تفرقه افکنان، وسط جدال و اعتصاب مجمع نمایندگان کارگران هفت تپه نرخ تعیین می کنند!

اعتراضات کارگران هفت تپه بار دیگر به اوج رسیده است. اما انگار اینبار در میان برخی از هم طبقه ای هایشان به جای حمایت، مخالفت نصیب شان شده است. جریان چیست? کارگران هفت تپه در این دور از مبارزه و با اتکا به تجارب گذشته، تمام بار مسئولیت اعتصاب را به دوش چند نفر نمی اندازند و بدنه عقب ننشسته است. کارگران به جای سلسله مراتب بروکراتیک، به نیروی جمعی و تصمیم گیری شورایی اتکا کرده اند. ایشان در دور قبل مبارزاتشان دیدند که استبداد حاکم چطور نمایندگانشان را زیر فشار می گذارد و از آنها اعتراف اجباری می گیرد. آنها هم همانطور که کارگران پیمانی شرکت نفت نوشته اند، از معرفی کردن «عناصر سازمانده» سرباز زده اند. «عنصر نماینده» ی ثابت هم وجود ندارد و به صورت روزانه در مجمع عمومی انتخاب می شود. وزن و تأثیر نفرات برای نیروی سرکوب تشخیص داده نمی شود و به جای اینکه چند نفر وزن زیادی داشته باشند، وزن اصلی بر نیروی جمعی شکل گرفته است.
همه می دانیم که متاسفانه دو سندیکای شرکت واحد و هفت تپه که در یک دوره به صورت علنی و توده ای ایجاد شدند، زیر ضرب سرکوب قرار گرفته اند و پایگاه توده ای خود را از دست داده اند. با تاسف، آنچه که حداقل در حال حاضر از این دو سندیکا مشاهده می شود چیزی جز تاریخ پر افتخاری، جز کانالهای تلگرامی و چند نفر از نمایندگان انتخابی و سابق سندیکا نیست. این سندیکاها به دلیل سرکوب، پایگاه توده ای خود را از دست داده اند و در این سالها قادر به سازمان دادن اعتصاب و مبارزه ی کارگران نبوده اند. سالهاست که نتوانسته اند نمایندگان خود را به صورت علنی و از طریق مکانیزم مجمع عمومی انتخاب کنند. مجال آن را نداشته اند که اقدام چندانی برای آموزش دادن کارگران −که وظیفه ی اصلی سندیکا در هنگام رکود مبارزه است− صورت بدهند. قضیه بر سر مخالفت با سندیکا نیست. اما نمی توان اسمی از سندیکا را به عنوان سندیکا به خورد کارگران داد. برای بازسازی این سندیکاها و ایجاد سندیکاهای واقعی دیگر، باید کارگران بیشتری را به میدان مبارزه کشاند و اعتصابات و مبارزات کارگری همزمان و هماهنگ را در واحد های تولیدی سراسر کشور سازمان داد. همانطور که کارگران هفت تپه با هر مکانیزمی که خود انتخاب کرده اند به صورت پیاپی اعتصاب می کنند و به خیابان می آیند. راه کمک به ایجاد سندیکا یا هر تشکل پایدار و توده ای و علنی دیگری، دفاع از مبارزات کارگران هفت تپه و دامن زدن به مبارزات کارگری در کل کشور است. با تفرقه افکنی و در هم شکستن صفوف متحد هفت تپه، نه می توان سندیکا تشکیل داد و نه می توان از تشکل پایدار دفاع کرد.
واقعیت مبارزات طبقاتی در ایران این است که، از یک طرف سرمایه داری و استبداد حاکم با تمام توانش در برابر تحمیل تشکل های علنی و توده ای طبقه ی کارگر می ایستند و اجازه ی ایجاد تشکل های پایدار را نمی دهند. از طرف دیگر روند خصوصی سازی ها و یورش به دستمزد و موقعیت طبقه ی کارگر، نفس کارگران صنایع مختلف را بریده است. بورژوازی حاکم با اتکا به توازن قوایی که دارد و البته در پاسخ به بحرانهایی که گریبانش را گرفته است، تعرض به معیشت کارگران را در دستور کار قرار داده است. این تعرض فقط مربوط به شرکت نیشکر هفت تپه نیست. اما اهمیت هفت تپه در آن است که در صف اول مبارزه با خصوصی سازی ها و تعدی سرمایه داری به طبقه ی کارگر حضور دارند. متاسفانه عملا هیچ سندیکای توده ای در کشور وجود ندارد. اما کارگران می دانند که بنا به ضرورت باید در برابر این تعرض بایستند. و سالهاست کارگران هفت به عنوان رزمنده ترین بخش طبقه ی کارگر ایران در رأس مقاومت و مبارزه در برابر یورش بورژوازی قد علم کرده اند. کارگران هفت تپه در میدان مبارزه و به هر دلیل، این مقاومت را از طریق مکانیزم مجمع نمایندگان به پیش می برند. آنها در اوج مبارزه با دخالت دادن حداکثری کارگران در تصمیم گیری ها و در میدان ماندن کل کارگران اعتصابی، امکان فشار آوردن بر نمایندگان را کاهش داده اند. کارگران به وسیله ی برگزاری هر روزه ی مجمع عمومی، امکان کنترل و دخالت خود بر مذاکرات نمایندگان با مسئولین را زنده نگه داشته اند. آنها سرنوشت مبارزه و مسئولیتها را به دوش چند نفر نگذاشته اند که حاصل پیکارشان خیلی زود با فشار نیروی سرکوب از رفته و رفقایشان سر از زندان و پرونده سازی دربیاورند. آنها می بینند که در سطح سراسری توازن قوا به نفع شان نیست و نمی توانند به تنهایی تشکیل سندیکا را در این گوشه ی کشور به صورت علنی تحمیل کنند و آن را برای مدت زمان زیادی حفظ کنند. با در نظر گرفتن این وضعیت، کارگران مبارزاتشان را از طریق مکانیزم برگزاری هر روزه ی مجمع عمومی و انتخاب مجمع نمایندگان پیگیری می کنند. و بدین شکل از نمایندگانشان و مبارزاتشان در برابر نیروی سرکوب دفاع می کنند.
گرایش رفرمیستی با کمپینی که این روزها علیه کارگران هفت تپه به راه انداخته است، با ناپایدار خواندن تشکل مجمع نمایندگان، با بی اهمیت دانستن شورای پنج هزار نفری ای که کارگران تشکیل داده اند و با تقلیل اهمیت اعتصابات و اعتراضات پر شوری که محصول همین شکل از تشکل یابی است؛ از کارگران می خواهد که تشکل مبارزاتی و مبارزات موجودشان را کنار بگذارند و در انتظار تشکلی باشند که آنها وعده می دهند. این گرایش تلاش دارد که تصور خود از تشکل پایدار _یعنی سندیکا− را به یگانه درک از تشکل یابی پایدار تبدیل کند. تشکل پایدار برای گرایش رفرمیستی، تنها با دفتر و دستک و عضوگیری سندیکای تداعی می شود. اما باید تشکل مجمع نمایندگان کارگران هفت تپه که سالهاست اعتراضات و اعتصابات را سازماندهی و رهبری می کند، از تشکل وعده داده شده چه کم دارد. مجامع عمومی به ظرفی برای دخالت دادن مستقیم کارگران در تصمیم گیری ها تبدیل شده است و به جای آنکه بدنه ی کارگران را در مقایسه با نمایندگانشان منفعل و چشم انتظار نگه دارد، مسئولیت پذیری و شور مبارزاتی را تقویت کرده است. انتخاب نمایندگان در مجمع عمومی نه تنها امکان تک روی را از آنها می گیرد، بلکه نمایندگان  را هم در مقابل کارفرما و دولت تنها و بی پشتوانه باقی نخواهد گذاشت. نمایندگان در مجامع عمومی روزانه به کارگران گزارش می دهند، آنها را از روند مذاکرات با خبر می کنند و خود را در قبال مجمع عمومی پاسخگو می دانند. کارگران آگاه در این مجامع به آگاهگری و افشای حیله های کارفرما و دولت می پردازند. مجامع عمومی و مجمع نمایندگان برآمده از آن، تمام فعالیتهای یک سندیکای توده ای _و چه بسا بیشتر از آن را_ انجام می دهند. توده ای کارگران را در میدان مبارزه سازمان و دخالت داده اند، دهها کادر و سخنگوی کارگری معرفی کرده اند و چندین دور مبارزه و اعتصاب را با دستیابی به مطالبات رهبری کرده اند. مجمع عمومی به الگوی کارگران نفت هم تبدیل شده است و در روند مبارزات کارگران پیمانی و پروژه ای کارساز بوده است. به طور قطع این شکل از تشکل یابی پایدار نه تنها در مقابل سندیکا قرار نمی گیرد، بلکه بهترین متحد برای سندیکاهایی خواهد بود که به دلیل سرکوب کارایی خودشان را از دست داده اند. مشکل اصلی آن جا ایجاد می شود که سندیکا را در مقابل موثرترین و موفق ترین تشکل موجود کارگران در کشور قرار می دهند. دهها واحد بحران زده در کشور وجود دارد که کارگرانش مطالبات بر زمین مانده ی زیادی دارند، اما مبلغان سندیکا سراغ این شرکت ها نمی روند و کمکی به تشکل یابی و سندیکا در این نقاط نمی رسانند. حتی کسی از آنها روی بازسازی سندیکای شرکت واحد تمرکز نمی کند. این گرایش، سندیکای خیالی را بهانه ای برای ایجاد تشتت و تفرقه در صفوف رزمنده ترین بخش طبقه ی کارگر ایران قرار داده است.
باید از این افراد چند سوال پرسید? اکنون درست وسط این مبارزات پرشور، درست زمانی که کارگران هفت در صف مقدم مبارزه قرار دارند، پیش کشیدن بحث تشکل پایدار و تخطئه ی مجمع نمایندگان به نام سندیکا چه غرضی دارد? کدام سندیکا یا تشکل پایدار دیگری چه در هفت تپه و چه در خارج از آن وجود دارد و توانسته در کنار کارگران هفت تپه پیکار کند، یا اینکه حمایت عملی ای انجام دهد? زیر فشار گذاشتن و حمله به شکل مبارزات هفت تپه که به نام نقد صورت می گیرد و آن هم درست در اوج اتحاد طبقاتی و اعتصاب کارگران به نفع کیست? مگر می توان تصور کرد که این کارگران فقط در هنگام اعتصاب و در چهارچوب مجمع عمومی با هم ارتباط دارند و به صورت جمعی و سازمان یافته عمل می کنند? اگر چنین است، پس موارد پی در پی اعتصاب از کجا شکل می گیرد? مگر می شود تصور کرد که کارگران هفت تپه در زمان افول مبارزه نسبت به امر آموزش طبقاتی و کادر پروری سهل انگار بوده اند. اگر چنین است، پس این همه کادر و سخنگو که هر روز معرفی می شوند از کجا آمده اند? مگر سازمان دادن همین مبارزات مکرر و مداوم، بهترین فرصت برای رشد آگاهی طبقاتی نیست و بیشترین کمک را به کادرسازی نمی رساند? اگر در هفت تپه بنا به توازن قوای سراسری هنوز تشکل پایدار علنی و توده ای از نوع سندیکا وجود ندارد، اما مطمئنا اشکال دیگری از نوع تشکل یابی موثر و کارآمد، حال به صورت نیمه پایدار و نیمه علنی وجود دارد که این اعتصابات را سازمان می دهند. آیا در دوره ای که کارفرما و دولتش به هر دری می زنند که بین کارگران تفرقه درست کنند و سرکوب را ممکن کنند، ما باید به حمایت عملی از مبارزات کارگران برخیزیم یا اینکه بحث سندیکا که در هیچ کجای کشور وجود ندارد را در مقابل هفت تپه ای ها علم کنیم? آیا بهتر نیست به جای این همه انرژی گذاشتن بر خرده گرفتن از کارگران هفت تپه، انرژی خودمان را صرف کمک به متشکل شدن کارگران پراکنده ی دیگر بخش ها متمرکز کنیم? آیا بهتر نیست تلاش کنیم ایده هایمان را در جاهایی که می توانیم پیاده کنیم?
جار و جنجال راه انداختن علیه مجمع نمایندگان هفت تپه هیچ سودی برای کارگران ندارد. دوستان به اصطلاح منتقد! وسط دعوای کارگران با سرمایه داران، جای خوبی برای نرخ تعیین کردن نیست. ای کاش در دهها واحد صنعتی دیگری که در کشور با بحران روبرو شده اند با مبارزات این چنینی روبرو بودیم. ای کاش کارگران دیگر کارخانه جات بحران زده با هر مکانیزمی که برایشان امکان پذیر است اعتصاباتی نظیر آنچه که در هفت تپه اتفاق می افتد را سازمان داده بودند. آنگاه می شد با توازن قوایی که وجود داشت، صحبت ایجاد تشکل های پایدار را چه به صورت سندیکا و چه به صورت مجمع نمایندگان و… در سطح سراسری مطرح کرد.
زمانی که ما نمی توانیم برای بهبود توازن قوا کاری انجام دهیم، آیا خرده گرفتن از کارگران هفت بجای حمایت کردنشان، خالی کردن زیر پای هم طبقه ای هایمان نیست? این سیاست، سیاست تفرقه اندازی است نه انتقاد دلسوزانه و منصفانه. برای تحمیل تشکل های علنی و توده ای باید دیگر بخش های طبقه ی کارگر هم به طور همزمان به میدان بیایند، حال از طریق کمیته ی مخفی کارخانه باشد یا مجمع نمایندگان برآمده از مجمع عمومی و یا هر نوع تشکل دیگری. تا آن زمان، به هر شکلی که برایمان ممکن است از کارگران هفت تپه، از مجمع نمایندگانشان، از مجامع عمومی روزانه، از رویکرد شورایی و مبارزاتشان حمایت کنیم. تحمیل تشکل پایدار به حکومت سرمایه داری در ایران، در گرو بهبود توازن قوا و تقویت مبارزات واقعا موجود طبقه ی کارگر است، نه خرده گرفتن یا نصیحت کردن کارگران نیشکر هفت تپه. با وجود نیات خوبی که داشته باشیم، نهایتا نتیجه ی کار مهم است. با چنین قضاوت ها و نفی کردن هایی خواسته یا ناخواسته موجب ایجاد تفرقه و ضربه زدن به اتحاد کارگران − که موضوعی بسیار مهم و حیاتی است− خواهیم شد. چیزی که به طور قطع، هیچ نفعی به تقویت مبارزات هفت تپه و هیچ نفعی به طبقه ی کارگر ایران نمی رساند.
مهر ١۴٠٠
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate