خیزش مهسا و ضرورت ایجاد تشکل مستقل زنان

«ایجاد تشکل زنان، چگونه؟ و از کجا باید آغاز کرد؟»

اکنون با گذشت نزدیک به یک ماه از خیزش سراسری و توده‌ای مهسا وقت آن فرارسیده است که تشکل مستقل و حق تجمع و اعتراض خیابانی را همچون یکی از دستاوردهای مبارزات اخیر تثبیت کرد. این نوشته مشخصا بر «آگاهی»، «تشکل‌یابی»، «مطالبه‌گری» و «اعتراضات خیابانی و مستمر زنان» تاکید دارد. آگاهی بخشی، کادرپروری و فعالیت تبلیغی و ترویجی در میان زنان از اقدامات روتین و روزانه‌ی نیروهای مترقی است. اما پاسخ دادن به سوالات زیر معیار خوبی برای مشخص کردن میزان آگاهی جنسیتی و هوشیاری طبقاتی در میان زنان است:
۱- زنان ستمدیده به طور عام و زنان اردوی کار به طور اخص چه اشتراک منافعی با یکدیگر دارند؟
۲- و چه تضاد منافعی با ارتجاع، مردسالاری، سرمایه‌داری و جریانات و ایدئولوژی گ‌های لیبرالیستی دارند؟
پاسخ هر فرد (چه زن، چه مرد) به این سوالها، سطح آگاهی سیاسی و طبقاتی او را نشان می‌دهد.

زنان درد مشترک و مطالبات مشترکی دارند و اشتراک منافع آن‌ها در رهایی از این دردها و ستم‌ها و تحقق مطالباتشان است. ستم بر زنان از همان کودکی با نهادینه کردن تسلیم در برابر تبعیض و مردسالاری در جامعه و در ذهن کودکان دختر، با تحمیل حجاب اجباری و با تحمیل ازدواج در کودکی یا ازدواج ناخواسته آغاز می‌شود. بخش زیادی از زنان در تمام طول عمرشان اسیر خانه و کار خانگی هستند. کار خانگی یا بیگاری به چشم کسی نمی‌آید و زنان در عین بیکاری به گوشه‌های خانه رانده می‌شوند تا از حضور و ایفای نقش در جامعه دور نگه داشته شوند. بی خود نیست که یکی از شعارهای اصلی زنان «بیکاری، بیگاری، حجاب زن اجباری» است. زنان از محدودیت در حضور و مشارکت در فعالیتهای ورزشی، هنری، تفریحی، سرگرمی و… رنج می‌برند و از ابتدایی‌ترین حقوق انسانی محروم‌اند. آنها همزمان در اجتماع و خانواده در معرض اجحاف و نابرابری قوانین عمومی قرار دارند. یکی دیگر از مظاهر آشکار بی عدالتی در هر جامعه، نفی آزادی فردی و اجتماعی افراد آن جامعه است که در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی بیشتر بر دوش زنان سنگینی می‌کند. تفکیک جنسیتی، نگاه جنسی و جنسیتی به زنان، تحقیر، سنگسار و خشونت علیه زنان فرودستی اجتماعی زنان را نهادینه می‌کند. وابستگی اقتصادی زنان به مردان خانواده، کنترل مردان بر زندگی زنان به کمک شرع، سنت‌ها و قوانین ضدزن باعث تقویت مردسالاری و تحکیم نابرابری بین زنان و مردان گردیده است.

ستم بر زنان را نمی‌توان فقط به مسئله‌ی حجاب تقلیل داد. سرکوب و پایمال نمودن حق و حقوق زنان و به فقر و تنگدستی کشاندن آنها و اعمال ستم جنسیتی-طبقاتی بر آنها که ریشه در مناسبات نابرابر نظام سرمایه داری دارد، قطعا تحت قوانین رفرمیستی و فرمایشی رفع نمی‌شود. زنان کارگر علاوه بر تبعیض و آپارتاید جنسیتی از ستم مضاعفی هم رنج میبرند. زنانی که زیر سقف کارگاهها با حداقل دستمزد و استثمار وحشیانه روبرواند، زنانی که برای سیر کردن خود و فرزندانشان ناگزیر به تن فروشی می‌شوند، زنانی که در بیغوله‌های حاشیه‌ی شهرها زندگی می‌کنند و روزانه شاهد محرومیت فرزندانشان در تحصیل و درمان و… هستند تنها با رفع حجاب اجباری رها نمی‌گردند. سرکوب شدید زنان به سرمایه داری در ایران این اجازه را داده که بدون هیچگونه محدودیتی از نیروی کار ذخیره، ارزان و منعطف زنان بهره‌برداری کند و انباشت سرمایه نماید. زنان کارگر از حقوق برابر در بازار کار از جمله سهم برابر زنان در اشتغال، مزد برابر، انتخاب شغل، بیمه، مرخصی، رهایی از قید خانه‌داری، بچه‌داری، آشپزی، پرستاری و… محروم‌اند. زنان کارگر ضمن اینکه به کارهای حاشیه‌ایی، موقت و مقاطعه‌کاری رانده شده‌اند، در کارگاههایی کار می‌کنند که مشمول قانون کار نمی‌باشند، قراردادهای موقت را به آن‌ها تحمیل می‌کنند، از بیمه بیکاری محروم‌اند و با رایج شدن شرکت‌های پیمانکاری و ادامه خصوصی‌سازی‌ها همواره در معرض اخراج قرار دارند. به این ترتیب زنان برای کسب استقلال اقتصادی تحت مناسبات سرمایه‌داری هزینه‌ی گزافی می‌پردازند.

خواسته‌ی نهایی زنان واضح است و آن را در شعارهایشان فریاد می‌زنند: «نه روسری، نه توسری، آزادی و برابری». زنان و‌ مردان انقلابی با شعار آزادی به میدان آمده‌اند و به کمتر از برابری کامل زن و‌ مرد رضایت نمی‌دهند. تاکنون خیزش مهسا توانسته است دو بازوی ارتجاعی را ناچار به عقب نشینی کند و تاثیرات شگرفی بر زنان ایران و خاورمیانه داشته است. بازوی نخست ارتجاع مذهبی و زن‌ستیز است و بازوی دوم ناسیونالیسم تفرقه‌افکن می‌باشد. در صورتی که تشکل زنان در کنار دیگر تشکل‌های کارگری-توده‌ای به عنوان یکی از دستاوردهای خیزش مهسا بوجود بیاید و تثبیت شود، می‌توان بازوی سوم یعنی مناسبات سرمایه‌داری را نیز عقب زد. با اعتراضات مستمر خیابانی، تمرکز و تجمع توده‌ای زنان حول منافع و مطالبات مشخص و مشترک، تصمیم گیری در مورد اشکال مختلف مبارزه در جهت رسیدن به خواسته‌هایشان و برگزاری مجمع عمومی و انتخاب نمایندگان می‌توان تشکل‌های توده‌ای زنان را تحمیل کرد. در سالهای اخیر بازنشستگان با سازمان‌دادن تجمع‌های مستمر و منظم یکشنبه‌های اعتراضی و فرموله کردن اصلی‌ترین و جامع‌ترین مطالباتشان توانستند از پراکندگی رهایی یابند و در سطح سراسری متشکل شوند. این الگوی سازماندهی می‌تواند در مورد دیگر بخش‌های پراکنده و مطالبه‌گر جامعه از جمله زنان بکار گرفته شود. در واقع این تشکلها چه محلی و چه تشکل سراسری مرکز ثقلی خواهند بود که مبارزات را با طرح خواستها و مطالبات اساسی جنبش سمت و سو دهند. باید افزود، تشکل زنانی که ما کمونیست‌ها در نظر داریم هم از نظر شکل و هم از نظر محتوا با تشکل زنانی که ممکن است مذهبی‌ها، لیبرال‌ها و… در نظر داشته باشند، کاملا متفاوت است. شکل و ساختار تشکل زنان از نظر ما شورایی و غیرسلسله‌مراتبی است. از نظر محتوا نیز متکی بر تحلیل طبقاتی و ضد سرمایه‌دارانه است.

به موضوع مطالبات زنان برگردیم. زنان به عنوان نیمی از جمعیت جامعه مطالبات جنسیتی، طبقاتی و دمکراتیک دارند. پایان دادن به قوانین و سنت‌های ضد زن، پایان بخشیدن به نابرابری‌های جنسیتی در قانون (ارث، حضانت، ازدواج، طلاق)، در اقتصاد (اشتغال، دستمزد)، در اجتماع (حجاب و…) و مطالبه‌ی حقوق و امتیازات برابر برای زنان در همه‌ی این عرصه ها از جمله مطالبات زنان است. کسب آزادی‌های فردی (حق انتخاب پوشش، مسافرت، ازدواج یا تجرد، انتخاب شغل، انتخاب رشته‌ی تحصیلی و ورزشی)، آزادی‌های دمکراتیک (حق ایجاد تشکل، برگزاری اعتراض، تجمع، اعتصاب، تحصن ) و دیگر آزادی‌های اجتماعی نیز از خواسته‌های بر حق زنان هستند. در پایان تعدادی از مطالبات اصلی و جامع که می‌تواند در خدمت مطالبه‌گری و متشکل شدن زنان قرار بگیرد را لیست می‌کنیم:..

۱- لغو حجاب اجباری

۲- برابری‌های قانونی، حقوقی، اقتصادی و اجتماعی

۳- ایجاد فرصت‌های برابر رشد و شکوفایی فردی برای زنان زحمتکش و ستمدیده

۴- آزادی‌های فردی و اجتماعی

۵- حقوق دمکراتیک ایجاد تشکل، اعتراض، تجمع، تحصن و اعتصاب

۶- پایان دادن به جداسازی و محدویتهای جنسیتی در جامعه

۷- معیشت، منزلت، آموزش و سلامت برای همه‌ی زنان

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate