارکسیسم از زیر بار تحریفات خرده ‌بورژوایی و انواع سوسیالیسم‌های غیر کارگری پیگیرانه مبارزه کردند.
رفیق صدیق کمانگر از فعالین با سابقه‌ی کومله و رهبران حزب کمونیست ایران دو روز قبل از جانباختن یعنی در ۱۱ شهریورماه سال ۱۳۶۸ در مراسم بزرگداشت آغاز هفتمین سال تأسیس حزب کمونیست ایران که در یکی از مقرات مرکزی کومه له برگزار شده بود به سخنرانی می پردازد. متن سخنان ایشان در نشریه “پیام”، نشریه صدای انقلاب ایران(رادیو کومه له)، شماره ۵۱ به تاریخ نیمه اول شهریور ۱۳۶۸ به چاپ رسیده است:
«کارگران ایران اکنون دیگر ۶ سال است که صاحب حزب کمونیستی شده اند. تشکیل حزب کمونیست ایران که ۶ سال قبل در چنین روزی اعلام گردید مژده ای بود برای کارگر ایرانی، مژدۀ اینکه دیگر از این پس، آن ستاد انقلابی ای که می تواند و باید انقلاب اجتماعی سوسیالیستی طبقه کارگر را سازمان دهد و متحقق کند بوجود آمده است. به همین دلیل است که ما می گوییم بوجود آمدن و تشکیل حزب کمونیست ایران برای طبقه کارگر ایران یک دستاورد بود.
با تشکیل این حزب که خود محصول و نتیجه انکشاف و عمیق شدن مبارزه طبقاتی کارگران و قدرت نمایی این طبقه اجتماعی در جریان انقلاب ۵۷ و ظهور مارکسیسم رادیکال و انقلابی در ایران بود دیگر طبقه کارگر ایران صاحب حزبی شد که در طول ۶ سال که از تأسیسش می گذرد در روشن کردن افق سوسیالیسم کارگری و بوجود آوردن صف مستقل کارگران سوسیالیست در درون جنبش کارگری ایران نقش مؤثری داشته است.
در کردستان نیز امروز دیگر کومه له بمثابه سازمان کردستان این حزب، نه تنها به محل امید و اعتماد زنان و مردان کارگر تبدیل شده است و در درون دلهایشان جا باز کرده است بلکه امروز دیگر در هر گوشه ای از کردستان – در کارخانه و کارگاه و شرکت و کوره خانه و مزرعه و هرجایی که مبارزه ای کارگری براه بیافتد– بی شک این مبارزۀ کارگری با نام کومه له گره خورده و کارگران کمونیست و مبارز حزب کمونیست و سازمان کردستانش را متعلق به خودشان می دانند، آنرا حزب خودشان می دانند، دوستش دارند و مانند مردمک چشمشان از آن مواظبت می کنند.
لازم است از همینجا خطاب به کارگران کمونیست و آن رفقای کارگری که رسماً عضو حزب کمونیست ایران نیستند بگوییم:
رفقا!
این حزب، حزب شماست. این حزب تنها حزب کمونیستی است که در ایران و جهان پرچم کارگر را بلند کرده با نام کارگر تشکیل گردیده و برای بنیان گذاشتن حکومت کارگری مبارزه می کند. مبارزه این حزب تاکنون از مبارزه شما جدا نبوده بعد از اینهم باید همینطور باشد. صفوف این حزب باید پر از شما باشد. این حزب، حزب شماست، بیایید و این حزب را در اختیار بگیرید و فتحش کنید. تنها با فتح این حزب و با تقویت صفوف این حزب و با در اختیار گرفتن این حزب برای پیشبرد مبارزه امروز و فردایتان می توانید با مصیبت و فلاکت سرمایه داری مبارزه کنید. تنها با حزبی اینچنین می توانید نظام ظالمانه سرمایه داری را ریشه کن کنید و پایه های حکومت سرخ کارگری را بر روی ویرانه های آن بنا نهید.
رفقا!
این حزب، حزب شماست فتحش کنید.
زنده باد آزادی، برابری، حکومت کارگری»
رفیق جانباخته دکتر جعفر شفیعی که خود از کادرهای قدیمی کومله و از رهبران اصلی حزب کمونیست ایران بود در پنجمین سالگرد تاسیس حزب چنین می‌گوید:
«حزبی کە دستاوردهای طبقە کارگر را بە قیمت اتحاد با لیبرالها و چپ نماها بفروشد اساسا نمیتواند حتی ادعا کند چپ هم هست. حزبی کە از زاویە طبقاتی بە مسائل نگاە نکند نمیتواند کمونیست باشد چون یک حزب کمونیست باور عمیقی بە جایگاە طبقە کارگر و مسائل طبقاتی دارد. حزب کمونیست ایران با باور عمیق بە مارکسیسم انقلابی و تکیە بە هزاران کارگر آگاە وکمونیست و در تقابل با رویزیونیسم حاکم بر چپ ایران تشکیل شد….
بزرگداشت سالگرد تشکیل حزب کمونیست صرفاً بزرگداشت تشکیل یک حزب کمونیست نیست. بلکه به نظر من بزرگداشت تلاش و مبارزه جدی برای تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی کارگری و قدم برداشتن جدی برای فراهم آوردن ملزومات انقلاب سوسیالیستی است…
حرف آخر من این است که حزبی نظیر حزب کمونیست ایران که چنین مبارزۀ تاریخی سرنوشت سازی را در دستور خود دارد دستاورد طبقۀ کارگر است. این دستاورد را باید حفظ کرد. هر کارگر پیشرو و انقلابی باید از آن دفاع کند؛ هر انسان آزادیخواه که خواهان رهائی است باید جداً از آن دفاع کند. این دستاورد را باید با دل و جان حفظ کرد!
زنده باد کمونیسم! زنده باد حزب کمونیست ایران!  زنده باد طبقۀ کارگر!»
پی‌نوشت:
[۱]: برگرفته از سخنان کاک فواد مصطفی سلطانی در تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در مهاباد (فایل صوتی دوم، دقیقه ۹)
[۲]: برگرفته از سخنان کاک فواد مصطفی سلطانی در تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در مهاباد (فایل صوتی دوم، دقایق ۳۲، ۳۳، ۳۴، ۳۵)
[۳]: برگرفته از سخنان کاک فواد مصطفی سلطانی در تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در مهاباد (فایل صوتی دوم، دقایق ۵۳، ۵۴، ۵۵، ۵۶، ۵۷، ۵۸، ۵۹)
[۴]: برگرفته از سخنان کاک فواد مصطفی سلطانی در تابستان ۱۳۵۸ (۱۹۷۹) در مهاباد (فایل صوتی دوم، دقایق ۱:۰۵ و ۱:۱۴ و ۱:۱۷)
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate