گلوبالیسم ۱

گلوبالیسم ۱

گلوبالیسم یعنی جهان گرایی؛ اما گلوبالیست ها در دو گروه متفاوت و بلکه متضاد، قرار گرفته اند. گلوبالیست جامعه گرا یا سوسیالیست، نه فقط با گلوبالیست کاپیتالیست همراه نیست که علیه آن است.  گلوبالیسم، می تواند یک بینش، یک سیاست، یک مدل رفتاری، و یا یک عملکرد اقتصادی باشد؛ گلوبالیست، هم می تواند یک فرد نویسنده، یک دانشمند، یک ژورنالیست، یک سیاستمدار، یک بازیگر ورزشی یا هنری، یک مهاجر، یک متفکر کاپیتالیست، و یا یک سرمایه دار باشد. گلوبالیسم به پدیده اخیر جهانی شدن می پردازد؛ منهای درک و زاویه ما با آن، یک روند است. اما باید پرسید، کدام جهانی شدن؟ گلوبالیسم اجتماعی، یا گلوبالیسم کاپیتالیستی؟ بطور واقعی دو نوع جهانگرایی با دو رویه و شیوه، و با دو هدف متضاد در جریان است.  

یک گلوبالیست بی طرف می تواند معتقد باشد “اکنون بشر در مرحله ای است که به جای برجسته سازی جدال های منطقه ای و اختلافات قومی، به اشتراکات جهانی-انسانی، برابری بشری، و مباحثات حقوق بشری می اندیشند.” یک گلوبالیست جامعه گرا، یا سوسیالیست، از این موضع گیری معقول و کارساز فراتر می رود. گلوبالیست جامعه گرا، کسی است که به همسرنوشتی بشر در همه ابعاد زندگی واقف (نه معتقد) است؛ او همانقدر به فکر جامعه محل تولد خود است، که بفکر سایر جوامع بشری زیرا پیوستگی و لایتجزا بودن آنها را می فهمد. او همانقدر به فکر مردم همزبان-همکیش-هم وطن خود است، که بفکر بشریت است؛ زیرا همسرنوشتی و تفکیک ناپذیری این هم سرنوشتی را می فهمد. او می داند هر نوع تفکیکی مابین بشریت و در جامعه، نه فقط در خدمت سیستم حاکم و حفظ وضع موجود، بلکه تماما مغایر واقعیات است. او در دفاع از انسانیت، خواهان ارزشها و حقوق و معیارها و پرنسیپهای جهانی است؛ زیرا انسان، انسان است. یک گلوبالیست جامعه گرا یا اجتماعی، دارای استانداردهای جهانشمول یا یونیورسال است؛ و تضاد آنها را با معیارهای دینی و سنتی و بومی و محلی و ملی را بدون هیچ تعصبی بیان می کند!

گلوبالیسم کاپیتالیستی برهبری سرمایه داری امریکایی، پس از جنگ دوم جهانی شروع شد و با انواع و اقسام طرحهای اقتصادی و نظامی و سیاسی پیش رفت. از “طرح مارشال” و “اصل چهار ترومن”، تا “ناتو” و “اتحادیه اروپا”، از “تجارت جهانی و بانک جهانی”، تا “صندوق بین المللی پول” و “ارز جهانی” و غیره، نظام جهانی سرمایه داری یک نظم جهانی معین را شکل داد و تثبیت کرد. اما بر خلاف مخالفین گلوبالیسم، این تمام ماجرا نبود. پا به پای گلوبالیسم کاپیتالیستی، گلوبالیسم اجتماعی هم رشد کرد: مراودات جهانی، از مهاجرت دائمی تا کارگران مهاجر، از سفرها و مسافرتها، از دسترسی به کالا های خارجی تا استفاده از محصولات صنعتی، از تکنولوژیهای گوناگون تا ارتباطات همه گیر، از بهداشت جهانی تا آموزش علوم و زبانها و دانشجویان خارجی، از فاصله بشریت از سنتها و تعصبات مذهبی و قومی محلی، تا کسب نظرگاه ها و فلسفه های گوناگون و غیره، بشریت وارد عصری نوینی شد که تکامل تاریخ اجتماعی آن را میسر کرده بود.  

صدور سرمایه و وام بانک جهانی و سپس مهاجرت کارخانه (شرکت های چندملیتی) به محل زندگی کارگران ارزان، با پرداخت باج به طبقه حاکمه محلی؛ هم هزینه تولید را کاهش داد، هم تجارت را رونق بخشید، هم کارگران فقیر را شاغل کرد، و هم جهانی شدن سرمایه داری را تثبیت کرد، و هم ادعای دموکراسی را بر بام سیاست جهان نهاد. این جهانی سازی نوع سرمایه داری است که برای بازتعریف روبنای دموکراسیش، “تصمیم گرفت” لیبرالیسم را کنار گذاشته و به نئولیبرالیسم (با مشمولیت نئوکانسرواتیسم) روی آورد، و با به اجرا گذاشتن نسبیت فرهنگی، حقوق بشر، یعنی جهانشمولی حقوق بشر، را زیر سئوال برده و بتدریج به حاشیه براند. اجلاس سالانه کمپانیهای بزرگ اقتصادی در «داوس» نمی توانست بدور از سیاست، فقط اقتصاد را رهبری کند؛ خودشان هم این را نه تنها پنهان نکردند که اعلام کردند اقتصاد آزاد منجر به آزادی در سیاست هم می شود. اقتصاد موفق مدلی برای اداره سیاسی موفق تلقی شد، و الگوی امریکایی برای مدیریت سیاسی جهانی تنها کاندید تلقی شد.   

گلوبالیسم کاپیتالیستی و جهانی سازی نوع «داوس»؛ عبارت است از تمکین به مدیریت جهانی توسط سرمایه دارترین سرمایه داران، و دنباله روی سیاستها و ارزشها از این مدل. آن شرکتهایی که با نام بی مسمای “چند ملیتی” مشهور شدند؛ نه تنها ملی و یا ضد ملی نبودند؛ بلکه تماما در خدمت سود و سرمایه و بهره برداری مالی و سیاسی یک درصدیهای جهان بودند. عرضه و فروش این پدیده توسط خودشان بعنوان “چند ملیتی”، و شایعه ناسیونالیستها در معرفی آن بعنوان “ضد ملی و ضد منافع ملی و غارتگر” و غیره، همگی تبلیغات طبقه حاکمه بود تا طبقه کارگر را از استثمار شدن و تدارک برای قیام علیه این شکل تازه از استثمارشدگی بازدارند.  

اما تجارت جهانی همزمان پیوندها و همبستگیهایی را در سطح جهان رقم زد که جنبش کارگری و کمونیستها از قبل بر نوع مردمی، اجتماعی، و غیر سودجویانه آن تاکید کرده بودند. انقلاب در ارتباطات و اطلاعات و تکنولوژی و نهایتا انقلاب انفورماتیک نوع دیگر و مدل دیگری از جهانی شدن و جهان گرایی را نوید داده و موجب شدند. اگرچه این مدل هم تحت کنترل و هدایت دنیای تحت قیمومیت سرمایه داری است؛ اما از شرکت مردم در آن، استفاده مردم از آن، و تاثیرات آنها بر “جهانی شدن اجتماعی” نتوانستند بتمامی جلوگیری نمایند. بعنوان نمونه می توان از جهانگردی و مهمتر از آن مهاجرت نام برد؛ در طی آخرین دهه های قرن بیستم، نه فقط ده ها میلیون نفر با تصمیم خود مهاجرت کردند و از مهاجرتشان راضی هستند، بلکه صدها میلیون مورد پرواز هوایی و دریایی و زمینی بمنظور سیر و سفر و جهانگردی صورت گرفته است. این نوع از جهانی شدن، که من علاقه مندم آن را “جهانگرایی اجتماعی” بنامم، سبب شده است که دهکده جهانی که منظور از آن ارتباطات وسیع و همه گیر بود، جنبه انسانی بخود گرفته و باعث کینه و نفرت و زوزه مرتجعین دینی و قومی بگردد. مهاجرتها باعث تداخل «نژادی و فرهنگی» شده، و موجب کم رنگی دین و مذهب، نژاد و قومیت، و تمایل و علاقه به فرهنگ جهانی و ارزشهای جهانشمول گردیده است. دیگر نه خداباوران بی اخلاق می توانند دین خود را بهترین بشمارند؛ و نه قوم و میهن پرستان و مدعیان بهترین زبان و فرهنگ، جرات نشر و تبلیغ این خرافات را داشته باشند.   

مرتجعین دینی و ملی هر دو در برابر این جهان گرایی وحشت زده شده اند؛ و با یکسان معرفی کردن آن دو نوع متفاوت از جهانی شدن، تلاش کردند مردم را به فرهنگ سنتی و مرزهای ملی محدود نمایند. در این جبهه ضد غربی و سپس ضد گلوبالی، اوباشانی مانند جلال آل-احمد و شریعتی و خمینی و خامنه ای و کل جنبش اسلام سیاسی؛ در کنار ملی گرایان الجزایری و هندی و عرب و ترک و ناسیونالیسم ایرانی و ناسیونالیسم قوم گرا قرار گرفتند. مذهبیون از “تهاجم فرهنگی” و ملی چیها از “توطئه جهانی برای محو ملت ها” ناله سر دادند. ناسیونالیستهای قومی هم به بهانه ستم ملی (که باید رفع و حل شود)؛ بازگشت به هویت و سنت قومی و فرهنگی خود را هدف قرار داده و ناخواسته همسنگر اسلامیست ها و ناسیونالیسم مرکز-گرا شده و علیه سوسیالیسم و جهان گرایی اجتماعی به میدان آمده و آن را با گلوبالیسم کاپیتالیستی یکسان معرفی می کنند. بعنوان نمونه، یک سلطنت طلب بنام «امیر طاهری» جهانی سازی را “یک بیماری” نامیده، با اعلام پاییز جهانی سازی، و در آرزوی پایان این بیماری، در کنار خامنه ای و بوکوحرام نشسته است. واهمه پیروان خرافات مذهبی و سنتی و میهن و وطن پرستی، از رشد جهان گرایی اجتماعی؛ باعث تلاش بی وقفه برای توقف آن شده است. این تلاشها گاها تا درجه سرکوب مسلحانه (مانند جمهوری اسلامی و ماشین سرکوبگرش)، علیه این جهانگرایی اجتماعی در جریان است. و یا یکی کردن آن با گلوبالیسم کاپیتالیستی توسط همه انواع ناسیونالیستها با مهر “غارت ثروتهای ملی”، موج بزرگی علیه جهان گرایی راه انداخته اند. غش کردن ناسیونالیسم ایرانی بطرف یک فاشیست لمپن بنام ترامپ، ناشی از مدل ایشان در “اول امریکا” و تاکید سوخته بر ملی گرایی امریکای است. چه ملی گرایی امریکایی، چه ملی گرایی روسیه و انگلیس و هند و غیره، هیچکدام علیه مضرات گلوبالیسم کاپیتالیستی نیستند؛ این فراز/موج جدید ملی گرایی در کشورهای گوناگون نشان از نارضایتی طبقه حاکمه این کشورها از سهم بری سیاسی و بلکه اقتصادی در سطح جهان است، می خواهم بگویم کمترین ربطی به منافع مردم این کشورها نداشته و ندارد. تاکید مرتجعین سیاسی در کشورهای مختلف بر هویت: هویت مذهبی، هویت فرهنگی، هویت قومی، و هویت ملی، هویت تاریخی و غیره، چیزی جز بازی درآوردن برای برهم زدن بازی نیست؛ اگر این مرتجعین اعتراضی مدرن و مترقی داشتند، فرصت داشتند و دارند که آن را به جامعه اعلام کنند.

نتیجه گیری: میل به جهان گرایی، در بطن سرمایه داری قرار داشت و با رشد سرمایه داری، جهانی سازی بعنوان روندی طبیعی در تاریخ جهان پیش رفت. سرمایه داری در آغاز با استعمار/کلونیالیسم، سپس با امپریالیسم جهانی شد؛ در دهه های اخیر هم بطور مشخص گلوبالیسم نماینده کاپیتالیسم بوده است. اما گلوبالیسم کاپیتالیستی، نماینده تمام و کمال جهان گرایی نیست؛ جهان گرایی اجتماعی، با رشد و گسترش جهانی سرمایه داری و بطور مشخص با جهانی شدن طبقه کارگر، با جهانی شدن تجارت، با جهانی شدن روابط و ارتباطات بشری، با حقوق بین الملل، با حقوق بشر، با ارزشهای جهانشمول و غیره وجوه مثبتی هم داشته است. امروز در قرن بیست و یکم، جهان گرایی اجتماعی را، آلترناتیو سوسیالیستی نمایندگی می کند؛ کمونیستها حامی این نوع از جهانی شدن هستند و از موضع رادیکال و پیشرو علیه گلوبالیسم کاپیتالیستی هستند. مرتجعینی مانند چپهای ناسیونالیست، معتقدند که با فروپاشی شوروی، آلترناتیو سوسیالیستی شکست خورده، پس نوبت بازگشت به ملی گرایی علیه گلوبالیسم کاپیتالیستی است. آنها ادعا می کنند که قطب بندی دوران جنگ سرد (بلوک چپ علیه بلوک راست) از بین رفته و دیگر موضوعیت ندارد؛ بنابراین اکنون نه فقط در اروپا و غرب، بلکه در همه کشورها، گلوبالیست ها و ناسیونالیست ها در مقابل هم قرار دارند.    

ملی گرایان، همچنانکه مذهبیون، گلوبالیسم را متهم به طرح، پروژه، و برنامه ای هدفمند علیه خود معرفی می کنند؛ آنها در این تصور خود صادقند، چرا که جهان گرایی بستر تمام موجهای اقتصادی-سیاسی-فرهنگی و غیره است، که سدهای مرزی ملی گرایی و سنت زدگی تاریخی را می شکند و پیش می رود. منتها ملی گراها در بیان واقعیت صادق نیستند و با مراجعه به نمونه ی انتخابات امریکا ترامپ را “شاخص ملی گراها” و هلاری کلینتون را “شاه مهره جریان گلوبالی” دانسته و سپس گلوبالیستها (یعنی امثال هلاری کلینتون را) جهان وطن معرفی می کنند.       

آن هیولایی که بحق ملی گراها و مذهبیون و کل مرتجعین رنگارنگ از گلوبالیسم ساخته اند، در واقعیت خود اکنون دو بخش دارد: بازار جهانی کار و کالا و پول، و جهانشمولی ارزش ها و حقوق و استانداردها. ترس و تنفر مرتجعین از بخش دوم جهانی شدن است؛ آنها هیچ مشکلی با بازار جهانی و کالایی شدن همه چیز و ازجمله انسان ندارند! 

جهانی شدن زندگی و تاریخ بشر، طبعا ابعاد متفاوت و متناقضی دارد؛ جهانی کردن تولید، توزیع، و مصرف، البته که مضراتش هم برای جامعه بشری و بخصوص طبقه کارگر و کارکن زیاد است. در عین حال از فواید حقوق و معیارهای جهانی، از همبستگی جهانی، از همه گیری یک آلترناتیو نیز بهره مند شده و دیگر مجبور نیست در چهارچوب تنگ سرمایه داری ملی، بماند و بجنگد. با ورود مدرنیته به جوامع سنتی و محدود شده به مرزها (= “جوامع ملی”)، طبقه کارگر خود را بعنوان بخشی از طبقه کارگر جهانی در جنگ با سرمایه داری جهانی پیدا کرده و علیه حاکمیت سیاسی-اقتصادی سرمایه داری ملی متشکل-متحد-و مدعی قدرت دولتی می شود. پیآمد این روند جهانی، همیشه جهانگیری کالایی نمی ماند؛ انسان گرایی هم می تواند جهانی شود، فلسفه این جهانی شدن، سوسیالیسم است.   

سرمایه داری نمی توانست محدود و ملی بماند؛ سود و ثروت و منابع خام و بازار، همگی مرزشکن و بی وطنند. سوسیالیسم، آمد تا پاسخ محکمی به سرمایه داری بدهد، یک پاسخ انسانی به دنیای بازار زده. بنابراین گلوبالیسم با بازار و سود و منافع فردی شروع شد و با گلوبالیسم اجتماعی و انسانی می تواند خاتمه یابد. بشر محکوم سرمایه داری و گلوبالیسم کاپیتالیستی نیست؛ سوسیالیسم آلترناتیوی مطرح و در دسترس است. در حالیکه ناسیونالیستها از کوچک شدن و کم قدرتی “نهاد دولت” می نالند؛ سوسیالیسم دقیقا خواهان هرچه کوچک تر شدن این نهاد سرکوبگر و پایین کشیدن آن از تقدس سنتی و مافوق قانون و مسلح بودگی است. جوامع بشر اگر قرار باشد، تحت تاثیر گلوبالیسم به سمتی در حرکت باشند؛ آنها بسمت درهم تنیدگی، مشترک المنافعی، همه گیری و هم سرنوشتی، جامعه جهانی، و انسان جهانی بپیش می روند. صاحبان قدرت و ثروت در چهاردیواری ملی از این فرایند متضرر می شوند، پس با مراجعه به سنتهای فرهنگی و برجسته کردن تمایزات فرهنگی و با ابداع مقدسات ملی، و یاری گرفتن از مقدسات مذهبی و دینی، تلاش دارند از این روند تاریخی جلوگیری نمایند.   

جهانی شدن یک میل قدیمی در جوامع بشری است که با ظهور سرمایه داری تحقق عینی پیدا کرده و سپس در کنترل و هدایت و خدمت سرمایه داران پیش رفت. گلوبالیسم کاپیتالیستی که هدف آن کسب سود و قدرت و حفظ آنها در انحصار طبقه حاکمه جهانی است، با جهانی شدن تدریجی و علمی-تکنیکی که در خدمت بشر است، یکی نیست. بدین سان جهانی شدن روندی است دو بعدی با فعالین مختلف و اهداف متفاوت تر؛ یکی در دست حاکمان اقتصادی و قدرتی جهان، و دیگری در بعد اجتماعی آن. جهانی شدن اجتماعی آن روندی است که ما در آن و حامی آن هستیم؛ اما جهانی شدن کاپیتالیستی، نه فقط در خدمت یک درصدیهای جهان است، بلکه دارای معایب و مضرات عددیده ای است، که نه فقط قابل حمایت نیست، بلکه قویتا رد می شوند.    

مخالفین گلوبالیسم معلوم نیست چگونه می خواهند پدیده شکوهمند “دهکده جهانی”، یا ارتباطات وسیع همه جانبه جامعه امروز بشری را رد نفی کنند!؟ رشد علم و تکنولوژی امکاناتی به بشر عرضه کرده است که برگشت از آنها ممکن و میسر نیست. نه فقط این، بلکه بزودی پیشرفتهای بزرگ دیگری رونمایی خواهند شد، که کیفیت و ابعاد زندگی انسان را بکلی دگرگون خواهند ساخت. جوامع بشری دیگر نخواهند پذیرفت که محدود و مقید  به مرزهایی باشند که در آن قدرت و ثروت و بلکه آزادی و اراده در اختیار یک اقلیت کوچک از حاکمان، و اکثریت بعنوان محکومان جامعه چاره ای جز پذیرش محدودیت های همه جانبه را نداشته باشند.  

یک تاجر اسلحه و یک دانشمند علم میکروب شناسی هر دو دید جهانی دارند و در بعد جهانی عمل می کنند، اما با دو نتیجه متفاوت. بنابراین در رد و تایید جهانی شدن باید بر آن پدیده معین تمرکز کرد و نشان داد که آن پدیده مشخص توسط چه کسانی و با چه اهدافی و در خدمت منافع چه کسان دیگری پیش می رود؛ لذا رد یا تایید یک کاسه گلوبالیسم، در دنیای عصر سرمایه داری ناممکن است

ناسیونالیسم، خطری که از نو باید شناخت ۸۹

اقبال نظرگاهی ۲۶ دسامبر ۲۰۲۳

مطالبی مرتبط برای مطالعه:

https://iranglobal.info/node/84106

https://www.youtube.com/watch?v=pp9GwgmBRwg

https://iranglobal.info/node/84145

https://www.farsnews.ir/news/13980928000906/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A2%D8%B1%D8%B2%D9%88%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%A7%D9%87%D8%AF%D8%A7%D9%81-%DA%AF%D9%84%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA%E2%80%8C%D9%87%D8%A7

https://ensani.ir/fa/article/9796/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D9%85%D8%B3%D8%A7%D9%84%D9%87-%DA%AF%D9%84%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85

https://virgool.io/@m_63105618/%DA%AF%D9%84%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA-db50msdabhqv

https://www.iran-emrooz.net/index.php/politic/more/87350/

https://polyticks-ir.blogsky.com/1387/01/16/post-84/

https://www.tabnak.ir/fa/tags/244458/1/%DA%AF%D9%84%D9%88%D8%A8%D8%A7%D9%84%DB%8C%D8%B3%D9%85

https://www.youtube.com/playlist?list=PL349VGpP4orpmNejrk3nsUDk7kFauDEVr

https://kayhan.london/1397/06/16/129206/

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate