از سازماندهی تشکل‌های مبارزاتی توده‌ها، تا استقرار ارگان‌های حاکمیت شورایی -۷

#جزوه‌ی_بهار:
۷. ساختار و مکانیزم تشکل‌های توده‌ای:
ساختار و مکانیزم تصمیم‌گیری و انتخاب نمایندگان در سازمان توده‌ای به گونه‌ای است که ارگان اعمال مستقیم اراده‌ی توده‌ها به شمار می‌آید و با ساختن یک بوروکراسی قدرت بر فراز توده‌ها و از بین بردن دمکراسی شورایی، توده‌ها را منفعل، بی‌قدرت و مطیع نمی‌کند. سیستم نمایندگی در کمیته‌های توده‌ای ساختاری هرمی و از بالا به پایین ندارند و برعکس بسیاری از NGO ها و انجمن های مختلف «کاست»ی از روشنفکران در راس ساختار هرمی قرار نمیگیرند. در کمیته‌های توده‌ای نمایندگان به اعتبار جایگاهشان دارای امتیازات مشخصی نیستند که بقیه از آن محروم باشند. مذاکرات لازمی که به نمایندگان سپرده می‌شود مخفیانه نخواهند بود و نمایندگان کل واقعیت‌ها را در مجامع عمومی با توده‌ها مطرح می‌کنند و هیچ موضوع مبهم و غیرشفافی در میان نخواهد بود. اما یک کمیته‌ی توده‌ای در عین حال با خودمختاری آنارشیستی بیگانه است. کل اعضای کمیته‌های توده‌ای از تصمیمات مجمع عمومی تبعیت می‌کنند و نمایندگان تا زمانی که در یکی از مجامع عمومی برکنار نشده باشند، مسئولیت‌ها را به عهده خواهند داشت. تنها زمانی که فرد محوری حاکم نباشد، زمانی که هر کَس به میل و رغبت خویش عمل نکند و همه‌ی اعضا در جهتی حرکت کنند که برنامه، اساسنامه و استراتژی تعیین کرده است، می‌توان از یک جمع سازمان‌یافته سخن گفت. مضافاً یک تشکل توده‌ای نه تنها تصمیماتش، بلکه منابع مالی‌اش نیز مستقل است. صندوق همبستگی کارگران و منابعی که در جهت منافع عمومی به تصرف ارگانهای حاکمیت توده‌ای درآمده است، پشتوانه‌ی مالی تشکل‌های توده‌ای است.
مهم‌ترین رکن اَشکال گوناگون تشکل‌های توده‌ای دخالت حداکثری بدنه‌ی کارگران و زحمتکشان و تبعیت از مجمع عمومی بعنوان بالاترین ارگان تصمیم‌گیری است. هر زمان در یک تشکل بخشی از بدنه‌ی ذینفع به بهانه‌ی افکار، عقاید، گرایش یا عدم گرایش به حزب و سازمان و مذهب، سطح آگاهی، ملیت و جنسیت و… حذف و تصفیه گردند و عده‌ای بدون کنترل اکثریت اعضاء و تبعیت از مجمع عمومی، همچون هیئت‌مدیره در راس هرم تشکل قرار بگیرند، دیگر نمی‌توان آن را یک تشکل توده‌ای دانست. هر چند اتوریته ی کارگری در تشکل های توده ای حکمفرماست، اما روابط بروکراتیک و سلسله مراتب بورژوایی در یک تشکل توده ای جایگاهی ندارد. در کمیته های توده ای کیش شخصیت جایگاهی ندارد و رهبری جمعی جای رهبری فردی را می گیرد. کار رسانه ای-تبلیغاتی در یک سازمان توده ای برعکس تشکل های فعالین جنبه ی غالب فعالیت نیست. اولویت سازمان های توده ای کار ترویجی، کادر پروری و تکثیر و گسترش تشکیلات است. این اولویت بندی باعث می شود هم سنگ رشد سطح تشکل یابی، جنبه ی تبلیغی فعالیت به وسیله ی توده های آگاه و سازمان یافته، بهتر و گسترده تر از تبلیغات تشکل های فعالین باشد.
همانطور که بیان شد، یک تشکل توده‌ای بر مجامع عمومی منظم استوار است. انتخاب نمایندگان در کمیته‌های توده‌ای به معنای منفعل شدن بدنه نیست. اعضای تشکل توده‌ای در مجامع عمومی هفتگی یا ماهانه حضوری فعال و دخالتگرانه دارند تا هم بر عملکرد نمایندگان نظارت داشته باشند و اگر لازم شد اقدام به خلع نمایندگان قبلی و انتخاب نمایندگان جدید کنند؛ و هم به‌عنوان وزن اصلی تشکل با تمام وجود از نمایندگان و تصمیماتی که می‌گیرند پشتیبانی کنند. نمایندگان به جای بدنه تصمیم نمی‌گیرند، آنها تنها مجری چیزی هستند که در مجمع عمومی به تصویب می‌رسد. به این ترتیب، مجمع عمومی به عنوان ارگان مناسبی جهت دخالت دادن مستقیم توده‌ها در پیشبرد امور مربوط به کار، زندگی، مبارزه و تحقق مطالبات توده‌ای عمل می‌کند. در این مکانیزم، توده‌ها به شکل شورایی و بی واسطه در سرنوشت خودشان اعمال اراده می‌کنند. با انتخاب مجمع نمایندگان واقعی، جلسات هفتگی نمایندگان و برگزاری منظم مجمع عمومی، تقسیم کار، تفویض مسئولیت‌ها، پاسخگویی نمایندگان به بدنه و… تشکل توده‌ای سامان و استحکام می‌یابد. مجامع عمومی منظم نه تنها امکان عزل و انتخاب مجدد نمایندگان و پاسخگو بودن نمایندگان انتخابی در مقابل توده‌ها را ممکن می کند، بلکه با تامین حضور دائمی توده‌ها پیشبرد موثر و قاطعانه ی مبارزات را به‌دنبال دارد و مهمترین پشتوانه‌ی نمایندگان خواهد بود. نهایتا در تشکل‌های توده‌ای خرد جمعی حاکم است و با تبعیت اقلیت از اکثریت اتوریته ی حرکت جمعی حفظ می‌شود. همچنین با به رسمیت شناخته شدن آزادی بیان، حق انتقاد، حق گرایش و… حقوق اقلیت در نظر گرفته می‌شود.
اما تکرار کردن شعار مجمع عمومی به خودی خود دردی را دوا نمی‌کند و قادر نیست بسترها و ضرورت‌های برگزاری مجامع عمومی را بوجود بیاورد. در حقیقت آنچه که اهمیت دارد تبلیغ مصادره طلبانه ی مجمع عمومی به عنوان یک ایده‌ی مثلا تازه کشف شده یا به اصطلاح رهایی بخش نیست، بلکه تمام مسئله بر سر چرایی و چگونگی سازماندهی مجامع توده‌ای است که شرایط برگزاری مجمع عمومی را فراهم می‌کند. یعنی جواب به این سوال که توده‌ها چگونه و چرا دور هم جمع می‌شوند؟ برای پایان دادن به سستی و بی اعتنایی در صفوف توده‌ها باید به کدام ضرورت ها پاسخ داد؟ و این پاسخ ها کدام‌ها هستند؟ سر آخر این جمعیتی که دور هم گرد می‌آیند عضو کدام طبقه‌ی اجتماعی هستند و اهداف و افق های کدام طبقه را پیگیری و نمایندگی می‌کنند؟ والا مجمع عمومی به عنوان راهکاری تاریخی و دمکراتیک برای انتخاب نمایندگان و اتخاذ تصمیم‌گیری ها، به لحاظ سیاسی و طبقاتی مکانیزمی خنثی به‌شمار می‌آید. هر زمان کارگران بنا به ضرورت دور هم جمع شوند یا انتخاب نمایندگان و اتخاذ تصمیم‌گیری‌های مهم در اولویت قرار بگیرد، ذهن هر کارگر پیشرویی بلافاصله به سراغ این روش شناخته شده‌ -مجمع عمومی- خواهد رفت. بنابراین تکرار شعارگونه و تبلیغ ایده‌ی مجمع عمومی نمی‌تواند بسترها و ضرورتهای برگزاری مجمع عمومی و تحلیل مشخص از شرایط مشخص مبارزه‌ی طبقاتی را توضیح بدهد. ایده‌ی خام مجمع عمومی ردی از ماهیت فکری یا طبقاتی بر خود ندارد. مثلا سهامداران و شرکای یک شرکت تجاری، فرماندهان مسلح سپاهی سرکوبگر، بخشی از توده‌ها با اهداف نژادپرستانه، پیروان مذهبی یک فرقه‌ی ارتجاعی یا ائتلافی از اعضاء و رهبران بورژوازی هم می‌توانند تجمع کنند و برای تصمیم گیری یا انتخاب نمایندگان طبقاتی خودشان مجمع برگزار کنند و حتی شورا تشکیل دهند. با این حساب تبلیغ مجمع عمومی کجای مبارزه‌ی طبقاتی قرار می‌گیرد؟ مجمع عمومی زمانی برای طبقه‌ی کارگر و آرمان‌هایش اهمیت دارد که همچون قدمی هم در شروع و هم در ادامه کاری مبارزات طبقاتی در خدمت ایجاد تشکل‌های کارگری-توده‌ای قرار بگیرد و محتوای آن مترقی باشد. مجمع عمومی مد نظر ما، متکی بر مجامع کارگری-توده‌ای است که علاوه بر کارگران، زحمتکشان غیر پرولتری، زنان و مردان ستمدیده ی جامعه‌ی سرمایه‌داری و در یک کلام طبقه‌ی کارگر و متحدینش را گرد هم جمع کند و به متشکل شدن آنها یاری برساند. باید دید این مجامع را در چه مکان مشخصی، در بین کدام لایه‌های کارگران و زحمتکشان، برای پاسخ دادن به کدام نیازها و ضرورت‌های مبارزاتی، متناسب با چه شیوه‌ای از تشکل‌یابی کارگری-توده‌ای و تحت کدام بسترسازی ها می توان سازمان داد.
به این ترتیب می‌توان گفت که «جنبش مجمع عمومی» عبارتی کاملا پوچ و بی معنا است؛ مجمع عمومی یک مکانیزم است و به همان اندازه که می‌تواند در جنبش کارگری به کار برده شود، ممکن است از سوی بورژوازی یا هر نیروی دیگری مورد استفاده قرار گیرد. مجمع عمومی تشکل نیست (البته می تواند با انتخاب مجمع نمایندگان شکلی از تشکل را بوجود بیاورد) بلکه یک مکانیزم شناخته شده است که تبلیغ صرف آن معجزه‌ای نمی‌کند. بدون ایجاد تجمع توده‌ای و تکرار مداوم مجامع توده‌ای با اهداف و بهانه‌های مختلف، ایده‌ی مجمع عمومی تنها در ذهن یا روی کاغذ می‌ماند و تشکیل‌ سازمان های توده‌ای نیز ناممکن خواهد بود.
ادامه دارد
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate