«همزمان با فراخوان معلمان به تحصن و تجمع در روزهای ۹، ۱۰ و ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۰»
هر ساله فعالین کارگری و اجتماعی در نقاط مختلف ایران گلگشت هایی را به مناسبتهای مختلف (۱ مه روز جهانی کارگر، ۸ مارس روز جهانی زن، ۲۵ نوامبر روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان) سازمان میدهند. این گلگشت ها گاه خارج از شهر و گاه به صورت آکسیون اعتراضی در داخل شهرها برگزار میشود. برگزاری چنین گلگشت هایی به یک سنت جا افتاده در میان فعالین کارگری و اجتماعی تبدیل شده است. زنده نگهداشتن چنین سنتی به خودی خود ضرری ندارد، اما لازم است بعد از گذشت سالهای متمادی، بیشتر با یک نگاه انتقادی به این فعالیتها بنگریم.
مهمترین ضعف این گلگشت ها این است که از دخالت دادن مستقیم تودههای کارگر و زحمتکش ناتوان مانده است. علت این امر شکافی است که در بین سطح آگاهی و آمادگی فعالین با تودهها وجود دارد. این شکاف از یکسو خود را در حداکثری بودن اهداف، مطالبات و شعارهایی نشان میدهد که فعالین به افق این گلگشت ها تبدیل میکنند، و در سوی دیگر اهداف و مطالباتی وجود دارد که تودههای کارگر و زحمتکش همین امروز برای کار، زندگی و معیشت بهتر به تحقق آن نیاز دارند. ایراد دیگر ناپیگیر بودن جمعها و فعالیتهایی است که حول برگزاری گلگشت و آکسیون شکل میگیرد. تنظیم کنندگان بیانیهی این مناسبتها، با نوشتن کیفرخواستهای رادیکال به استقبال روزهای تاریخی میروند، اما از اندیشیدن به مکانیزمهایی که پیگیری و ادامه کاری مبارزه و سازماندهی را تضمین کند، عملا غافل میمانند. مشکل دیگر، تشکل گریزی و آکسیون محور بودن این فعالیتها است. فعالین، تلاشهایشان را از یک مناسبت به مناسبتی دیگر حواله میدهند و با شور و شوق های مقطعی بر نقاط ضعف و کمبودها سرپوش میگذارند. نتیجه ی کار این گلگشت ها، معمولا با سرکوب و بازداشت خشن فعالین در خیابانها یا احضار و بازخواست شان در روزهای آتی به پایان میرسد.
در این متن میخواهیم بگوییم آیا نمیتوان همین سنت ارزندهای گلگشت های خانوادگی را در پرتو مبارزات جاری کارگران و زحمتکشان و بر محور ایجاد تشکل ارتقا داد؟ به عنوان یک نمونه ی عینی، همین فعالین کارگری و اجتماعی قادر هستند در گروههای واتسابی و تلگرامی، اقدام به سازمان دادن خود و فرزندانشان بکنند، و با برگزاری گلگشت های خانوادگی هم پتانسیلهای واقعی و عملی موجود را سنجش کنند هم اعتماد به نفس جمعی را بالا ببرند. فعالین با تمرکز بر مطالبه محوری عینی بهتر میتوانند تودهها را در کارزار مبارزاتی دخالت دهند، و با دخالت دادن تودهها در پروسهی تشکلیابی و مبارزه ی طبقاتی، امر تبلیغ، ترویج، آموزش و کادر پروری مؤثرتر به پیش میرود. در چنین گلگشت هایی با تاکید بر مکانیزم مجمع عمومی در جهت انتخاب نمایندگان و اتخاذ تصمیم گیریها، تقسیم وظایف، پاسخگو بودن نمایندگان، ایجاد صندوق همبستگی طبقاتی و… گامی بلند در جهت تقویت سنتهای پیشرو کارگری و تشکل محور برمیداریم.
بر کسی پوشیده نیست که محقق شدن مطالبات بخشهای مختلف جامعه و خصوصا مزدبگیران و زحمتکشان بدون یک همبستگی طبقاتی گسترده دشوار و دور از دست است. همهی شواهد نیز حاکی از آن است که حاکمیت قصد پاسخ دادن به مطالبات برحق معلمان را ندارد و معلمان نیز با اتکا به سازماندهی سراسری و عزم راسخ شان مبارزات را ادامه میدهند. از طرفی، معلمان پرچم مبارزه علیه فقر و فلاکت عمومی، علیه خصوصی سازیها، علیه آموزش پولی، علیه دستمزدهای زیر خط فقر، یعنی پرچم مبارزه ی کارگران و زحمتکشان علیه سرمایهداری را به دست گرفته اند. این فاکتورها و تداوم جنبش اعتراضی معلمان، زمین مبارزه را برای خانواده های کارگری شخم میزند.
در روزهای ۲ و ۲۵ دیماه ۱۴۰۰ جلوههای امید بخشی از پیوستن دانشآموزان و والدین و اعلام همبستگی آنها با اعتراضات معلمان را دیدیم. اما این مهم هنوز با افق سازماندهی والدین و دانشآموزان فاصله دارد. این رسالت فعالین و بخش پیشرو جنبش کارگری و اجتماعی است تا آستین همت بالا بزنند و تشکلیابی را در راس فعالیتهایشان قرار دهند. نیازی به گفتن نیست، طبقهی کارگر و متحدینش تنها با سازمان دادن بخشها و لایههای مختلف ستمدیدگان و استثمار شدگان در تشکلهای کارگری-تودهای است که میتوانند به حمایت از یکدیگر برخيزند. و روشن است که برای فائق آمدن بر خصلت خودبخودی بودن خیزش تهیدستان شهری باید قبل از وقوع بحران دست بکار شد. با برگزاری گلگشت های خانوادگی، فرموله کردن اهداف و برنامهها، تشکیل کمیتههای والدین و دانش آموزان بر محوریت مدرسه، محله و شهرها این مهم همین امروز ممکن و ضروری است. به طور قطع، خانوادهها در این راه ازحمایتهای عملی و تجارب تشکلهای مستقل معلمان بیبهره نمیمانند.
بهمن ۱۴۰۰
نیما مهاجر