“میراث ماندگار”، مستندی در تجلیل بهره کشی

روزی برای بدست آوردن کار گذرم به کفش ملی افتاد. خیابانهای این شرکت اگر چشمهایتان را ببندید که در یک منطقه صنعتی هستید به مانند یک پارک تفریحی است که با کمی دست به سر و روی آن کشیدن بی شک زیباتر و چشمگیرتر خواهد شد. در بلوار اصلی این شرکت گذر می کردم همراه من که کارفرمای آینده من بود گفت: هر بار ازاینجا رد میشوم به روح حاجی ایروانی صلوات میفرستم. درختان چنار ۵۰ ساله سر به فلک کشیده و انبوه شاخ و برگ شان مانع از رسیدن نور خورشید به زمین می شد و نسیم ملایم خنکای دل چسبی داشت اما کمی دورتر ( به اندازه چند قدم) از سایه درختان چنار انبوه سالنهای  بود که نسل اندر نسل انسانهای زحمت کشیدند اما از زندگی هیچ ثمری نبردند جز کار و رنج. صلوات به روح حاجی جا داشت چون شرایطی ساخته و پرداخته شده که یک نفر به راحتی میتواند زندگی (مثلا) صد نفر را به گروگان بگیرد تا به هر شرایطی تن دهد. 

روایتی شووینستی از بهره کشی

مدتی است به بهانه شروع قرن پانزدهم شمسی در تلویزیون “ایران اینترنشنال” سلسله برنامه های مستندی تهیه و پخش می شود با عنوان “میراث ماندگار” که به برجسته کردن چهره های میپردازد که طی صد سال گذشته هر کدام به نوعی نقشی در تثبیت نظام سرمایه داری در ایران داشته اند. از فلان “تکنوکرات” تا بهمان “روزنامه نگار” تا چهره های که هر کدام شان در زمان خودشان جز هزار فامیل دوران پهلوی محسوب می شدند شخصیتهای هستند که این مستند به آنان می پردازد. از محمد علی فروغی تا علی اکبر داور بگیرید تا برادران خیامی و حاجی ایروانی و خسروشاهی و تیمسار خسروانی  و در این میان به چهره های مانند باغچه بان و نیما یوشیج ودیگرانی نیز پرداخته میشود که هیچ تناسبی میان این شخصیتها نیست جز اینکه گویا در بطن شرایط  یک سرمایه داری متکی بر دیکتاتوری خشن می توانسته این شخصیتها رشد کنند و سبب “اعتلای ایران و اقتصاد و فرهنگ ایرانی شوند.”  

خط اصلی داستان بر این قرار دارد که این چهره ها، انسانهای( در این نوشته مشخصا منظورمان شخصیتهای مانند برادران خیامی و خسروشاهی و ایروانی و تکنوکراتها در خدمت دولتهای وقت است) خود ساخته بودند که از هیچ شروع کردند و به “همت فردی” و “ایران دوستی ” دست به ایجاد صنعت و گسترش آن در ایران زدند که همه “از آقا و گدا” از آن فیض بردند اما ناگهان سکته ناگهانی جامعه در مقطع سال ۵۷ جز ویرانی همه دستاوردها چیزی به جا نگذاشت. و آن چه از همه تصاویر مربوط به سال ۵۷ به نمایش گذاشته میشود مردمانی بی هویت و تخریب گر که نمی دانند چی میخواهند، چیزهای را پاره می کنند و جای را آتیش میزنند و صدای که از ایشان پخش میشود صدای مبهم و در هم برهمی است و البته فراموش نمی شود که پلاکاردی از خمینی حتما باشد و با صدای محزون خانم “نوشابه امیری” داغی بر دل بیننده می نشانند که “چرا جامعه ایران دست به چنین عمل ابلهانه ای زد” و با توجه به خط روای داستان پاسخ تنها این است: “انقلاب از سر شکم سیری!”

این برنامه اساسا بر این بنیاد نهاده شده است که ثابت کند که انقلاب ۵۷ ، انقلابی از سر شکم سیری بود و جامعه ایران جامعه ای مجنون نشان داده می شود که قدر “نخبه گان فرهنگی و اقتصادی” خودش را ندانسته و نمی داند و گر نه کدام آدم عاقلی یا جامعه ای عاقلی زیر میزی میزند که دور آن آدمهای نشسته اند که هر کدام شان (بنا به روایت این مستندها) برای خودشان غولهای بودند خود ساخته و مسبب “ورود ایران به قرن بیستم و عصر مدرن” بودند. 

روایت تلویزیون ایران اینترنشنال از شخصیتهای وسمبل های سرمایه داری در ایران روایتی شووینستی و زیر خاک دادن بخش مهمی از واقعیت تاریخ معاصر ایران است. مستند فوق در پرداخت  شخصیتهای که به آنها می پردازد آنها را اینگونه معرفی میکند: “برادران خیامی بنیان گذاران ایران خودرو ( ایران ناسیونال)”،”خسروشاهی بنیان گذار شرکت مینو” ، “ایروانی بنیان گذار کفش ملی” و” منوچهر اقبال معمار شرکت ملی نفت” و تا شخصیتهای مانند عبدالرضا انصاری ، فواد روحانی و علینقی عالیخانی و… تکنوکرات؛  مستند یک نوع ندامت و تضرع برای بخشش و تمجید و تشکر از این شخصیتها است و در عین حال تاریخ را در بهترین حالت نصفه و نیمه به خورد “نسل جوان” دادن است. در این فیلم های مستند  اساسا شخصیت اصلی ماجرا یعنی توده کارکن جامعه نادیده گرفته شوند و آنجا که هم سخنی در میان است این است که بنیان گذار فلان صنعت برخی روزها با کارگران نهار تناول می فرمودند اما اینکه تمام این شخصیتها بر متن مناسباتی رشد و فعالیت کردند که باید توده وسیعی از مردم دست شان از همه جا باید کوتاه باشد و هیچی در اختیار نداشته باشند جز نیروی کارشان تا چرخ صنایع را بچرخانند و این ممکن نیست مگر محکوم کردن توده مردم به گرسنگی و تضمین این وضعیت با خشن ترین نیروهای امنیتی (ساواک) و انتظامی (شهربانی) و نظامی ( ارتش شاهنشاهی)؛ این شرایط  “صنایع ایران” را رونق معینی بخشید که در مقطعی برخی محصولات این کارخانجات نیز صادر می گردید ( روی این مسئله صادرات در این برنامه تاکید خاصی میشود!) و اگر گویا به همین رویه پیش می رفتند (می رفتیم!) الان کمتر از کره جنوبی که نبودیم و ایران تو گروه ۲۰ کشور صنعتی جهان سری میان سرها داشت. البته کره جنوبی در زمینه صنعت مفت به اینجا نرسید تمام دهه هشتاد میلادی حکایت از حمله همه جانبه سرمایه به زندگی توده مردم در کره جنوبی بود اما گویا اینجای تاریخ بد آموزی دارد و به آن اشاره نمی گردد؛ فقط سامسونگ و الی جی و هیوندای را جلو چشم ما می گیرند! در پشت تلاش و کوششی  که مستند میراث ماندگار به تصویر می کشد پلشتی عظیمی نهفته است، بهره کشی. 

انقلاب، جوابگویی به یک نیاز

تاریخ ایران در قرن بیستم تاریخ رشد و تثبیت سرمایه داری بود که تنها چیزی که آنرا تضمین کرده دیکتاتوری خشن و محکوم بودن توده مردم به فقر و فلاکت، و آنچه جامعه ایران را به سوی انقلاب سوق داد بی حقوقی و فقر گسترده متناسب با  رشد صنایع در ایران که جامعه را حول نخواستن و نپذیرفتن وضعیت موجود و علیه آن برانگیخت که منجر به انقلاب ۵۷ شد و البته وجود جنبش های اجتماعی در بطن جامعه که انعکاس شکل گیری و رشد و تثبیت سرمایه داری در ایران بود که هر بار به خشن ترین شکل سرکوب شده بود و انقلاب ۵۷، به قول حمید تقوایی انقلابی بود از زمانه خودش جلوتر چون مشخصا علیه سرمایه داری بود. اما اینکه در پروسه انقلاب خطی رهبری را به دست گرفت که سمبل و بیان ارتجاعی ترین گرایش موجود در جامعه ایران بود نه خواسته مردم بلکه نیاز سرمایه به نیروی برای سرکوب انقلابی بود که نظام سرمایه داری را هدف گرفته بود. سازندگان مستندهای فوق به خوبی واقفند که نقش رسانه های آن روزگار در شکل گیری و تحمیل ضد انقلاب اسلامی چه بود چون خود در آن زمان بخشی از این رسانه ها بودند یا بعدا در خدمت نظام مقدس اسلامی در آمدند و یا در آن پرورش یافتند؛ شخصیت ژورنالیستی ایشان در بطن سرکوب بی نهایت خشن تر از دوران پهلوی شکل گرفت. اگر کسی در این میان سرزنش باید بشود همین جریان است. اما ایشان همان راهی را می روند که سال ۵۷ رفتند یعنی خاک پاشیدن به چشم مردم.

نه سال ۵۷ مردم دیوانه شده بودند نه اکنون از سر جنون به سوی انقلاب میروند، این نیاز جامعه ایران است. اما اینکه چرا مشخصا جامعه ایران به سوی انقلاب کشیده می شود این را باید در وجود جنبش های اجتماعی جست که ایده های را در خود پرورش دادند “ریشه ای و عمیق و سازش ناپذیر است” و به کمتر از یک زندگی انسانی رضایت نمی دهند و برای آن پراتیک می کنند و به همین سبب انقلاب نه از سر جنون و خشونت ورزی بلکه  “انقلاب تحول و پدیده ای سلبی است، علیه وضعیت موجود است و اساسا حول نخواستن و نپذیرفتن شکل میگیرد. اصلا تعریف انقلاب این است. مردم نمیتوانند شرایطی را تحمل کنند و بمیدان می آیند تا آنرا نفی کنند. این حرکت سلبی، قدرت و پتانسیل و پیشروی اش به این بستگی ندارد که توده مردم اثباتا چه میخواهند و یا چقدر در این مورد هم نظر و متحد هستند بلکه تمامابه این بستگی دارد که چه نمیخواهند و چقدر نقد و مخالفتشان با وضع موجود ریشه ای و عمیق و سازش ناپذیر است. قدرت انقلاب و نقش عینی آن در نفی وضعیت موجود است و نه در ساختن آینده. این دومی خود در نخواستن ها متبلور میشود. وقتی مردم فاصله عظیم بین فقر و ثروت و تبعیض و بی حقوقی و سرکوب را نمیخواهند یعنی خواهان برابری و رفاه و آزادی هستند. اما آنچه مردم را به حرکت در می آورد و متحد میکند نفس غیر قابل تحمل بودن شرایط موجود است.” ( حمید تقوایی)

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate